افسانه غرانیق
مقدمه
در برخی منابع تفسیری[۱]، حدیثی[۲] و تاریخی[۳] به داستانی بر میخوریم که به داستان یا افسانه غرانیق موسوم است. افسانه حکایتی بیاصل و دروغ است[۴] و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر دانشمندان اسلامی این داستان را بیپایه و دروغ دانستهاند[۵]، با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعنهایی بر اسلام و قرآن قرار دادهاند[۶].
بتپرستان بر این پندار بودند که بتها آنان را به خداوند نزدیک و از آنان نزد او شفاعت میکنند، ازاینرو بتهای خود را به پرندگانی که در آسمان بالا میروند و اوج میگیرند تشبیه میکردند[۷].[۸]
ورود افسانه غرانیق در منابع اسلامی
از موّرخان، ابن سعد و از مفسران، طبری نخستین کسانیاند که روایاتی درباره این ماجرا نقل و درباره صحت و سقم آن سکوت کردهاند. براساس یکی ازاین روایات پیامبر خدا (ص) در انجمن قریش (کنار کعبه) نشسته بود و آرزو کرد که از سوی خدا آیهای فرود نیاید که قریش از او دور شوند، آنگاه خداوند سوره نجم را نازل کرد و آن حضرت آیات این سوره را (برای مردم) خواند تا به آیات ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى﴾[۹] رسید. در این هنگام شیطان این دو جمله را القا کرد: ""تلك الغرانيقُ العُلى وإن شفاعَتَهن لَتُرْتجى" = آنها جوانانی عالی مقاماند (یا همانند مرغان آبی هستند که به آسمان پر میکشند و ارزش والایی دارند) و به شفاعت آنها امید میرود". آن حضرت پس از این دو جمله ادامه سوره و آیه سجده را تلاوت کرد و مسلمانان و مشرکان با آن حضرت سجده کردند. حتی ولید بن مغیره مشرک که بر اثر کهنسالی نمیتوانست سجده کند قدری خاک از زمین برداشت و بر آن سجده کرد. مشرکان با این کلمات خشنود شده و گفتند: ما میدانیم که خدا زنده میکند و میمیراند و اوست که میآفریند و روزی میدهد؛ ولی خدایان ما (بتها) نزد او برای ما شفاعت میکنند و هماکنون که برای آنها نیز سهمی قائل شدی ما با تو هستیم[۱۰]. در این روایات آمده است که شب هنگام جبرئیل برای مقابله آیات نزد پیامبر آمد و چون پیامبر به آن دو جمله رسید جبرئیل گفت: من اینها را نیاورده بودم. پیامبر (ص) با اندوه فراوان گفت: من بر خدا سخنی را بستم؟! و چیزی را که وحی نکرده بود گفتم؟! آنگاه خداوند (برای دلجویی از پیامبر) این آیه را فرستاد: ﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا﴾[۱۱].[۱۲] پیامبر (ص) همچنان ناراحت بود تا اینکه آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۱۳] برای دلداری او نازل شد. آنگاه مسلمانانی که (بر اثر آزار مشرکان) به سرزمین حبشه مهاجرت کرده بودند شنیدند که همه اهل مکه (در پی این ماجرا) مسلمان شدهاند، از همینرو به سوی اقوامشان (در مکه) بازگشته و گفتند: آنها را (یعنی بستگانمان را از مردم حبشه) بیشتر دوست داریم؛ اما مشاهده کردند که (با ردّ کلمات شیطانی توسط جبرئیل)، مشرکان به همان مواضع پیشین بازگشتهاند[۱۴].[۱۵]
بررسی داستان
بطلان و ساختگی بودن داستان غرانیق را میتوان با ادله حدیثشناسی، قرآنی، کلامی و عقلی ثابت کرد.
حدیثشناسی
- سند همه روایات افسانه غرانیق منقطع است[۱۶]. راویان این داستان همگی از تابعان و طبقات بعد از آنها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده بودند و از میان آنها تنها ابن عباس از صحابه پیامبر (ص) است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کردهاند[۱۷].
- حدیث مخالف قرآن هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و دروغ است[۱۸] و روایات غرانیق با آیات قرآنی مخالف و ناسازگار است.
- متن این حدیث دارای اضطراب و تشویش است[۱۹]؛ یعنی اولاً در گوینده جملات "تلك الغرانيق العلى" اختلاف است که آیا پیامبر یا یکی از مشرکان یا شیطان آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است. ثالثاً در زمان وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است، از همینرو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است[۲۰].
- دشمنان پیامبر که در دشمنی با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمیکردند و برای پراکندن مردم از گرد او از انواع تهمتها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده میکردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکتهسنجان بودند چگونه به دو جملهای که مشتمل بر ستایش خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟[۲۱]
- اگر چنین ماجرایی رخ داده بود میبایست کسانی که در زمان وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از مسلمان و غیرمسلمان آن را به طور گسترده نقل میکردند، در حالیکه هیچیک از کسانی که این داستان را نقل کردهاند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشتهاند[۲۲].[۲۳]
ادله کلامی
- به اجماع امت اسلام پیامبر اسلام (ص) از تلفظ به کلمات کفرآمیز همچون مدح بتها[۲۴] و در تبلیغ دین از تسلط شیطان معصوم بوده است[۲۵].
- چنین حادثهای موجب تردید در صداقت و حقانیت و سلب اعتماد مردم از پیامبر اکرم (ص) و رهآورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد، این احتمال در همه آیات و روایات آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است خداوند که پیامبرش را برای تبلیغ فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به شیطان دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد[۲۶].
- خداوندی که پیامبرش را برای تبلیغ اسلام فرستاده و معجزات فراوانی برای پی بردن مردم به حقانیت او قرار داده چگونه ممکن است به شیطان اجازه دهد چنان سلطهای بر پیامبر (ص) پیدا کند که موجب شک و تردید در صداقت و حقانیت آن حضرت گردد[۲۷].[۲۸]
ادله قرآنی
- قرآن کریم آنچه را پیامبر (ص) به عنوان قرآن بیان میکند وحی الهی میداند: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى﴾[۲۹]، در حالی که براساس افسانه غرانیق کلماتی مخالف آیات توحیدی، بر پیامبر (ص) القا و بر زبان آن حضرت جاری شده است[۳۰].
- به تصریح قرآن شیطان بر بندگان (خاص) خدا و مؤمنان و کسانی که بر خدا توکل میکنند سلطهای ندارد. سلطه او بر گمراهانی است که خود در پی شیطان میروند: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾[۳۱] و به تصریح آیات ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۲]، شیطان بر اندیشه و جان بندگان مُخلَص خدا ـ که قطعا پیامبر هم از آنان است ـ نمیتواند نفوذ کند و تأثیر بگذارد. در روایات افسانه غرانیق سخن از القای کلماتی باطل و شرکآلود به پیامبر (ص) از سوی شیطان است که این همان نفوذ و تأثیر در اندیشه و دل پیامبر است که در آیه فوق نفی شده است[۳۳].
- خداوند متعال برای رسیدن بیکم وکاست پیامهای الهی به مردم، نگهبانانی از فرشتگان در پیش رو و پشت سر پیامبران قرار میدهد: ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ﴾[۳۴] و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که میگوید: شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان آیات الهی قرار دهد جایگاهی نمیماند[۳۵].
پرسش وابسته
منابع
پانویس
- ↑ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۹؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۳۸۶.
- ↑ تأویل مختلف الحدیث، ص ۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۳۵؛ ج ۱۲، ص ۴۲.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰، ۵۵۲.
- ↑ لغتنامه، ج ۲، ص ۲۶۲۵، «افسانه».
- ↑ تنزیه الانبیاء، ص ۱۰۶، ۱۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۳۶، ۲۴۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۸ ـ ۳۹۹.
- ↑ نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۱۴، ۱۸؛ تاریخ قرآن، ص ۱۶۵.
- ↑ لسانالعرب، ج۱۰، ص۶۱؛ النهایه، ج ۳، ص ۳۶۴؛ مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۳۰۹، «غرنق».
- ↑ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴.
- ↑ «آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۷.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی. آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱.
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵.
- ↑ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴.
- ↑ نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.
- ↑ الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.
- ↑ الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.
- ↑ تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.
- ↑ التمهید، ج ۱، ص ۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص ۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.
- ↑ التمهید، ج ۱، ص ۸۷؛ پژوهشهای قرآنی، ش ۱، ص ۸۸، ۹۰.
- ↑ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.
- ↑ روحالمعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.
- ↑ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۵.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۷، ص۵۷؛ التمهید، ج ۱، ص ۹۱.
- ↑ «بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد» سوره ص، آیه ۸۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۶۲ ـ ۶۳؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۹.
- ↑ «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴؛ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۶.