دلیل عقلی عصمت امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ویژگی دیگر امام و جانشین رسول خدا(ص) عبارت است از عصمت و حفظ و مصونیت از گناه و خطا؛ در اینجا به تعریف عصمت اشاره می‌‌گردد:

تعریف عصمت

عصمت اسم مصدر از ریشه "ع. ص. م" و به معنای بازداشتن و جلوگیری کردن آمده است[۱]. فراهیدی (م۱۷۰) می‌‌گوید: العِصْمَه: أن يَعْصِمَك الله من الشر، أي: يدفع عنك[۲]. در اصطلاح متکلمان عصمت لطفی است که به واسطه آن، صدور گناه و خطا از معصوم ممتنع می‌‌گردد بدون اینکه از وی سلب اختیار شود. خواجه طوسی (م ۶۷۲) عصمت را چنین تعریف کرده است: و العصمه هی کون المکلف بحیث لا یمکن أن یصدر عنه المعاصی من غیر اجبار له علی ذلک[۳][۴].

دلایل عقلی عصمت امام

تمام براهین عقلی دال بر عصمت انبیا(ع) در اثبات عصمت امام نیز جاری است. علاوه بر آنها اینکه:

  1. امام مسئولیت تفسیر صحیح قرآن، تفصیل احکام شریف و... را بر دوش دارد و هم مجری قوانین اسلامی است. لذا امام باید از خطای در امور مربوط به سعادت انسان، معصوم باشد. بر این اساس امام باید تفسیر صحیح آیات را در اختیار مردم قرار دهد و آیات کلی را باید بیان نماید و احکام را اجرا کند لذا باید معصوم باشد ت اهم به‌صورت کامل آشنا به دین باشد و شیوه صحیح اجرا را بداند[۵].
  2. آنچه وجود امام را ضروری می‌کرد، راهی تضمین شده برای هدایت انسان‌ها به سعادت واقعی بود؛ یعنی امام تنها راه مطمئن برای نیل انسان‌ها به کمال واقعی است و بدون عصمت، این اطمینان سلب شده و این راه، تضمین شده نخواهد بود؛ بنابراین غرض خداوند از آفرینش انسان تحقق نمی‌یابد و حکمتی برای این کار وجود نخواهد داشت.
  3. امکان اشتباه مردم در فهم و اجرای برنامه سعادت بخش اسلام دلیل نیاز جامعه به وجود وجود امام است؛ یعنی امام برای تصحیح حرکت اجتماع و جلوگیری از انحراف، لازم است در جامعه حضور داشته باشد، حال اگر امام نیز خود اشتباه کند، به امام دیگری نیاز دارد تا او را از اشتباه حفظ کند و این به تسلسل منجر می‌شود که باطل است.
  4. امام باید مورد اعتماد مردم باشد تا گفتار و کردار او را مورد پیروی قرار دهند و در تمام شئون زندگی او را الگوی خود قرار دهند. حال اگر امام دچار خطا و انحراف شود، اطمینان و وثوق مردم از او سلب شده، دیگر از او اطاعت نخواهد کرد و در این صورت فلسفه‌ای برای وجود امام بی‌مأموم باقی نمی‌ماند؛ البته علما دلایل فراوانی اقامه کرده‌اند که در این جا به همین مقدار بسنده کردیم [۶].
  5. آزار و اذیّت و ضرب و جرح و کشتن پیامبر و امام حرام است. در صورت ارتکاب گناه از باب امر به معروف و نهی از منکر آزار و زدن و حتی کشتن آنان واجب. در این صورت تناقض لازم می‌آید. یعنی یک فعل هم بر مکلّف واجب است و هم حرام، پس باید پیامبر(ص) و امام از ارتکاب گناه مصون باشند. مقدمه اول روشن است زیرا هم در پیشگاه عقل بدیهی است که اذیّت و ضرب و شتم پیامبر و امام با جایگاه و سمت آنها هیچ‌گونه تناسبی ندارد و هم آیات و روایات فراوانی بر حرمت ایذا پیامبر و امام وارد شده است. و در مورد مقدمه دوم نیز باید دقّت کرد که هم از نظر عقل امر به معروف و نهی از منکر عام است و هیچ اختصاصی به مردی دون فردی ندارد و هم از نظر شرع، پس پیامبر و امام نیز تحت این حکم عام قرار می‌گیرند و شامل آنها نیز می‌شود، و این مطلب که امر به معروف باعث آزار و ضرب و جرح و سرانجام حبس و قتل می‌شود نیز محتاج توضیح نیست[۷]

برای اثبات عصمت امام و لزوم آن ادله فراوانی اقامه شده است[۸] هر چند که ادله ضرورت عصمت پیامبر[۹] در بحث از عصمت امام نیز قابل استفاده است[۱۰]. می توان گفت: توجه به حقیقت منصب امامت و شئون و مسؤولیت‌ها و وظائف امام به عنوان جانشین پیامبر(ص) برای اثبات ضرورت صفت عصمت کافی است. به بیان دیگر تحقق امامت و انجام وظائف هادیان الهی بدون داشتن عصمت امکان پذیر نیست[۱۱]. برخی این بیان را بهترین دلیل برای اثبات ضرورت عصمت امام دانسته و گفته‌اند نیازی به ادله خواجه طوسی نیست[۱۲]. اما به نظر می‌‌رسد ادله‌ای که امثال خواجه نصیرالدین طوسی اقامه کرده‌اند می‌‌تواند تفصیل و توضیحی برای این بیان اجمالی تلقی گردد.

نخست: دلیل تسلسل

دوم: دلیل حفظ دین

سوم: دلیل امتناع تناقض

چهارم: دلیل نقض غرض

پنجم: دلیل عنوان امام

امام کسی است که پیشرو و مقتدای جامعه اسلامی است و قول و فعل او برای مردم حجت است و مردم باید به او اقتدا کنند، حال چنانچه قول و فعل امام برای مردم حجت نباشد و یا اینکه امام و پیشوای جامعه اسلامی به معصیت یا خطا دچار شود لازم می‌آید که نخست، آن کسی که از سوی خدا، امام نهاده شده: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۱۳] امام نباشد؛ زیرا قول و فعل او حجت نیست. دوم اینکه در صورت امام بودن چنین فردی، مردم از حرکت به سوی کمال باز می‌مانند؛ چراکه امام و مقتدایی را پیروی می‌کنند که خطا و معصیت می‌کند[۱۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی (م ۵۰۲) واژه «عصم» را به معنای خودداری کردن آورده است. العَصمُ: الإمساکُ.
  2. کتاب العین، ج ۱، ص ۳۱۳. عصمت، آن است که خداوند متعال تو را از شر نگه دارد؛ یعنی شر را از تو دفع کند.
  3. قواعد العقائد، می‌‌۷۲. علامه حلی نیز بر لطف بودن تأکید دارد علامه حلی، باب حادی عشر، ص ۶۶. در مفهوم و حقیقت عصمت و منشأ آن بحث‌های فراوانی در کتب کلامی به تفصیل مطرح شده است ر.ک: کشف المراد با عبارت و لا تنافی العصمه القدره، ص ۱۸۵ و اللوامع الهیه، ص ۲۴۴ و امامت پژوهی، ص ۱۵۴ و بحث از مفهوم و حقیقت عصمت در کتاب معارف و عقائد ۴، ص ۱۰۹ به تفصیل گذشت.
  4. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۰۱-۱۰۴
  5. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۹.
  6. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۵۱.
  7. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۳۹.
  8. علامه حلی در کتاب ارزشمند الالفین مجموع ادله عصمت امام را به بیش از ۱۰۰۰ دلیل رسانده است اعم از دلیل عقلی و نقلی.
  9. ر.ک: معارف و عقائد ۴، ص ۱۲۰.
  10. ر.ک: عقائد الإمامیة، ص ۶۷: عقیدتنا فی عصمه الإمام و نعتقد أن الإمام کالنبی یجب أن یکون معصوما من جمیع الرذائل و الفواحش ما ظهر منها و ما بطن من سن الطفولیه إلی الموت عمدا و سهوا کما یجب أن یکون معصوما من السهو و الخطأ و النسیان لان الائمه حفظه الشرع و القوامون علیه حالهم فی ذلک حال النبیّ(ص) و الدلیل الذی اقتضانا أن نعتقد بعصمه الانبیاء هو نفسه یقتضینا أن نعتقد بعصمه الائمه بلافرق.
  11. همان گونه که لاهیجی می‌‌گوید: و حق وجوب عصمت است چه همچنان که وجود امام لطف است عصمت امام نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقق نشود مگر به عصمت. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص ۱۱۴.
  12. ر.ک: بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ۲، ص ۳۹.
  13. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  14. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۴۲-۴۴.