جنگ در معارف و سیره علوی
جنگ به معنای نزاع و خونریزی
جنگ به معنای نزاع و خونریزی در مکتب علوی، ضدارزش و ناپسند و از رسوم جاهلیت و آیین شر است: «أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ... تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ»[۱]؛ «ای گروه عرب شما بر بدترین آیین بودید... خون خود را میریختید».
حضرت در منشور معروف حکومتی خویش به مالک اشتر، وی را از هرگونه خونریزی و نهادن بنیاد حکومت بر جنگ و جدال، به شدت نهی میکند: "قوت و شوکت حکومت را با ریختن خون حرام مخواه؛ زیرا آن موجب ضعف و سستی حکومت میگردد، بلکه آن را از بین برده، به دیگران انتقال میدهد"[۲].
حضرت در همین فرمان، یکی از وظایف حاکم دینی را ابراز رحمت، محبت و لطف قلبی بر تمام شهروندان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، برمیشمارد و دلیل آن را نفس انسانیت ذکر میکند: "در قلب خودت رحمت، محبت و لطف به مردم را جای بده و برای آنان مانند حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری؛ برای اینکه مردم دو قسمند: یا برادر دینی تو هستند، یا در خلقت و انسانیت با تو برابرند"[۳].
در مکتب امام، جنگ و جهاد، عَرَضی است، نه ذاتی و قاعده. مشروعیت جهاد به جایی اختصاص دارد که تمام راههای صلح و گفتوگو به بنبست منتهی شود؛ چنانکه حضرت، درباره رسول خدا (ص) میفرماید: "پیامبر مانند طبیبی سیار بود که نخست، مرهم و داروهای عادی را برای درمان زخم آماده میکرد، و در صورت نیاز و ضرورت، به داغ کردن جای زخم میپرداخت"[۴].
اصالت صلح در مکتب حضرت به گونهای اهمیت داشت که حتی در عرصههای پیکار میکوشید دشمن را به گفتوگو و صلح و پذیرفتن حق وادار سازد. در جنگ صفین از برخی یاران خود که پیش از شروع جنگ، به سب و ناسزا گفتن معاویه پرداخته بودند، میخواهد که به جای ناسزا گفتن، از خداوند بخواهند خون ما و آنها را حفظ کند و راه صلح را به آنان بنمایاند: «قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ»[۵].
در میدان جنگ با معاویه نیز آن قدر شروع جنگ را به تأخیر انداخت که از سوی یاران خویش به تردید در باطل بودن جبهه مخالف یا ترس متهم شد. حضرت در توجیه تأخیر خود، عرضی بودن جنگ را خاطرنشان میکند: "قسم به خدا من جنگ را برای یک روز هم به تأخیر نینداختم مگر اینکه امیدوار بودم که گروهی از مخالفان به من ملحق شده، هدایت یابند و با چشم کمنور خود روشنایی راه مرا مشاهده کنند. این، بهتر و دوست داشتنیتر از آن است که گمراهان را بکشم"[۶].
حضرت گاه بر ترجیح مطلق صلح بر جنگ تأکید میکند و در نامههای مختلف خود به فرماندهان خویش آنان را به پذیرفتن صلح سفارش میکند؛ چنانکه به عثمان بن حنیف مینویسد: "اگر شورشیان به سایه اطاعت برگشتند، این همان چیزی است که ما دوست داریم، اما اگر امر به عصیان و نافرمانی منتهی شد، پس تو هم با کمک لشکر تحت فرمانت به جنگ برخیز"[۷].
امام علی (ع) به مالک اشتر سفارش میکند: "مبادا صلحی را که دشمن به آن فرامیخواند و رضای الهی در آن است، رد کنی"[۸]. در جای دیگر یاران خود را از شتاب در جنگ برحذر میدارد و تأکید میکند "شهادت" تنها در میدان جهاد روی نمیدهد، بلکه مرگ در بستر، اگر با شناخت خداوند و پیامبر و اهل بیت همراه باشد، حکم شهادت را دارد[۹].
توسل به مدارا و صلح تنها در عرصههای جنگ نیست، بلکه شیوه حضرت در رفتار اجتماعی با مخالفان نیز همین بوده است. او میکوشید از طریق برهان به ترویج دین الهی و مواضع سیاسی و اجتماعی خود دست یازد. مثلاً در برابر موضع بعضی اصحاب خود که توسل به زور و خشونت را برای خاموش کردن صدای معترض و مخالف توصیه میکردند، چنین فرمود: "حجتهای الهی و دینی با عصبانیت و خشونت استوار نمیشود، و برهانهای خداوند ظاهر نمیگردد"[۱۰].[۱۱]
دستورهایی دربارۀ جنگ
سیرۀ امیرالمؤمنین دربارۀ جنگها بسیار مهم و نشانۀ اهتمام حضرت به مسائل حقوقی انسانی است که به بخشی اشاره میکنیم:
- امام هنگام نبرد اصحاب خود را به نکاتی سفارش میکرد: از جمله انجام نماز که مبادا نبرد باعث ترک این واجب الهی شود: بر انجام نماز متعهد باشید و بر وقت آن محافظت نمایید و زیاد نماز بخوانید و به آن به درگاه خدا تقرب بجویید؛ زیرا ﴿كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا﴾[۱۲]. و این را کفّار میدانستند آنگاه که پرسیده شدند: ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾[۱۳].[۱۴]
- هنگام نبرد جمل، صفّین و نهروان توصیههایی خاص میفرمود: ای بندگان خدا! تقوای الهی را پیشه کنید، چشمهایتان را بر هم نهید و صداهایتان را پایین بیاورند و سخن کم بگویید و خود را آمادۀ یورش و درگیری، مبارزه، تیراندازی، پراکندن دشمن، گلاویز و جنگِ تن به تن، گازگرفتن و آسیب رساندن یکدیگر کنید و ﴿فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۵] ﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾[۱۶].[۱۷]
- امام صادق(ع) میفرماید: امیرالمؤمنین(ع) هرگاه ارادۀ جنگ میکرد، این دعا را میخواند: بارالها! تو نشان دادی راهی از راههایت را که رضای خود را در آن قرار دادی و اولیائت را بر انجام آن تشویق فرمودی و آن را شریفترین راهت از جهت پاداش قرار دادی و گرامیترین آن از جهت نتیجه و دوست داشتنیترین آن از جهت رفتن. سپس برای آن از مؤمنان جانشان و اموالشان را خریدی که در برابرش بهشت باشد. در راه خدا بجگند پس بکشند و کشته شوند این وعدۀ حقی از جانب توست. مرا از کسانی قرار دِه که جان خودش را به تو فروخته است. سپس به بیعت خود وفا نموده؛ بیعتی که بر آن با تو بیعت کرده است، نه آن را شکسته و نه عهدی را ترک کرده است.[۱۸]
- حضرت در هر نبردی، به یاران خود این توصیهها را میکرد تا جلوگیریِ ستم باشد:
- شیخ مفید نقل کرده که: حضرت، چنین سفارش میکرد:ای مردم! کسی را که فرار کرده نکُشید و به مجروحان حمله نکنید و کشف عورتی ننمایید و زنان را تحریک نکنید و کشته را مُثْله ننمایید[۱۹].
- راوی گوید: امیرالمؤمنین در هر نبردی که با دشمن روبه رو میشدیم، این توصیههای لازم را میفرمود: جنگ را آغاز نکنید تا آنان شروع کنند؛ زیرا شما بحمدالله دارای حجت هستید و ترک شما آنان را در آغاز نبرد، حجتِ دیگری از سوی شما برضدّ آن هاست. وقتی جنگیدید و شکستشان میدادید پس هر کس را به جنگ پشت کرد نکُشید و به مجروحان حمله نکنید و عورتی را کشف نکنید و کشتهای را مُثله نکنید[۲۰].
- در کتاب کافی، وقعة صفین، نهج البلاغه و شرح نهج البلاغۀ ابن میثم توصیههایی از حضرت نقل کردهاند. در کتاب کافی میخوانیم که: حضرت در صفّین یاران خود را به نبرد تحریص، و چنین توصیه میفرمود: کشته را مُثله نکنید و وقتی به بُنَه (مأوا و منزل) قومی رسیدید پنهانشان را آشکار نسازید و وارد خانهای نشوید (جز بااجازه) و چیزی از مال مردم برندارید، جز آنچه در سپاه بیابید و زنی را با آزار به واکنش واندارید گرچه به ناموسهای شما فحش دهد و فرماندهان شما و صالحان تان را ناسزا گوید؛ زیرا زنان از نظر توان، روحی و عقلی ضعیف هستند و به تحقیق که به ما فرمان داده شده از آنان دست بداریم؛ درحالی که مشرک بودند. و اگر مردی با زنان برخورد کند در جاهلیت با عصا یا آهن میزدند به آن، سرزنش میشد و بازماندگانش نیز سرزنش میشدند[۲۱].[۲۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۷، ص۳۳۱.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۹.
- ↑ «نماز بر مؤمنان فریضهای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.
- ↑ «چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۳.
- ↑ «تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا ﴿كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا﴾ وَ قَدْ عَلِمَ ذَلِكَ الْكُفَّارُ حِينَ سُئِلُوا ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾»؛ کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۶.
- ↑ «ای مؤمنان! چون با دستهای (از دشمن) رویاروی شدید استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.
- ↑ «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «عِبَادَ اللَّهِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ وَ اخْفِضُوا الْأَصْوَاتَ وَ أَقِلُّوا الْكَلَامَ وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الْمُنَازَلَةِ وَ الْمُجَادَلَةِ وَ الْمُبَارَزَةِ وَ الْمُنَاضَلَةِ وَ الْمُنَابَذَةِ وَ الْمُعَانَقَةِ وَ الْمُكَادَمَةِ وَ ﴿فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ ﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾»؛ الکافی، ج۵، ص۳۸.
- ↑ «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمْتَ سَبِيلًا مِنْ سُبُلِكَ جَعَلْتَ فِيهِ رِضَاكَ وَ نَدَبْتَ إِلَيهِ أَوْلِیاءَكَ وَ جَعَلْتَهُ أَشْرَفَ سُبُلِكَ عِنْدَكَ ثَوَاباً وَ أَكْرَمَهَا لَدَيكَ مَآباً وَ أَحَبَّهَا إِلَيكَ مَسْلَكاً ثُمَّ اشْتَرَيتَ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيقْتُلُونَ وَ يقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيكَ حَقّاً فَاجْعَلْنِي مِمَّنْ اشْتَرَى فِيهِ مِنْكَ نَفْسَهُ ثُمَّ وَفَى لَكَ بِبَيعِةِ الَّذِي بَايعَكَ عَلَيهِ غَيرَ نَاكِثٍ وَ لَا نَاقِضٍ عَهْداً....»؛ الکافی، ج۵، ص۴۶.
- ↑ «أَيهَا النَّاسُ لَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لَا تَكْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُهَيجُوا امْرَأَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ»؛ شیخ مفید، الجمل، ص۳۴۲. مُثلَه: بریدن گوش، بینی و دیگر اعضای بدن محکوم به عنوان مجازات و یا کشته شدۀ در جنگ، برای زشت گرداندن آن است.
- ↑ «لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّی یبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَی حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیاهُمْ حَتَّی یبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ لَکُمْ أُخْرَی فَإِذَا هَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ وَ لَا تَکْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ»؛ الکافی، ج۵، ص۳۸؛ بحارالأنوار، ج۳۳، ص۴۶۱.
- ↑ «وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ وَ إِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحالِ الْقَوْمِ (الکافی (چ دارالحدیث)، ج۹، ص۴۳۸؛ وقعة صفّین، ص۲۰۳: «فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ») فَلَا تَهْتِكُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً (إِلَّا بِإِذْنٍ) (ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۸۴؛ بحارالأنوار، ج۳۳، ص۴۵۸.) وَ لَا تَأْخُذُوا شَيئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ وَ لَا تُهَيجُوا امْرَأَةً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ قَدْ كُنَّا نُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ مُشْرِكَاتٌ وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيتَنَاوَلُ (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۳۷۳: «لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ». (فهر: سنگ برای شکستنِ گردو)) الْمَرْأَةَ (فِي الْجَاهِلِيةِ بِالْهِرَاوَةِ أَوِ الْحَدِيدِ) (وقعة صفّین، ص۲۰۳.) فَيعَيرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ»؛ الکافی، ج۵، ص۳۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۴۸ - ۵۲.