جزع
مقدمه
«صبر» به معنای شکیبایی همان قرار دادن نفس در حبس، تنگنا و محدودیت است که اصل آن از نام گیاه داروی در یمن گرفته شده که دارای طعم بسیار تلخ و آثار درمانی بسیار مفید و شیرینی است. البته به سنگ بسیار سخت و خارا نیز، صبر گفته میشود؛ زیرا راه نفوذی بدان نیست. انسان صابر کسی که در برابر فشارها و تلخیها، استقامت میورزد و راه نفوذ هیجانات را بر خود میبندد.
در کتب لغت عربی، صبر در برابر «جزع» و بیتابی به کار رفته است.[۱] پس برخلاف صابر، اهل جزع و بیتابی کسانی هستند که در تنگناها و فشارها به جای خویشتن داری، هیجان زده شده و رفتارهای غیر متعادل و غیر معقول و مقبول دارند. امیرمؤمنان امام علی(ع) درباره صابر میفرماید: «اَلصَّبْرُ اَنْ يَحْتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنُوبُهُ، وَ يـَكْظِمُ ما يَغْضِبـُهُ»؛ صبر آن است که انسان مصیبتی را که به او میرسد تحمّل کند و خشم خود را فرو برد.[۲] پس اهل جزع نمیتواند مصیبتی را تحمل کند و خشم خود را فروبخورد. از این روست که رفتارهایش از حالت طبیعی و عقلانی خارج است.[۳].
آثار بیتابی و جزع
در آیات قرآنی همان طوری که برای صابر عوامل و آثاری بیان شده، به عوامل و آثار جزع و بیتابی نیز توجه داده شده است. از جمله مهمترین آثاری که قرآن برای جزع بر میشمارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حزن: حزن و اندوه از جمله آثاری است که اهل جزع بدان گرفتار هستند.[۴]حزن بر خلاف خوف نسبت به گذشته و از دست دادن نعمتی است؛ از نظر قرآن کسانی که به توحید از جمله توحید فعل و مقدرات و مشیت الهی اعتقادی ندارند، گرفتار حزن و اندوه نسبت به از دست رفتهها میشوند؛ چنان که به سبب خیال بافی و فخرفروشی در هنگام بهرهمندی از نعمتهای الهی، فرحناک شده و رفتاری هیجانی در پیش میگیرند. به سخن دیگر، این دسته از انسانها، در هر دو حالت نعمت و نقمت گرفتار هیجان زدگی افراطی میشوند، به طوری که در برابر نقمت، گرفتار حزن و اندوه هیجانی شدید و در برابر نعمت نیز فرحناک شده و شادی و خوشحالی هیجانی دارند.[۵] این در حالی است که صابران به سبب اعتقاد به توحید و مشیت و مقدرات الهی، نسبت به گذشته حزن و نسبت به آینده خوفی ندارند؛ چنان که دادهها و گرفتههای الهی از نعمت و نقمت را در چارچوب حکمت و مشیت و مقدر الهی میدانند و گرفتار خیال بافی و تفاخر نسبت به دادهها و نعمتها نمیشوند. امیر مؤمنان علی(ع) در مذمت جزع میفرمایند: «إيّاكَ و الجَزَعَ؛ فإنّهُ يَقْطَعُ الأملَ، و يُضْعِفُ العملَ، و يُورِثُ الهَمَّ»، از جزع و ناشکیبایی بپرهیز؛ زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم و اندوه به بار میآورد.[۶]
- خفت و خواری: بیتابی و ناشکیبایی در برابر دشمن زمینه خفت و خواری انسان میشود.[۷] از نظر قرآن، کافران در برابر آیات الهی واکنش منفی نشان داده و آن را باطل میدانند؛ بنابراین، بر پیامبر(ص) و دیگر مؤمنان است تا صبر کنند و واکنش هیجانی و احساسی نشان ندهند؛ زیرا بیتابی موجب میشود تا دشمنان از واکنشهای هیجانی سوء استفاده کرد و موجبات خفت و خواری مؤمنان را فراهم آورند. در حقیقت، کسی که در برابر کنشهای بیخردان مثلا واکنش هیجانی و احساسی نشان میدهد، به دست همان افراد خودش را خوار و خفیف میکند. پس انسان بهتر است در برابر رفتارهای بیخردان و فشارها و مصیبتها و معصیتها و مانند آنها، صبوری کند و از جزع و بیتابی و ناشکیبایی اجتناب ورزد تا خوار و خفیف نشود.
- سرزنش و ملامت: انسان در برابر مصیبت، معصیت و فشار تکلیف نمیبایست جزع و بیتابی کند؛ زیرا چنین رفتاری به دور از عقلانیت است و موجبات سرزنش دیگران از جمله خدا را فراهم میآورد؛ چنان که خدا مسلمانان تابع حضرت موسی(ع) را به سبب بیتابی نسبت به غذا و طعام سرزنش و ملامت میکند.[۸]؛ همچنین خدا کسانی که به انتظار پیامبر(ص) نمیماندند تا ایشان از خانه خارج شود و مطالب و درخواستهای خویش را مطرح کنند، سرزنش میکند؛ زیرا اگر ایشان صبر میکردند تا پیامبر(ص) خارج شود، بهتر است تا ایشان را ندا زنند و بخواهند از خانه خارج شود و دست از استراحت بردارد.[۹] در حقیقت انسان بهتر است که انتظار بکشد و صبر کند و مزاحم استراحت یا کارهای دیگران نشود. کسی که عجله میکند و میخواهد پیش از موعد دیگران برایشان کاری انجام دهد یا بخواهد به سرعت به هر شکل و روشی وضعیت معشیت خویش را تغییر و بهبود دهد، انسانهای صابری نیستند و با جزع و بیتابی و ناشکیبایی خویش به خود و دیگران زیان و ضربه میزنند.[۱۰] چنین افرادی میبایست سرزنش و ملامت شوند تا از چنین رویه ای دست بردارند. امروز بسیاری از جوانان نیامده میخواهند همه سهم خویش را بردارند و به همه چیز برسند؛ زیرا جوانانی کم صبر و بیحوصله هستند. این گونه است که با اتخاذ روشها و رویههای نادرست به خویش و دیگران آسیب میزنند.
- شکست: از نظر آموزههای وحیانی قرآن، انسان در برابر مصیبت و معصیت و تکلیف میبایست صبور و شکیبا و بلکه حلیم و بردبار باشد؛ زیرا اگر چنین نکند در زندگی موفق نخواهد بود و شکست در زندگی را برای خویش رقم میزند. از نظر قرآن، ناشکیبایی در برابر هجوم حوادث از عوامل شکست انسانها در زندگی است.[۱۱] پس لازم است تا انسانها به جای جزع و بیتابی، صبر و حلم پیشه گیرند تا بتوانند با درنگ و تانی و تامل به دور از هر گونه هیجانات، با عقلانیت با مسایل مواجه شده و راهکارهای برونرفت از مسأله را پیدا کرد و موفقیت را قرین و رفیق زندگی خویش کنند. از همین روست که گفته شد، میوه صبر، ظفر و پیروزی است و بیتابی موجب میشود تا انسان در زندگی کامیاب و موفق و پیروز نشود و شکست بخورد. در ضرب المثلهای فارسی نیز آمده است: «صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند» یا «در اثر صبر نوبت ظفر آید». در روایت از امام علی(ع) است که فرمود: ««اَلصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَجِ»؛ صبر کلید گشایش است».[۱۲] امام علی(ع) میفرماید: «لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ»، و ان طال به الزمان؛ انسان صبور از فیروزی محروم نمیگردد، هر چند زمان انتظارش به درازا انجامد.[۱۳]
- محرومیت و مسکنت: قرآن به اهل فزع هشدار میدهد که بیتابی و بیصبری درپی دارنده از دست دادن امکانات بهتر و محروم شدن از آن خواهد بود؛ چنان که مسلمانان شریعت موسی(ع) به سبب بیصبری و درخواستهای بیجا نسبت به فراهم آوری امکانات در صحرا، گرفتار سرگردانی چهل ساله میشوند و نعمتهایی که در اختیار آنان بود از ایشان سلب میشود.[۱۴] از نظر قرآن، مسکنت و خواری و خشم و غضبی که یهودیان بدان گرفتار شده بودند، چیزی جز مجازات ایشان به سبب جزع و فزع و بیصبری آنان نبوده است.
- اعتراض بیجا: کسانی که گرفتار بیتابی هستند، انسانهایی هستند که اعتراضهایی بیجا و بیموردی دارند و واکنشهایی آنان احساسی و از روی بیخردی و نیز نادانی و ناآگاهی است.[۱۵]
- عجله: انسانی که بیتابی میکنند، میخواهد پیش از موعد و زمان کاری نسبت به آن اقدامی داشته یا اطلاعاتی را کسب کند که هر دو موجب میشود تا خود و دیگران را اذیت کند.[۱۶]
- دو مصیبت: از نظر آموزههای وحیانی اسلام، جزع نسبت به شرور و مصیبتها و تکالیف یا معصیتها امری پسندیده نیست، بلکه انسان میبایست صبر ورزد چنان که پیامبران اولوا العزم این گونه بودند.[۱۷] به ویژه آنکه با جزع و بیتابی نه تنها مصیبت کاهش یا حذف نمیشود، بلکه با جزع یک مصیبت دیگری نیز برای خود فراهم میآورد. امام هادی(ع) میفرمایند: ««المُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ»، مصیبت برای انسان صبور یکی است و برای انسان بیصبر و ناشکیبا دو تاست».[۱۸]
- گناه: اهل جزع و بیتابی گرفتار گناه هستند. در حدیث دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است: پیامبر اکرم هنگام عیادت یکی از یارانش که آخرین ساعات عمرش را میگذراند، فرمودند: «ای فرشته مرگ! با او مدار کن که با ایمان است. ملک الموت عرض کرد: بشارت باد بر تو ای محمد! که من نسبت به همه مؤمنان مدارا میکنم. بدان ای محمد! هنگامی که من روح فرزندان آدم را میگیرم، خانواده آنان بیتابی میکنند. در گوشهای از خانه میایستم و میگویم: چرا این گونه بیتابی میکنید؟ من قبل از پایان عمرش روح او نگرفتم و این یک ماموریت الهی است، گناهی ندارم، ««فان تحتسبوه و تصبروا توجروا، و إن تجزعوا تأثموا و توزروا»؛ اگر راضی به رضای خدا باشید و صبر کنید به شما پاداش داده میشود و اگر جزع و بیتابی کنید، گناه میکنید».[۱۹]
- بیمار یا هلاکت: اصولا بیتابی و جزع انسان را گرفتار هلاکت میکند و دست کم چنین فردی بیمار شده و تعادل روانی حتی سلامت بدنی مانند چشم خویش را از دست میدهد؛ چنان که اطرافیان یعقوب(ع) ایشان را متهم به جزع و بیصبری کرده و برای اصلاح رفتار ایشان یادآور این دو اثر بیصبری و جزع و فزع میکنند و میگونید: ﴿قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ﴾[۲۰] امیر مؤمنان علی(ع) نیز میفرماید: «مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ، أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ»، کسی که صبر او را نجات ندهد، بیتابی او را هلاک خواهد کرد».[۲۱] البته اینهلاکت میتواند اشاره به هلاکت دنیا و آخرت باشد.
- از دست رفتن اجر و ثواب: کسی که در برابر مصیبتها و معصیتها و تکالیف صبر و شکیبایی نمیورزد، و به جای آن جزع و فزع دارد، ثواب و اجر صابرین را از دست میدهد. در این حدیث آمده است که یکی از اصحاب پیامبر فرزندش را از دست داده بود، حضرت دستور نوشتن نامهای به این مضمون را به او دادند: «خداوندمتعال، اجر تو را افزون کند و به تو صبر و شکیبایی دهد!…مبادا با جزع و بیتابی، اجر خود را از بین ببری و فردای قیامت به خاطر از دست دادن ثواب صبر بر مصیبت، پشیمان گردی، هنگامی که ثواب و مصیبتت را ببینی، میفهمی که مصیبت از آن کوتاهتر بوده است و بدان! جزع و بیتابی عزیز از دست رفته را باز نمیگرداند، غم و اندوه، قضای الهی را تغییر نمیدهد و آنچه از پاداش، در برابر از دست دادن فرزند بر تو نازل شده، تاسفت را از میان میبرد».[۲۲].[۲۳].
عوامل بیتابی و جزع
در قرآن، اموری به عنوان علل ناقصه یا تامه یا عوامل و بسترهای جزع و فزع مطرح شده است. شناخت این عوامل میتواند عاملی باشد تا خود را از گرفتاری در بیتابی و جزع و آثار زیانبار آن در امان نگه داریم. از مهمترین این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- خردناورزی: از نظر قرآن، کسانی گرفتار جزع و فزع میشوند که از عقل خویش بهره نمیبرند و با ترک تعقل و بیخردی در مسیر قرار میگیرند که موجب بیتابی و هیجانات شدید باطل میشوند. انسانی که هواهای نفسانی یا وسوسههای شیطانی بر او مسلط شده باشد و به جای امارت عقل و قلب، امارت هواهای نفسانی باشد، رفتاری را در پیش میگیرد که بدون تعقل و تامل در پیامدهای آن است. از نظر قرآن، اصولا رفتارهای متعادل از کسانی ظهور میکند که بر اساس خرد و تعقل عمل و رفتار میکنند، اما آنانی که گرفتار سفاهت و بیخردی و سبک مغزی هستند و یا تعقل را کنار و بر اساس هیجانات نفسانی عمل و رفتار میکنند، رفتارهایی بیرون از قواعد زندگی داشته و نه تنها به خود آسیب میرسانند بلکه دیگران را نیز به زحمت میافکنند. به عنوان نمونه ندا کردن پیامبر(ص) قبل از بیرون آمدن ایشان، رفتاری به دور از اخلاق و شئون آن است که تنها از انسانهای بیخرد صادر میشود.[۲۴]
- جهل و جهالت: از نظر قرآن، جهل و جهالت از دیگر عواملی است که انسان را گرفتار جزع و بیتابی میکند و صبر نمیورزد.[۲۵] قرآن در این آیات توضیح میدهد که جهل به معنای ناآگاهی و عدم علم نسبت چیزی میتواند موجب شود تا شخص گرفتار جزع و بیتابی شده و خواستهها و سخنان و رفتارهای اعتراضی و عجولانه احساسی از خود نشان دهد. گفتنی است که در آیات قرآنی، جهل گاه در برابر عقل به معنای بیخردی و گاه در برابر علم به معنای نادانی و ناآگاهی به کار رفته است. بر این اساس میتوان رفتار اصحاب با پیامبر(ص) را بر دو حالت بیعقلی و بیعلمی بار کرد؛ به این معنا که آگاه نبودن به آداب ملاقات با پیامبر(ص) از عوامل بیصبری نداکنندگان آن حضرت از پشت حجرههای وی بوده است.[۲۶] البته از آن جایی که در آیه ۴ سوره به صراحت از واژه ﴿لاَ يعْقِلُونَ﴾ سخن به میان آمده است، میتوان گفت که مراد همان بیخردی و بیعقلی است نه نا آگاهی و عدم علم. در حقیقت چنین افرادی از خرد خویش بهره نمیبرند و رفتاری به دور از عقلانیت در برابر دیگران دارند که موجب آزار و اذیت دیگران میشود.
- حرص شدید و آزمندی: از نظر قرآن، حرص شدید و کم طاقتی از جمله عواملی است که انسان را دچار بیتابی و جزع میکند.[۲۷]حرص به معنای زیادی بر استحقاق است؛ یعنی انسان مستحق چیزی است ولی شخص گمان میکند که میبایست بیشتر از این نصیب او باشد که مستحق آن بیشتر نیست؛ چنان که طمع، نسبت به چیزی است که شخص اصلا استحقاق آن را ندارد، ولی خواهان داشتن آن میشود. از نظر قرآن، برخی از انسانها در اوج حرص شدید قرار دارند که از آن به «هلوع» تعبیر میشود. انسان هلوع به سبب حرص شدیدی که دارد انسان بیطاقتی نیز است و از همین روست که جزع و فزع او بیشتر از دیگران خواهد بود. به هر حال، هلوع و حرص شدید که موجب بیطاقتی است، از مهمترین عوامل جزع و بیتابی است که آثار زیانباری را به دنبال خواهد داشت.
- شرور: از نظر قرآن، کسی که با شر و شرور مواجه میشود، ممکن است بیطاقت شده و به جزع و فزع بیافتد.[۲۸] البته از نظر قرآن، شرور بر هر انسانی تاثیر میگذارد که گرفتار هلوع و حرص شدید است؛ و گرنه دیگرانی که گرفتار چنین حالتی نیستند، ممکن است با شرور به گونه ای دیگر برخورد کنند؛ زیرا اهل ایمان میدانند که خدا با خیر و شر امتحان میکند.[۲۹] بنابراین، سعی میکنند تا با مشیت و حکمت الهی کنار بیایند و جزع و بیتابی نکرده و صبر بر شرور کنند؛ چنان که در روایت است: امیرمؤمنان امام علی(ع) بیمار شده بود. جمعی از برادران و یاران ایمانی به عیادتش آمدند. عرض کردند: كيفَ نَجِدُكَ يا أميرَ المؤمنينَ؟ گفتند: حالتان چطور است ای امیرمؤمنان؟ «قال: بالشر»؛ فرمود: شرّ است. «قالوا: ما هذا كلام مثلك»! گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست!. امام علی(ع) فرمود: «ان الله تعالي يقول: وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَة؛ فالخير: الصحه و الشّرُ: المرض و الفقر»؛ خدا در قرآن دارد که و ما شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم. پس خیر صحت و عافیت است و شر همان مرض و فقر است.[۳۰]
- تنوع جویی و یک نواختی و عادی شدن: از نظر قرآن، اموری که به سادگی به دست میآید و به یک امر عادی و یک نواخت تبدیل میشود، موجب زدگی انسان است. از این روست که تنوع جویی از یک سو و یک نواختی و عادی شدن امور موجب میشود تا شخص نسبت به نعمتی زده شده و خواهان تغییراتی باشد که در صورت عدم تحقق آن دچار بیتابی و جزع و فزع میشود؛ چنان که یهودیان از خوردن من و سلوی خسته و خواهان خیار و پیاز و سیر و عدس و مانند آنها میشوند و جزع و بیتابی میکنند.[۳۱]
- کفران نعمت: به نظر میرسد که میتوان گفت که کفران نعمت و ناسپاسی نسبت به داشتهها و نعمتها خود عاملی است که انسان را گرفتار حرص شدید و هلوع کرده و شخص را برای دست یابی به بیشتر به جزع و فزع میافکند.[۳۲]
- عدم ایمان و توجه به حکمت، مشیت و مقدر: چنان که گفته شد، باور به توحید کامل و مطلق موجب میشود تا انسان صبر کند؛ بنابراین، کسانی که ایمانی سست دارند یا اعتقادی به مشیت و مقدرات الهی نداشته یا بدان بیتوجه هستند. این گونه است که گرفتار جزع و فزع میشوند و صبر نمیورزند. کسی که اعتقاد به امتحان و آزمون الهی داشته باشد اهل صبر خواهد بود.[۳۳] حضرت علی(ع) میفرمایند: «الجَزَعُ لا يَدْفعُ القَدَرَ، و لكنْ يُحْبِطُ الأجْرَ»، جزع (دربرابر مصائب)>، مقدرات را تغییر نمیدهد، ولی اجر و پاداش انسان را از بین میبرد.[۳۴]
- دنیادوستی: از نظر آموزههای وحیانی قرآن دنیادوستان گرفتار جزع هستند همانهایی که هیچ خیرات نمیکنند و مانع خیر رسانی هستند.[۳۵] امام کاظم(ع) در بیان یکی از وصایای حضرت مسیح(ع) میفرمایند: «وَ لَا تَجْعَلُوا قُلُوبَكُمْ مَأْوی لِلشَّهَوَاتِ إنّ أجزَعَكُم علَى البَلاءِ لأَشَدُّكُم حُبّا للدُّنيا ، و إنّ أصبَرَكُم علَى البَلاءِ لَأزهَدُكُم في الدُّنيا»، دلهای خود را پناهگاه شهوات قرار ندهید، آن کس که در بلا، بیشتر بیتابی میکند، علاقهاش به دنیا بیشتر است و آن کس که در بلا، شکیباتر است، نسبت به دنیا، بیاعتناتر است.[۳۶] در حقیقت این دنیا دوستی است که شخص را به جزع و بیتابی نسبت به دنیا میاندازد.
بر اساس آموزههای وحیانی اسلام، هر چند که صبر تلخ است ولی میوه شیرینی میدهد، اما جزع و بیتابی سختتر و بدتر از صبر است؛ زیرا از هر جهت آسیب زا است. از همین روست که امام علی(ع) میفرماید: الجزع اتعب من الصبر، بیتابی از صبر و شکیبایی ناراحت کنندهتر است»[۳۷].[۳۸].
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»
- ↑ غرر الحکم، چاپ دانشگاه تهران، ج ۲، ۱۸۷۴
- ↑ منصوری، خلیل، عوامل و آثار جزع و بیصبری.
- ↑ ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ﴾ «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
- ↑ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ بحار الانوار،ج۷۹،ص ۱۴۴
- ↑ ﴿وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ * كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ * فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ﴾ «و بیگمان ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی زدهایم و اگر برای آنان نشانهای بیاوری کافران خواهند گفت: شما تباهاندیشانی بیش نیستید * بدین گونه خداوند بر دل آن کسان که (حقیقت را) نمیدانند مهر میزند * پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۵۸-۶۰.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمیتابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پستتر را به جای چیز بهتر میخواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانههای خداوند را انکار میکردند و پیامبران را ناحقّ میکشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، میگذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاقها صدا میزنند، بیشترشان خرد نمیورزند * و اگر آنها شکیبایی میورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر میبود و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۴-۵.
- ↑ ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعدهشان دادهاند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکردهاند، این، پیامرسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود میگردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.
- ↑ ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص۳۰۷
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۵۳
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمیتابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پستتر را به جای چیز بهتر میخواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانههای خداوند را انکار میکردند و پیامبران را ناحقّ میکشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، میگذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
- ↑ ﴿فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا * قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا * قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا * فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا * قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا * قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا * فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا * قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴾«پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بیگمان کاری شگفت کردی! * گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟ * (موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر! * پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچهای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بیگناه را بیآنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی! * گفت: آیا به تو نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟ * گفت: اگر از این پس از تو چیزی پرسیدم همراهیم مکن که از سوی من معذوری * باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که میخواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر میخواستی برای آن مزدی دریافت میداشتی * گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد:» سوره کهف، آیه ۷۱-۷۸.
- ↑ کهف، آیات ۷۱ تا ۷۸
- ↑ ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعدهشان دادهاند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکردهاند، این، پیامرسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود میگردند؟» سوره احقاف، آیه ۳۵.
- ↑ بحار الانوار،ج۷۹،ص ۱۴۴.
- ↑ بحار الانوار،ج۶،ص۱۶۹.
- ↑ «گفتند: سوگند به خداوند، پیاپی یوسف را یاد میکنی تا نزار شوی یا از نابودشوندگان گردی؛» سوره یوسف، آیه ۸۵.
- ↑ بحار الانوار،ج ۶۸،ص۹۶
- ↑ میزان الحکمة، ج۲، ص۱۵۶۳، حدیث ۱۰۱۱۸.
- ↑ منصوری، خلیل، عوامل و آثار جزع و بیصبری.
- ↑ حجرات، آیات ۴ و ۵
- ↑ کهف، آیات ۷۱ تا ۷۸
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست * ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد * «بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت * به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاقها صدا میزنند، بیشترشان خرد نمیورزند * و اگر آنها شکیبایی میورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر میبود و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱-۵.
- ↑ ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا﴾ «بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند * چون شرّی بدو رسد بیتاب است» سوره معارج، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ معارج، آیات ۱۹ و ۲۰
- ↑ ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ﴾ «هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۰۵
- ↑ بقره، آیه ۶۱
- ↑ معارج، آیات ۱۹ و ۲۰
- ↑ ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۶-۱۵۷؛ حدید، آیات ۲۲ و ۲۳
- ↑ غرر الحکم،حدیث ۱۸۷۶
- ↑ معارج، آیات ۱۹ تا ۲۲
- ↑ بحار الانوار،ج ۱،ص۱۰۶.
- ↑ بحارالانوار، ص۱۳۱،حدیث۱۶.
- ↑ منصوری، خلیل، عوامل و آثار جزع و بیصبری.