بندگی خدا در معارف و سیره علوی
عبودیت در رهنمودهای امام علی(ع)
عبودیت و بندگی در فرهنگ دینی و سخنان مولا بر دو گونه است: عبودیت فراگیر (عام یا تکوینی) و عبودیت ویژه (ارادی).
عبودیت فراگیر (تکوینی)
از دیدگاه توحیدی امیرمؤمنان(ع) عبودیت و خضوع، ویژگی ذاتی و عمومی همه پدیدههای جهان هستی است و هیچ موجودی - به دلیل فقر ذاتی خود - از دایره عبودیت بیرون نیست. بر این اساس، جهان سراسر عبد و فرمانبردار خدا است: همه چیز در برابر عظمت او خاضع و در مقابل سلطه و قدرتش رام و فرمانبردار است[۱].دنیا و آخرت مطیع اویند و آسمانها و زمینها کلید خود را به او دادهاند و درختان سرسبز، بامداد و شامگاه برای او سجده میکنند[۲]. عبودیت بدین معنا حتی شامل کافران و ملحدان نیز میشود؛ زیرا هستی آنان و تمام ذرات وجودشان محکوم اراده الهی و قوانین و سنتهای او است. آنان «بندگانی هستند به قدرت آفریده شده و به اجبار پرورش یافته»[۳]. عبودیت عمومی هستی، در حقیقت، لازمه ربوبیت مطلق خداوند است[۴]. «همه موجودات آفریدگانی تحت ربوبیت اویند»[۵]. ربوبیت مطلق خداوند نیز لازمه الوهیت مطلق او است.[۶]
عبودیت ویژه (ارادی)
عبودیت خاص یا عبودیت ارادی، عبارت است از حالت تسلیم در برابر خداوند و اینکه خود را مملوک و عبد او بدانیم و برای خویش انانیت و استقلال قائل نشویم. قرآن درباره حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: «هنگامی که پروردگارش به او گفت:تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم»[۷]. امیرمؤمنان(ع) در آغاز وصیت خود، با اقتباس از قرآن کریم، میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۸][۹] امام صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که حقیقت عبودیت چیست، میفرماید: «خود را مالک و مدبر خویش ندانستن و به فرمانهای الهی گردن نهادن»[۱۰]. عبودیت ارادی نیز - چون عبودیت عام - از ربوبیت الهی سرچشمه میگیرد: «به عبودیت خود اقرار میکنم و به ربوبیت او شهادت میدهم»[۱۱]. ربوبیت خداوند بر هر پدیدهای متناسب با آن پدیده است.انسان، که از ویژگی آگاهی و اراده برخوردار است، بر دو نوع ربوبیت جای دارد: ربوبیت عام که مربوط به امور تکوینی است، و ربوبیت خاص که مربوط به امور اختیاری است. عبودیت انسان نسبت به ربوبیت گونه نخست، جبری و غیر اختیاری است، اما عبودیتش نسبت به ربوبیت گونه دوم، انتخابی و اختیاری است. همچنانکه پدیدهها با عبودیت ذاتی خود و تحت سنتها و قوانین الهی به کمال میرسند،انسان نیز با عبودیت انتخابی راه تکامل را میپیماید و به کمال و سعادت میرسد. بندگی، دارای ارزشی والا است که منبع و ملاک ارزشها و فضیلتها به حساب میآید[۱۲].توکل، تفویض، رضا و دیگر مقامات معنوی، همه از این حقیقت ارزشمند سرچشمه میگیرند. با تثبیت عبودیت در نفس انسان، او عنوان پرارج «عبدالله» مییابد؛ مقام بلند و رفیعی که هدف غایی همه انبیا و اولیا بوده است. خداوند از بهترین و کاملترین انسانها، یعنی پیامبران، با عنوان «عبد» یاد میکند: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ﴾[۱۳]. امیرمؤمنان(ع) نیز عبودیت و عبد بودن خویش را بالاترین افتخار میداند[۱۴].
روحیه عبودیت و احساس بندگی، موجب میشود انسان در تمام مراحل و ابعاد زندگی، اعمال و رفتارش را مطابق خواست و رضای الهی تنظیم کند و آن چه او را به مقام قرب معبود میرساند، انجام دهد و این همان عبادت است. به عبارت دیگر، کسی که عبودیت و بندگی خدا را پذیرفته است، همواره در تلاش است تا در سایه عبادت، خود را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کند. همچنین باید افزود که عبودیت خداوند، راهی صعودی است که منازل و مراتب بسیار دارد؛ از مراتب ضعیف آغاز میشود و تا بدان جا میرود که اندر وهم ناید که آن عبودیت مطلق است. عبودیت - مانند عبادت - از نظر کمی و کیفی تجزیهبردار است[۱۵]. ممکن است کسی در برخی امور عبد خدا باشد و در برخی امور چنین نباشد. همچنین، ممکن است عبودیتانسان ناشی از انگیزههایی چون خوف و رجا باشد و ممکن است از انگیزههای متعالی چون محبت و رضا سرچشمه گیرد؛ به عبارت دیگر، عبد دو گونه است: عبد کامل و عبد ناقص، نقصان عبودیت نیز دارای مراتب فراوان است. همین تفاوت در مراتب عبودیت، به صورت درجات متفاوت در بهشت جلوهگر میشود[۱۶].
همچنین آهنگ حرکت در مسیر عبودیت، گاهی شتابان و گاه آهسته و کند است. مولا با اشاره به انواع تلاشگران در این راه میفرماید: «تلاشگر شتابان، نجات یافت و جوینده کندرو، امیدوار است..».[۱۷]. امیرمؤمنان(ع) همواره برترین مقامهای عبودیت و بندگی را از خدا خواسته است: «خدایا،... من را از نزدیکترین منزلتداران نزد خود گردان و از مخصوصترین مقربانت قرار ده»[۱۸]. و میدانیم که او چنین بوده است.[۱۹]
عبادت را جایگاهی مهم و بنیادین در آموزههای پیامبران است و یکی از پیامهای اصلی آنان را تشکیل میدهد: «خداوند، پیامبر را به سوی مردم فرستاد... تا آنان را به توحید و... عبادت خود فرا خواند»[۲۰]. بخش مهمی از برنامه ادیان الهی را عبادات تشکیل میدهند؛ چنانکه خود پیامبران و امامان نیز همواره از عابدترین مردم بودهاند. بنابراین دینشناسی بیعبادتشناسی ممکن نیست؛ همانگونه که علیشناسی، بیعبادتشناسی او میسر نخواهد بود.
یک پرسش بنیادین درباره عبادت این است که چرا انسان باید خدا را عبادت کند و به تعبیر دیگر، فلسفه عبادت چیست؟ پاسخ این پرسش را باید در حقیقت انسان و ساختار وجودیاش جست. از دیدگاه ادیان الهی هر چند انسان در جهان مادی زندگی میکند و محکوم قوانین آن است، شخصیت راستینش را بعد روحی و معنوی او تشکیل میدهد که انتساب ویژه به خداوند دارد: «... سپس خداوند از روح خود در آن =کالبد انسان دمید»[۲۱]. همین ویژگی، یعنی حامل روح الهی بودن است که به انسان شخصیت خاص و ممتاز بخشیده و او را سرشار از استعدادهای توحیدی و معنوی کرده است. عبادت و پرستش – همانگونه که گفته شد - برای انسان - به مقتضای ساختار وجودیاش - کمال است و عامل به فعلیت رسیدن استعدادهای شگرف معنوی او است. مولا میفرماید: «یاد خدا، نور و رشد است»[۲۲]. از این رو، تکامل همه جانبه انسان، بیعبادت هرگز تحقق نمییابد. اگر کسی فرضاً در ابعاد دیگر به کمال برسد، اما اهل عبادت نباشد، فردی ناقص است که بخش اصلی وجودش واپسگراییده است. عبادت - به گفته مولا- غذای روح است[۲۳] و کسی که از این غذای معنوی بیبهره باشد، روحش رشد نخواهد کرد.
از دیدگاه امیرمؤمنان(ع) انسان برای تکامل آفریده شده و این تکامل از گذر عبادت امکانپذیر است. بنابراین، میتوان گفت که اساساً انسان برای عبادت آفریده شده است؛ چنانکه مولا میفرماید: «... خداوند شما را برای عبادت خویش آفرید»[۲۴]. قرآن نیز میفرماید: «جن و انس را جز برای عبادت خود نیافریدم»[۲۵]. بنابراین، عبادت برای انسان نیازی روحی و ضرورتی تکاملی و در همان حال هماهنگی با آفرینش است.[۲۶]
آفات بازدارنده عبادت و عبودیت
بسیاری کسانی که به ظاهر به مبدأ و معاد معتقدند و در بعد نظری به اهمیت و ضرورت عبادت معترفند، در عمل چنان که باید موفق به انجام وظایف مربوط نیستند. این واقعیت نشان میدهد که عوامل بازدارنده عبادت و عبودیت، گاه بسیار نیرومندند. چنانکه گفته شد، نخستین شرط برای موفقیت در عرصه عبادت و عبودیت آگاهی و دانش است؛ دانشی که به انسان یقین و باور بخشد. آگاهی سطحی، ایمان سطحی میآورد و ایمان سطحی دستاوردی جز عبودیت سطحی و ناقص به دست نمیدهد: «رستگاری نیست مگر به طاعت، و طاعت به دانش است»[۲۷]. اگر انسان اهل عبادت باشد، اما از بینش لازم بیبهره باشد، عبادتش بیوزن و کمارزش است. حضرت علی(ع) میفرماید: «در عبادتی که همراه با فهم نباشد، خبری نیست»[۲۸]. عبادت جاهلانه و بیمحتوا، که بیشتر از روی عادت و نه بصیرت، انجام میشود، از آفات زیانبخش سلوک معنوی است. پس نخستین چیزی که انسان را از عبادت و عبودیت محروم میکند، جهل است. راه مبارزه با جهل، تعقل و تفکر و کسب دانش و بصیرت است؛ فضیلتی که همواره امیرمؤمنان(ع) بدان سفارش کرده است؛ چنان که میفرماید: «سرآغاز عبادت خداوند، معرفت او است»[۲۹].[۳۰]
هوای نفس
مهمترین عامل بازدارنده عبادت، هوای نفس است. هوای نفس در این میدان، در رأس مجموعه است و دهها عامل بازدارنده را در زیر مجموعه خود دارد. مولا میفرماید: «هوای نفس، خدای پرستش شده، است»[۳۱]. البته انسان به مقتضای حیات دنیایی خود، نیازمندیهایی گوناگون دارد که باید از راه درست تأمین گردند، ولی بهرهمندی از امکانات زندگی، غیر از دلبستگی و دلدادگی به آن است. در حالت نخست، انسان نگاه ابزاری به دنیا دارد و در حالت دوم، آن را هدف خویش میشمارد. استفاده ابزاری از دنیا، با استفاده هدفمندانه از آن، از نظر فکری، روانی و عملی بسیار گوناگون است. روزی علی(ع)، در بازار بصره، مردمی را که سخت غرق دنیا و داد و ستد بودند، توبیخ و سرزنش کرد که چرا به فکر معنویت و معاد نیستند. کسی در این میان به امام گفت: «چارهای جز زندگی نیست، پس چه کنیم؟» امام فرمود: «تلاش برای زندگی انسان را از عمل برای آخرت بازنمیدارد».
هوای نفس، دارای مظاهری گوناگون است و میتواند به صورت شهوتگرایی، ثروتگرایی، جاهطلبی، شهرتگرایی و... جلوهگر شود. هوای نفس - به هر شکل و صورت -چشم توحیدی انسان را میبندد و دنیاپرستی را به جای خداپرستی و بندگی دنیا را به جای بندگی خدا مینشاند. امیرمؤمنان(ع)، در این باره میفرماید: «مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ»[۳۲]؛ «کسی که به چیزی عشق میورزد، چشم او را کور و قلبش را بیمار میکند و عبد آن میگردد». همچنین با اشاره به ناسازگاری هوای نفس با احساس لذت از عبادت، میفرماید: «چگونه از لذت عبادت بهرهمند میشود کسی که از هوای نفس دم فرونمیبندد؟»[۳۳].[۳۴]
ریا
ریا با عبودیت ناسازگار و از میان برنده عبادت است؛ چنانکه مولا میفرماید: «ریا آفت عبادت است»[۳۵]. عبادت باید تنها برای خداوند، که پروردگار جهان و شایسته پرستش است، انجام گیرد. چنین عبادتی است که تعالیبخش و تکاملآفرین است. عبادت را با عیار اخلاص میسنجند و به تعبیر مولا: «اخلاص، معیار عبادت است»[۳۶]. از دیدگاه آن حضرت، ریا گونهای شرک است که با توحید در عبادت در تضاد است: «بدانید که ریای اندک نیز شرک است»[۳۷]. خاستگاه ریا چیزی جز هوای نفس و دنیاگرایی نیست. ریا، هم عبادت را باطل میکند و هم انسان را از پرداختن به عبادت- در جایی که زمینه ریا نیست- باز میدارد.[۳۸]
عُجب
از آفتهای عبادت، عجب و خودپسندی و عبادت خویش را بزرگ دیدن است. جوهر عبادت و عبودیت، خضوع و خاکسازی است و خضوع، آنگاه تحقق مییابد که انسان، خود و اعمال خود را ناچیز بیند. این نکته را همواره باید در نظر داشت که عبادت انسان، متناسب با شأن محدود و ناچیز وی است، نه درخور عظمت و جلال خداوند؛ زیرا عبادت بر اساس معرفت انسان از معبود صورت میگیرد، در حالی که عظمت خداوند - که مطلق و نامحدود است - برتر از تصور هم ممکنات است.
امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ»؛ «گناهی که تو را روسیاه کند (در تو تواضع ایجاد کند) پیش خدا بهتر است از ثوابی که تو را به عجب و خود بزرگبینی وادارد». حضرت امام زینالعابدین(ع) در دعای معروف مکارم الاخلاق که در صحیفه سجادیه آمده است به خدا عرض میکند: «رَبِّ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ»[۳۹]. بنابراین، عجب و بزرگبینی در عبادت، جز بیاثر کردن عبادت پیامدی ندارد: «خودپسندی در کار خوب، آن را از میان میبرد»[۴۰]. عجب در عبادت نیز - همانند ریا -انسان را از عبادت بیشتر و کاملتر باز میدارد. پس به یک معنا، مانع عبادت نیز هست.[۴۱]
شکلگرایی
پرداختن بیش از حد به ظاهر و شکل عبادت و غافل شدن از محتوا و جوهرش، نقض غرض عبادت است. شکلگرایی، گاه به صورت وسوسههای خطرناک در میآید و انسان را بازیچه دست شیطان میکند. عبادت شکلی و ظاهری، که از روح بیبهره است، به مقام مقبولیت نمیرسد و خیر و برکت در پی نمیآورد. در روایتی که پیش از این گذشت، امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «آگاه باشید!... در قرائت قرآن اگر تدبر نباشد، خبری نیست؛ در عبادتی که اندیشیدن نباشد، خبری نیست»[۴۲]. همچنین میفرماید: «نام خدا را با غفلت بر زبان مران... بلکه در حالی که قلبت با زبانت همنوا و همداستان است، نامش را بر زبان آور»[۴۳].[۴۴]
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۳۸، ص۵۵۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۸، ص۵۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱.
- ↑ ﴿وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ﴾ «او پروردگار هر چیز است» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۶.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۸۰.
- ↑ ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
- ↑ «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
- ↑ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۲، ص۷۴۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۲۲۵. (نقل به معنا).
- ↑ فرازی از خطبه پیامبر(ص) در غدیر خم. (نیشابوری، ابن فتال، روضة الواعظین، ج۱، ص۹۲).
- ↑ المیزان. ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۴۰. امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که از او سه تعهد گرفت: نخست اقرار به عبودیت خداوند..».. (الکافی، ج۱، ص۱۴۷).
- ↑ البته کمیت در عبودیت نیز به نوعی به کیفیت در عبودیت باز میگردد.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۸.
- ↑ «وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَكَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ»؛ (دعای کمیل).
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۸۱.
- ↑ نهج السعاده. ج۱، ص۱۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۱۸۹.
- ↑ مولا درباره اینکه «ذکر» روح عبادت است، میفرماید: «ذکر خدا، غذای جانها است.»... (تصنیف غررالحکم، ص۱۸۹).
- ↑ نهج السعاده، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۸۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷.
- ↑ نهج السعاده، ج۳، ص۴۳.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۰۸.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۳۰۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۱۹۹، ۳۱۱.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۰۸.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۱۹۹.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۱۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۰۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۶.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۳۰۹.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۱۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۶.
- ↑ تصنیف غررالحکم، ص۱۸۸.
- ↑ مدرسی، سید محمد علی، مقاله «عبادت و عبودیت»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۱۱.