مقدمه

خیرخواهی عبارت از آن است، که آدمی به‌گونه ملکه، برای دیگران خیر و نعمت را آرزو کند. از این رو نیک‌خواهان بدین آرزویند که دیگران همواره از نعمت بهره‌مند شوند، همان‌گونه که اگر خود آن را به‌دست ندارند، در پی تحصیل آن برای خویشتن خواهند بود. از این رو خیرخواهی دلیل ایمان و بلکه دلیل انسانیّت انسان است.

در روایات بسیاری که به حدّ تواتر نزدیک شده است، ائمه هدی (ع) فرموده‌اند:"آیا ایمان چیزی غیر از دوستی و دشمنی است؟"[۱] و فرموده‌اند:"هرکس که هر روزه به امور مسلمین اهتمام نورزد، خود مسلمان نیست" [۲]. پرداختن به امور مسلمین و اهتمام به آن، از شاخه‌های نیک‌خواهی برای آنان است؛ و پر واضح است که این نیک‌خواهی تا به حدّ ملکه درنیاید، نمی‌تواند از موضوعات دانش اخلاق به‌ حساب آید[۳].

نیک‌خواهی برای دیگران، ویژه مسلمانان نیز نیست؛ بلکه، تمامی افراد بشر را در بر می‌گیرد. آری! مسلمانان، هم در مقام نیک‌خواهی، و هم در مقام آنکه مورد طلب خیر واقع شوند، از دیگران شایسته‌تر بوده باید خود به خیرخواهی بپردازند و برای آنان نیز خیر‌ طلبیده شود؛ وگرنه آنچه از این ملکه والاقدر حاصل شود، سراسر نیکی است و در آن تفاوتی میان مسلمان و غیر مسلمان نخواهد بود. گذشته از آن، حتّی تفاوتی میان انسان و حیوان نیز نخواهد بود. به این دو آیه شریفه بنگرید: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴][۵].

روشن است که خداوند متعال با بیان شریف: ﴿أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۶]، مؤمنان را نخست به نیکی با کفّار فرا می‌خواند؛ و زان پس اشاره می‌نماید که نیکی به مُحاربین، در حقیقت در شمار نیکی نیست، چه آنچه عنوان عامِّ "بِرّ / نیکی" بر آن صادق آید، از نظر عقل و شرع پسندیده خواهد بود؛ در حالی که جهاد با کافران و نابودساختن محاربان نیز، در شمار بر قرار خواهد گرفت؛ هرچند دیگر آیات قرآنی، به‌وضوح نشان از آن دارد که کشتار محاربین در شمار اَلطاف مخفیِ حضرت حق است: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ[۷]؛ ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً[۸]؛ ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ[۹][۱۰].

بلکه از همین کتاب آسمانی دریافته می‌شود، که سرِّ حکم به جهاد با کافران، آن است که جامعه اسلامی و حیات آن از سوی آنان در خطر بوده؛ بنابراین تنها راه ادامه حیات آن، همین جهاد می‌باشد: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۱۱].

با این وجود، در خود جامعه اسلامی، اولیاء مقتول را سفارش فرموده است که عفو را پیشه خود ساخته از جنایت‌کار درگذرند: ﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۲].

برخی از اهل دل، این آیه را این چنین تفسیر کرده‌اند که: مقابله با جنایت به‌صورت قصاص، خود عملی ناپسند است، حال آنکه مؤمن هیچ‌گاه عملی این‌گونه انجام نمی‌دهد، بلکه جنایتکار را با عفو خود به مسیر صحیح هدایت می‌نماید[۱۳].

انواع خیرخواهی

خیرخواهی را اقسامی چند است؛ چه برخی از اقسام آن، به قلب آدمی، و برخی دیگر به اعضاء بدن او مربوط خواهد بود؛ و بنابر تعبیری که ما در این کتاب تأسیس کردیم، برخی از اقسام آن در شمار "اخلاق"، و برخی دیگر در شمار "اخلاقیّات" قرار می‌گیرد؛ و به تعبیر سوّم، برخی در شمار "فضائل" است، و برخی دیگر در شمار "اعمال صالح"[۱۴].

  1. بخش نخست که مربوط به قلب، اخلاق و فضائل است، آن است که آنچه برای خود می‌پسندی، برای دیگران نیز بپسندی؛ و آنچه برای خود نمی‌پسندی، در حقّ آنان نیز روا نداری. روایات بسیاری در این زمینه به‌دست است، که در شماری از آن‌ها این فضیلت را در شمار علائم ایمان آورده‌اند. در این زمینه، جناب کلینی در کتاب شریف کافی، هرچند روایات متعدّدی را در ابواب گوناگون به‌صورت متفرّقه ذکر فرموده است، امّا در بابی ویژه همین مطلب، شانزده روایت به‌صورت پیاپی نقل می‌نماید. در اینجا از آن مجموعه، تنها به دو حدیث اشاره می‌نمائیم: "از امام صادق (ع) درباره دوستی و دشمنی پرسیدم، که آیا در شمار اجزاء ایمان است؟؛ آن حضرت پاسخ فرمودند: "آیا ایمان چیزی غیر از دوستی و دشمنی است؟. آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمودند: ﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ[۱۵]"[۱۶]؛ "پیامبر اکرم (ص) به اصحابشان فرمودند: کدام‌ یک از پایه‌های ایمان محکم‌تر است؟ برخی از آنان گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند، و برخی گفتند: نماز، و برخی گفتند: زکوه، و برخی گفتند: روزه، و برخی گفتند: حجّ و عمره، و برخی گفتند: جهاد. آن‌گاه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هریک از آنچه که شما مطرح کردید را ارزشی است، امّا آنچه من سؤال کردم این‌ها نیست؛ محکم‌ترین پایه‌های ایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خداست؛ و دوست داشتنِ دوستان خدا و دشمن داشتنِ دشمنان خدا"[۱۷][۱۸].
  2. قسمت دوّم نیز که نه به قلب، که به اعضاء و جوراح بدن انسان مربوط می‌باشد. ، بسیار است؛ دفاع از خود، مال، آبرو و خاندان خود، و پرداختن به امور خانواده، شادمان کردن آنان و برآوردن نیازهایشان، تلاش در رفع مشکلات آنان از هر طریق شرعی ممکن، و پرداختن به آموزش‌های لازم برای آنان، در این شمار است؛ بلکه می‌توان گفت که این موارد، مهم‌ترین موارد اعمال صالح می‌باشد. شیخ کلینی، در این زمینه بیش از پانصد روایت نقل فرموده است. ما هرچند در پایان این بخش شماری از آن روایات را نقل خواهیم کرد، امّا در اینجا نیز تنها به یکی از آن روایات که برجسته‌ترین این امور را گوشزد می‌فرماید؛ اشاره می‌نمائیم: معلّی بن خُنیَس گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟، فرمود: برای او هفت حق واجب است که همه آنها بر عهده برادرش واجب است، و اگر برخی از آن‌ها را تباه و ضایع کند، از ولایت و اطاعت خدا بیرون رود، و خدا از او بهره اطاعت و بندگی) ندارد. عرض کردم: قربانت گردم! آن‌ها چیست؟ فرمود: ای معلّی! من بر تو نگرانم و می‌ترسم این حقوق را ضایع گذاری و مراعات نکنی و بدانی و عمل ننمائی؛ عرض کردم: نیروئی جز از خدا نیست!. فرمود: آسان‌ترین آن حقوق این است که آنچه برای خود دوست داری برای او هم دوست داشته باشی، و آنچه برای خود نپسندی بر او نیز نپسندی؛ و حقّ دوّم آنکه از آنچه او را ناخرسند دارد دوری کنی، و خوشنودی او را پیروی نموده فرمانش بری؛ و حقّ سوّم آنکه با جان و مال و زبان و دست و پای خویش او را یاری کنی؛ و حقّ چهارم آنکه چشم و راهنما و آئینه او باشی؛ و حقّ پنجم آنکه تو سیر نباشی و او گرسنه، یا سیراب باشی و او تشنه، یا پوشیده باشی و او برهنه؛ و حقّ ششم آنکه اگر تو خدمتگزار داری و برادرت ندارد، واجب است خدمتگزارت را بفرستی که جامه‌هایش را بشوید، و غذایش را درست کند، و بسترش را مرتّب نماید؛ و حقّ هفتم آنکه سوگندش را تصدیق کنی و دعوتش را بپذیری، و در بیماریش از او عیادت کنی و بر جنازه‌اش حاضر شوی، و چون بدانی حاجتی دارد در انجام آن سبقت گیری و او را مجبور نسازی که از تو بخواهد، بلکه خودت پیشدستی کنی. چون چنین کردی، دوستی خود را به‌دوستی او پیوسته‌ای، و دوستی او را به‌دوستی خود پیوند داده‌ای"[۱۹]؛ آنچه در این موارد قلب آدمی اندکی بدان آرام می‌گیرد، آن است که مسلمانان این حقوق را از یکدیگر اسقاط کرده‌اند؛ چه هیچ‌یک از آنان حقّ برادر خود را بدین‌گونه به جای نمی‌آورد. از این رو شاید بتوان گفت که حقوق آنان در مقابل هم، از پیش ساقط شده است؛ ورنه وای بر ما و بر جامعه اسلامی، که می‌باید در پیشگاه خداوند پاسخگوی خود و عمل خود باشیم![۲۰].

انواع نصیحت کردن

گذشته از این، می‌توان "خیرخواهی" را، به‌ اعتبار آنچه در آن فعل مورد توجّه قرار می‌گیرد، به اقسامی چند تقسیم نمود. این اقسام از ارزش‌های متفاوتی برخوردار بوده، یکسان نمی‌باشند. در این میان، نصیحت نمودن و از ناشایست بازداشتن، از ارزشی بسیار والا برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان خیرخواهی را در برخی موارد، مساوی با نصیحت کردن و اندرزدادن دانست. در اینجا، به برخی از این اقسام که در شمار انواع گوناگون نصیحت کردن است، اشاره می‌کنیم:

  1. نصیحت نسبت به پیشوایان مسلمین: این امر، به این‌گونه در کلام امیرالمؤمنین (ع) به توضیح گرفته شده است:"ای مردم! مرا بر شما حقّی و شما را بر من حقّی است: امّا حقّ شما بر من، نصیحت کردن شماست و و رسانیدن تمامی حقّتان به شما، و یاددادن و آموزش تا نادان نمانید، و تربیت نمودن شما تا بیاموزید، و امّا حقّی که من بر شما دارم باقی ماندن بر بیعت است، و اخلاص و دوستی در پنهان و آشکار، و اجابت من چون شما را بخوانم و اطاعت و پیروی از آنچه به شما امرکنم"[۲۱][۲۲].
  2. نصیحت نسبت به نزدیکان: در این نوع از اندرزدادن، می‌باید رعایت نزدیکی و دوری افراد را نمود؛ چه آنچه بر انسان واجب است، آن است که نخست نزدیک‌ترین افراد به خود را به نصیحت گیرد، و آنگاه به دیگر افراد بپردازد. نیز این نوع از نصیحت کردن، مقدّم بر دیگر انواع آن است. به این آیات الهی بنگرید: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۲۳]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا[۲۴]؛ ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا[۲۵]؛ ﴿وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ * جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ[۲۶][۲۷].
  3. نصیحت به همسایگان: در این نوع از نصیحت و خیرخواهی نیز، رعایت نزدیکیِ همسایگان و تقدّم آنان بر همسایگان دورتر، لازم است. به این آیات بنگرید: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۲۸][۲۹].
  4. نصیحت به عموم مؤمنین: این نوع از نصیحت نیز در قرآن کریم و روایات ما به‌شدّت مورد تأکید قرار گرفته است. به این آیه شریفه توجّه نمائید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[۳۰][۳۱].
  5. نصیحت نسبت به عموم مردم: این امر نیز، در شمار اقسام مهمّ نصیحت‌کردن و خیرخواهی برای مردمان است. این وظیفه، تنها در صورتی ساقط می‌شود که انجام آن، به تضعیف شرع و یا پیش‌آمدهای ناگوار برای انسان منجر گردد. شاید از همین رو است که چون پیامبر اکرم (ص) از سوی کافران قریش به‌سختی مورد آزار قرار گرفتند، نه تنها آنان را نفرین نفرمودند، که دعایشان کردند تا خداوند خود هدایتشان فرماید:"خدایا! قوم مرا هدایت کن، چه آنان ندانسته این‌گونه می‌کنند"[۳۲]؛ خیرخواهی آن حضرت نسبت به آنان، به گونه‌ای بود که سرانجام حضرت حق در قرآن کریم این‌گونه از آن یاد فرمود: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۳۳]. همان‌گونه که روش ایشان با قوم خود را، این‌گونه به نمایش درآورد: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۳۴][۳۵].
  6. امر به معروف و نهی از منکر: این نوع از نصیحت، تمامی انواع پیش‌گفته را در بر می‌گیرد. این اصلِ پرارزش دینی، نوعی نظارت عمومی است که یک‌یک مسلمانان بدان فراخوانده شده‌اند. این نظارت برای پیشوایان جامعه نسبت به مردم، و برای یک‌یک مردم نسبت به پیشوایان، و نیز نسبت به خود مردم ثابت است. بدون تردید این نوع از خیر خواهی که در قالب نصیحت به خیر، و بازداشتن از ناپسندها انجام می‌گیرد؛ برترین نوع خیرخواهی خواهد بود: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۳۶]. این نوع از نصیحت، همان محوری است که صلاح و اصلاح جامعه پیرامون آن خواهد گردید، و یگانه راهی است که هر جامعه‌ای به سوی خیر خواهد داشت. حال اگر مردمان به انجام آن بپردازند، برکات آسمان و زمین بر آنان باریدن خواهد گرفت؛ امّا دریغ که مردم روزگار ما آن را پشت سر انداخته یکسر رهایش ساخته‌اند!. بسیاری از بلاهائی که در این روزگار بر سر مردمان جوامع مختلف می‌آید، ناشی از همین ترک امر به‌ معروف و نهی از منکر شمرده می‌شود؛ به این حدیث مبارک از پیامبر اکرم (ص) بنگرید:"هنگامی که مردمان امر به‌ معروف و نهی از منکر نکنند و نیکان از اهل بیت مرا تبعیت ننمایند، خداوند بَدان مردم را بر آنان مسلّط خواهد داشت، در اینجا خوبانشان دعا می‌کنند امّا مورد اجابت قرار نمی‌گیرد"[۳۷][۳۸].
  7. خیرخواهی به‌وسیله انفاقات: این نوع از خیرخواهی، انفاقات واجب و مستحب را دربر می‌گیرد؛ و حتّی برگزیدن غیر بر خود در امور مالی را نیز شامل می‌شود. بخشی از مطالب مربوط به این مبحث، پیش از این در بیان فضیلت "سخاء / بخشش"، گذشت[۳۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «هَلِ‌ الْإِيمَانُ‌ إِلَّا الْحُبُّ‌ وَ الْبُغْضُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۵.
  2. «مَنْ‌ أَصْبَحَ‌ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‌ فَلَيْسَ‌ بِمُسْلِمٍ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۶۳.
  3. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۸۵.
  4. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد * خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۸۶.
  6. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  7. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  8. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند» سوره توبه، آیه ۳۶.
  9. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۸۶-۳۸۷.
  11. و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  12. و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد؛ سوره شوری، آیه ۴۰.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۸۷-۳۸۸.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۸۸.
  15. «امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.
  16. «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِيمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۵.
  17. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُّوَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ‌ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ تَوَالِي‌ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ»اصول کافی، ج۲، ص۱۲۵.
  18. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۸۸-۳۸۹.
  19. «عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَيْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَايَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هِيَ قَالَ يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ قَالَ قُلْتُ لَهُ‌ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌ قَالَ أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ الْحَقُّ الثَّانِي أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَرْوَى وَ يَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ يَعْرَى وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَ لَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ يَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ‌ وَ تُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِيضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَ لَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ»؛ اصول کافی، ‌ ج۲، ص۱۶۹.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۰-۳۹۱.
  21. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ‌ لِي‌ عَلَيْكُمْ‌ حَقّاً وَ لَكُمْ‌ عَلَيَ‌ حَقٌّ‌ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ‌ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ»؛ نهج البلاغه، آخر خطبه ۳۴.
  22. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۲.
  23. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  24. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست» سوره تحریم، آیه ۶.
  25. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! * و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند» سوره اسراء، آیه ۲۳-۲۴.
  26. «و کسانی که آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌پیوندند و از پروردگار خویش می‌ترسند و از سختی حساب هراس دارند؛ * بهشت‌هایی جاودان که آنان و شایستگان از نیاکان و همسران و فرزندانشان در آن وارد می‌شوند» سوره رعد، آیه ۲۱-۲۳.
  27. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۳.
  28. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۴.
  30. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.
  31. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۴.
  32. «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ‌ لَا يَعْلَمُونَ‌»؛ بحار الأنوار، ج۱۱، ص۲۹۸.
  33. «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمی‌آورند به هلاکت افکنی» سوره شعراء، آیه ۳.
  34. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  35. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۴-۳۹۵.
  36. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  37. «إِذَا لَمْ‌ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ‌ وَ لَمْ‌ يَنْهَوْا عَنِ‌ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُو خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ‌»؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۳۶۹.
  38. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۵-۳۹۶.
  39. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۳۹۶.