اصلاح اجتماعی در معارف و سیره علوی
مقدمه
منظور از روابط اجتماعی، «ارتباط و وابستگی متقابل انسانها و جهتگیری رفتاری» آنهاست[۱]. یکی از نکاتی که در روابط اجتماعی مطالعه میشود، نوع و ساختار روابط انسانها با هم و قانونمندی حاکم بر آن است. درک یک نوع ارتباط را میتوان در مدلی ساده بر اساس توزیع قدرت و نفوذ در انواع روابط تصور کرد؛ روابط افقی میان دو نفر که از نظر شرایط یکساناند (مانند دو کارمند) و روابط عمودی میان رئیس و زیردست و تغییرات رفتارشان در هر نوع از این روابط. هرگاه روابط، عمودی باشد که عدهای در بالا و برخی در پایین قرار گیرند، معمولاً روابط اجتماعی میان آن دو، همراه با تنفر، دوری، فخرفروشی، تکبر و... است، ولی هنگامی که روابط، افقی و در یک سطح باشد، روابط اجتماعی میان آنها، همراه با الفت، مهربانی، علاقه و... است[۲]. به سخن دیگر، «معمولاً روابط اجتماعی، ارتباطات میان دو شخص یا دو گروه را میرساند. روابط چنانچه صورت همکاری، مبادله، تفاهم، وصلت، دوستی، استخبار و... یابد، مثبت و چنانچه صورت مبارزه، تنش، کشمکش، هماوردی، تقابل، خرابکاری و... پذیرد، منفی و آنگاه که به صورت انطباق، همسازی و قرارداد در آید، خنثی خوانده میشوند»[۳].
یک جامعه دینی که اهدافی برای آن تعریف شده و ضامن و عهدهدار تربیت انسانها در راستای آن اهداف (تعالی) است، روابط اجتماعی انسانها را بر اساس دین مشخص میسازد؛ یعنی ارزشهایی مطرح میکند که روابط اجتماعی بر اساس آنها شکل میگیرد. آخرتگرایی، قرب به خدا، فداکاری برای جمع و...، ارزشهایی است که جامعه، افراد را به رفتار در راستای آن دعوت میکند. در این گونه روابط، انسانها به میزان نزدیکی خود به ارزشها، عزیز و گرامی میشوند. اخلاق و رفتارهای نیک، ابزاری برای رسیدن به ارزشها هستند؛ به طوری که همواره روابط اجتماعی انسانها را در نوع نخست نگه میدارد؛ یعنی روابط آنها بر اساس هنجارهای اخلاقی صورت میگیرد. اگر این ارزشها جای خود را به دنیاگرایی و مادهپرستی بدهد، رفتارها نیز تغییر میکند. تا وقتی تقوا و نزدیکی به خدا ارزش باشد، همه خود را در یک سطح میبینند و معیار ارزشیابی آنها، پایگاه و منزلت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... نخواهد شد، ولی آنگاه که ارزشها تغییر یابد، نوع روابط اجتماعی دگرگون میشود. بنابراین، امیرمؤمنان، علی(ع) برای اینکه انسانها به تعالی و نیازهای مادی و معنویشان برسند، با توصیه و تذکر میکوشد ارزشهای جامعه را از دنیاگرایی به آخرتگرایی تغییر دهد. در این راستا، رفتار بر اساس ارزشهای اخلاقی را سفارش میکند و مردم را از رفتارها و اخلاقهای زشت اجتماعی بر حذر میدارد؛ چراکه اخلاقهای زشت اجتماعی، روابط اجتماعی را به صورت نوع نخست (عمودی) در میآورد و کبر، غرور، بخل، فخرفروشی و... در آن، معیار قرار میگیرد. مطلب دوم اینکه اخلاق، رفتار و منش مردم، امری فرهنگی است و اصلاح آن با بسترسازی، الگودهی، سفارش و تذکر ممکن میشود، نه با خشونت و زور. امام علی(ع) از ساختار حکومت آغاز میکند و چگونگی رفتار با مردم را به زمامداران و کارگزاران خود، میآموزد و مردم را نیز از راه الگودهی، به تغییر روابط اجتماعیشان با از بین بردن صفات ناپسند و کسب فضیلتها تشویق میکند.[۴]
نهی از اخلاق و رفتارهای زشت اجتماعی
- اخلاقهای شیطانی (کینهتوزی، دشمنی، کبر، فخرفروشی و...): «قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِكُمْ وَ تَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الآْمَالِ وَ تَعَادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْأَمْوَالِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ وَ تَاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ»[۵]؛ «شما در کینهورزی میان خود مصالحه کردهاید. دوستیهایتان همانند گیاهی است که در پارگین میروید، با ظاهری سبز و خرم و باطنی بدبو و رنج آور. اگر با یکدیگر راه صفا و دوستی میسپرید، انگیزه آن دوستی، آمال و آرزوهاست و اگر با یکدیگر دشمنی میورزید، به انگیزه گرد آوردن مال و خواسته است. شما را آن ناپاک (یعنی شیطان) سرگردان ساخته و فریبش گمراه کرده است. خداوند است که از او برای شما و برای خود، یاری توانم خواست».
- مردمآزاری: «وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ»[۶]؛ «و (انسانها) از شرشان در امان». «فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ»[۷]؛ «مسلمان کسی است مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند، مگر آنجا که حق اقتضا کند».
- بخلورزی: «احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ... وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ»[۸]؛ «و چون [دوستت] بخل ورزید، تو دست بخشش بگشای».
- دوری کردن از دوستان: «احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللُّطْفِ وَ الْمُقَارَبَةِ... وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ»[۹]؛ «اگر دوستت پیوند از تو گسست، پیوستن او را بر خود هموار ساز و چون از تو رخ برتافت، تو به لطف پیوند روی آور... و چون دوری گزید، تو نزدیک شو».
- سختگیری (درشتی): «وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ»[۱۰]؛ «و چون درشتی نمود، تو نرمی پیش آر».
- فریبکاری، طعنه زدن، عیبجویی و رویگردانی از حق: «طَعَّانِينَ عَيَّابِينَ حَيَّادِينَ رَوَّاغِينَ»[۱۱]؛ «چه شما بسیار طعنهزن، عیبجو، رویگردان از حق و پرمکر هستید».
- ستمگر بودن: «وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ»[۱۲]؛ «و به کس ستم مکن، همانگونه که نمیخواهی بر تو ستم کنند».
- درندهخویی: «فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضِ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا»[۱۳]؛ «دنیاطلبان چون سگانی هستند که بانگ میکنند و چون درندگانی هستند که بر سر طعمه از روی خشم زوزه میکشند و آنکه نیرومندتر است، آن را که ناتوانتر است، میخورد و آنکه بزرگتر است، آن را که خردتر است، مغلوب میسازد».
- دوستی با بیخردان و خلافکاران: «وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَ يُنْكَرُ عَمَلُهُ فَإِنَ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ»[۱۴]؛ «از یارانی که در فکر و نظر ضعیفاند و عمل آنها ناشایسته است، برحذر باش؛ زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل میدهد».
- همنشینی با فاسقان: «وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ»[۱۵]؛ «از مصاحبت بدکاران بپرهیز که شر پیوسته به شر است».
- جدال: «مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ»[۱۶]؛ «کسی که به آبروی خود علاقهمند است، باید بحثهای لجاجت آمیز را با مردم ترک کند».
- حسادت: «حَسَدُ الصَّدِيقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ»[۱۷]؛ «حسادت به دوست، دلیل بیماری دوستی است».
- پیروی از سخنچین: «وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ»[۱۸]؛ «و کسی که از گفته سخن چین پیروی کند، دوستی برای خود باقی نمیگذارد».[۱۹]
دعوت به اخلاق و رفتارهای خوب اجتماعی
- معیار روابط اجتماعی: در این قسمت، امام علی(ع)، نفس و خود انسان را، معیاری کلی برای نیکی و زشتی روابط اجتماعی بیان میکند. بر اساس این معیار، میتوان اخلاق دیگران را ارزیابی کرد: «ای فرزند! خود را در آنچه میان تو و دیگران است، ترازویی پندار. پس برای دیگران دوست بدار آنچه برای خود دوست میداری، و برای دیگران مخواه آنچه برای خود نمیخواهی... به دیگران نیکی کن، همانگونه که میخواهی به تو نیکی کنند. آنچه از دیگران زشت میداری، از خود نیز زشت بدار. آنچه از مردم به تو میرسد و خشنودت میسازد، سزاوار است از تو نیز به مردم، همان رسد».[۲۰]؛
- احترام متقابل اجتماعی: «لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ»[۲۱]؛ «باید خردسالتان به بزرگسالتان اقتدا کند و باید بزرگسالتان بر خردسالتان مهربان باشد».
- روابط اجتماعی پسندیده:
- غیبت نکردن: «ای مردم! آنکه بداند که برادرش در دین ثابتقدم و استوار است و به راه راست میرود، نباید به بدگوییهای مردم در حق او گوش فرا دهد، که تیرانداز گاه تیرهایش به خطا رود؛ و حال آنکه سخن بیاثر نماند، ولی باطل آن روی در تباهی دارد و خدا شنوا و گواه است. بدانید که میان حق و باطل، تنها چهار انگشت فاصله است. از او پرسیدند: این به چه معناست؟ انگشتانش را کنار هم نهاد و میان گوش و چشم قرار داد و گفت: باطل این است که بگویی شنیدم، و حق این است که بگویی دیدم»[۲۲].
- انصاف: «وَ بِالنَّصَفَةِ يَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ»[۲۳]؛ «و انصاف، مایه فزونی دوستان است».
- بخشش: «وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ»[۲۴]؛ «و با بذل و بخشش قدر انسان بالا میرود».
- فروتنی: «وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ»[۲۵]؛ «و با فروتنی، نعمت کامل میشود».
- پرداخت هزینهها: «وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّودَدُ»[۲۶]؛ «و با پذیرش هزینهها، بزرگی تثبیت میگردد».
- روش عادلانه: «وَ بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»[۲۷]؛ «و روش عادلانه، مخالفان را مقهور میسازد»
- شکیبایی: «وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْهِ»[۲۸]؛ «و با بردباری در برابر سفیهان، یاوران انسان فزونی مییابند».
- قناعت: «كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً»[۲۹]؛ «ملک قناعت برای انسان کافی است».
- خوشخلقی: «كَفَى... وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِيماً»[۳۰]؛ «نعمت نیک خلقی برای انسان کافی است».
- راستگویی: «[عَلَامَةُ] الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ»[۳۱]؛ «ایمان آن است که راستگویی را در آنجا که به تو زیان میرساند، بر دروغ که سود دارد، مقدم داری».
- سخن به اندازه عمل: «وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ»[۳۲]؛ «و اینکه گفتارت بیش از عملت نباشد».
- عفو: «وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ»[۳۳]؛ «و عفو، زکات پیروزی است».
- دوستی کردن: «وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ»[۳۴]؛ «دوستی، خویشاوندی اکتسابی است».[۳۵]
منابع
پانویس
- ↑ فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه: مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، ص۷۳.
- ↑ ر.ک: فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه: مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، ص۷۴، ۷۵.
- ↑ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، ص۳۷۶.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی ص ۳۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، فراز ۹۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، فراز ۹۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۹.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی ص ۳۳۵.
- ↑ «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا... وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَ سَدَادَ طَرِيقٍ فَلَا يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي وَ تُخْطِئُ السِّهَامُ وَ يُحِيلُ الْكَلَامُ وَ بَاطِلُ ذَلِكَ يَبُورُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ وَ شَهِيدٌ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إِلَّا أَرْبَعُ أَصَابِعَ فَسُئِلَ(ع) عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِ هَذَا فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ وَ وَضَعَهَا بَيْنَ أُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ ثُمَّ قَالَ الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۱.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱.
- ↑ محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی ص ۳۳۸.