عصمت حضرت یعقوب
عصمت حضرت یعقوب (ع) به معنای مصونیت ایشان از هر گناه و خطا و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یعقوب(ع) با استناد به براهین عقلی و ادله نقلی که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته میشود قابل اثبات است. به عنوان نمونه برهان حفظ شریعت، برهان لطف، برهان تسلسل، برهان وجوب اطاعت از پیامبر، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسانهای برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَكَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
ادله اثبات عصمت حضرت یعقوب(ع)
براهین عقلی
از آنجا که حضرت یعقوب(ع) یکی از انبیای الهی است؛ لذا میتوان جهت اثبات عصمت آن حضرت به همان براهین عقلی که متکلمان در اثبات عصمت انبیا به آنها استناد کردهاند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارتاند از: برهان امتناع تسلسل[۱۱].[۱۲]، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض[۱۳].[۱۴]، برهان وجوب اطاعت از معصوم[۱۵]، برهان حفظ شریعت[۱۶].[۱۷] برهان لزوم اطمینان [۱۸].[۱۹]، برهان لطف[۲۰] و غیره.
ادله نقلی
ادله قرآنی
در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسانهای برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند. کلیت این آیات شامل حضرت یعقوب(ع) نیز شده و بر اساس آنها، عصمت آن حضرت نیز ثابت میگردد.
عدم تسلط شیطان بر پیامبران
به عنوان نمونه خدای متعال در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ﴾[۲۱]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ﴾ هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی میکند[۲۲].
اصطفای الهی پیامبران
واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۲۳]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست. به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی میفرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۲۴]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات ﴿أَيْدِيهِمْ﴾ و ﴿خَلْفَهُمْ﴾ بر اساس دیدگاه برخی مفسران به ﴿رُسُلًا﴾[۲۵] و طبق نظر برخی دیگر به ﴿النَّاسِ﴾[۲۶] برمیگردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین میشود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمیگزیند. از این رو اگر عصمت پیامآور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۲۷].
امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران
خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۲۸]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمیشود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۲۹].
معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه
مصونیت انبیا (ع) را میتوان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب مینمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوهای نیکو یاد کرده و میفرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۳۰]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و میفرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾[۳۱].
خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار میگیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع) امر کردهاند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۳۲].
اتمام حجت هدف از بعثت انبیا
در دستهای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص میفرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۳۳].[۳۴]
آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند
در قرآن کریم از عصمت و امانتداری فرشتۀ وحی سخن گفته شده است به نحوی که خداوند دربارۀ آنان فرموده است: ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[۳۵]، بنابراین اگر حاملِ اول وحی یعنی فرشتگان از جمله جبرئیل دارای عصمت باشد، حامل دیگر آن یعنی پیامبر هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن عصمت همانطور که نقض امانتداری فرشته وحی محسوب میشود، نقض امانتداری پیامبران هم خواهد بود[۳۶].
ادله روایی
در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۳۷]، از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمیکنند؛ چون همگی معصوم و پاکاند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمیشوند»[۳۸].
امام رضا (ع) نیز دربارۀ عصمت پیامبران برای مأمون نوشت: «خداوند فرمان کسی که میداند مردم را گمراه میکند واجب نمیکند و برای رسالت خویش کسی را انتخاب نمیکند که میداند او به خدا و بندگانش کفر ورزیده و شیطان را به جایی خدا عبادت میکند»[۳۹].[۴۰]
توهم تعارض برخی آیات با عصمت حضرت یعقوب(ع)
ظاهر برخی آیات قرآن کریم موجب شده تا برخی در عصمت حضرت یعقوب(ع) تردید کرده و این آیات را منافی با عصمت آن حضرت بدانند. به عنوان نمونه دو مورد را ذکر میکنیم:
آیه ۸ سوره یوسف
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت یعقوب را در اذهان برخی ایجاد کرده است، آیه ۸ سوره یوسف است که میفرماید: ﴿إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۴۱]. بر اساس این آیه حضرت یعقوب در رفتار با فرزندانش، یوسف(ع) را بر آنان برتری داد که همین امر سبب شد تا آتش حسد در وجودشان شعلهور گردد و به آن ماجراهای ناگوار بینجامد. (و حال آنکه وظیفه یک پدر، رفتار عادلانه و نگاه محبت آمیز به همه فرزندانش به صورت مساوی و عدم ترجیح یکی بر دیگری به صورت آشکار است) این مطلبی نبوده که حضرت از آن ناآگاه باشد. او میدانست که این گونه رفتار، آتش حسد را در انسان شعلهور میسازد. از این رو این رفتار نوعی لغزش و خطا به شمار آمده و با عصمت ناسازگار است.
پاسخ نخست: ثابت نشدن موضوع: در قرآن سخنی از این برتری دادن به میان نیامده است و محبت قلبی هم امری خارج از دایره اختیار انسان است[۴۲]. ایراد این پاسخ در آن است که فرزندان از محبت درونی پدرشان آگاهی نداشتند و محبت درونی تا زمانی که اظهار نشود، هرگز این چنین حسدبرانگیز نخواهد بود.
پاسخ دوم: برتری حضرت طبق ظاهر حال فرزندان: ظاهر حال فرزندان، حاکی از آن بود که دچار حسد نخواهند شد و حضرت هم بر اساس همین ظاهر رفتار کرد؛ اما آنان برخلاف ظاهرشان حسد ورزیدند[۴۳]. این پاسخ نارساست؛ چراکه ظاهر حال در بسیاری موارد کارساز نیست، به ویژه در مورد صفات باطنی؛ زیرا انسان تا در مواقع حساس در بوته آزمایش قرار نگیرد، صفت باطنی خود را بروز نمیدهد. حسد از جمله اموری است که تا مورد آن پیش نیاید، قضاوت درباره آن نادرست است[۴۴].
پاسخ سوم: طبیعی بودن رفتار حضرت: در این باره حضرت یعقوب قطعاً خطایی مرتکب نشده است؛ زیرا محبت او به حضرت یوسف(ع) و برادرش به این دلیل بود که اولاً کوچکترین فرزندان او شمرده میشدند و طبعاً به حمایت و محبت بیشتری نیاز داشتند؛ ثانیاً بر پایه برخی روایات مادرشان از دنیا رفته بود و از این جهت نیز نیازمند محبتی افزونتر بودند؛ علاوه بر آنکه آثار نبوغ و فوق العادگی در یوسف نمایان بود. برادران حسود بدون توجه به این جهات، از این موضوع به شدت ناراحت شدند[۴۵]. این سخن نادرست است؛ زیرا محبتی که به دلیل کوچک بودن فرزند باشد، به طور معمول بر برادران بزرگتر گران نمیآید؛ چون به محض اینکه موضوع به آنان گوشزد بشود، آنان نیز بر این ترحم و محبت مهر تأیید میزنند؛ زیرا در دوران کودکی، شبیه آن را درباره خودشان شاهد بودهاند[۴۶].[۴۷]
آیه ۱۰۰ سوره یوسف
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت یعقوب(ع) را برای برخی ایجاد کرده، آیه ۱۰۰ سوره یوسف است که به نقل جریان ملاقات حضرت یعقوب با پسرش یوسف بعد از سالها دوری و فراق و تحمل رنج آن پرداخته و میفرماید: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا...﴾[۴۸]. پرسش اصلی این است که چرا حضرت یعقوب(ع) در برابر غیر خدا (حضرت یوسف(ع)) به سجده میافتد؟ پرسش فرعی آن است که چرا حضرت یوسف(ع) در برابر این رفتار هیچگونه واکنشی از خود نشان نداد؟ سجده (نمونه روشن عبادت) در برابر غیر خداوند، با توحید در عبادت تضاد کامل دارد و شرک است و قرآن شرک به خداوند را گناه شمرده است: ﴿وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا﴾[۴۹].
پاسخ: یوسف(ع) قبله عبادت، نه معبود: سجده حضرت یعقوب(ع) تنها در برابر خداوند بود، اما یوسف(ع) را قبله خود قرار داد[۵۰]. در آن هنگام که حضرت یعقوب(ع) و همراهانش نظارهگر رخ یوسف(ع) گشتند، آن چنان نور الهی در چهره پرفروغ حضرتش تجلی یافته بود که آنان اختیار از کف دادند و در برابر او کرنش و ادای احترام کردند؛ همانگونه که حضرت آدم(ع) هم به امر خداوند مسجود فرشتگان قرار گرفت. شاهد روشنی که نشان میدهد سجده در اینجا به معنای پرستش حضرت یوسف(ع) نیست، بلکه او تنها قبله بوده است)، این است که حضرت یعقوب(ع) به تصریح قرآن، خود از مخلصان (کسانی که خالص شدهاند) بوده است که هرگز غیر خداوند را نپرستیدند: ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴾[۵۱].[۵۲]
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
منابع
- احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی
- حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
- فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
- هادی اکبری ملکآبادی و رقیه یوسفی سوته، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
- محمد تقی فیاضبخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱
- محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی
- علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن
- امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی ج۲
- انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: "العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.
- ↑ ر.ک: امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۶۳.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
- ↑ علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
- ↑ سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
- ↑ «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.
- ↑ محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.
- ↑ «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و نيز از ميان مردم. بىگمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مىداند و [همه] كارها به خدا بازگردانيده مىشود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
- ↑ محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی.
- ↑ سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
- ↑ محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی.
- ↑ «قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی.
- ↑ «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ محمد هادی فرقانی و محمد عباسزاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی.
- ↑ «در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
- ↑ ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.
- ↑ نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
- ↑ صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
- ↑ «فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا (ع) لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.
- ↑ ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۹۵.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۶۸.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۱.
- ↑ ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۶۱؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۲۷.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۹۲.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۲۲۱.
- ↑ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند ...» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵-۶، ص۴۰۶.
- ↑ «و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۲۲۴-۲۲۹.