معجزه در کلام اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل معجزه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- کلمهای است از مصدر "اعجاز" و ماده "عجز". عجز به معنای درماندگی، ناتوانی و پایانه و انتهای هر چیز است[۱]. معجزه در اصطلاح دینی به معنای امری است شگفت و بیرون از عادت که پیامبران (ع) برای اثبات ادعای پیامبری، از خویش بروز میدهند. معجزه از توان انسانهای دیگر- حتی نوابغ- بیرون است. قرآن کریم از معجزه با عنوان "آیت" یاد کرده است[۲][۳].
- متکلمان شیعه برای معجزه شرطها و ویژگیهایی برشمردهاند که مهمترین آنها عبارتاند از:
- عملی است غیر عادی و بر خلاف جریان طبیعی عالَم و خارج از توان انسانهای عادی.
- معجزه را نمیتوان به دیگران آموخت یا مغلوب عوامل دیگر ساخت.
- معجزه همواره با ادعای نبوت و نیز تحدی همراه است.
- معجزه با امر خواسته شده از مدعی نبوت مطابقت دارد[۴][۵].
- معجزه با دیگر امور غریبه مانند سحر، کهانت، هیپنوتیزم، ماینهتیزم، تنجیم، اعمال مرتاضان و صاحبان علوم غریبه و اختراعات نوابغ علمی متفاوت است. یکی از تفاوتها، هدف پیامبران (ع) در ظهور معجزه است[۶].
- هدف پیامبران (ع) از معجزه، اثبات ادعای نبوت خویش است و از این گذر در پی آناند که مردم بدانان ایمان آورند و از تعالیمشان پیروی کنند و به سعادت دست یابند[۷]. تفاوت دیگر، محدودیت امور غیر معجزه است. سحر، طالعبینی و کارهای شگفت مرتاضان و نوابغ، گونهای تخصص و در حوزهای محدود است و کاری است ویژه که بیرون از قلمرو خود دارای کارایی نیست؛ اما دامنه اعجاز پیامبران (ع) بسی گسترده است و به موضوعات و امور ویژه محدود نمیشود[۸]. معجزه بر قدرت بیکران الهی و خواست خداوند تکیه دارد؛ اما مرتاضان، جادوگران و ... از گذر تمرینها و ریاضتهای دشوار و آموزش میتوانند امور شگفت از خویش نشان دهند. از این رو است که این کسان، هیچ گاه دعوی تحدی سر نمیدهند؛ اما اعجاز پیامبران (ص) همراهِ تحدی و هماوردخواهی است. از ویژگیهای دیگر معجزه، خصلتهای شخصیتی و عملی صاحبان معجزه است. اینان، همگی به فضایل انسانی آراستهاند و از صفات والای اخلاقی و عملی بهرهمندند[۹]. پیامبران (ع) هیچ گاه در بروز معجزه از خدعه و اغوا سود نمیبرند و نیروی تخیل مخاطبان خویش را به کار نمیگیرند؛ اما بسیاری از صاحبان امور عجیبه و علوم غریبه از اغوا و فریب و تأثیر ناروا بر روح و تخیل انسانها بهره میبرند و با تخدیر آنان به مقاصد خویش دست مییابند[۱۰].
تفاوت معجزه و کرامت
- اگر امر خارقالعاده، همراه ادعای نبوت یا امامت باشد، معجزه است؛ اما چنانچه همراه ادعایی نباشد، مانند آنچه از اولیای الهی سر میزند، "کرامت" است. کرامت لطفی است که خداوند به بندگان شایسته خویش عطا میکند[۱۱]. در اینکه آیا معجزه فعل مستقیم خداوند است یا فعل پیامبران (ع) به اذن الهی است، میان متکلمان مسلمان دو دیدگاه مطرح است: بنابر دیدگاه نخست، معجزه کار مستقیم خداوند است؛ مثلًا حضرت موسی (ع) تنها عصای خویش را بر زمین افکند و خداوند بود که آن را به اژدها مبدل ساخت و بر این حقیقت گواه است آنکه چون عصا به اژدها مبدل گشت، موسی (ع) ترسید و گریخت و خداوند بدو فرمود: "ای موسی! مهراس که بیگمان پیامبران من نمیهراسند"[۱۲]. دیدگاه دوم بر آن است که معجزه با قدرت و اراده پیامبران (ع) تحقق میپذیرد. پیامبران (ع) را نیرو و ارادهای خارقالعاده است که به واسطه آن، معجزات را تحقق میبخشند[۱۳].
- آیاتی از قرآن نیز بر این مدعا گواهی میدهند[۱۴]. قرآن، معجزات را به پیامبران (ع) نسبت داده است؛ اما بروز آنها را به "اذن الله" میداند و این تعبیر تصریح دارد که معجزه به اذن خداوند از آنِ پیامبران است[۱۵][۱۶].
معجزه و قانون علیت
- برخی متکلمان شیعه معتقدند صاحب معجزه با شناخت و تسلط بر آن دسته از علل طبیعی که برای دیگران ناشناختهاند، دست به اعجاز میزند. بدین سان، اعجاز پیرو قوانین طبیعی و علی است و میان معجزه و قانون علیت، ناسازگاری نیست[۱۷].
- برخی دیگر از متکلمان بر آناند که صاحب معجزه با ولایت تکوینی دست به تسخیر و تصرف در علل طبیعی میزند و به فعل و انفعالات مادی شتاب میبخشد و زمانی را که معلول به آن نیازمند است، به حداقل میرساند. این گونه اعجاز از نظر عقل ممکن است؛ مانند تحولاتی که دانشمندان علوم تجربی در محصولات کشاورزی رقم زدهاند[۱۸]. فهم عمومی از معنای معجزه، نقض و خرق طبیعت است با این بیان که خداوند حکیم برای تدبیر عالم طبیعت، قوانین و علل تکوینی برنهاده است و وقوع رویدادهای جهان، تنها عادت و توالی محض نیست؛ بلکه به علل پیشینی مستند است که با تحقق آنها، وجود رویدادهای پسین ضرورت مییابد. بنابر این دیدگاه، معجزه، قوانین طبیعی را نقض نمیکند و اتقان و اعتبار اصل علیت همچنان باقی است؛ زیرا هر چند معجزه خارق قانون طبیعت است و قوانین طبیعی را کنار مینهد، اما قوانین فراطبیعی را بر جایشان مینشاند[۱۹][۲۰].
اعجاز قرآن
اثبات نبوت با معجزه
اثبات امامت با معجزه
دیدگاه ابن قبه رازی در باره معجزه
- ابن قبه رازی با دلیل و برهان خواندن معجزه و بر نبوت[۲۱]، برای آن شرایط دیگری نیز مطرح میکند. وی معتقد است معجزه امری است که یکی از لوازم و ضروریات آن اصلحیت است؛ اظهار معجزه اگر اصلح نباشد، چه بسا موجب کفر دیگران و همچنین متهم شدن معجزهآور به سحر و شعبده شود[۲۲]. بر این اساس میگوید انبیا در مواقع خاص اقامه معجزه میکردند و هر روز و هر ساعتی و برای هر کسی که تصمیم بر ایمان داشت، دست به معجزه نمیزدند، بلکه هر زمان صلاح میدانستند و در شرایطی خاص، معجزه روی میداد[۲۳]. ابن قبه رازی وجود این شرط را زمینه دستور معجزه از طرف خداوند متعال به معجزهآور میداند[۲۴].
- این بحث از مباحث پیرامونی معجزه است که آیا آورنده معجزه هرگاه اراده کرد و زمینه فراهم بود میتواند اظهار معجزه کند؟ یا اظهار معجزه فقط به دستور و اجازه خداوند متعال است و معجزهآور هیچگونه نقشی ندارد؟ ابن قبه رازی بر این باور است که معجزه حَسَب دستور خاص خداوند است و هرگاه اراده الهی به آن تعلق گیرد، معجزهآور توانایی اظهار معجزه را خواهد داشت[۲۵].[۲۶].
معاجز پیامبر اسلام(ص) و قرآن
- همه مسلمانان، از تمام فِرَق و گروهها، معجزه انبیا به ویژه رسول خدا(ص) را پذیرفتهاند. ابن قبه رازی با تأیید معاجز رسول خدا[۲۷] یادآور میشود که معجزات ایشان تنها با نقل اخبار صحیح مسلمانان اثبات میپذیرد، ولی برای اثبات معجزه بودن قرآن به نقل نیازی نیست و دلیل معجزه بودن آن خودش است[۲۸]، ضمن اینکه معتقد به عدم تحریف قرآن است[۲۹]. او اهل کتاب، مجوس، زنادقه و دهریه را از گروههایی میداند که با تقل مسلمانان پیرامون معاجز رسول خدا مخالفت میکنند[۳۰].[۳۱].
دیدگاه ابن قبه رازی درباره شرط اعجاز پیامبر
- ابن قبه رازی اصلحیت را شرط اعجاز رسول خدا(ص) میداند[۳۲] و اظهار معجزه ایشان را بنا بر دستور خدواند متعال و اراده او بیان مینماید[۳۳]. وی بر پایه همین دو اصل میگوید: خدای تعالی حکایت حال مشرکان نموده که از پیامبرش درخواست کردند به آسمان رود و پارهای از آن را بر سرشان بیندازد یا آنکه کتابی برایشان فرو آورد تا کتاب را قرائت کنند و کارهای دیگری که آیات شریفه قرآن به آنها اشاره کرده است، اما آن حضرت چنان نکرد. مشرکان از پیامبر خدا درخواست کردند قصی بن کلاب[۳۴] را زنده کند یا آنکه کوههای تهامه را از ایشان دور گرداند، اما رسول خدا هیچ یک از خواستههای آنان را اجابت نکرد، اگرچه در مواقعی دیگر معجزاتی برای آنان اقامه فرمود[۳۵].[۳۶].
معجزه در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- معجزه، از موضوعاتی است که بسیاری از اعتقادات اساسی دیگر بر آن مترتب است. معجزه آخرین راه الزام مردم به پذیرش دعوت حق است. به قول خواجه نصیر در کتاب تجرد الاعتقاد، راز پی بردن به صدق نبی، وجود معجزه بر دستان اوست[۳۷][۳۸].
معنای لغوی
- "معجزه"، از ماده "عجز"، یعنی ناتوانی. معجزه، یعنی کاری که دیگران در مقابل آن ناتوانند و غیر از پیامبر خدا، دیگری به انجام دادن آن توانا نیست. گاهی به جای معجزه کلمه "خرق عادت" استعمال میشود؛ ولی این، برداشتی است که اشاعره از معنای معجزه داشتند[۳۹].
قرآن و لغت معجزه
- در قرآن کریم، نه کلمه معجزه استعمال شده و نه خرق عادت و این هر دو از اصطلاحات علمای اسلامی است.
- کلمه معجزه، در اصطلاح عموم مسلمین رایج و از اصطلاحات متکلمین است؛ شاید در زمان ائمه اطهار(ع) هم به کار رفته باشد؛ ولی "خرق عادت" اینچنین نیست، بلکه تنها اشاعره که معنای معجزه را کاری خارقالعاده میپنداشتند، به کار بردهاند.
- قرآن به جای معجزه لفظ دیگری را به کار برده و آن کلمه "آیت" است، یعنی چیزی که نشانه صدق دعوی یک پیامبر باشد. به نظر میرسد اصطلاح آیت از دو کلمه معجزه و خرق عادت رساتر به مقصود است[۴۰].
حقیقت اعجاز
- معجزه، بر این نکته دلالت میکند که وقتی پیامبر از جنبه علم و معرفت، اتصال با جهان دیگر را ادعا میکند، از جنبه قدرت هم بایستی نشانهای از آن جهان بیاورد.
- متکلمین از این، به معجزه تعبیر کردهاند؛ برای اینکه یکی از لوازم آیت بودن این است که مردمِ دیگر از آوردن مثل آن ناتوان و عاجزند و پیامبران هم مردم را به صورت تعجیز مخاطب قرار میدادند. بر این اساس، نام این عمل را معجزه گذاشتند، یعنی عملی که ناتوانی دیگران را آشکار میسازد؛ ولی معنای معجزه به ناتوانی، تا حدودی نارساست؛ زیرا اگر بر این نکته باشیم که هر چیزی که دیگران در مقابل آن ناتوان باشند، معجزه نام گیرد، مطلب با اشکال مواجه میشود، مثلاً شما قرآن را معجزه میدانید، به دلیل اینکه کسی مثل آن را نیاورده است. در هر رشته دیگر نیز که یک نفر متخصص باشد، دیگران نمیتوانند آثاری مثل او خلق کنند. پس، این کلمه نارساست و باید معجزه و ناتوانی دیگران، این جهت را که کار از مرز قدرت بشری خارج است، برساند.
- پس معجزه کار و اثری است که از پیغمبری به عنوان "تحدی" آورده شود و نشانهای باشد از اینکه قدرتی ماورای بشری در ایجاد آن دخالت دارد و این عمل، فراتر از قدرت بشر است[۴۱].
تعریفهای معجزه
- بعضی مانند مادیمسلکان و نیز آنان که قصد نفی معجزه را دارند، ممکن است معجزه را این طور تعریف کنند که معجزه، یعنی آنچه بدون علت روی میدهد. این تعریف نادرست است؛ زیرا اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد، دلیل بر هیچ امری نخواهد بود.
- ممکن است گروهی دیگر معتقد باشند که معجزه پیدایش چیزی بدون علت و نیز استثنای در قانون علیت نیست، بلکه معجزه به این معناست که به جای علت واقعی یک رویداد، علت دیگری جانشین آن میگردد. در حقیقت، در معجزه اصل علیت نفی نشده، بلکه جانشین علت دیگر گردیده است؛ مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان، آمیزش دو انسان است؛ حالا چنانچه این علت جای خود را به علت دیگری دهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است. این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است؛ زیرا در عالم، نظام علت و معلول حکمفرماست. این نظام، نظامی قراردادی نیست که بتواند آن را تغییر و تبدیل نمود، بلکه بر اساس رابطهای حقیقی و واقعی و تخلفناپذیر است.
- فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه آن نیست که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد، بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده باشد، معجزه نام دارد. به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد.
- معجزه بدینگونه توجیه میگردد: علل واقعی اشیا و پدیدهها برای بشر که میخواهد با علم و تجربه به حقیقت روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها خداوند بر علتهای واقعی اشیا و پدیدهها آگاه است و بشر به وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا میکند و آن را رابطه علیت میپندارد.
- بر این اساس، معجزه به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط علمی و معلولی ناشناخته برای بشر است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمیگردد، اما علتهای ناشناخته جایگزین علتهای تجربی و مألوف شده است[۴۲].
چهار نظریه درباره معجزه
- در باب معجزه مجموعاً چهار نظریه وجود دارد:
- ۱. عدهای از اساس منکر معجزه و قهراً منکر نبوت هستند.
- ۲. اینان معجزه را قبول داشته؛ ولی آن را تأویل نمودهاند، که این نیز در واقع انکار است؛ مثل نظریه سید احمد خان هندی که از علمای اسلامی است.
- این دسته دو دلیل از خود قرآن بر این مطلب میآورند: یکی اینکه میگویند بر اساس برخی آیات قرآن، مردم از پیغمبران همین کارهای خارقالعاده را مطالبه میکردند و پیغمبران هم اظهار میداشتند ما هم بشری هستیم، مانند دیگران و از این خواستهها امتناع میکردند.
- بر اساس یک سلسله آیات دیگر، نظام خلقت به عنوان سنن الهی است. از این آیه تصریح میکنند که سنن الهی تغییرناپذیر است: ﴿لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا﴾[۴۳]. "لن" برای نفی ابد است. پس، معجزه به معنی خرق عادت و تبدیل و تحویل سنت الهی نیست؛ زیرا سنت الهی هرگز تبدیل و تحویل نمیشود.
- ٣. این نظریه نقطه مقابل نظریه دوم است، یعنی اساساً میان معجزه و غیر معجزه کوچکترین تفاوتی وجود ندارد.
- ریشه این نظریه از علمای اشعری است. آنها میگویند: معجزه یک پیغمبر که از طرف خداوند به وسیله آن پیغمبر نمود مییابد، کار پیغمبر نیست، بلکه کار خداست و هرچه در عالم وجود دارد، معجزه و آیت خداست؛ ولی معجزههای پیغمبران که به صورت استثنایی صورت میگیرند، آیتی از طرف خداوند برای صدق نبوت پیغمبران میباشند.
- اساساً معجزه رمز و رازی ندارد، بلکه خواست خداوند است. معجزات انبیا جریانهایی است برخلاف قوانین طبیعی که بشر وجود آنها را کشف نکرده است؛ برخلاف قوانین عقلی که عقل بشر ضرورت آنها و محال بودن خلاف آنها را کشف کرده است.
- اگر بگوییم: قوانین طبیعی اگر ضروری نیست، چرا وجود دارد، میگویند: مشیت خداوند است. خدا که اینگونه قوانین را وضع کرده است، اراده میکند که قانون خود را عوض کند و آن را عوض میکند.
- آقای محمد تقی شریعتی در مقدمه "تفسیر نوین" و در کتاب "محمد خاتم پیامبران"، از کسانی هستند که این طرز فکر را قبول کردهاند.
- ۴. این نظریه در عین اینکه جنبه آیت بودن و خارج از مرز بشر بودن معجزه را قبول میکند، آن را با قوانینی که در جهان به عنوان قوانین قطعی و ضروری حاکم است؛ منافات نمیبیند[۴۴].
- خلاصه اینکه هیچ معجزهای خارج از قانون واقعی طبیعت نیست؛ ولی توسل به آن قانون و کشف و استفاده کردن از آن قانون و تسلط بر آن به قدرتی غیبی و ماوراء الطبیعی مقرون است.
- معجزه آن است که معجزهکننده، در واقع با روح کلی عالم، اتصالی پیدا میکند و از راه اتصال با روح کلی عالم، در قوانین این عالم تصرف میکند و تصرفش هم به معنای این نیست که قانون را نقض کند، بلکه بدان معناست که قانون را در اختیار میگیرد. وقتی قانون را در اختیار گرفت، جریانی که به وقوع میپیوندد (معجزه) بر خلاف جریان عادی است؛ اما برخلاف خود قانون نیست[۴۵].
معجزه فعل خدا یا پیامبر
- این بحث از قدیم میان علمای اسلام مطرح بوده که آیا معجزه فعل مستقیم خداست، یا فعل پیغمبر و به اذن خدا.
- عدهای نظریه اول را پذیرفتهاند و آن را کار خدایی دانستهاند. این عده در حقیقت نوعی تقسیم کار میان خدا و غیر خدا را قائل هستند و گفتهاند: کارهای کوچک کارهای بنده است و کارهای بزرگ کار خداست.
اینها مدعی هستند که اگر کسی بخواهد چنین کار بزرگی (معجزه) را به یک بنده نسبت بدهد، مشرک است؛ چون کار خدا را به بنده نسبت داده است.
- دسته دوم میگویند: معجزه کار پیغمبران است؛ هم قرآن بر این نکته دلالت دارد و هم اعتبارات عقلی آن را ایجاب میکند.
- آنها به آیات قرآن استناد میکنند و میگویند که قرآن هرچند خودش معجزات را به شخص پیغمبر نسبت میدهد؛ همواره بر این نکته تکیه میکند که معجزه با اذن الهی صورت میپذیرد؛ ﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۴۶][۴۷].
فرق معجزه و کرامت
- معجزه، یعنی بیّنه و آیت الهی که برای اثبات مأموریتی الهی صورت میگیرد و مقرون به تحدی است. *بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما کرامت امری خارقالعاده است که صرفاً اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نمیباشد.
- معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید میکند، ولی کرامت چنین زبانی نیست[۴۸][۴۹].
منابع
- میرزایی، عباس، ابن قبه رازی
- فرهنگ شیعه
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ مقائیس اللغة، ۴/ ۲۳۲.
- ↑ نبوت، ۱۰۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 416.
- ↑ کشف المراد، ۳۵۱؛ البیان فی تفسیر القرآن، ۳۳؛ نبوت، ۱۰۳؛ الالهیات، ۲/ ۶۷- ۶۴؛ قرآن و آخرین پیامبر، ۳۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 416.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 417.
- ↑ شرح اشارات، ۳/ ۴۱۷.
- ↑ غایة المرام، ۳۳۲ به نقل از معجزهشناسی، ۲۲.
- ↑ المغنی، ۱۵/ ۲۷۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 417.
- ↑ راهنماشناسی، ۲۱۱.
- ↑ ﴿وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴾؛ سوره نمل، آیه ۱۰؛ تفسیر نمونه، ۱۶/ ۳۱۶ و ۱۰/ ۲۹۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 417-418.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ﴾؛ سوره مؤمن، آیه ۷۸؛ ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۱۰۲؛ ﴿ وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ نبوت/ ۱۳۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 417-418.
- ↑ المیزان، ۱/ ۸۲.
- ↑ مدخل التفسیر، ۲۵؛ تفسیر نمونه، ۱۳/ ۱۸۲؛ براهین اثبات خدا، ۲۵۴.
- ↑ آشنایی با قرآن، ۲/ ۲۰۹؛ الالهیات، ۳/ ۷۶؛ معجزه در قلمرو عقل و دین، ۱۳۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 418.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
- ↑ میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۳۴.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
- ↑ سید مرتضی، جوابات المسائل الطرابلسیات، ص۲۰۷.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
- ↑ میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.
- ↑ قصی بن کلاب از اجداد پیامبر بوده است: ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب. درباره او ر.ک: ابنسعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۶۶.
- ↑ ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.
- ↑ میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۳۵.
- ↑ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۵۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۵-۱۷۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۷.
- ↑ «هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۸.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ «هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد» سوره غافر، آیه ۷۸.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۹.
- ↑ مطهری، نبوت، ص۱۴۳ - ۱۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۸۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۸۰.