تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
بررسی تاریخ تحولات نظام سیاسی اسلام، به این معناست که سیر پیدایش، رشد و تحولات نظام سیاسی اسلام در گذر تاریخ تا کنون پیگیری شود. این بحث را میتوان در سه مقوله اصلی، حکومت اسلامی پیامبر اسلام(ص)، نظام خلافت و نظام امامت، بررسی نمود.
حکومت اسلامی پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اسلام، در زمان و مکانی به رسالت مبعوث شدند که از منحطترین دورانهای تاریخ بشر به حساب میآید. امیرالمؤمنین علی(ع) این عصر را چنین توصیف میفرماید: “خداوند محمد(ص) را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند، بیم دهد و بر آنچه به او نازل میشد، امین بود و شما ای گروه عرب در آن دوران پیرو بدترین آیین بوده و در بدترین سرزمین سکونت داشتید. بین سنگهای خشن و مارهای گزنده استراحت میکردید. از آبهای تیره و لجن نوشیده و غذاهای خشن میخوردید. خون همدیگر را میریختید و از خویشاوندان دوری میکردید. بتهایی در میان شما علم شده بود و به گناهان تعلق پیدا کرده و بدانها خو گرفته بودید”[۱].
رسالت پیامبر که با دعوت به توحید و نفی شرک و بتپرستی آغاز گردید، با مقاومت قدرتهای سیاسی و اقتصادی آن عصر مواجه شد، این کانونهای قدرت در اختیار دو جریان نیرومند قرار داشت؛ یکی، رؤسای قبایل که به طور موروثی فرمانروایی را برعهده داشتند. و دیگری ثروتمندان که از راه تجارت و رباخواری به اموال فراوانی رسیده بودند. این دو گروه با اینکه از نظر ساختمان اجتماعی دارای تفاوت بسیار بودند؛ اما از آنجا که منافع آنها به هم گره خورده بود، با پشتیبانی هم، نظام طبقاتی و منحط و ظالمانهای پدید آورده بودند. نظامی آن چنان سخت و متعصب و پایبند به سنتها که حتی با شناختی که از صداقت، امانت و زندگی پاک پیامبر، داشتند، با گذشت سیزده سال از آغاز بعثت، تنها جمع اندکی به اسلام گرویده و حاضر شدند به روابط جاهلی و سنتهای قبیلهای گذشته، پشت کنند. ایمان آورندگان نخستین، کمتر از قریش و عمدتاً از میان طبقات پایین و از بردگان و جوانان بودند؛ بنابراین خداوند نیز از پیامبرش میخواهد که مراقب افراد ضعیف، که به او ایمان آوردهاند، باشد و خطاب به او میفرماید: “کسانی را که هر صبح و شام پروردگار خود را میخوانند و طالب خشنودی او هستند از خود مران، نه چیزی از حساب آنها بر عهده تو و نه چیزی از حساب تو بر عهده ایشان است. اگر آنها را طرد کنی، در زمره ستمکاران خواهی بود”[۲]. در آغاز رسالت، تبلیغ و دعوت به اسلام در مکه به صورت پنهانی و سرّی انجام میشد[۳] تا آنکه با نزول آیاتی چون: وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۴] دعوت علنی آغاز گردید و پیامبر گرامی تمامی همت و تلاش خویش را برای هدایت نزدیکان و خویشاوندان به کار بستند[۵]. ولی وابستگیهای قبیلهای و منافع مادی، باعث شد که بسیاری از فامیلهای نزدیک پیامبر نیز از پذیرش دعوت امتناع کنند[۶].
علنی شدن دعوت، واکنشهای شدید قریش و فشارهای طاقت فرسایی؛ چون: شکنجه و کشتار یاران، اخراج از شهر، محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی را برای پیامبر و یاران وی به همراه داشت. سختگیریهای قریش نسبت به پیامبر و مسلمانان باعث شد که رسول خدا “مهاجرت” از مکه را مطرح نمایند تا جان و ایمان مسلمانان از دسترس قریش و آزار و اذیت آنان در امان باشد؛ بنابراین دستهای از مسلمانان در سال پنجم بعثت و گروه دیگری پس از آن، به سرپرستی جعفر بن ابیطالب، رهسپار کشور حبشه گردیدند. انتخاب حبشه، پیشنهاد رسول خدا(ص) بود. آن حضرت در وصف نجاشی، پادشاه حبشه، فرمود: “در آنجا پادشاهی است که نزد وی بر کسی ستم نمیرود و آنجا، سرزمین راستی است”[۷]. در نوبت دوم، مهاجرین بیش از ۸۲ نفر بودند و تلاش نمایندگان قریش نزد نجاشی برای بازگرداندن آنان نتیجه معکوس داد. مسلمانان اجازه یافتند که در سرزمین حبشه آزادانه زندگی کنند و آیینهای مذهبی خود را به جای آورند[۸]. این حادثه، نشان داد که رسول خدا توانایی خروج از بنبست، را داشته و از این طریق توانسته، بحران اوجگیری فشار و شدت عمل مشرکین را به نفع مسلمین حل نماید. مضافاً بر اینکه درس آموزی بزرگی برای تاریخ اسلام به شمار میرود که مسلمانان نباید خود را پایبند خاک و آبی خاص بدانند و اگر محیطی مسلمین را تحمل نمیکرد و مانع پیشرفت و حیات اسلامی بود، لازم است که، آن دیار را ترک گفته، سرزمین مناسب و مساعدی را برای اقامت انتخاب نمایند.
هجرت به حبشه آزمونی بود که ثمرات نیک آن، تصمیم هجرت به مدینه را آسانتر نمود. در یثرب نیز، دو قبیله بتپرست به نام “اوس” و "خزرج" از عرب قحطانی سکونت داشتند که جنگهای دائمی و خونینی بین این دو قبیله وجود داشت، آنان دریافتند که در صورت ادامه همین روند، یهودیان ساکن یثرب؛ چون: “بنینظیر” و “بنیقریظه” جرأت یافته، بر آنان غالب خواهند شد؛ بنابراین به دنبال هم پیمانانی میگشتند تا اینکه خداوند ایشان را هدایت نموده، با رسول خدا و آیین او آشنا شدند و در سال دوازدهم بعثت، حدود دوازده نفر از اهل مدینه در عقبه منی با رسول خدا بیعت کردند؛ سپس در سال سیزدهم بعثت، جمع بیشتری از اهل یثرب، در موسم حج به مکه رفتند و “بیعت دوم عقبه” به وقوع پیوست. زمانی بیعت عقبه دوم، واقع شد که مردم مدینه به اسلام توجه کرده و به پیامبر و آیین او گرایش پیدا نموده و از مبلّغینی؛ چون: مصعب بن عمیر به خوبی استقبال نمودند؛ بنابراین اگرچه محتوای اولین بیعت، اعتقادی، اخلاقی بود؛ اما بیعت دوم، بر مقولههای سیاسی اجتماعی تأکید داشت. چنانچه آنان تعهد کردند که پیامبر را در مقابل دشمنان یاری نموده تا پای جان از او حمایت نمایند و از اطاعت وی سرپیچی نکنند، و رسول خدا نیز خود را از آنها دانسته، فرمود: “خون من، خون شما و حرمت من حرمت شماست، من از شمایم و شما از منید، با هر که با شما بجنگد، میجنگم و با هر که با شما بسازد میسازم”[۹].
بنابراین هجرت به مدینه انجام شد و سرآغاز فصل نوینی در رسالت نبوی و حیات سیاسی اسلام قرار گرفت و استقرار رسول خدا و مهاجرین در مدینه، فرصت پایهریزی حکومت اسلامی را فراهم نمود. مهمترین اقدامات و مراحلی که منجر به تأسیس، تحکیم و پیریزی شالودههای حکومت دینی در مدینه گردید عبارت بودند از:[۱۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۲۶.
- ↑ انعام، آیه ۵۲.
- ↑ سبحانی، آیتالله جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۵۳ - ۲۵۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.
- ↑ ابناثیر، کامل، ج۱، ص۷۶.
- ↑ کامل ابن اثیر، ص۸۳؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۲۹.
- ↑ کامل ابن اثیر، ص۸۷-۸۹.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۹۰.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۹.