مقدمه

  • انقلاب: بازگشت از جهتی به جهت دیگر[۱]، دگرگونی چیزی از صورت آن[۲] و تحول[۳]. انقلاب در قرآن کریم یعنی بازگشتن از راه و عقیده[۴] یا ارتجاع (بازگشت به گذشته).
  • ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ[۵].
  • مراد از "انقلاب علی اعقاب" در آیه شریفه رجوع به قهقرا و کفر بعد از اسلام است [۶].
  • انقلاب در قرآن کریم عمدتاً به تحول درونی اطلاق شده است و به اقتضای موارد و موضوعات مختلف، بار ارزشی می‌گیرد. انقلاب منفی همان ارتجاع به گذشته و کفر است و انقلاب مثبت مانند ﴿قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ[۷].
  • تقلّب به مفهوم "دگرگون‌ شدن"[۸] و تحول بیرونی آمده است. در آیه شریفه ﴿لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ[۹].
  • تقلّب به معنای توسعه اقتصادی و تغییرات بازرگانی و تجاری مثبت آمده است. شأن نزول آیه شریفه مشرکان مکه بودند که در آسانی و آسایش زندگی می‌کردند و به تجارت و بازرگانی سودآور مشغول و از نعمت و ثروت بهره‌مند بودند[۱۰]. برخی مؤمنان از این وضعیت در سرگشتگی و حسرت بودند[۱۱].

انقلاب در فرهنگ مطهر

انقلاب در اصطلاح لغوی و حتی در اصطلاح فلسفی و فقهی امری است از نوع فعل لازم. انقلاب از باب انفعال و به معنای نوعی شدن است. اما بسیار اتفاق می‌افتد که لغاتی از عربی که به فارسی وارد می‌شوند مفهوم دیگری پیدا می‌کنند. از جمله همین کلمه انقلاب که در فارسی مفهوم متعدی پیدا کرده است. ما در فارسی می‌گوییم انقلاب کرد، یعنی آن را به صورت یک فعل متعدی به کار می‌بریم. به این ترتیب در اصطلاح جامعه‌شناسانه انقلاب در موردی به کار می‌رود که یک عمل ارادی در آن دخیل باشد. به علاوه جزء دیگری هم در مفهوم این کلمه هست و آن تقدس و تعالی است. ما همر دگرشدنی را انقلاب نمی‌گوییم. ممکن است جامعه‌ای عوض بشود به این معنی که از کمال به سمت نقص برود، یعنی سقوط کند. در این مورد کسی لغت انقلاب را به کار نمی‌برد. در انقلاب مفهوم کمال‌یابی و تکامل مندرج است. مفهوم اجتماعی انقلاب عبارت خواهد بود از وضعی را با اراده خود خراب کردن برای رسیدن به وضعی بهتر. واژگون کردن وضع حاکم برای برقراری نظمی متعالی‌تر[۱۲].

انقلاب در عصر ما یک مفهوم اجتماعی پیدا کرده است که با اصطلاحات فلسفی نزدیک است (نه به اصطلاح لغوی یا فقهی) و آن عبارت است از تغییر بنیادی در جامعه، یعنی دگر شدن جامعه از بن و از بیخ و از اساس. به عبارت دیگر درهم ریختن نظم حاکم هرگاه با شدت و سرعت و مقرون به نوعی عصیان و تمرد و انکار و نفی و طرد باشد، یعنی گروهی علیه گروهی دیگر که نظم حاکم قائم به آنهاست و آنها آن نظم را حفظ کرده‌اند و آن نظم آنها را و وضع آنها را، [[[قیام]] می‌کنند.] قیام انقلابی با زور و عنف آن نظم را برای جایگزین کردن نظم دیگری بر هم می‌زند. پس انقلاب نوعی عصیان و طغیان است علیه نظم موجود و وضع حاکم به منظور برقراری نظمی و وضعی مطلوب. پس انقلاب مبتنی است بر نارضائی و خشم از وضعی و آرزو و طلب وضعی دیگر، ولی صرف نارضائی از وضعی و آرزوی وضعی دیگر کافی نیست. بلکه انکار و نفی وضع حاضر ضروری است همچنانکه طلب و جستجو و تلاش و جهاد برای وضعی دیگر ضرورت دارد. علی‌هذا ممکن است نارضائی و حتی خشم باشد اما مقرون به سکون و سکوت و حدیث نفس و رؤیا[۱۳]. انقلاب به حسب مفهوم لغوی پشت و رو شدن و یا دگر شدن است. تعبیر انقلب علی وجهه یعنی پشت و رو شد و برگشت و تغییر جهت داد. ﴿انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ[۱۴]، ﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ[۱۵]، ﴿قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ[۱۶]، ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۱۷]، ﴿وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ[۱۸]، ﴿فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ[۱۹]، ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا[۲۰]، ﴿وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ[۲۱].

مجموعاً در قرآن کلمه انقلاب مفهوم برگشتن داخلی یک شیئی را یعنی عوض شدن جهت رو و پشت یا زیر و زبر را می‌فهماند و با رجوع فرق دارد. برگشتن سنگ از هوا رجوع هست، ولی انقلاب نیست. انقلاب در فقه و فلسفه اصطلاح خاص دارد. غیر از اصطلاح لغت که قرآن هم بر همان اصطلاح جاری است. در فقه در کتاب طهارت، انقلاب و استحاله را از مطهرّات می‌شمارند. در باب استحاله می‌گویند: کالغدوه تصیر ترایا و الخشبه المتنجسه اذا صارت رماداً أو الماء المتنجس بخاراً و الکلب ملحاً و هکذا کالنّطفه تصیر حیواناً و الطعام النجس جزء من الحیوان. و در باب انقلاب می‌گویند: کالخمر ینقلب خلا سواء کان بنفسه او بعلاج[۲۲]. سید در مسأله ۵ مطهرات عروه می‌گوید: الانقلاب غیر استحاله، اذا لا تتبدل فیه الحقیقه النوعیه بخلافها و لهذا لا تطهر المتنجسات به و تطهر بها. ولی آقای حکیم در مستمسک می‌گوید با انقلاب هیچ چیز پاک نمی‌شود حتی نجاسات، و طهارت خمر منقلب به خلّ استثنا است. و در تحریرالوسیله استحاله و انقلاب خمر به خلّ را در یک مقوله قرار داده و گویی نظر بر این است که انقلاب الخمر الی الخلّ نیز نوعی تبدل حقیقت است پس استثنا نیست. فلاسفه اصطلاحاً تغییر کیفی را استحاله می‌نامند و انقلاب را تغییر ماهوی (برعکس اصطلاح امثال سید در عروة‌الوثقی) و بنابر اصالت ماهیت، انقلاب ذات را محال می‌دانند و لهذا تغییر ماهوی و کیمیاوی عناصر به یکدیگر را طرفداران اصالت ماهیت محال می‌دانستند برخلاف اصالت وجودی‌ها بلکه طبق نظر اصالت وجودی‌ها هر حرکت اشتدادی مستلزم انقلاب آناً فآناً ماهوی است. کون المراتب فی الاشتداد انواعاً استنار للمراد[۲۳].

سید صدرالدین دشتکی در وجود ذهنی به نوعی انقلاب ذاتی و ماهوی قائل است: و قبل بالانفس و هی انقلبت[۲۴] ولی انقلاب در عصر ما یک مفهوم اجتماعی پیداکرده است که با اصطلاحات فلسفی نزدیک است - نه به اصطلاح لغوی یا فقهی - و آن عبارت است از تغییر بنیادی در جامعه، یعنی دگر شدن جامعه از بن و از بیخ و از اساس، به عبارت دیگر در هم ریختن نظم حاکم هرگاه با شدت و سرعت و مقرون به نوعی عصیان و تمرد و انکار و نفی و طرد باشد. یعنی گروهی علیه گروهی دیگر که نظم حاکم قائم به آنهاست و آنها آن نظم را حفظ کرده‌اند و آن نظم آنها را و وضع آنها را، [[[قیام]] می‌کنند]. قیام انقلابی با زور و عنف آن نظم را برای جایگزین کردن نظم دیگری برهم می‌زند. انقلاب نوعی عصیان و طغیان است علیه نظم موجود و وضع حاکم به منظور برقراری نظم و وضعی مطلوب. پس انقلاب مبتنی است بر نارضایتی و خشم از وضعی و آرزو و طلب وضعی دیگر. ولی صرف نارضایی از وضعی و آرزوی وضع دیگر کافی نیست. بلکه انکار و نفی وضع حاضر ضروری است. همچنان‌که طلب و جستجو و تلاش و جهاد برای وضعی دیگر ضرورت دارد. علی‌هذا ممکن است نارضایی و حتی خشم باشد، اما مقرون به سکون و سکوت و حدیث نفس و رویا[۲۵].

انقلاب به حسب اصل لغت به معنی زیر و رو شدن با پشت و رو شدن، و نظیر این معانی است. قرآن مجید هم این کلمه را هر جا به کار برده به همین مفهوم به کار برده است نه به مفهوم اصطلاحی رایج آن در امروز. ماده انقلاب، تقلیب، تقلب، صیغه منقلب و امثال اینها در قرآن آمده است. از جمله: ﴿وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا[۲۶][۲۷].

انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین، علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب. به بیان دیگر انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم، به منظور استقرار وضعی دیگر[۲۸]. انقلاب یک نوع عصیان و تمرد است علیه وضع حاکم و مسلط موجود. بنابراین شورش فکری علیه افکار و عقاید موجود و انقلاب وجدانی علیه رسوم جائرانه موجود نیز انقلاب است[۲۹]. انقلاب به معنی انفجار است[۳۰].[۳۱]

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۱۷.
  2. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۱۷۱.
  3. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص۳۰۳.
  4. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۲۱.
  5. «آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  6. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۷.
  7. «گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز می‌گردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.
  8. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۲۱.
  9. «جنب و جوش کافران در شهرها تو را نفریبد» سوره آل عمران، آیه ۱۹۶.
  10. وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۴، ص۲۱۳.
  11. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۲۹.
  12. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۱۰.
  13. جمهوری اسلامی، ص۱۴۹.
  14. «به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  15. «پس با نعمت و بخششی از خداوند بازگشتند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.
  16. «گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز می‌گردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.
  17. «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
  18. «و کارها را برای تو دگرگون ساختند» سوره توبه، آیه ۴۸.
  19. «و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست می‌کوفت» سوره کهف، آیه ۴۲.
  20. «گرداندن رؤیت را به آسمان، می‌بینیم پس رؤیت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  21. «و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.
  22. عروة الوثقی، باب مطهرات.
  23. منظومه سبزواری.
  24. منظومه سبزواری.
  25. جمهوری اسلامی، ص۱۳۹.
  26. «و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  27. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۰۵.
  28. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۲۹ و ۱۲۶.
  29. جمهوری اسلامی، ص۱۴۸.
  30. حماسه حسینی جلد دوم، ص۲۶۲.
  31. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۸.
بازگشت به صفحهٔ «انقلاب».