زحر بن قیس جعفی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

زحر بن قیس جعفی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملزحر بن قیس بن مالک بن معاویة بن سعنة جعفی کندی کوفی
جنسیتمرد
از قبیله
پدرقیس بن مالک جعفی
پسر
محل زندگیکوفه
از اصحابامام علی
حضور در جنگ
فعالیت‌های او

زحر بن قیس جعفی از اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) به شمار رفته است که ایشان را در جنگ‌های جمل و صفین یاری داد، اما پس از شهادت حضرت به معاویه پیوست. در جریان قیام امام حسین(ع)، از نزدیکان و سرداران عبید الله بن زیاد گردید. پس از شهادت اباعبدالله الحسین(ع)، مأمور حمل سرهای شهدای کربلا به دمشق شد. پس از مرگ یزید، با عبدالله بن زبیر همراه شد. با آغاز قیام مختار، زحر بن قیس از مخالفان مختار و قیامش گردید. تا اینکه با پیروزی قیام مختار، به بصره گریخت و به مصعب بن زبیر پیوست. در جنگ مصعب بن زبیر علیه مختار، از فرماندهان تحت امر مصعب بود. بعد از کشته شدن مختار و با حمله عبدالملک بن مروان به عراق به مصعب پشت کرد و به سپاه مروایان پیوست.

مقدمه

"زحر" فرزند قیس بن مالک جعفی از سوارکاران نامی عصر خود در کوفه[۱] و از اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) به شمار رفته است[۲]. زحر در زمان خلافت خلیفه سوم به همراه جریر بن عبدالله بجلی از کارگزاران عثمان در سرزمین‌های جبل بود[۳]. پس از قتل عثمان، به خدمت امیرالمؤمنین علی(ع) درآمد و ایشان را در جنگ‌های جمل و صفین یاری داد[۴]. او پس از شهادت امام علی(ع)، به معاویه پیوست و در جریان قیام امام حسین(ع)، از نزدیکان و سرداران عبید الله بن زیاد گردید. عبیدالله، زَحْر بن قَیس جُعفی را مأمور حفاظت از کوچه‌های شهر قرار داد و پس از شهادت اباعبدالله الحسین(ع)، او را مأمور حمل سرهای شهدای کربلا به دمشق کرد. پس از مرگ یزید، زحر بن قیس با عبدالله بن زبیر همراه شد[۵]. با آغاز قیام مختار، زحر بن قیس همانند بسیاری از اشراف کوفه، از مخالفان سرسخت مختار و قیامش گردید. تا اینکه با پیروزی قیام مختار، به بصره گریخت و به مصعب بن زبیر پیوست[۶]. در جنگ مصعب بن زبیر علیه مختار، او از فرماندهان تحت امر مصعب بود[۷]. اما همراهی‌اش با مصعب چندان به درازا نینجامید؛ چراکه با حمله عبدالملک بن مروان به عراق، با وعده امارت اصفهان به مصعب پشت کرد و به سپاه مروایان پیوست[۸]. زحر به خدمت حجاج بن یوسف ثقفی درآمد و او را در دفع شورش‌های خوارج در عراق و برخی دیگر از مناطق اسلامی از جمله ایران، یاری نمود و بدین جهت مورد تفقد و تقدیر فراوان حجاج قرار گرفت[۹].[۱۰]

نسب

زحر بن قیس بن مالک بن معاویة بن سعنة بن بدّاء جعفی از خاندان جعفی بن سعد العشیره از شاخه‌های قبیله بنی مذحج است[۱۱]. زحر دارای فرزندانی به نام‌های جهم، جبله، فرات و جمّال (حمال)[۱۲] بود[۱۳].

زحر بن قیس و دوران خلافت خلفا

از شرح حال و چگونگی زندگانی وی در دوران رسول خدا(ص) و نیز روزگار خلافت خلفای ثلات خبر چندانی در دست نیست. جز آنکه گفته شده او در زمان خلافت خلیفه سوم به همراه جریر بن عبدالله بجلی کارگزار عثمان در سرزمین‌های جبل بود و در اداره امور آنجا به او کمک می‌کرد[۱۴].[۱۵]

زحر بن قیس و عصر خلافت علوی(ع)

پس از قتل عثمان، زحر به خدمت امیرالمؤمنین(ع) درآمد. و همراه با ایشان در جنگ‌های جمل و صفین حضور یافت. با پایان گرفتن جنگ جمل، حضرت، او را همراه با نامه‌ای به شهر کوفه فرستادند. امیرالمؤمنین(ع) در این نامه ضمن توضیحاتی در باب علت وقوع این حادثه، از مردم کوفه خواستند تا اگر سؤالی درباره این جنگ دارند از زحر بن قیس بپرسند[۱۶]. حضرت همچنین، پس از مدت کوتاهی از وقوع جنگ جمل، او را همراه با نامه‌ای به سوی جریر بن عبدالله بجلی ـ عامل عثمان در ری و همدان ـ فرستاد تا از مردم آن مناطق برای حضرت بیعت بگیرند[۱۷].[۱۸]

زحر در صفین نیز حضور داشت. در این جنگ، امام علی(ع) او را با عده‌ای از سواران به قطقطانه فرستاد تا از رسیدن آذوقه و تدارکات به سپاه معاویه جلوگیری کند. حضرت پیش از رفتن زحر به او سفارش کردند حتی‌المقدور خونی نریزد و شمشیر را تنها در جایی که لازم است به کار بندد. او به سوی قطقطانه حرکت کرد، معاویه پس از اطلاع از این امر، یکی از یاران خود به نام ضحاک بن قیس را به مقابله با او گسیل داشت. با رو در رو شدن دو سپاه درگیری آغاز شد. در این جنگ زحر بن قیس و یارانش موفق شدند ضحاک و یارانش را به عقب برانند و به پیروزی دست یابند[۱۹].[۲۰].

اما زحر بن قیس فردی جاه‌طلب بود و تلاش‌های او همان گونه که عتبة بن ابی‌سفیان نیز در سخنانش بدان اشاره کرده بود در راستای کسب منافع مادی‌اش بود. عتبة بن ابی‌سفیان در سخنان خود با قیس بن اشعث در جنگ صفین به این امر تصریح کرده و گفته بود: «او فردی است که جز منافع شخصی‌اش به چیز دیگری نمی‌اندیشد»[۲۱]؛ همین مصلحت‌اندیشی‌ها و توجه به منافع مادی باعث شده بود تا زحر بن قیس از کسانی باشد که موضوع صلح با معاویه را به شدت دنبال کند و به برقراری این صلح تأکید بورزد[۲۲].[۲۳]

زحر بن قیس بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع)

پس از شهادت علی(ع)، زحر به معاویه و کارگزارانش پیوست تا آنجا که حاضر شد برای خوش خدمتی به آنان به دروغ به بیعت‌شکنی و خروج حجر بن عدی از بیعت معاویه، شهادت داده، به همراه گروهی دیگر از اشراف کوفه گواهی‌ای را که زیاد بن ابیه ـ عامل معاویه در کوفه و بصره ـ به همین منظور تهیه دیده بود امضاء نماید، گواهی‌ای که مقدمات شهادت حجر بن عدی را فراهم آورد[۲۴].[۲۵]

عبیدالله بن زیاد پس از شکست نهضت مسلم بن عقیل، ـ زمانی که کوفیان گروه گروه به جنگ امام حسین(ع) و یارانش اعزام می‌‌شدند ـ زَحر بن قَیس جُعفی را رئیس پاسبانان کوفه قرار داد[۲۶]. پس از شهادت سیدالشهداء(ع) و یارانش، وی از سوی ابن‌زیاد، مسئول انتقال سرهای شهدا و اسراء به شام گردید[۲۷].

پس از مرگ یزید، زحر بن قیس با عبدالله بن زبیر همراه شد و به همراه با کارگزار او ـ ابن‌مطیع ـ کوشید تا از قیام مختار جلوگیری کند. زحر بن قیس همانند بسیاری از اشراف کوفه، از مخالفان سرسخت مختار و قیامش به حساب می‌آمد. آنان همواره مترصد فرصتی برای در هم شکستن این قیام بودند تا اینکه پس از خروج ابراهیم بن مالک اشتر از کوفه، فرصت را مغتنم شمردند و علیه مختار سر به شورش برداشتند. او در این شورش، مسئول جنگ در محله کنده بود اما این شورش دیری نپایید که به شکست انجامید و زحر بن قیس مانند بسیاری از اشراف کوفه به بصره گریخت و به مصعب بن زبیر پیوست[۲۸]. در جنگ مصعب بن زبیر علیه مختار، او از هواداران و فرماندهان تحت امر مصعب بود و مصعب او را با هزار سپاهی به کمک ابن معمر فرستاد تا اسباب شکست مختار را فراهم آورند[۲۹].

وی پس از شکست سپاه مختار در حروراء از سوی مصعب بن زبیر مأمور تصرف محله [بنی]مراد کوفه شد[۳۰]. پس از قتل مختار، زحر همواره از فرماندهان سپاه مصعب بود چندان که در جنگ سپاه زبیری با خوارج، سالار قبایل مذحج و اسد در سپاه وی بود[۳۱].[۳۲] او در جنگ مصعب بن زبیر با عبدالملک بن مروان نیز در شمار فرماندهان مصعب بود و در کنار مصعب بن زبیر تا آستانه جنگ با عبدالملک پیش رفت اما عبدالملک با وعده امارت اصفهان او و بسیاری از سران سپاه مصعب را جدا کرد و سپاه مصعب را به شکست کشاند[۳۳]. پس از مستحکم شدن پایه‌های حکومت عبدالملک در سرتاسر بلاد اسلامی، زحر بن قیس به خدمت حجاج بن یوسف ثقفی درآمد. در جریان شورش‌های خوارج در عراق و برخی دیگر از مناطق اسلامی از جمله ایران، به دستور حجاج به همراه سپاهی هزار و هشتصد نفره، به جنگ شبیب بن یزید شیبانی رفت اما شکست خورد. در این جنگ زحر از خود مقاومت شجاعانه‌ای نشان داد. او را در حالی که به شدت زخمی شده بود و زخم‌های متعددی برداشته بود به کوفه انتقال دادند. حجاج بن یوسف از او استقبال کرد و او را مورد اکرام و تقدیر فراوان خود قرار داد[۳۴].[۳۵] از زمان و چگونگی مرگ زحر بن قیس جعفی اطلاع درستی در دست نیست[۳۶].

اوصاف و ویژگی‌های شخصیتی

زحر بن قیس جعفی را فردی شجاع[۳۷] و خطیبی بلیغ[۳۸] گفته‌اند. منابع اهل سنت او را در شمار تابعین[۳۹] بلکه از کبار[۴۰] و ثقات[۴۱] آنان دانسته و از شعبی به عنوان تنها راوی وی نام برده‌اند[۴۲]. در منابع شیعی از او در شمار اصحاب[۴۳] و راویان[۴۴] امیرمؤمنان علی(ع) یاد شده است. هر چند برخی منابع شیعی ماجرای زندگی او را سوء عاقبتی زحر بن قیس عنوان کرده‌اند[۴۵]. زحر شخصیتی داشته ملوّن و جاه طلب و به اصطلاح امروز "نان به نرخ روز خور". تمام تلاش‌های این جاه‌طلب در راستای کسب منافع مادی‌اش بود، از این رو با هر حکومتی دمساز بوده و با آن به راحتی کار کرده است[۴۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.
  2. شیخ طوسی، رجال، ص۶۵.
  3. ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۱۵۶.
  4. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۴۸ و ۱۲۷؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۰۷.
  5. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۱۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۳۱؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱۷.
  6. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، صص۴۵-۵۲.
  7. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۴۶۸.
  8. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۱۵۶؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، صص۲۳۴-۲۳۵.
  9. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۲۴۳؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۲۸۵؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۴۰۸-۴۰۹.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  11. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۹. علاوه بر نسبت جعفی، در برخی منابع، نسبت او را کندی، مذحجی، و نخعی نیز گفته‌اند.
  12. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷-۳۰۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  14. دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۵۶.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  16. شیخ مفید، الجمل، ص۲۱۳؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ص۱۵-۱۶.
  17. نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ص۱۵-۱۶؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۵۰۰-۵۰۱.
  18. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ص۵۵۷-۵۵۸.
  19. ابن قتیبه الدینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۲۷.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قاتلان امام حسین؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ص۵۵۹-۵۶۰.
  21. نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، ص۴۰۸؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۳۷؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۶۵.
  22. ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۴۸؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۰۷.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  24. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۲۷۰.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قاتلان امام حسین.
  26. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۹.
  27. دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۶۰.
  28. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، صص۴۵-۵۲.
  29. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۴۶۸.
  30. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۱۰۵.
  31. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۱۹۷.
  32. محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۲۸۴-۲۸۶.
  33. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۱۵۶؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، صص۲۳۴-۲۳۵.
  34. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۲۴۳؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۲۸۵؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۴۰۸-۴۰۹.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قاتلان امام حسین.
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  37. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۰۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵۲۰.
  38. الصفدی؛ الوافی بالوفیات، ج۱۴، ص۱۲۷.
  39. العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۶۹؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۴۳.
  40. العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۶۹.
  41. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۲۷۱.
  42. ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۲۷۱.
  43. شیخ طوسی، رجال، ص۶۵؛ ابن داود حلی، رجال، ص۹۶؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۲، ص۲۵۳.
  44. شیخ طوسی، رجال، ص۶۵.
  45. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۳، ص۴۲۱.
  46. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.