تفسیر عصر تابعین در تاریخ اسلامی
مقدمه
منظور از «تابعی» کسی است که رسول خدا (ص) را ندیده باشد، ولی در حال ایمان به آن حضرت با صحابی آن حضرت مصاحبت داشته و با ایمان از دنیا رفته باشد. در برخی از کتابهای رجالشناسی مانند رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی و بعضی از منابع کتابشناسی مانند فهرست ابن ندیم، کشف الظنون و الذریعة از وجود کتاب و تألیفی در تفسیر برای عدهای از تابعین یاد شده است و در برخی از کتابهای تفسیری مانند جامع البیان طبری، تفسیر القرآن العظیم ابن ابی حاتم رازی، تبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی، تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر، در المنثور سیوطی روایات و آرای تفسیری فراوانی از گروهی از تابعین نقل شده و حتی دانشمندی متأخر آرا و روایات تفسیری پراکندۀ برخی از آنان را در مجموعهای گردآوری کرده و به نام تفسیر آن فرد از تابعی به چاپ رسانده است.
منظور از مفسران تابعی در عنوان فوق آن دسته از تابعین است که برای آنان کتاب تفسیری ذکر و یا آرا و روایات تفسیری فراوانی از آنان نقل کردهاند. باتوجه به اینکه گفتهاند اولین تابعی از نظر وفات معمر بن زید بوده که در سال سیام ه. ق وفات کرده است و آخرین تابعی خلف بن خلیفه بوده که در سال ۱۸۰ هجری از دنیا رفته، پی میبریم که همۀ تابعین در عصر حضور امامان معصوم میزیستهاند، بلکه باتوجه به اینکه تولد نهمین امام معصوم (امام جواد (ع)) در سال ۱۹۵ هجری بوده، معلوم میشود که امتداد عصر حضور امامان معصوم بیش از عصر تابعین بوده و از عصر امام جواد (ع) بهبعد، هیچ فرد تابعی وجود نداشته است؛ و ازاینرو، بیتردید میتوان همۀ مفسران تابعی را از مفسران عصر حضور به شمار آورد.
تابعینی که برای آنان کتاب تفسیری ذکر و یا آرا و روایات تفسیری فراوانی از آنان نقل شده، بسیارند. محمد حسین ذهبی از پنج نفر با عنوان مشهورترین رجال مدرسۀ تفسیر در مکه و از سه نفر با عنوان مشهورترین رجال مدرسۀ تفسیر در مدینه و از هفت نفر با عنوان مشهورترین رجال مدرسۀ تفسیر در عراق یاد کرده است[۱].
آقای محمد هادی معرفت اعلام مفسران تابعی را سی نفر ذکر و مطالبی را در شرححال آنان بیان کرده است[۲] و با تتبعی که انجام گرفت، بهدست آمد که مفسر بودن برخی از آنها، مانند ابو عبدالرحمن سلمی، اسود بن یزید نخعی، ابو الشعثاء کوفی (سلیم بن اسود) و... ثابت نیست و برخی از تابعینی که مفسر بودن آنان مسلّم است، مانند ابو صالح میزان بصری، عطیه عوفی، سدّی کبیر و... در شمار آن سی نفر ذکر نشدهاند؛ ازاینرو، جمعی از آن سی نفر را که دلیلی بر مفسر بودنشان نیافتم، ذکر نکردم[۳] و به جای آنان افراد دیگری را که مفسر بودن آنان مسلّم است، معرفی کردم[۴].[۵]
مقدمه
تابعین، ابتدا براساس قرآن کریم، سنت نبوی، اقوال صحابه و پس از آن، تدبر و تعقل خود در قرآن، قرآن را تفسیر میکردند.
در این باره که حکم تفسیر تابعان چیست و آیا جایی که نصی از کتاب، سنت و قول صحابی در دست نیست، قول تابعی میتواند در تفسیر قرآن معتبر باشد، به سه نظریه برمیخوریم:
- جواز مطلق؛
- عدم جواز مطلق؛
- قول به تفصیل: اگر تابعی در بیان مسئله تنها باشد و شاهد یا مؤیدی نداشته باشد قول وی مردود است؛ اما اگر تابعین بر یک قول اجتماع کنند، بیشک حجّت است. البته اگر دستهای از تابعین بر مطلبی اجماع کنند و دستهای دیگر بر خلاف آن، قول هیچکدام حجت نیست.
زرکشی میگوید: از احمد بن حنبل دو قول در رجوع به اقوال تابعین نقل شده، و ابن عقیل هم قائل به منع رجوع شده و همین نظر از شعبة بن حجاج نقل شده، اما عمل مفسران بر خلاف این است و در کتابهای خود اقوال تابعین را حکایت میکنند[۶].[۷]
تفاسير تابعين
تابعین - بنابر مصطلح رایج - به کسانی گفته میشود که صحابه پیامبر (ص) را درک کردهاند. اینها عمدتاً در عصر ما قبل تدوین به سر بردهاند؛ لذا روایات تفسیری آنها بهصورت شفاهی و سینه به سینه به مفسران دورههای بعد رسیده است.
در دوره تابعین با گسترش تفسیر استنباطی و اجتهادی، تفسیر به رأی و اختلاف در تفسیر قرآن پدیدار شد و کمکم جریانهای مختلف در تفسیرنگاری رخ نمود. همچنین در این دوره با اسلامآوردن گروهی ازیهودیان و مسیحیان زمینه گسترش اسرائیلیات فراهم آمد[۸].[۹]
تفسير عصر تابعين
تفسیر عصر تابعین را باید سومین مرحله از مراحل تفسیر دانست. در این عصر که از پایان عهد صحابه آغاز میشود، فتوحات اسلامی گسترش یافت و بسیاری از صحابه در سرزمینهای مختلف اسلامی پراکنده شدند؛ مثلاً ابنعباس به مکه و ابنمسعود به کوفه روانه شدند. این صحابه بزرگوار به تعلیم قرآن و حدیث به تابعین - که پیرامونشان گرد آمده بودند - پرداختند و به این طریق، سه مدرسه معروف تفسیری مکه، کوفه و مدینه شکل گرفت.
مصادر تفسیر در عصر تابعین عبارت بود از: قرآن کریم؛ سنت نبوی؛ اقوال صحابه؛ قوه فهم و قدرت استدلال.
ویژگیهای تفسیر در عصر تابعین:
- وارد شدن اسرائیلیات در تفسیر قرآن، به دلیل گرویدن بسیاری از اهلکتاب در این دوران به اسلام.
- استوار بودن تفسیر بر مدار برداشت شخصی مفسر. هر مفسری تفسیر خویش را از یک صحابی میگرفت.
- جدا شدن حدیث از تفسیر در این دوره.
- فزونی اختلاف در تفسیر بین تابعین در مقایسه با عصر صحابه. گرچه همین اختلاففهم نسبت به بعد از دوره تابعین اندک بود.
- پیدا شدن اختلافات کلامی پیدا شد و به تبع آن، استفاده از تفسیر قرآن برای اثبات حقانیت مذاهب و آرای کلامی.
- نگه داشتن آنچه تفسیر میشد به حسب ترتیب مصحف؛ هر چند لازم نبود یک مفسر همه قرآن را تفسیر کند[۱۰].[۱۱]
طبقه مفسران تابعین اهلسنّت
با پایان یافتن مرحله اول تفسیر که در عهد صحابه بود، در نظر اهل سنت مرحله جدیدی در تفسیر قرآن به دست افرادی آغاز شد که تفسیر را از صحابه یاد گرفته بودند.
در دوره تابعان، توجه به تفسیر به صورت گستردهتری درآمد؛ زیرا دورشدن از عهد نبوت، سبب پدید آمدن دشواریهایی در تفسیر برخی آیات و نیز پیداشدن مسائل جدیدی از عقاید و مذاهب و احکام شد که بایستی برای آنان به استناد قرآن راه حلی مییافتند.
تابعان برای فهم کلام الهی، نخست به خود قرآن، پس از آن به روایات صحابه از رسول خدا (ص) و سپس به گفتههای صحابه در تفسیر، و در پایان به اجتهاد خویش نظر میکردند.
همانگونه که صحابه را نمیتوان از نظر آشنایی با معارف قرآن و تفسیر برابر دانست، تابعان نیز در تفسیر، برخی بر دیگران برتری داشتهاند.
مفسران معروف دوره تابعان در مکه، مدینه و عراق عبارتند از:
مفسران مکه:
- سعید بن جبیر بن هشام اسدی،
- مجاهد بن جبر مکی مخزومی،
- عکرمه بربری مدنی،
- طاووس بن کیسان یمانی،
- عطاء بن ابیرباح مکی.
مفسران مدینه:
مفسران عراق:
- علقمة بن قیس بن عبدالله بن مالک نخعی کوفی،
- مسروق بن اجدع بن مالک همدانی،
- اسود بن یزید نخعی،
- مرة بن شراحیل همدانی کوفی معروف به مرّة الطیب و مرّة الخیر،
- عامر بن شراحیل شعبی حمیری کوفی،
- حسن بن ابی الحسن یسار بصری معروف به حسن بصری،
- قتادة بن دعامة سدوسی و...[۱۲].[۱۳]
طبقه مفسران تابعین تابعین
کسانی که پس از ربع اول قرن دوم (تقریباً از آغاز خلافت بنیعباس) احادیث پیامبر (ص) را از تابعان نقل و روایت میکردند و مطالب زیادی بر آنها میافزودند، به «تابعین تابعین» معروف شدهاند.
این دوره با ورود افکار جدیدی از اقوام و ملل یونان و ایران به حوزه فکری و عقیدتی مسلمانان، تحت تأثیر قرار گرفت. در نتیجه، فرقهها و مذاهب مختلف سیاسی و اعتقادی به وجود آمد و هرکدام میکوشیدند قرآن را براساس اعتقاد خویش تفسیر کنند.
در این میان، مفسران قرآن مجید پا به پای گسترش معارف اسلامی، تفسیر قرآن را تنوع بخشیدند. از مشهورترین مفسران این عصر که تا پایان قرن دوم ادامه داشت میتوان افراد ذیل را معرفی کرد:
- مقاتل بن سلیمان؛
- شعبة بن حجاج؛
- سفیان بن سعید معروف به سفیان ثوری؛
- وکیع بن جراح؛
- سفیان بن عیینه؛
- یزید بن هارون و...
همه این افراد دارای تفسیر بودهاند که از آن میان، سه تفسیر سفیان ثوری، مقاتل بن سلیمان و عبدالرزاق بن همام صنعانی باقی مانده است[۱۴].[۱۵]
طبقه مفسران تابعین تابعین اهلسنّت
این طبقه بر طبقه سوم مفسران اهلسنّت منطبق است و مراد، آن دسته از مفسرانی هستند که شاگرد مفسران از تابعان بوده، از آنها نقل قول میکردند. برخی از افراد مشهور این طبقه عبارتند از: ربیع بن انس؛ عبدالرحمان بن زید بن اسلم؛ و ابوصالح کلبی.
طریقه تابعان در تفسیر این بود که تفسیر آیات را گاهی در شکل روایت از پیغمبر اکرم (ص) یا صحابه نقل میکردند و گاهی معنای آیه را بدون اسناد به کسی، به شکل اظهارنظر ایراد میکردند، و متأخران مفسران با این اقوال نیز مانند روایات نبوی رفتار کرده، آنها را روایات موقوفه (روایتی که مرویٌعنه در آن ذکر نشده است) میشمارند.
به دو طبقه مفسران تابعان و مفسران تابعین تابعین، قدمای مفسران اطلاق میشود[۱۶].[۱۷]
طبقه مفسران تابعین شیعه
این طبقه، شاگردان صحابیان مفسر هستند و برخی از آنان نزد اهلسنت نیز به عنوان مفسر شناخته شدهاند. گروهی از این مفسران که در مکه میزیستند، از روش ابنعباس پیروی میکردند. گروهی نیز در مدینه از ابی بن کعب و دسته دیگر در عراق از ابنمسعود بهره میبردند.
مشهورترین مفسران از طبقه تابعان:
- سعید بن جبیر: از مفسران شیعی است و چون به حضرت علی (ع) وفادار بود، به دست حجاج شکنجه و کشته شد. وثاقت او مورد اتفاق اصحاب صحاح سته اهل سنت و صاحبان کتب اربعه شیعه میباشد. ابنعباس او را به عنوان مطمئنترین حجت و سند دینی توثیق کرده است.
- طاووس بن کیسان یمانی: برخی او را ایرانیالاصل خواندهاند. نقل است که ابنعباس درباره او گفته است: «من طاووس را اهل بهشت میدانم».
- یحیی بن یعمر: او نخستین کسی است که قرآن را نقطهگذاری کرد. وی از شیعیان و معتقد به برتری ائمه (ع) بود و توسط حجاج به خراسان تبعید شد.
- ابوصالح میزان بصری: وی از شاگردان ابنعباس بود. شیخ مفید در کتاب الکافیة فی ابطال توبة الخاطئة روایتی از ایشان نقل و سپس سند آن را تأیید میکند و میفرماید: «راویانش از مردان جلیلالقدر هستند».
- محمد بن سائب کلبی: سیوطی میگوید: «او روایات شایستهای دارد و در میان تابعان هیچ کس تفسیری پربارتر از او عرضه نکرده است».
- جابر بن یزید جعفی: وی از تابعان و اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) بوده است.
- اسماعیل سدی کبیر: سیوطی او را از تابعان شمرده و تفسیر او را بهترین تفسیرها وصف کرده و نجاشی نام او را در زمره مؤلفان شیعه آورده است[۱۸].[۱۹]
طبقه مفسران تابعین تابعین شیعه
این طبقه شامل آن دسته از مفسران شیعی میشود که تابعان صحابه را درک کردهاند، و در طبقهبندی مفسران در طبقه سوم قرار میگیرد. جمعی از اصحاب ائمه (ع) که به تفسیر یا تألیف درباره علم تفسیر شهرت دارند، از این زمرهاند و معروفترین آنها عبارتند از: ابوحمزه ثمالی؛ ابان بن تغلب؛ ابوبصیر، یحیی بن قاسم اسدی؛ حصین بن مخارق؛ حسین بن سعید؛ علی بن اسباط[۲۰].[۲۱]
مفسّران تابعین
بسیاری از تابعین در محضر صحابه رسول اکرم (ص) تفسیر قرآن را فرا گرفتند. از آنها افراد ذیل معروفاند:
سعید بن جبیر؛ مجاهد بن جبر؛ عکرمه؛ طاووس بن کیسان؛ عطاء بن ابیرباح که تفسیر را از ابنعباس و در مدرسه تفسیری مکه آموختند.
ابوالعالیه، محمد بن کعب و زید بن اسلم نیز از مفسّران تابعی هستند که در حلقه درس ابی بن کعب در مدرسه تفسیری مدینه تفسیر آموختند.
دسته سوم در محضر ابنمسعود و در مدرسه تفسیری عراق به فراگیری تفسیر همّت گماشتند؛ مانند: علقمة بن قیس، مسروق و اسود بن زید[۲۲].[۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۰۱-۱۲۷.
- ↑ ر. ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۳۲۱-۴۲۳.
- ↑ مانند: ابو عبد الرحمان سلمی، اسود بن یزید نخعی، ابو الشعثای کوفی، ابو الشعثای ازدی، اصبغ بن نباته، ابن ابی لیلی و حارث بن قیس. برای آگاهی از زندگینامه آنان ر. ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۳۹۱، ۴۰۳، ۴۰۷، ۴۰۸، ۴۱۰ و ۴۱۱.
- ↑ مانند میثم تمار، ابو صالح میزان بصری، عطیۀ عوفی، زید بن علی بن الحسین، سدّی کبیر، عطا خراسانی، داوود بن ابی هند، محمد بن سائب و ابوحمزه ثمالی. ر. ک: همین کتاب، ص۱۴۴-۱۴۶، ۱۶۸-۱۷۰، ۱۸۴-۱۸۸، ۱۹۵-۲۰۴، ۲۰۶-۲۰۸، ۲۱۲-۲۱۴، ۲۱۸-۲۲۳.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۴۲-۱۴۴.
- ↑ زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)، جلد۲، صفحه ۱۵۸؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیر والمفسرون، جلد۱، صفحه (۱۳۱-۱۳۲)؛ عک، خالد عبد الرحمان؛ الفرقان والقرآن، صفحه (۳۴۵-۳۴۷)؛ عمیدزنجانی، عباسعلی، مبانی وروشهای تفسیرقرآن، صفحه ۵۱؛ کمالی دزفولی، علی، تاریخ تفسیر؛ صفحه (۳۸-۵۱)؛ معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، جلد۱، صفحه ۳۱۱.
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۱۷۷۵.
- ↑ سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، الاتقان فی علوم القرآن، جلد۴، صفحه ۲۴۰؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیروالمفسرون، جلد۱، صفحه (۹۹-۱۳۱)؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیرقرآن کریم، صفحه (۸۳-۹۲)و۶۸؛ کمالی دزفولی، علی، تاریخ تفسیر، صفحه (۳۷-۹۷)
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۱۶۹۰.
- ↑ عک، خالد عبد الرحمان، الفرقان والقرآن، صفحه (۳۴۵-۳۴۹)؛ کمالی دزفولی، علی، تاریخ تفسیر، صفحه (۳۷-۹۷)؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیروالمفسرون، جلد۱،صفحه (۱۰۳-۱۳۵)؛ معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، جلد۱،صفحه ۳۱۱
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۱۸۰۲.
- ↑ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیرقرآن کریم، صفحه (۶۸-۸۳)؛ عنایت، غازی، هدی الفرقان فی علوم القرآن، جلد۳، صفحه ۴۳؛ سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، جلد۴، صفحه (۲۴۰-۲۴۲)؛ کمالی دزفولی، علی، شناخت قرآن، صفحه ۲۸۱؛ معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، جلد۱،صفحه (۳۱۳-۳۵۰)؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیروالمفسرون، صفحه (۱۰۵-۱۴۲)
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۳۳۶۴.
- ↑ حیدری، محمد، مختصری ازسیرتکاملی قرآن وتفسیر، صفحه (۲۴۴-۲۴۸)؛ عنایت، غازی، هدی الفرقان فی علوم القرآن، جلد۳،صفحه ۴۷؛ شحاته، عبد الله محمود، تاریخ القرآن والتفسیر، صفحه (۹۷-۹۸)؛ طباطبایی، محمد حسین، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰،قرآن دراسلام، صفحه ۷۶
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۳۳۶۵.
- ↑ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، جلد۴،صفحه ۲۴۲؛ طباطبایی، محمد حسین، قرآن دراسلام، صفحه ۷۶؛ جمعی از محققان، علوم القرآن عندالمفسرین، جلد۳،صفحه ۴۳۵.
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۳۳۶۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی وروشهای تفسیرقرآن، صفحه ۸۰؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیرقرآن کریم، صفحه ۲۰۲و۷۰؛ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، جلد۲،صفحه ۲۳
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۳۳۶۸.
- ↑ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کری]]، صفحه (۲۰۲-۲۰۴)
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ۳۳۶۷.
- ↑ زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)، جلد۲،صفحه ۱۵۸؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیر والمفسرون، جلد۱، صفحه (۳۰-۱۰۵)؛ کمالی دزفولی، علی، تاریخ تفسیر، صفحه (۳۷-۹۷)؛ عک، خالد عبد الرحمان، الفرقان والقرآن، صفحه (۳۴۰-۳۵۷)؛ معرفت، محمد هادی، التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب، جلد۱،صفحه ۳۲۳؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیرقرآن کریم، صفحه (۶۸-۸۳).
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۴۴۸۸.