جوانمردی در نهج البلاغه
مقدمه
فتوت و جوانمردی کنایه از کریم بودن، سخاوت و بخشندگی است و از آن به مروت، رادمردی و شجاعت آمیخته با ایثار و گذشت نیز یاد میکنند. این ویژگی، زن و مرد و پیر و جوان را شامل میشود. در حقیقت، جوانمردی و مروت، صفتی است نفسانی که انسان را به کسب اخلاق پسندیده و ترک اخلاق فاسد و پست، میکشاند[۱].
جوانمردی تاریخچهای طولانی دارد، ولی شیعیان ریشه آن را با اتکا به کلام معروف " لَا فَتَى إِلَّا عَلِيُّ، لَا سَيْفَ إِلَّا ذوالفقار " که جبرئیل در جنگ احد آن را ندا داد، به امام علی (ع) میرسانند. آنان علی (ع) را شاه مردان نام نهادهاند و او را بهترین نمونه جوانمردی و فتوت میدانند[۲].
حضرت علی (ع) جوانمردی را صفت ارزشمندی میداند و میفرماید: "مردانگی، نامی است که همه فضایل و محاسن را در برمیگیرد و مانع هرگونه پستی است." ایشان درجه مردانگی را به شرافتو خردمندی انسان وابسته میداند. امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ کسانی که درباره مردانگی گفتوگو میکردند، فرمود: "خداوند در کتاب خود پاسخ شما را داده است و میفرماید: همانا خداوند به عدل و احسان فرمان میدهد"[۳].
عدل، انصاف است و احسان، تفضل. غیر از اینها چیز دیگری هم هست. ایشان آغاز مردانگی را در طاعت خداوند و خوشرویی میدانند و در توصیف مروت و جوانمردی، به صفاتی اشاره دارند، از جمله:دادگری در حکومت، رسیدگی به خویشاوندان و همسایگان، بذل احسان و پذیرایی از میهمان، تحمل نسبت به لغزشهای برادران، چشم فروهشتن، شرم و حیا داشتن، پایین آوردن صدا، راه رفتن با اعتدال، بخشندگی در عین تنگدستی، خویشتنداری از نیازخواهی، خودداری از حرام، خودداری از منت نهادن، دوری از بخل، حرص، دروغ، غیبت و سرزنش دیگران. همچنین کمال مردانگی را در فهم دین، میانهروی در زندگی، شکیبایی در سختی، صداقت و وفای به عهد میدانند. آن بزرگوار در برخورد با شخص جوانمرد سفارش میکند: از لغزشهای جوانمردان درگذرید که کسی از آنان نلغزد، جز آنکه دست خدایش بر فراز کند[۴].[۵]
سخنان و سیره عملی حضرت علی (ع) نشان از وجود اوج و قله جوانمردی در این امام دارد که در ادامه به بخشی از یک خطبه و نامه اشاره میشود. در جریان جنگ صفین، به امام علی (ع) خبر میرسد که سپاه معاویه، به شهر انبار حمله کرده و از پای زنی، خلخال (چیزی شبیه به دستبند) ربودهاند. حضرت علی (ع) سخت برآشفت و نگران شد. مردمان را در مسجد گرد آورد و در ضمن خطبهای شورانگیز فرمود: شنیدهام مهاجم به خانههای مسلمانان و کسانی که در پناه اسلاماند، درآمده و گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پای زنان به درمیکرده است؛ حالی که آن ستمدیدگان برابر آن متجاوزان، جز زاری و رحمت خواستن سلاحی نداشتهاند. سپس غارتگران، پشتوارهها از مال مسلمانان بسته، نه کُشتهای بر جای نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشتهاند. اگر از این پس، مرد مسلمانی از غم چنین حادثهای بمیرد، چه جای ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است[۶]. و در بخشی از نامه خود به خراجستانان مینویسد: پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شکیبایی ورزید، که شما رعیت را گنجوارانید و امت را وکیلان و امامان را سفیران. حاجت کسی را روا ناکرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست بازمدارید و برای گرفتن خراج، پوشش زمستانی و تابستانی رعیت را مفروشید و چارپایی که بدان کار کنند و بندهایی را که در اختیار دارند؛ و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و دست به مال کسی مبرید، نمازگزار باشد یا پیمان مسلمان را عهدهدار[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۶۶.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۶۶.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۶۶.
- ↑ «أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ، فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [يَدُهُ بِيَدِ اللَّهِ] يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۰
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۶۶.
- ↑ «أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷
- ↑ «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّكُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ وَ وُكَلَاءُ الْأُمَّةِ وَ سُفَرَاءُ الْأَئِمَّةِ، وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ، وَ لَا تَبِيعُنَّ [النَّاسَ] لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاءٍ وَ لَا صَيْفٍ وَ لَا دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا وَ لَا عَبْداً، وَ لَا تَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَمٍ وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ وَ لَا مُعَاهَدٍ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۶۶- ۲۶۷.