حدیث یومالدار در نگاه اهل سنت
روایات اهل سنت از یوم الدار
اما متأسفانه همان طور که در گذشته گفتیم، دولت بنی امیه با شدت و حِدّت تمام میکوشید نام و نشانی از امیرالمؤمنین و اهل بیت پیامبر (ع) در جامعه اسلامی نباشد، بغض و دشمنی و کینه و لعن و سب نسبت به آنها همهگیر شود. به همین دلیل به جعل حدیث، تفسیر و واژگونه ساختن وقایع مهم تاریخی پرداختند[۱]. از جمله جریان «یوم الانذار» که در شمار مهمترین این وقایع است، به طور کلی انکار شده و به شکل کاملاً متفاوتی روایت شده است:
نقلهای متفاوت عامه
روایت اول: عایشه میگوید: زمانی که آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۲] نازل شد، پیامبر بر بالای کوه صفا ایستاد و فرمود: ای فاطمه دختر محمد، ای صفیه دختر عبدالمطلب، ای فرزندان عبدالمطلب، من برای شما در محضر الهی کاری نمیتوانم بکنم (باید خودتان عمل کنید)[۳].
روایت دوم: ابوهریره میگوید زمانی که آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۴] نازل شد، پیامبر فرمود: ای جماعت قریش ـ یا چیزی شبیه این جمله ـ سعادت خودتان را از خدا با عمل بخرید. من برای شما در محضر الهی کاری نمیتوانم بکنم، ای فرزندان عبد مناف من برای شما در محضر الهی کاری نمیتوانم بکنم، ای عباس بن عبدالمطلب من برای شما در محضر الهی کاری نمیتوانم بکنم، ای صفیه عمه پیامبر خدا من برای شما در محضر الهی کاری نمیتوانم بکنم، ای فاطمه دختر محمد از مال و ثروت من هر چه میخواهی طلب کن. من برای شما در محضر الهی کاری نمیتوانم بکنم[۵].
روایت سوم: از ابن عباس روایت کردند که گفت: وقتی آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۶] نازل شد، رسول خدا (ص) قبیله ایشان را دعوت کرد[۷].
همان طور که مشاهده میکنید متن این احادیث و مشابه آنها، کاملاً متفاوت با احادیث یوم الانذار است که در آن امیرالمؤمنین، وزیر و وصی و خلیفه بعد از رسول خدا (ص) معرفی میشود[۸].
اشکالات سندی به این روایات
البته این دسته روایات که در مآخذ مکتب خلافت کم نیستند، از معایب و اشکالات فراوانی برخوردارند که اعتماد به آنها را از بین میبرند. از جمله:
- عایشه: ولادت او را در سال چهارم یا پنجم بعثت گفتهاند[۹]، یعنی یک یا دو سال بعد از حادثه یوم الانذار بوده است. به گفته مورخان و مفسران، نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۰] و یوم الانذار در سال سوم بعثت بوده است[۱۱].
- ابوهریرة: او در سال هفتم بعد از هجرت مسلمان شده است که درست با زمان نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۲] هفده سال فاصله دارد[۱۳].
- ابن عباس: او سه سال مانده به هجرت متولد شده است[۱۴]، یعنی وی هفت سال بعد از نزول آیه انذار به دنیا آمده است. چگونه میتواند ناقل مستقیم و بلاواسطه این واقعه باشد؟
این سه راوی (عایشه و ابوهریره و ابن عباس) و راویان دیگری که در غیر این دو حدیث، حادثه را به این شکل نقل کردهاند، هیچ کدام در عصر نزول آیه و جریان یوم الدار حضور نداشته، بلکه حتی وجود نداشتهاند.
اشکالات متنی به این روایات
- خطابهای پیامبر به دخترش فاطمه (س) از جمله مشکلات دیگر این روایات است؛ چراکه همان طور که گفته شده ماجرای یوم الانذار و نزول آیه در سال سوم بعثت بوده است[۱۵] اما ولادت دختر پیامبر فاطمه صدیقه بنابر نقل معتبر در سال پنجم بعد از بعثت بوده[۱۶]، پس در آن سال و در آن روز اصلاً به دنیا نیامده بوده که بتواند مخاطب پیامبر اکرم(ص) قرار گیرد.
- مشکل دومی که در این احادیث وجود دارد این است که پیامبر اکرم (ص) در ابتدای سخن، بر بالای کوه صفا میایستد و مردم را مورد خطاب قرار میدهد، این خطابات با مدلول و فحوی آیه انذار سازگاری ندارد؛ زیرا خطاب آیه مربوط به نزدیکترین بستگان پیامبر است نه عموم قریش که تنها شامل بنی هاشم و بنی المطلب میشود. اما روایاتی که در بالا آوردیم، پیامبر قریش و تیرههای آنان را صدا زده و انذار نمودند. درست است که رسالت پیامبر اکرم (ص) عام بوده است و همه مردم را در بر میگرفت اما نحوه ابلاغ آن توسط خدای متعال در آیه کاملاً مشخص میشده است. ایشان به امر الهی سه سال تبلیغ مخفیانه نمودند. بعد از آن مأمور شدند که تبلیغ خود را علنی کنند اما میزان این علنی شدن توسط آیه بیان شده که با اقربای خاص ایشان شروع شده است، این گام دوم رسالت آن حضرت بوده است. بر این اساس غیر از نزدیکان درجه اول پیامبر در این مرتبه جایی ندارند و سایر مردم در مأموریت ایشان داخل نیستند.
- دیگر آنکه طبق نقلهای متعدد در همه مکاتب اسلام، پیامبر اکرم(ص) صاحب شفاعت عظمی هستند و شفاعت خویش را که شفاعتی مقبول و پذیرفته شده است[۱۷]، برای گناهکاران از امت خویش ذخیره کردهاند[۱۸]. پس چگونه ممکن است پیامبر مالک هیچ نفع و ضرری برای امت حتی دختر خویش نباشد و نتواند از افراد امت خویش دستگیری کند و به هیچ وجه نتواند ایشان را از عذاب الهی نجات دهد؟![۱۹]
حدیث الدار در نقل اهل سنت
ما در اینجا به نقل سه روایت از منابع اهلسنت که سند آنها از نظر عالمان اهلسنت معتبر است بسنده میکنیم:
- احمد بن حنبل به سند معتبر از علی (ع) روایت میکند که وقتی آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۲۰] نازل شد، پیامبر اکرم (ص) خاندان خود را که سی نفر بودند جمع کرد، پس از پذیرایی به آنان فرمود: “چه کسی دَین و مواعید مرا ضمانت میکند تا در بهشت با من باشد و جانشین من در خاندانم باشد؟ ” من آن را پذیرفتم[۲۱].
- وی در حدیث دیگری با سند صحیح از علی (ع) روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) بنیعبدالمطلب را جمع کرد و با مدّی طعام از آنان پذیرایی کرد، بدون اینکه چیزی از آن کم شود. سپس به آنان فرمود: “من بهسوی شما بهطور خاص و بهسوی مردم بهطور عام مبعوث شدهام، و شما این معجزه را از من مشاهده کردید، کدامیک از شما با من بیعت میکند تا برادر و یاور من باشد؟[۲۲]“ هیچیک از آنان از جای خود برنخاست. من که کوچکترین آنان بودم برخاستم. پیامبر (ص) فرمود: “بنشین”. پیامبر (ص) دو بار دیگر آن سخن را فرمود، و تنها من برخاستم. پیامبر (ص) در مرتبه سوم دستش را بهدست من زد (بیعتم را پذیرفت)[۲۳].
- نسائی این حدیث را با دومین سندی که از احمد بن حنبل روایت کردیم، نقل کرده و پس از نقل این سخنِ علی (ع) که پیامبر (ص) دست خود را بر دست من زد، افزوده است: سپس پیامبر (ص) گفت: «أنت اخی و صاحبی و وارثی و وزیری، فَبِذَلِكَ وَرِثْتُ ابْنَ عَمِّي دُونَ عَمِّي»؛ تو برادر، یاور، وارث و وزیر من هستی، به این دلیل، من وارث پسر عمویم شدم نه عمویم”[۲۴].[۲۵]
نقد سخن ابنتیمیه
ابنتیمیه گفته است: “این حدیث از نظر حدیثشناسان کذب است و هیچ حدیثشناسی نیست، مگر اینکه میداند این حدیث، کذب و ساختگی است. بدین سبب هیچیک از آنان، آن را در کتابهایی که مرجع منقولات است، نقل نکرده است”[۲۶]. سخن ابنتیمیه ناظر به کلام علامه حلی در منهاج الکرامة است که حدیث “بدء الدعوة” را به عنوان اولین حدیث نبوی دال بر امامت امیرالمؤمنین (ع) مطرح کرده است. در نقل وی علاوه بر اخوت، وزارت، وصایت و وراثت که در احادیث پیشین آمده، عنوان «خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي» نیز آمده است. این تعبیر در نقلهای دیگر حدیث - که طبری، ابن ابی حاتم، ثعلبی و بغوی روایت کردهاند- آمده است، ولی ابن تیمیه سند آنها را ناتمام دانسته است[۲۷]. اولاً: بر عدم نقل حدیث از ابو مریم کوفی اجماعی وجود ندارد، زیرا ابن عقده – چنانکه در لسان المیزان آمده است[۲۸]- او را مدح کرده است. ابوحاتم رازی نیز گفته است: لیس بمتروک[۲۹]. ثانیاً: حفاظ ششگانه (ابن اسحاق، ابن جریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابونعیم و بیهقی) حدیث مزبور را از او نقل کرده، و هیچیک از آنان حدیث را به این دلیل که ابومریم کوفی در سند آن است تضعیف نکرده است، بلکه در باب دلایل نبوت و خصایص نبوی به آن استناد کردهاند[۳۰]. ثالثاً: مقتضای انصاف در نقد این بود که ابن تیمیه نقلهای دیگر حدیث را - که با سند صحیح در مسند احمد بن حنبل و خصایص نسائی آمده است - بازگو کند، نه اینکه به گونهای سخن بگوید که گویی حدیث بدء الدعوة از اساس، کذب و ساختگی است.[۳۱]
منابع
پانویس
- ↑ ابن تیمیه که مروج و مبلغ اسلام اموی است کوشیده است که به طور کلی همه چیز این حادثه و حوادث نظیر آن را انکار کند، اصلاً برای آن به وجود روایتی معتقد نباشد، اگر هم بر فرض کسی روایتی نقل کند آن را جعلی و کذب بداند. (منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۲۹۹).
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج۱، ص۱۹۲، ش۳۵۰.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ صحیح البخاری، ج۶، ص۱۱۱، ش۴۷۷۱.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۴.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۳.
- ↑ الإصابة، ج۸، ص۲۳۱.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۲؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۱۸؛ الکامل، ج۲، ص۶۰-۶۲؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۳۷؛ الاکتفاء، ص۲۸۰؛ سبل الهدی، ج۲، ص۴۳۱؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۳۲، ص۳۴۸.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۴.
- ↑ نسب قریش، ص۲۶؛ انساب الاشراف، ج۴، ص ۲۷ و اسدالغابة، ج۳، ص۲۹۱.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۴۰؛ ج۱، ص۴۵۸؛ دلائل الامامة، ص۷۹، ش۱۸؛ المناقب، ج۳، ص۱۳۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۷۶؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۸۹. ان مولد فاطمة رضی الله تعالی عنهما کان قبل الهجرة بثمان سنین.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۲، ش۲۲۷۸؛ سنن ابی داود، ج۴، ص۲۱۸، ش۴۶۷۳؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۱۳۱۷؛ دلائل النبوة (ابی نعیم)، ص۶۶؛ دلائل النبوة (بیهقی)، ج۵، ص۴۷۶.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنَّمَا ادَّخَرْتُ لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي»؛ پیامبر اسلام (ص) فرمودند: همانا من شفاعت خویش را برای گناهکاران امتم ذخیره کردهام. المسند، ج۲۰، ص۴۳۹ (اسناده صحیح)؛ المستدرک علی الصحیحن، ج۱، ص۱۳۹ (هذا حدیث صحیح)؛ سنن ابن ماجه، ج۵، ص۳۶۳ (حدیث صحیح)؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۳۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴؛ الامالی (طوسی)، ص۵۷؛ الامالی (صدوق)، ص۳۷۰؛ الاختصاص (مفید)، ص۴۰.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۴۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ المسند، ج۱، ص۵۴۵، حدیث۸۸۳. رجال سند این حدیث عبارتاند از: اسود بن عامر، شریک، اعمش، منهال، عباداللّه بن عبداللّه اسدی، احمد محمد شاکر اسناد آن را حسن دانسته و از حافظ هیثمی نقل کرده که گفته است: اسناده جیّد (مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳، شماره۱۳۷۱).
- ↑ «أَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي».
- ↑ المسند، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵؛ حدیث ۱۳۷۱. رجال حدیث عبارتاند از: عفان ابوعوانه، عثمان بن مغیره، ابو صادق، ربیعة بن ناجذ. همه رجال حدیث موثقاند. أحمد محمد شاکر گفته است: اسناده صحیح. وی سپس درباره توثیق رجال حدیث توضیح داده و افزوده است، هیثمی در مجمع الزوائد، ج۸، ص۳۰۲ آن را نقل کرده و گفته است: رواه أحمد و رجاله ثقات.
- ↑ خصائص امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (ع)، ص۹۹-۱۰۰، حدیث۶۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۱۳.
- ↑ منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۶۳، با تعلیق و تحقیق محمد ایمن الشبراوی.
- ↑ و قد رواه ابن جریر و البغوی باسناد فیه عبدالغفار بن القاسم بن فهد، ابومریم الکوفی، و وهو مجمع علی ترکه... و رواه ابن أبی حاتم و فی اسناده عبداللّه بن عبد القدوس و هو لیس بثقة . منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۶۳-۱۶۴.
- ↑ لسان المیزان، ج۴، ص۵۱، شماره ۵۲۲۹.
- ↑ تشیید المراجعات، ج۳، ص۱۵۲، به نقل از: حافظ ابن حجر در تعجیل المنفعة، ص۲۹۷.
- ↑ الغدیر، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۱۵.