ابوساسان رقاشی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

در کتب صحابه‌شناسی و تراجم، از دو ابوساسان یاد شده است که یکی از آنها صحابی و دیگری تابعی است. ابوساسان صحابی، همان بریدة بن حصیب اسلمی است. که روایات شیعی، از او به عنوان یکی از هفت نفری یاد می‌کنند که پس از رسول خدا(ص) به ارتداد نگراییدند[۱].

اما نام و نسب ابوساسان تابعی، خضین بن منذر بن حارث بن وعله از بنورقاش تیره‌ای از بنوشیبان[۲] و کنیه‌اش ابو محمد است[۳]. ابوساسان هر چند به ظاهر کنیه است، ولی تصریح شده که لقب اوست[۴]. عسکری[۵] ادعا کرده نام ضین (با ضاد) به او و بعض نوادگانش اختصاص دارد. بنابراین، اطلاق حصین (با صاد) بر او، اشتباهی است که برخی مرتکب شده‌اند[۶].

ابن عبدالبر و ابن اثیر یادی از او نکرده‌اند. ابن حجر نیز در بخش کنیه‌ها و در بخش سوم الاصابه (مخضرمین) به اختصار شرح حال او را آورده و گفته شرح حال وی در بخش نام‌ها گذشت[۷]، ولی در بخش‌های پیشین، شرح حالی برای او یافت نشد، تصریح شده که وی در نبرد صفین جوان بوده[۸] و آمدی سن وی را در صفین نوزده سال نوشته است [۹] بنابراین، درک دوره جاهلی برای وی ممکن نیست و در این زمینه، اطلاعات در ابوساسان صحابی و تابعی به هم آمیخته است.

شرح حال نگاران بر اینکه وی تابعی است اتفاق نظر دارند. ابن سعد[۱۰] او را در طبقه دوم تابعین اهل بصره آورده، اما مزی[۱۱] به اشتباه به نقل از طبقات، او را در طبقه سوم تابعین بصری دانسته است. تجلی و نسائی نیز او را تابعی و مورد اعتماد دانسته‌اند [۱۲].

او از سادات و بزرگان تیره خود بود و احنف بن قیس می‌گفت: پیش از اینکه موی بر صورت ابوساسان کاملا بروید، به سیادت دست یافت[۱۳]. ابوساسان نقل می‌کند چون شاهدان بر شرب خمر ولید بن عقبه شهادت دادند، امام علی(ع)، عبدالله بن جعفر را امر کرد بدو تازیانه زند و خود شمارش کرد تا به چهل رسید[۱۴].

او در شمار یاران امام علی(ع)[۱۵] و صاحب شرطه آن حضرت بود[۱۶]. در جنگ جمل، از امیران لشکر امام علی(ع) بود و بر پیادگان قبیله عبد القیس فرماندهی داشت[۱۷]. او در جنگ صفین حضوری فعال داشت[۱۸] و افزون بر فرماندهی قبیله بکر بن وائل[۱۹] پرچم لشکر امام علی(ع) به دست او بود. آن حضرت بدو فرمود: بدان که هرگز پرچمی گران‌قدرتر از این بر سر تو در اهتزاز نبوده است؛ زیرا این همان پرچم رسول خداست"[۲۰]. او با پرچم خود نزدیک خیمه معاویه شد. امام علی(ع) با فریاد از او خواست پرچم را پیش برد و استقامت کند و در مدح وی شعری معروف سرود که متضمن نام او بود [۲۱].

در این جنگ، هنگامی که میان یاران امام علی(ع) بر سر ادامه جنگ اختلاف درگرفت، او اطاعت و آمادگی کامل خود را برای فرمانبرداری از امام در جنگ با صلح اعلام داشت[۲۲]. آن هنگام هم که ابن حضرمی از سوی معاویه برای شوراندن مردم بصره آمد، ابوساسان با ابن زیاد که امارت بصره را از سوی امام علی(ع) داشت، اعلام همکاری کرد[۲۳]. امام علی(ع) نیز او را به ولایت اصطخر گماشت[۲۴]. او درباره صلح امام حسن(ع) و معاویه میگفت معاویه به هیچ یک از شروط صلح پایبند نماند، حجر و اصحابش را کشت، کار را به شورا نگذاشت و برای یزید بیعت گرفت و امام حسن(ع) را مسموم کرد[۲۵].

مواضع ابوساسان پس از امام علی(ع) تغییر یافت و به خدمت معاویه و دیگر حمکرانان اموی درآمد و مقرب نزد آنان شد. ابوساسان با اهل عراق نزد معاویه می‌رفت و می‌کوشید نخستین فردی باشد که خدمت وی می‌رسد. معاویه نیز عقل و رأی او را می‌ستود. او نزد معاویه، قتل عثمان را موجب تفرقه و امام علی(ع) را فردی معرفی می‌کرد که شایستگی خلافت نداشت[۲۶].

ابوساسان با ابن زیاد همکاری و اموالی دریافت کرد[۲۷]؛ چنان که با حجاج روابط نزدیکی داشت و در گفتار ملاحظه حال وی را می‌کرد[۲۸]. وی در فتوحات دوره اموی شرکت داشت. همراه احنف بن قیس به فتح بلخ و خوارزم رفت و به او مشورت می‌داد[۲۹]. در خراسان همراه قتیبة بن مسلم بود[۳۰] و در فتح سمرقند شرکت داشت که گاه وی را می‌ستود و گاه به سرزنش او می‌پرداخت[۳۱].

ابو ساسان شادمانی دنیا را به خانه‌ای بزرگ، همسری زیبا و مرکبی آماده کنار منزل می‌دانست [۳۲]. او از امام علی(ع)، عثمان و ابوموسی اشعری روایت نقل کرده است[۳۳]. مسلم[۳۴]، ابوداود[۳۵]، نسائی[۳۶] و ابن ماجه[۳۷] روایاتی از او آورده‌اند.

وی تا اوایل خلافت سلیمان بن عبدالملک[۳۸] زنده بود. خلیفة بن خیاط[۳۹] مرگش را پیش از سال ۱۰۰ و در اوایل خلافت سلیمان بن عبدالملک می‌نویسد. ابن حبان درگذشت او را در جایی سال ۷۷[۴۰] و در جای دیگر سال ۹۹[۴۱] گزارش می‌کند که تاریخ اول، تصحیف و از موارد تبدیل تسع و تسعون به سبع و سبعین است. ذهبی[۴۲] نیز مرگ او را سال ۹۷ نوشته است که همسو با نظر خلیفة بن خیاط است.

فرزندش یحیی که منزلتی نزد امویان داشت، به دست ابو مسلم خراسانی، داعی عباسیان به قتل رسید[۴۳].[۴۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کشی، ص۷، ۸، ۱۱.
  2. ابن کلبی، ج۱، ص۱۸.
  3. زرکلی، ج۲، ص۲۶۳ کتبه وی را ابو الیقظان نیز نوشته است.
  4. ابن عساکر، ج۱۴، ص۳۹۰؛ مزی، ج۶، ص۵۵۵.
  5. عسکری، ص۶۱۱.
  6. سیوطی، ج۱، ص۳۷؛ ر.ک: بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۸۲.
  7. ابن حجر، ج۷، ص۱۶۸.
  8. منقری، ص۲۸۹ و ۴۸۵؛ تعابیر به کار رفته، غلام وقتی است.
  9. الغارات، تعلیقات، ج۲، ص۷۹۰.
  10. ابن سعد، ج۷، ص۱۱۳.
  11. مزی، ج۶، ص۵۵۷.
  12. عجلی، ج۱، ص۳۰۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۳۴۰.
  13. بلاذری، ج۱۲، ص۱۲۷.
  14. بلاذری، ج۶، ص۱۴۶؛ احمد بن حنبل، ج۱، ص۸۲ و ۱۴۴؛ مسلم، ج۵، ص۱۲۶؛ ابن ماجه، ج۲، ص۸۵۸؛ ابوداود، سنن، ج۲، ص۳۵۹؛ بیهقی، ج۸، ص۳۱۶ و ۳۱۸؛ ذهبی، تاریخ خلفای راشدین، ص۶۶۷.
  15. طوسی، ص۶۲؛ ابوداود، سؤالات الإجری، ج۱، ص۴۳۷.
  16. ابن عساکر، ج۱۴، ص۳۹۸.
  17. مفید، ص۳۲۰؛ ابن عساکر، ج۱۴، ص۳۹۸؛ مزی، ج۶، ص۵۵۸؛ دو منبع اخیر این گزارش را از فتوی نقل کرده‌اند، اما این خبر در گزارش‌های مربوط به جمل در المعرفة و التاریخ بافت نمی‌شود، بلکه در اخبار جنگ صفین، از او به عنوان یکی از فرماندهان لشکر امام علی(ع) نام برده شده است؛ فوی، ج۳، ص۳۱۵.
  18. منقری، ص۳۰۵، ۳۰۹ و ۳۳۱.
  19. منقری، ص۲۰۵؛ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۶.
  20. منقری، ص۳۰۰.
  21. منقری، ص۲۸۹؛ ابن اعثم، ج۳، ص۲۸؛ مفید، ص۳۲۰؛ برخی این شعر را مربوط به جنگ جمل دانسته‌اند که در صفین امام علی(ع) دوباره بدان استشهاد کرده است؛ بلاذری، ج۳، ص۸۷. لحن بعضی نیز به گونه‌ای است که شعر را از امام ندانسته‌اند؛ دارقطنی، ج۲، ص۵۵۳.
  22. منقری، ص۴۸۵.
  23. ثقفی، ج۲، ص۳۸۹.
  24. عسکری، ص۶۱۱.
  25. بلاذری، ج۳، ص۲۹۰.
  26. بلاذری، ج۵، ص۳۴ و ۱۲۷.
  27. بلاذری، ج۶، ص۳۱.
  28. بلاذری، ج۷، ص۲۹۳ و ج۸، ص۲۸۴.
  29. بلاذری، ج۱۲، ص۳۳۲.
  30. ابن عساکر، ج۱۴، ص۳۹۴.
  31. بلاذری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن عساکر، ج۱۴، ص۳۹۴.
  32. ابن عساکر، ج۱۴، ص۳۹۹؛ مزی، ج۶، ص۵۵۸.
  33. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۳، ص۱۲۸؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲؛ ابن ماکولا، ج۲، ص۴۸۱.
  34. مسلم، ج۵، ص۱۲۶.
  35. سنن، ج۱، ص۱۲.
  36. نسائی، ج۱، ص۳۷.
  37. ابن ماجه، ج۱، ص۱۲۶.
  38. ص۹۶-۹۹.
  39. خلیفه بن خیاط، ص۲۴۹.
  40. الثقات، ج۴، ص۱۹۱.
  41. مشاهیر، ص۱۵۷.
  42. کاشف، ج۱، ص۳۴۰.
  43. ابن ناصر الدین، ج۳، ص۲۶۶.
  44. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «ابوساسان رقاشی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۲۴-۳۲۵.