افزایش علم امام در چه زمانی است؟ (پرسش)
افزایش علم امام در چه زمانی است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
افزایش علم امام در چه زمانی است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین یارمحمدیان در کتاب «ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت» در اینباره گفتهاند:
«زمان افزایش علم امام در احادیث، شب قدر هر سال، هر هفته در شبهای جمعه، هر سال، هر ماه، شبانه روز و هر ساعت بیان شده است[۱]. با نگاه فراگیر به مجموعه این احادیث در مییابیم که زمان ازدیاد به دو گونه است: یکی زمانهای رسمی و از پیش تعیین شده و دیگری بدون تعیین قبلی.
زمانهای مشخصی وجود دارد که ملائکه با تشریفاتی خاص به اذن پروردگار بر روی زمین نازل میشوند[۲]، به خدمت امام شرفیاب میشوند و علومی را از جانب خداوند نزد امام میآورند. زمان رسمی این نوع از ازدیاد علم، شبهای قدر است[۳]. در زمان معینی دیگری، با تشریفاتی دیگر، امام به عرش الهی میرود. در آنجا علومی خاص را از خداوند دریافت میکند و سپس باز میگردد. این رویداد شگفتانگیز در شبهای جمعه تحقق مییابد[۴].
از طرفی، یکی از زمانهای شاخص در رویداد “عرض اعمال بر امام”، ساعات پایانی روز پنجشنبه است[۵] و این زمان درست یکی از زمانهای شاخصی است که علم امام افزایش مییابد[۶]. به نظر میرسد، پیش از حضور امام در عرش الهی، اعمال بر او عرضه میگردد تا هنگام باریابی نزد پروردگار، برای رفتارهای ناپسند پیروان خود از خداوند درخواست بخشش کند؛ زیرا در روایاتی، فلسفه عرض اعمال بر پیامبر و امام، طلب مغفرت ذکر شده است[۷]. امام که پدر دلسوز و مهربان پیروان خویش است[۸]، به پدران خویش اقتدا میکند[۹] و همانند یعقوب، در شب جمعه برای فرزندانش استغفار میکند[۱۰].
قسم دوم زمان ازدیاد، زمانهایی است که موعد مقرر ندارد. از اینرو ممکن است در هر زمان از شبانه روز اتفاق بیفتد. شاید بتوان با این تقسیم، وجه جمعی میان زمانهای مختلفی که برای ازدیاد علم امام در احادیث بیان شده است، برقرار نمود؛ به این ترتیب که احادیثی را که در آنها زمان ازدیاد علم امام به صورت کلی و پراکنده، مانند هر سال، هر ماه، شبانه روز و هر ساعت بیان شده است، بر قسم دوم حمل کنیم. یعنی اینها زمانهای غیر رسمی است که نیاز یا حکمتی خاص، سبب شده تا در آنها علم امام افزایش یابد. اما زمانهای رسمی، از پیش تعیین شده و مشخصاند و نیازی به سبب خاص ندارند. در قسم نخست خود زمان موضوعیت دارد و محور است و در قسم دوم نیاز امام و حکمت خداوند ملاک افزایش است.
اگرچه این احادیث در بیان زمان ازدیاد متفاوتاند، اما هیچگونه تعارضی ندارند[۱۱] و برای برطرف نمودن تفاوت ظاهری آنها، میتوان راههایی را ارائه نمود:
- برخی کلی و برخی جزئی و تبیین کننده باشد: زمانهای مختلف تعارض ندارد؛ زیرا امکان دارد علم سالانه، علم کلی و مجمل باشد و علم ماهانه، نسبت به سالانه جزئی و تبیین کننده باشد. نیز علم ماهانه نیزخود نسبت به هفتگی کلی باشد و همچنین باشد افزایش هفتگی نسبت به شبانهروزی.
- هر کدام متناسب با مخاطب و فضای صدور (مقتضای حال) باشد: گاهی بحث با مخاطب اقتضا دارد که امام به حداقل اکتفا نماید و آن را بیان دارد؛ مانند آنکه فرموده باشند، امام سالانه یک بار علمش افزایش مییابد. این حداقلگویی در جایی است که مثلاً مخاطب از درجات معرفتی کمتری نسبت به امام آگاهی دارد. گاهی اقتضا دارد افزایش شبانهروزی را مطرح نماید؛ مانند آنجا که مخاطب پذیرفته است که امام در سال یک مرتبه علومی را از خداوند دریافت میکند، اما نمیداند، یا استبعاد میکند که امام میتواند در هر زمان با خداوند ارتباط برقرار کند و علومی را بگیرد.
- به جهت بیان مراتب مختلف زمانها، از مرتبه پایینتر تا بالاتر در کلام واحد آمده باشد: امام در یک گفتارجمع بین چند زمان فرمودهاند. در روایات، این شیوه سخن گفتن، که چیزی را از مرتبه پایینتر شروع، و مرحله به مرحله مراتب بالاتر را بیان کنند، شایع است[۱۲].
- زمانهای مختلف به جهت محتوای علم افزون باشد: هر زمان اختصاص به یک نوع از علم افزون دارد. امام در یک زمان، مثلاً در شب قدر، یک نوع علم را و در زمان دیگر، علم دیگری را دریافت میکند، ولی چون در هر دو زمان پدیده افزایش علم روی داده است، هر دو زمان را بیان کردهاند.
- اثبات هر یک، نفی زمان دیگر را نمیکند: همه زمانها را بیان کردهاند، تا کسی فکر نکند این واقعه محدود است. یعنی در همه دوران، ارتباط و اتصال امام به عالم بالا قطع نمیشود.
نکتهای که در این بحث وجود دارد، زمان آغازین و پایانی افزایش علم برای امام است. در مورد نخستین زمان افزایش، چند احتمال مطرح است:
- دوران حمل: در احادیث بسیاری، دوران حمل امام سرآغاز استماع امام معرفی شده است. در برخی دیگر، استماع را مقید به استماع کلام یا استماع صوت کردهاند[۱۳]. آیا مراد از “سماع و استماع” در این احادیث جنس صدا و اصوات طبیعی است؟ بدین معنا که اگر در دوران حمل کسی کنار مادر گرامی امام بایستد و سخن بگوید، امام میشنود؟ یا مراد از کلام و صوت، همان منبع و کیفیت اخذ علمی است که در احادیث، برای دریافت علم امام ذکر شده است؟[۱۴].
این احتمال بسیار قوی به نظر میرسد که در فرهنگ احادیث “استماع امام” یک اصطلاح در مقامات امامان معصوم (ع) باشد و هرگاه در مقام بیان فضائل و مناصب امام گفته شود: “امام استماع کلام میکند” منظور آن باشد که امام صدای مَلَک را میشنود[۱۵]. بنابراین در احادیث پیشگفته، که به طور مجمل میفرماید: “امام استماع کلام میکند”، منظور از استماع کلام، شنیدن گفتار ملائکه است، در غیر این صورت فضیلتی برای امام شمرده نمیشود؛ چراکه بسیار دیده و شنیده شده که جنین انسانهای عادی، صداها و گفتار خارج از رحم مادر را میشنود و به آن واکنش نشان میدهد. شواهدی از روایات بر این احتمال وجود دارد:
- در بعض از همین روایات، دیدن، عطف بر شنیدن شده است[۱۶]. اگر منظور از شنیدن، شنیدن صداهای معمولی باشد، عطف دیدن بر شنیدن معنا ندارد؛ چون دیدن اشیای خارج از رحم امکان ندارد؛ به خصوص که در حدیثی تصریح شده که: در آن هنگام که چهل روز از استقرار نطفه امام در رحم گذشت، عمود نور برای او برافراشته میگردد و امام به اندازه کشش چشم میبیند[۱۷]. پس به قرینه سیاق عطف، دیدن و شنیدن امام در رحم، شنیدن و دیدن ویژه است، چنان که در روایت است که امام در رحم مادر تکلم میکند[۱۸].
- روایاتی که تفاوت درجات انبیا، رسولان و امامان (ع) را بیان میکند، شاهدی دیگر بر این احتمال است[۱۹]؛ چراکه شنیدن در آنها به معنای شنیدن صدای فرشته است.
- در روایات کیفیت دریافت علوم الهی، سخن از استماع امام و کیفیت این استماع است[۲۰] و محور آن شنیدن از فرشته و دیدار او است. با پذیرش این احتمال، آغاز ارتباط امام با ملائکه، به دوران جنینی او باز میگردد. در این فرض، تمام احکام و آثار این ارتباط، از همین زمان برای امام تحقق خواهد یافت. از جمله این آثار، ازدیاد علم امام به وسیله ملائکه است[۲۱]. به این ترتیب، ابتدای زمان ازدیاد علم امام از دوران حمل خواهد بود.
- هنگام ولادت امام، و ابتدای طفولیت: در تعداد چشمگیری از احادیث، نخستین زمان برافراشته شدن عمود نور برای امام و دیدن اعمال بندگان، بلافاصله پس از ولادت امام، یا در ابتدای طفولیت و پس از راه افتادن او بیان شده است[۲۲]. در مباحث پیشین گفتیم[۲۳] عمود نور، ابزاری برای دیدن اعمال بندگان یا دریافت اطلاعات و علوم دیگر است و همه اینها به ازدیاد علم امام منجر میشود[۲۴]؛ به ویژه آنکه در روایاتی تصریح میشود در هنگام ولادت امام، خداوند علم اولین و آخرین را به او اعطا میکند و سپس بلافاصله میفرماید: علاوه بر آن، امام استحقاق افزایش روح را در شب قدر پیدا میکند[۲۵]. این، اشاره به همان افزایش علم امام دارد. با پذیرش دلالت این احادیث بر ازدیاد علم امام، روشن است که سرآغاز افزایش علم امام، هنگام ولادت، و ابتدای طفولیت او است.
- هنگام تصدی امامت: در روایاتی بیان شده است که در زمان وفات هر امام، علم امام جدید افزایش پیدا میکند[۲۶] و بخشی از احادیث عمود نور نیز ظهور در این دارد که ابتدای این رخداد، هنگام تصدی امامت است[۲۷]. بنابر این بخش از احادیث، آغاز افزایش علم امام زمان تصدی امامت است.
- پیش از خلقت زمینی و در عوالم پیشین: این احتمال دور از ذهن نیست که خداوند از لحظه خلقت نوری و یا از هنگام خلقت روح امام، همواره بر علم و معرفت او افزوده باشد؛ یا دستکم مراحلی از علم و معرفت امام، پیش از خلقت زمینی او و در عوالم پیشین افزایش پیدا کرده باشد. نگارنده تاکنون به شواهد پراکندهای دست پیدا کرده است، ولی اثبات این فرضیه به شواهد و مستندات بیشتری نیاز دارد. به چند نمونه از شواهد توجه کنید:
شاهد اول: شاید بتوان از فقرهای از زیارت جامعه بر این مطلب استشهاد نمود. در این زیارت، ائمه اطهار (ع) به “رحمت موصوله” توصیف شدهاند و خطاب به ایشان عرضه میداریم: “شما رحمتی هستید که دائماً در حال اتصال است”. آن گاه پس از فقراتی چنین میخوانیم: شهادت میدهم که این فضائل از پیش برای شما در زمانهای گذشته بوده و در آینده نیزجاری است، و اینکه روحهای شما و نور، و سرشتتان یکی است...، خداوند شما را خلق کرد، پس آنسان قرارتان داد که از هرسو، گِرداگرد عرش خداوند را احاطه کرده بودید[۲۸].
اینکه امام رحمت متصل است دو معنا دارد: یک: رحمت خداوند دائماً به امام میرسد. دو: امام مظهر رحمت خداوند است؛ بدین معنا که رحمت خداوند مدام از طریق او به موجودات میرسد؛ یکی قوس صعود، و دیگری قوس نزول است.
از آنجا که در این فقره، به شکل مطلق خطاب شده است، و ادله دیگر نیز هر دو احتمال را تقویت میکند، میتوان به اطلاق آن تمسک کرد وهر دو را استظهار نمود. آنگاه اگر فیض الهی مدام به امام میرسد، خداوند سرشاخههای رحمت و فیض خود را که علم و معرفت است، از هنگام خلقت امام به او میرسانیده است. یعنی از هزاران سال پیش از خلقت آدم (ع)[۲۹]، علم و معرفت به ایشان افاضه میگردیده است. بنابراین سرآغاز افزایش علم امام، همان ابتدای خلقت نوری او است.
دیگر اینکه ذیل فقره پیشگفته، شهادت میدهد که این رحمت و دیگر فضیلتها، از زمانهای گذشته در حق امام جاری بوده است. زمان گذشته در اینجا پیش از خلقت زمینی امام است؛ چراکه در ادامه این شهادت، بلافاصله به خلقت روحی، نوری و پیشین امام اشاره مینماید. در نتیجه اگر رحمت از زمان خلق نور و روح امام افاضه گشته، افزایش علم امام، پیش از خلقت زمینی او، در عالم ارواح وانوار آغاز شده است. در هزاران سالی که خداوند ارواح مطهر امامان (ع) را در کنار عرش الهی احاطهگر قرار داده بود، این فیوضات دائماً به ایشان میرسید. اکنون که امام در زمین وارد شده است، روح او شبهای جمعه به عرش عروج میکند و افزایش علم او همانند عالم ارواح ادامه مییابد و انجام میپذیرد.
شاهد دوم: در حدیثی از پیامبر گرامی (ص) میخوانیم: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ، و عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ...»[۳۰].
از آنجا که طبق این حدیث، ظهور ظرف زمانی این واقعه در عوالم پیشین است، و در این حدیث تصریح شده که خداوند علمی بر پیامبر افزوده است، پس افزایش علم از عوالم پیشین آغاز شده است.
شاهد سوم: حدیث مفضَّل نیز میتواند شاهد بر مدعا باشد: مفضّل گزارش کرده که از امام صادق (ع) پرسیدم: شما هنگامی که در عوالم پیشین به صورت سایههایی بودید، چگونه بودید؟ حضرت پاسخ فرمودند: ای مفضل، ما در سایه سبزی نزد پروردگارمان بودیم و این در حالی بود که غیر از ما هیچ کس وجود نداشت. همواره به تسبیح، تقدیس، تهلیل و تمجید خداوند مشغول بودیم. جز ما نه فرشته مقربی بود و نه صاحب روحی، تا آنکه خدا آفرینش اشیا را اراده کرد. پس آنچه از ملائکه و غیرملائکه خواست، به هرطور که خواست، آفرید. سپس علم این آفرینش را به ما رساند و ابلاغ کرد.[۳۱].
در این حدیث، که نص در عوالم پیشین است، تصریحی بر ازدیاد علم امام وجود ندارد. حال باید دید چگونه میتوان ازدیاد علم امام را از آن استظهار کرد؟! در این حدیث به خوبی روشن شده است که آفرینش موجودات، به دو بخش اصلی تقسیم شده است: یکی آفرینش نوری و سایهای اهل بیت (ع)، دیگری آفرینش ملائکه و سایر اشیا. نیز روشن است که اهل بیت (ع) در این مرحله از آفرینششان، از علوم بسیار ژرف و گستردهای راجع به ذات اقدس خداوند و اسما وصفات او برخوردار بودهاند؛ زیرا چنانچه هر یک از تسبیح، تقدیس، تهلیل و تمجید، به معنای واقعی خود تحقق یابد، نشان دهنده آن است که ستایشگر به ذاتی که دارای این ویژگیها است، علم حقیقی دارد. آن کسی که ذات اقدس خداوند را به این اوصاف توصیف میکند و این چنین او را عبادت و بندگی میکند، به خوبی دریافته که این ذات، از هر عیب و نقصی پاک است و به نیکی دریافته که او مقدس است. چنین شخصی علم عمیق دارد که هیچ خدایی جز او یا در کنار او وجود ندارد و این ذات را به مجد و عظمت دریافته است. از اینرو ستایشگر به علوم ژرف و بیکرانی راجع به خداوند دست یافته که توان چنین ستایشی دارد. حال پس از بخش دوم آفرینش، خداوند علم سایر موجودات هستی را به امام ارزانی میدارد و این همان افزایش علم امام است.
امام از منظر احادیث امام در بخش نخست، به ذات، اسما و صفات الهی علم داشت و در بخش دوم، علم او در آفرینش سایر موجودات افزایش یافته است. هرچند اثبات این فرضیه نیازمند پژوهشی فراگیر است، اما از این نوع فقرات که شاهدی بر این مدعا باشد، در بین احادیث[۳۲]، به ویژه احادیث مربوط به خلقت پیشین امام[۳۳]، و نیز در لابهلای زیارات امامان معصوم (ع)[۳۴] کم دیده نمیشود.
در جمعبندی احتمالات زمان آغازین افزایش علم امام باید گفت، به نظر میرسد مرحوم کلینی زمان تصدی را ترجیح داده است؛ چرا که تنها روایات آن را مطرح کرده و از نقل احادیث زمانهای دیگر خودداری کرده است. البته شاید طرح این احادیث به جهت اختصار یا قوت اسناد روایات بوده باشد. مرحوم صفار اما همه گروهها را در معرض دید پژوهشگر قرار داده است.
در معدلگیری و جمع بین این احادیث احتمالاتی وجود دارد:
- به لحاظ سطح معرفتی مخاطب به یکی از زمانهای آغازین اشاره شده است؛ مانند آنکه برای کسی که دارای پذیرش کمتری است، هنگام تصدی، و برای کسی که از سطح معرفتی بیشتری برخوردار است، زمانهای پیشتر مطرح شده است.
- هر یک از این زمانها ناظر به بخشی از محتوای علم افزون میباشد.
- زمانهای پیش از تصدی امامت، جنبه رسمی ندارد، اما از لحظه تصدی امامت، از آن جهت که بالفعل امام حجت بین خدا و خلق میگردد، رسمیت مییابد و دارای آثار ویژهای میشود.
نتیجه آنکه هر چند دلیل صریحی برای ترجیح یکی از سه فرضیه، راجع به آغاز زمان افزایش علم امام در دست نداریم، ولی در مجموع به نظر میرسد که نقطه شروع ازدیاد علم امام، همان ابتدای خلقت نوری او است. چنانچه این احتمال ثابت شود، دو فرض دیگر به طریق اولی ثابت میشود و با تحقق افزایش علم امام در زمان خلقت نوری، تقدم آن نیز بر دیگر زمانها اثبات میگردد. میتوان گفت که این فرضیه قابل اثبات است و شواهدی در دست داریم که آن را ترجیح میدهد. برخی همین فرضیه را پذیرفتهاند[۳۵].
در مورد زمان پایانی افزایش علم امام گفتنی است، نمیتوان پایانی برای ازدیاد علم امام تصور کرد؛ چراکه تنها مانعی که برای آن به ذهن میرسد، رحلت امام یا پایان این جهان است. روشن است رحلت امام نمیتواند مانعی برای آن باشد؛ زیرا با ارتحال پیامبر و امامان پیشین (ع) ازدیاد علم برای ایشان همواره ادامه داشته است[۳۶]. پایان این جهان نیز نمیتواند مانعی برای آن باشد؛ زیرا در مبحث محتوای علم افزون خواهیم گفت، علم افزون گاه مربوط به سامان دادن موجودات این جهان است که طبیعتاً با پایان آن، علم افزون هم موضوع خود را از دست خواهد داد؛ ولی مهمترین محتوا برای علم افزون، معرفت پروردگار و روابط بین خداوند و امام است که پس از این جهان نیز همچنان ادامه خواهد داشت.»[۳۷].
منبعشناسی جامع علم معصوم
پانویس
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۵۹، ۱۳۹۰، ۲۲۱، ۲۳۲، ۲۷۰، ۳۹۵، ۴۶۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۲۵، ۲۴۰، ۲۵۳؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۲۳۱.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج۲، ص۳۱۵، ح۳۲؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۲۰-۲۲۵، ۲۸۰، ۴۴۲، ح۴، ۵ و ص۴۶۴، ح۴؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۲۹۰، ۳۵۱، ۳۸۶، ۴۳۱؛ کشی، محمد بن عمر، رجال، ص۳۵۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۳-۲۵۳، ۳۸۶، ۵۳۲، ح۱۱، ۱۲؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۳۰۵؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۳۴۶؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۳۰۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۴۲.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۰-۱۳۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۲۶، ح۱۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۰-۱۳۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۲۷۷؛ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۲۶۷؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۵۴-۵۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱۸، ص۲۵۴؛ ابنحیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ص۳۹۸؛ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۱؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹، ۵۳۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ «گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بیگمان گنهکار بودهایم * گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش میخواهم که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۹۷-۹۸؛ ر.ک: عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۱۹۶، ح۸۱؛ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۲۲، ح۱۲۴۲.
- ↑ این ادله همگی مثبتات هستند و بین مثبتین تعارضی وجود ندارد.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج۱، ص۱۷۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۷۱؛ ج۲، ص۴۹۱؛ ج۴، ص۵۸۹؛ ابنقولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۶۳-۱۶۴؛ مستغفری، جعفربن محمد، طب النبی (ص)، ص۳۰؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۶۹۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۱-۴۴۲؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۱، ص۳۷۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸؛ خصیبی، حسین، الهدایة الکبری، ص۲۴۰؛ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۷۷؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، ص۳۰۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۱-۲۳۳.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۶۸-۳۷۴، ۲۳۱-۲۳۳؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۱۶۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۷؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۲-۲۳، ۳۲۸-۳۲۹؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۸.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۸، ح۳.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۹، ح۴ و ص۲۴۱؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۳۰۴.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۹.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۶۸-۳۷۳؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۱۶۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۷؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۲-۲۳، ۳۲۸-۳۲۹.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۱-۲۳۲، ۳۱۶، ۳۱۸، ۳۲۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۴؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۶-۲۸۷؛ همو، ارشاد، ج۲، ص۱۸۶؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۸.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۱، ح۲ و ص۲۳۲، ح۵، ۷.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۱-۴۴۰؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۱، ص۳۷۴؛ خصیبی، حسین، الهدایة الکبری، ص۲۴۰؛ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۷۷؛ حلی، حسن بن سلیمان، المحتضر، ص۱۲۷.
- ↑ ر.ک: بحث اثبات حدیثی ازدیاد علم امام، صفحه ۱۷۶ همین نوشتار.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۹، ح۱ و ص۴۴۰، ح۲.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج۲، ص۳۱۵؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۴۰، ح۳ و ص۴۴۲، ح۴-۶: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۸۶؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۳۰۵.
- ↑ ر.ک: بحث اثبات حدیثی ازدیاد علم امام، صفحه ۱۶۸ و ۱۶۹ همین نوشتار.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۲، ح۵ و ۴۳۴، ح۱۱ و ص۴۳۵، ح۱ و ص۴۳۶، ح۴، ۶ و ص۴۳۷، ح۷، ۲ و ص۲۴۰، ح۳؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۲۱۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۸۷ -۳۸۸.
- ↑ «أَنْتُمُ... الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ... أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ... خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ»؛ ر.ک: صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۹۸.
- ↑ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۵۵۲؛ طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد، ص۶۳۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۴۰-۴۴۲، ۴۶۱، ح۸؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۵، ح۷؛ همو، معانی الأخبار، ص۱۰۴؛ همو، امالی، ص۵۹۳؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۹۱؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریربن رستم، دلائل الإمامة، ص۹۳.
- ↑ «خداوند امت مرا در گل عالم خلق طینت برای من شبیهسازی کرد و اسامی آنان را به من تعلیم نمود..».. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۴۳، ح۱۵.
- ↑ «عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): كَيْفَ كُنْتُمْ حَيْثُ كُنْتُمْ فِي الْأَظِلَّةِ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ كُنَّا عِنْدَ رَبِّنَا لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَيْرُنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ نُسَبِّحُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ نُمَجِّدُهُ وَ مَا مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا ذِي رُوحٍ غَيْرُنَا حَتَّى بَدَا لَهُ فِي خَلْقِ الْأَشْيَاءِ فَخَلَقَ مَا شَاءَ كَيْفَ شَاءَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ غَيْرِهِمْ ثُمَّ أَنْهَى عِلْمَ ذَلِكَ إِلَيْنَا» کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۴۱، ح۷.
- ↑ از برخی از روایات میتوان این حقیقت را استشمام کرد؛ ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۱۵، ص۲۹؛ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۶۷؛ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰.
- ↑ ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۵، ص۲ به بعد؛ ج۲۵، ص۱- ۳۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۴، ص۵۷۷؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۲۰۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۵۵؛ ابنمشهدی، محمد بن جعفر المزار الکبیر، ص۳۰۴؛ کفعمی، ابراهیم، البلد الأمین، ص۱۷۹؛ جمعی از اصحاب اثمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰.
- ↑ صافی گلپایگانی، لطف الله، رسالتان حول العصمة، ص۱۱۷.
- ↑ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۳۰-۱۳۲، ۳۹۲-۳۹۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۵، ح۳، ۴؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲-۳۱۳.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت ص ۲۷۶-۲۸۸.