مبارزه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

روایات متعددی از اهل بیت رسول خدا(ص) نقل شده که خلفای پس از پیامبر و حکومت‌های اموی و عباسی را غاصب حق جانشینان معصوم پیامبر شمرده و در فرصت‌های مناسب به تخطئه آنان می‌‌پرداختند. از این‌رو، بسیاری از شیعیان که در طول تاریخ در اقلیت و غالباً تحت فشار حکومت‌ها بودند، به فکر قیام و مبارزه با حکومت‌ها بوده‌اند. قیام و مبارزه با حکومت‌های جائر با هدف براندازی و جایگزین کردن حکومت مشروع، رویکرد گروه‌هایی از شیعیان در مصاف با حکومت‌ها بود؛ هر چند در مقام عمل امکان آن بسیار ضعیف بود. به همین جهت، به‌رغم شیفتگی گروه‌هایی از شیعیان به قیام و مبارزه و دستیابی به قدرت و گاه اعتراض به ائمه که چرا دست روی دست نهاده‌اید؟ ایشان حاضر به رهبری این قیام‌ها نبودند و کمتر به تأیید آنان می‌‌پرداختند.

تجربه حکومت علوی که با زیاده‌خواهی برخی از اصحاب، دشمنی بنی‌امیه، و عدم همراهی در حد انتظار مردم با امام و در نهایت به شهادت آن حضرت منتهی شد و تجربه تلخ حکومت امام مجتبی(ع) که با خیانت یاران آن حضرت در مصاف با امویان همراه بود و در نهایت به واگذاری حکومت به معاویة بن ابی‌سفیان منجر شد، و سرانجام قیام سیدالشهدا(ع) و همراهی نکردن مردم، آن هم در زمانی که مردمان بسیاری از اصحاب پیغمبر حضور داشتند، امامان دیگر را نسبت به آمادگی مردم برای قیام و مبارزه و ایثار جان و مال نه تنها دچار تردید کرد، بلکه به دلیل آشنایی کامل از وضعیت جامعه، نسبت به عدم آمادگی مردم برای این منظور اطمینان یافتند. از این‌رو، خودشان به خاطر موقعیتی که داشتند، ورود به عرصه قیام و مبارزه را به مصلحت ندانستند و به علاقه‌مندان به قیام به رهبری امام روی خوش نشان نمی‌دادند، البته قیام‌کنندگان از شیعیان را هم تخطئه نمی‌کردند و در برخی از موارد به صورت غیر آشکار تأیید هم می‌‌کردند. آنان چون قیام و انقلاب را برای تشیع و پیروان خویش مفید نمی‌دانستند، برای حفظ کیان تشیع و هویت شیعیان راهکار دیگری را در پیش گرفته و به پیروان خود آموختند، راهکاری که دوران آن بس طولانی شد. بسا به صورت یک اصل ثابتی جلوه کرد، به گونه‌ای که حتی در دوران طولانی غیبت، عالمان امت که مردم از آنان انتظار قیام و مبارزه علیه دولت‌های جائر را داشتند، با وجود فراهم بودن شرایط، با این استدلال که قبل از قیام حضرت حجت، شیعیان وظیفه قیام و انقلاب ندارند یا عصر غیبت امام معصوم دورانِ تقیه، سکوت و انتظار است، از ورود به عرصه قیام و مبارزه پرهیز داشتند.

دلایل جواز یا وجوب قیام

افزون‌بر آیات قرآن که دستور قیام فردی و جمعی صادر کرده، می‌‌فرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى[۱] و اعتماد به ستمگران را نهی کرده، می‌‌فرماید: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ[۲] و مراجعه به طاغوت در امور اجتماعی و حتی احقاق حق خویش، را سرزنش کرده و از عاقبت آن بیم داده، می‌‌فرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا[۳].

رسول خدا با صراحت نهی حاکم جائر و قیام علیه او را لازم شمرده و کسانی را که از انجام این تکلیف اجتماعی سر باز می‌‌زنند، به مجازات اخروی تهدید کرده است. امام حسین(ع) در پاسخِ نامه‌های دعوت کوفیان با استناد به سخنی از رسول خدا(ص)، فرمود: « بسم اللّه الرَّحمن الرَّحيم مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ إلى سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ، والمُسَيَّبِ بنِ نَجْبَةٍ، ورُفاعَةَ بنِ شَدَّادٍ، وعبدِاللّه بن والِ، وجَماعَةِ المُؤمِنينَ: أمَّا بعدُ؛ فَقَد عَلِمتُم أنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) قَد قالَ في حَياتِهِ: مَن رَأى سُلطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ أو تارِكاً [ناكثا] لِعَهدِ اللّهِ، ومُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ(ص)، فَعَمِلَ في عِبادِ اللّهِ بالإثْمِ والعُدوانِ، ثُمَّ لَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِقَولٍ وَلا فِعلٍ، كانَ حَقَّاً عَلى اللّهِ أَن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ؛ وَقَد عَلِمتُم أنَّ هؤلاءِ لَزِموا طاعَةَ الشَّيطانِ، وَتَوَلَّوا عن طاعَةِ الرَّحمنِ، وأظهَروا الفَسادَ، وَعَطَّلُوا الحُدودَ، واسْتأثَروا بالْفَيء، وَأحَلُّوا حَرَامَ اللّهِ، وَحَرَّموا حَلالَهُ. وأنا أحَقُّ مِن غيري بِهذا الأمرِ لِقَرابَتي مِن رَسولِ اللّهِ(ص)... فَلَكُم فِيَّ أُسْوَةٌ»[۴]. سپس نامه را به قیس بن مسهر صیداوی داد تا به کوفه ببرد.

از این سند تاریخی که از امام معصوم صادر شده، چند نکته اساسی در موضوع بحث ما استفاده می‌‌شود:

  1. اعتراض و مخالفت با زبان و اقدام عملی علیه دولت جائری که حلال خدا را حرام کرده، پیمان الهی را زیر پا می‌‌گذارد، با سنت پیامبر مخالفت می‌‌ورزد، و با مردم براساس گناه و ستم رفتار می‌‌کند، تکلیف همگانی است («مَن رَأى»)، و ترک این تکلیف موجب می‌‌شود که خداوند آنان را با همان سلطان جائر در یک جایگاه قرار دهد؛
  2. حکومت یزید و کارگزاران وی دقیقاً مصداق سخن رسول خدایند. چون همه می‌دانند که اینان از شیطان پیروی کرده، و از پیروی خدا روی برگردانده و فساد را آشکار، و حدود الهی را تعطیل کرده، به بیت المال مسلمین دست‌اندازی نموده، و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‌اند؛
  3. در میان مردم، امام خود را به خاطر قرابت با پیامبر(ص) و نیز به خاطر اعلام آمادگی کوفیان برای بیعت با آن حضرت، سزاوارتر از دیگران بر قیام و مبارزه با دولت نامشروع یزید می‌شمارد و از مردم می‌‌خواهد تا ایشان را اسوه و الگوی خود قرار دهند.

فقیهان در خصوص قیام علیه دولت‌های جائر در طول تاریخ دیدگاه یکسانی نداشتند. بعضی از آنان قیام را در صورت فقدان ضرر و مفسده جایز دانسته؛ بعضی دیگر اصولا قیام و مبارزه را منوط به اذن امام معصوم و مربوط به زمان ظهور امام عصر(ع) شمرده و بعضی دیگر با استناد به قیام امام حسین(ع) آن را در شرایط خاص و فراهم بودن شرایط مجاز شمرده‌اند. ویژگی‌های خاص قیام حسینی و ناسازگاری برخی از این ویژگی‌ها با موازین فقهی مثل احتمال اثر در نهی از منکر و فقدان ضرر جانی و مالی موجب شده که تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها نسبت به این قیام در میراث فقهی شیعه متفاوت باشد. بسیاری آن را تکلیف اختصاصی امام حسین(ع) دانسته‌اند که قابل الگو گرفتن نیست. امام خمینی آن قابل را تأسی دانسته و از آموزه‌های قیام حسینی در انقلاب اسلامی ایران بهره فراوانی برد. ایشان ضمن انتقاد از نظریه فقیهانی که قیام حسینی را قیامی شخصی دانسته‌اند، معتقد بود که امام راه و رسم مبارزه، ایثار و فداکاری در راه دین را به همه ما آموخته است[۵].[۶]

ساحت‌های مبارزه فردی و اجتماعی

مبارزه با حکومت جور

مبارزه با فرهنگ جاهلی

مبارزه با انحرافات

مبارزات معصومان

مبارزات پیامبر خاتم

مبارزات امام علی

مبارزات حضرت فاطمه

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.
  2. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  3. «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  4. احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج ۳، ص۱۴۳.
  5. برای آشنایی با دیدگاه‌های مختلف در این زمینه ر. ک: مرتضوی، سیدضیاء، عاشورا در فقه.
  6. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۱۰۷-۱۱۰.