آثار بهره‌مندی از ولایت الهی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تبعیت از خلیفه الهی و پذیرش خلافت او در دنیا و آخرت دارای آثار زیادی است؛ گرچه آثار اخروی مهم‌تر خواهد بود. رضوان الهی و جلب محبت او، شفای جسمی و روحی، آرامش، رحمت ویژه الهی، بخشش گناهان، نصرت الهی و... برخی از این آثار است.

مقدمه

پذیرفتن ولایت خلیفه الهی، دو نوع آثار دارد: آثار دنیوی و اخروی و مهم‌تر، آثار اخروی آن است، اگرچه آثار دنیوی نیز ارزشمند است؛ زیرا اگر فردی اندکی تفکر و تعقل کند، آن را تصدیق خواهد نمود. تأثیر اصلی و اساسی ولایت خلیفه الهی، مربوط‍ به عالم آخرت است، اما تأثیر دنیوی آن نیز مهم و مقدمه برای آخرت است. تأثیر دنیوی، عبارت از داشتن برنامه زندگی هدفمند، داشتن بهداشت جسمی بر اثر استفاده کردن از مأکولات طیب و پرهیز از مصرف خبایث، و داشتن بهداشت روانی، به دلیل داشتن آرامش روحی و آینده‌ای امیدوار و داشتن تکیه‌گاه مطمئن و توکل بر پروردگار خویش، ... است.

اما تأثیر اخروی آنکه از همه مهم‌تر بلکه هدف اصلی است، لقا و ملاقات با مِهر و جمال و رضوان الهی است که نخست، خلفای خودش را همچون پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) او را، هنگامه جان دادن انسان ولایتمدار و ورود به عالَمِ آخرت، برای خوش آمدگویی و استقبال می‌فرستد و ملائک مکرّم از هر سو با سلام و تبریک، زمینه پذیرایی را فراهم می‌کنند[۱]. برخی از این آثار عبارت‌اند از:

رضوان الهی

رضای الهی طبق مستفاد فوز بزرگی است که قابل وصف و درک برای افراد در دنیا نیست، بلکه باید به عاَلمِ آخرت بروند تا اهمیت و عظمت آن را دریابند؛ رضای الهی هم در عالم دنیاست و هم در عاَلمِ آخرت، اما در آخرت، برای فرد مؤمن و پیرو حقیقی ولایت خلیفه الهی، ظاهر می‌شود و با خوش‌حالی وصف‌ناپذیر آن را می‌بیند و بر اثر عظمت ارزشی آن، از بهشت و نعمت‌های آن غافل و غرق در مِهر لقای الهی و رضای او می‌شود. کسانی که در پی کسب رضای الهی باشند، آثار دنیوی آن را در دنیا درک می‌کنند و آن وعده قرآنی است که به افراد طالب رضای الهی داده شده است[۲].[۳]

جلب محبت الهی

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴]. یکی از آثار مهمّ دیگر برای پیروان واقعی خلفای الهی (ع) محبوبیت داشتن نزد پروردگار متعال است. افراد مطیع ولایت ولیِ حق متصّف به صفاتی نیک، همچون: تقوا، احسان، صبر، توکل و... می‌شوند و خدای مهربان، در کتابش اعلان کرده است که دوستدارشان بوده و آنان محبوب درگاه الهی هستند[۵]. محبوبیت در پیشگاه الهی، مخصوص کسانی است که پیرو واقعی جانشین او باشند و افرادی که فقط‍ ادعای ولایتمداری بدون عمل را دارند، جزو گناهکاران و کافران عملی محسوب شده، لذا مطرود درگاه الهی هستند[۶].

داشتن برنامه زندگی مطمئن و هدفمند

﴿وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۷]. از آیه شریفه استفاده می‌شود افراد مؤمنی که ایمانشان کامل بوده و به همه خلفای الهی و کتاب‌های آسمانی ایمان دارند، توفیق بهره‌مندی از هدایت به سوی زندگی مطمئن و هدفمند الهی شامل حالشان می‌شود. بنابراین، هنگامی که ادیان متصّف به حقانیت الهی بررسی شوند، تصدیق می‌شود که دارای کتاب آسمانی متضمن قوانین فردی و اجتماعی بوده[۸] که ملاک وضع آنها، برای هدایت جوامع بشری به سوی رشد و کمال فردی و اجتماعی، در امور ماّدی و معنوی بوده است. قوانینی که تدوین‌ کننده آنها، پروردگار عالمیان، حکیم و علیم مطلق و محیط‍ بر همه چیز از جمله زمان و مکان بوده است.

در این برهه نیز دین اسلام، دارای کتاب برنامه زندگی به نام قرآن حکیم بوده که اگر اهل‌ ایمان به دستورها و سفارش‌های آن عمل کنند، دارای زندگی مطمئن و هدفمند، همراه با ترقی و تکامل خواهند بود[۹].

زندگی پاکیزه

ثمره ولایت ولی حق و عمل صالح، برای افراد مؤمن، بهره‌مندی از حیات طیب است، هنگامی که زندگی دنیوی انسان از خبایث مادّی، مأکولات مؤثر در خبایث روحی، ولایت باطل، گناه، آلودگی‌های معنوی و شرک پاک باشد، خدای مهربان به او زندگی پاکیزه مادّی که بر اثر استفاده از مأکولات طیب[۱۰] حاصل می‌شود و زندگی طیب معنوی که ناشی از قناعت‌طبعی و خشنودی به آنچه خدا روزی او گردانیده، می‌دهد و بعد از مردن با روح طیب و پاک به سوی ملاقات پروردگارش می‌رود و موجب خوش‌حالی و خوش‌آمدگویی ملائک با آنان می‌شود و آنها را به سوی بهشت با تمام امکانات پذیرایی، دعوت می‌کنند[۱۱].[۱۲]

شِفای جسمی و روحی

قرآن کتابی است که در آن افراد مؤمن را به انواع خوراکی‌ها و آشامیدنی‌های طیب و مفید برای بدن راهنمایی می‌کند و به اعتدال و میانه‌رَوی در استفاده از آنها توصیه می‌کند و از اسراف و پرخوری که موجب بسیاری از امراض بدنی است نهی می‌کند[۱۳] یا به خوراکی راهنمایی می‌کند که دوای فراوانی از امراض بدنی است، مانند عسل[۱۴] و نیز شِفا از امراض روحی و رذایل اخلاقی است که در آن، همچون طبیب دلسوز، از کارهایی که موجب بیماری‌های روحی است، سفارش به پرهیز از آنها می‌کند.

کتاب الهی، نسخه جامع آسمانی است که دارای شِفا و درمان آنچه در سینه‌هاست، از امراض قلبی و صفات ناپسند روحی، مانندِ شک، غفلت، حیرت، جهل و رذایل اخلاقی و نیز شفای جسمی افراد است و کسی که خواستار سلامت روحی و جسمی است، رجوع به کتاب آسمانی کند و از ارشادها و راهنمایی‌های آن بهره‌مند شود و در مسیر زندگی، آن را عملی سازد[۱۵].

افزایش قوّت روحی، جسمی و مادّی

یکی از دعوت‌های خلفای الهی، دعوت به استغفار و شُکر بود و افرادی که به آن دعوت، پاسخ مثبت داده و استغفار و شُکر حقیقی که دوری و انزجار از گناهان و عمل صالح خالصانه است، کنند که اگر گروهی باشد، موجب نزول برکات آسمانی می‌شود و اگر فردی باشد، موجب ازدیاد قوت روحی و جسمی که عبارت از صحت بدن و سلامت آن از انواع بیماری‌ها و فزونی اموال و اولاد خواهد شد.

اگر مؤمنان و مسلمانان به دعوت‌های خلفای الهی (ع) پاسخ عملی دهند و شُکرگزار و از اهل استغفار باشند، از ثمرات معنوی، (قوّت روحی در کسب توفیقات الهی) و ماّدی (قوّت و صحت بدن و نیرومندی آن در انجام وظایف دینی و کسب روزی حلال و برکت در آن) بهره‌مند می‌شوند[۱۶].

آرامش

آرامش روحی وسیله‌ای کارآمد برای رسیدن به آرزوهای مادّی و معنوی است و کسی که از آن بی‌بهره باشد، از رسیدن به مقاصد خود، محروم خواهد ماند. در این میان آنچه باید به عنوان یک مقصد اساسی برای یک دوراندیش مطرح باشد، مقصدی ماندگار و ابدی است و آن قرب و رضوان الهی که با ایمان و اصلاح خویشتن حاصل می‌شود و ایمانی صحیح و حقیقی است که کامل باشد و هیچ نقص و تبعیضی در آن نباشد و آن، ایمان به حقانیت خلفای الهی و پیروی از دستورهای الهی‌گونه آنان است که موجب آرامش حقیقی روحی می‌شود و شخص در لوای ولایت حق، دیگر ترس و اندوهی نخواهد داشت.

آرامش روحی، یعنی انسان در عزم و اراده خود استقرار و آرامش داشته و هیچ اضطراب و نگرانی به خود راه ندهد، چنان که حال شخص حکیم، یعنی کسی که دارای مَلَکه حکمت باشد، در کارهای خودش چنین بوده و پروردگار آن را از خواص ایمان و مواهب بزرگ خود بیان کرده است، شخص با ایمان بر تکیه‌گاهی استوار تکیه زده و امور خود را بر معارف حَقّه و اعتقادات غیر قابل شک قرار داده است و در کارهایش طبق فرمان الهی اقدام می‌کند و چیزی را متعلق خودش نمی‌داند تا از فوت شدنش بترسد یا از نداشتن آن، اندوهناک باشد.

مؤمن حقیقی و در لوای ولایت حق از هیچ یک از عوامل اضطراب دنیوی، ترس و اضطرابی ندارد، اما در برابر مسؤولیت‌های خویش تا هنگامی که در دنیاست، بین ترس و امید است، ترس از اینکه مبادا در انجام وظایف کوتاهی کند یا پایش در برابر وسوسه‌های درونی و شیطانی بلغزد و منحرف شود یا اینکه اعمال عبادی‌اش، دارای نقص و عیب باشند. البته آن نگرانی‌ها، سازنده هستند و موجب مراقبت بیش‌تر و اظهار عجز و ناتوانی در پیشگاه الهی می‌شوند[۱۷].

داشتن نور برای حرکت در ظلمات

یکی از اهداف خلفای الهی و نزول کتاب‌های آسمانی، بیرون آوردن افراد از ظلمات، گمراهی‌ها و باطل‌گرایی که در معتقدات و آداب و رسوم جاهلانه آنان نمود دارد به سوی صراط‍ مستقیم، حق و شناخت صحیح از خود و خدای خود است[۱۸].[۱۹]

هدایت و تکامل معنوی

﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا[۲۰]. معنای هدایت، دلالت و راهنمایی است که مطلق بوده و شامل دلالت به سوی صراط‍ مستقیم و گمراهی می‌شود و منظور از هدایت در آیه شریفه طبق آیات دیگر، هدایت به سوی صراط‍ مستقیم است[۲۱] و مراد از صراط‍ مستقیم، راه پسندیده و زیبنده یک انسان عاقل[۲۲].[۲۳]

داشتن تقوا و بهره‌مندی از ثمرات آن

یکی از خصوصیات خلیفه الهی، دعوت به تقوا و داشتن آن است که اگر افراد به آن عمل کرده و متّصف به تقوای الهی شوند، از ثمرات معنوی آن بهره‌مند می‌شوند. از جمله اینکه در هیچ یک از امور زندگی به بُن‌بَست برخورد نمی‌کنند و همواره راه نجاتی در پیش‌رو خواهند داشت[۲۴]. رزق حلال و طیب از جایی که توقع و گمان به آن ندارند، نصیب آنان می‌گردد[۲۵].[۲۶]

رحمت ویژه الهی

رحمت به معنای مهربانی و رقّت قلب است، "ولی رحمت در خدا فقط‍ به معنای احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال وصف نمی‌شود. اطاعت از پروردگار و خلفای او موجب رحمت ویژه می‌شود[۲۷]. خدای متعال دارای رحمت ویژه‌ای است که از جهت کمّی، سعه در آن نیست و شامل افراد کافر و فاسق نمی‌شود، بلکه مخصوص مؤمنین و ولایتمداران ولی حق است[۲۸].

بخشش گناهان

آمرزش گناهان، نقش اساسی در توفیق در امور معنوی همچون ترقی و تکامل دارد و موجب بهره‌مندی بیش‌تر از موهبت‌های الهی می‌شود؛ زیرا گناهان، حجاب و مانع بزرگی برای کسب فیض‌های الهی، با وساطت ولی حق، می‌شوند. لذا هر مؤمنی نخست باید ایمن از عذاب خدای سبحان شود و وجود درونی‌اش نورانی گردد تا با آن نور ایمان و تقوا، راه خویش را بیابد و با رحمت ویژه و مضاعف الهی به هدف کمال و قرب الهی نایل گردد[۲۹].

نصرت الهی

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ[۳۰]. کلمه "نَصَرَ" به معنای تقویت کردن و نیرومند ساختن برای غلبه بر مشکلات و رسیدن به آرزوها و مقاصد است، وقتی آن را به خدای متعال نسبت می‌دهیم، نصرت الهی برای افراد مؤمن، در اهداف و مقاصدی است که موجب حفظ‍ دین و تکامل و رشد در کمالات معنوی می‌شود و یکی از موارد بارز آن، تقویت روحی و جسمی مؤمنین در برابر دشمنان مخالف دین و پیروزکردن و غلبه دادن مؤمنین بر آنان است. نصرت الهی یکی از مصادیق بارز رحمت ویژه الهی است.

نصرت الهی مطلق است و شامل دنیا و آخرت و امور دنیوی، مانند کسب رزق حلال و امور معنوی، مانندِ تقویت روحی برای عمل به احکام و دستورهای دینی می‌شود[۳۱].

ایمنی از پیش‌آمدهای ترسناک عالَمِ آخرت

﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ[۳۲]. انسان وقتی می‌میرد، با عالَمِ تازه‌ای به نام عالَمِ آخرت مواجه می‌شود و مسائلی جدید و عجیب را می‌بیند که از آن می‌ترسد. اولین مسأله، سَکرات مرگ و در حین جان دادن است و بعد از آن، ورود به تنهایی به عالَمِ برزخ است و در آنجا نیز مسائل و منظره‌های جدید و عجیبی را می‌بیند و بعد از برزخ که مدت آن از اسرار غیبی است، محشورشدن در روز قیامت است که نحوه حشر و نفخ صور آن، چنان ترسناک است که[مادر طفل شیرخوار که از هیچ‌گونه توجه و فداکاری در حقّ او دریغ نمی‌کند، غافل شده و او را فراموش می‌کند[۳۳]. حدیثی درباره تفسیر آیه مذکور از امام صادق (ع) نقل شده است[۳۴] که خلاصه حدیث، این است که مراد از "حسنه" در آیه شریفه، شناخت امام حق و پیروی از اوست و کسی در امان از اهوال عالَمِ آخرت از ابتدای ورود به آن تا روز قیامت خواهد بود که امامش را بشناسد و عملاً در لوای ولایت حَقّه او قرار گیرد[۳۵].

منابع

پانویس

  1. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۳-۲۶۴.
  2. سوره مائده، آیه ۱۶.
  3. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۴-۲۶۵.
  4. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است»، سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  5. سوره آل عمران، آیه ۷۶، سوره مائده، آیه ، سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  6. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۵-۲۶۶.
  7. «و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۵۲.
  8. دليل بر آن، اين آيه شريفه است كه حاكی از بعثت پيامبران (ع) ذهمراه با كتاب آسمانی است: سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  9. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۶-۲۶۷.
  10. سوره مائده، آیه ۴.
  11. سوره نحل، آیه ۳۲.
  12. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۷-۲۶۸.
  13. سوره اعراف، آیه ۳۱.
  14. سوره نحل، آیه ۶۹.
  15. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۸-۲۶۹.
  16. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۹-۲۷۰.
  17. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۱-۲۷۵.
  18. سوره حدید، آیه ۲۸.
  19. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۵-۲۷۶.
  20. «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید» سوره نور، آیه ۵۴.
  21. سوره شوری، آیه ۵۲.
  22. سوره حج، آیه ۲۴، سوره سبأ، آیه ۶.
  23. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۶-۲۷۷.
  24. سوره طلاق، آیه ۲.
  25. سوره طلاق، آیه ۳.
  26. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۷-۲۷۸.
  27. سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
  28. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۲-۲۸۴.
  29. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۴-۲۸۵.
  30. «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری می‌کنیم».
  31. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۵-۲۸۶.
  32. «آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.
  33. سوره حج، آیه ۱-۲.
  34. الامالی للطوسی، ص۴۱۷، مجلس ۱۴، ح۹۳۹-۸۷؛ مستدرک‌ الوسائل، ج۱، ص۱۵۴، باب ۲۷، ح۲۴۱-۱۶ و بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۷۱، باب ۷، ح۱۱.
  35. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۹۱-۲۹۲.