اثبات نصب الهی امام
اين مدخل از زیرشاخههای بحث نصب امام است. "اثبات نصب امام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
اثبات نصب الهی امام در قرآن - اثبات نصب الهی امام در حدیث - اثبات نصب الهی امام در نهج البلاغه - اثبات نصب الهی امام در معارف دعا و زیارات - اثبات نصب الهی امام در کلام اسلامی
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اثبات نصب امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- امامت امیرمؤمنان در قرآن و سنت نبوی دلائل فراوانی دارد. حدیث و آیات غدیر، حدیث منزلت، آیه ولایت، آیه اطاعت و آیه صادقین از مهمترین دلائل به شمار میآیند.
- خدای متعال در آیات متعدد، از جریان غدیر و ولایت و امامت امیرمؤمنان(ع)سخن گفته که آیه ابلاغ، آیه اکمال و آیه سأل سائل از این آیات است.
- در آیه ابلاغ، به نصب امیرمؤمنان(ع) به مقام ولایت و امامت دستور میدهد و پیامبر اسلام(ص) در راستای عمل به دستور الهی، جریان غدیر را محقق میکند. پس از برگزاری جریان غدیر، آیه اکمال نازل میشود و پس از ابلاغ ولایت امیرمؤمنان(ع)، برخی منکر آن میشوند که خدای متعال با نازل کردن سوره معارج و آیه سأل سائل و نزول عذاب، پاسخ منکران را میدهد[۱].
- امامت امامان از اهل بیت و در رأس آنها امامت حضرت علی(ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر(ص) با دو روش عقلی و نقلی (قرآنی و روایی) قابل اثبات است:
ادله عقلی نصب امام
- پیامبر اسلام(ص) در پرتو مجاهدتها و کوششهای بیستوسه ساله خود دو نهال نوپایی را به نام آیین مقدس اسلام و حکومت دینی به وجود آورده بود که نفس نوپای بودن آن دو به حفاظت و صیانت از انواع آسیبها و آفتها نیازمند بود که عمر کوتاه حضرت به آن کفاف نداد. این در حالی بود که خطر دشمن خارجی روم و ایران باستان، خطر داخلی "منافقان"، اسلام را تهدید میکرد. حال این سؤال مطرح است که پیامبر اسلام(ص) آیا درباره چگونگی ادامه حیات دو نهال مزبور "اصل اسلام و حکومت آن" چارهای اندیشیده بود، یا آن را به حال خود واگذار نمود؟
- سه گزینه و راهکار ذیل ابتداً قابل تصور است [۲]
۱. موضع سلبی و سکوت: حضرت، نفیاً و اثباتاً درباره حاکم و خلیفه بعدی خود هیچ موضعی اتخاذ نکرده است. شخص و شورایی را تعیین ننموده است. سستی این نظریه در ادله و شواهد لزوم نصب در صفحات بعد روشن میشود.
۲. سپردن امور به مردم در قالب شورا: فرض دوم این است که پیامبر(ص) دارای موضع ایجابی بوده است و برای دین و حاکمیت دینی فکر و راهکاری اندیشیده است و آن تعیین شورا یا نخبگانی یا بیعت برای اداره کشور است.
- این نظریه هر چند اشکالات نظریه پیشین را ندارد، امّا خود آن دارای اشکالاتی است که اشاره میشود:
- چهبسا تعیین فرد در شورایی به دلیل اغراض و امیال اعضای شورا چالش زا باشد و خود آتش اختلاف را شعلهور کند.
- به دلیل عدم عصمت اعضای شورا ممکن است بهجای ضوابط و ملاکهای حقیقی روابط حاکم گردد، چنانکه محصول شورای ششنفره منصوب خلیفه دوم چنین شد و با وجود علی(ع) شخص دیگری یعنی «عثمان» انتخاب شد.
- نکته سوم اینکه هیچ مدرک معتبر و غیر معتبری از وجود شورایی جهت تعیین امام و خلیفه توسط پیامبر خبر نمیدهد. پس فرض سوم هیچ طرفداری از اهل سنت هم ندارد
۳. تعیین و نصب شخص اصلح: فرض سوم این است که پیامبر(ص) با توجّه به شناختی که از اصحاب خود داشته است مناسبترین آنان از هر جهت و حیثی را که برای اداره دو نهال نوپای اسلام و حکومت دینی نصب فرموده است. این نظریه مورد اختیار شیعه است که نخست به اثبات و ضرورت نظریه انتصاب میپردازیم، آنگاه درباره مصداق آن بحث خواهیم کرد.
ادله نقلی نصب امام
- آیات و روایات مختلف، متعدد و بعضاً متواتری بر امامت حضرت علی(ع) دلالت میکند که آن خود نظریه انتصابی بودن امامت را اثبات و تأیید میکند. افزون بر این نصوص - که در جای خود خواهد آمد - پیامبر اسلام(ص) بعضاً نیز به انتصابی بودن اصل حکومت بعد از رحلت خویش تصریح میکند که تعیین کننده آن خداوند میباشد. چنانکه در صدر اسلام قبیلهای به نام بنیعامر اسلام خود را به این شرط منوط نمودهاند که بعد از رحلت پیامبر(ص) آنان در حکومت سهمی داشته باشند. حضرت ضمن پاسخ منفی دلیل آن را نه عدم پذیرش مردم یا سران قبایل بلکه تعلق مشروعیت آن به خداوند ذکر فرمودهاند که تعیین حکومت و خلافت بعد از من تنها در صلاحیت خداوند است" الامر إلى اللّه يضعه حيث يشاءِ "[۳].
- تاریخ نشان میدهد مشابه این جریان و درخواست برای گروههای مانند کنده[۴]، عامر بن طفیل و ارید بن قیس[۵] اتفاق میافتاد که همیشه با پاسخ منفی حضرت روبرو میشدند.
- نکته قابل ذکر در توضیح این نکته اینکه درخواست گروههای مزبور از حضرت دقیقاً واگذاری حکومت و صحنه سیاست و قدرت بود که اهل سنت آن را به عنوان یک مسئله فقهی در صلاحیت مردم و انتخاب آنان توصیف میکنند که پیامبر(ص) آن را حق و فعل الهی توصیف میفرمود.