مباهله در معارف و سیره فاطمی
حضرت فاطمه محور مباهله
از صحنههای مهم اجتماعی که حضرت فاطمه (س) در آن حضور داشته، مراسم «مباهله» است که در سال نهم واقع شد. خلاصه داستان چنین است: رسول خدا همراه با نامههای خود که برای سران دولتهای جهان و مراکز مذهبی ارسال میداشت، نامهای هم برای «اسقف» منطقه نجران - که بین حجاز و یمن واقع شده بود و از هفتاد دهکده تشکیل میشد - فرستاد و ساکنان آن منطقه را به آئین مقدس اسلام دعوت نمود[۱]. به دنبال این دعوت، یک گروه شصت نفری، به سرپرستی «اسقف اعظم» به نام ابوحارثة بن علقمه برای بررسی وضع نامه و اوضاع پیامبر به مدینه آمدند. هیئت نمایندگی مسیحیان «نجران» روی موضوع حضرت عیسی بن مریم که آنان اعتقاد به الوهیت او داشتند، با رسول خدا به بحث و مناظره پرداختند، ولی به دستور خداوند، پیغمبر مأمور گردید با آنان «مباهله» کند.
قرآن کریم فرموده است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۲]. گروه اعزامی نجران، برای آمادگی لازم یک روز مهلت گرفتند. روز بعد بیرون شهر مدینه در دامنه صحرا حاضر گردیدند. از آن طرف رسول خدا که با همراهان، یک گروه خانوادگی پنج نفره را تشکیل میدادند، با وقار و حالت معنوی خاصی قدم به میدان یک نبرد بیسابقه گذاشتند، اما نحوه آمدن آنان بسیار حساس و تکان دهنده بود. آنها در صحنه حضور یافتند در حالی که رسول خدا دست حسن (ع) را در دست، حسین (ع) را در آغوش گرفته و فاطمه (س) هم به طور کامل پوشیده بود و از عقب سر پیامبر قدم بر میداشت و علی (ع) نیز عقب سر فاطمه (س) حرکت میکرد[۳].
در آن طرف صحنه هم علما و دانشمندان «نجران» در حالی که «اسقف بزرگ» از جلوی آنان حرکت میکرد، به داخل صحنه حضور یافتند. این هیئت از قبل با هم مذاکره کرده بودند که اگر حضرت محمد (ص) با یاران و سربازان خود به میدان «مباهله» بیاید، جای نگرانی نیست- چون صداقت او مورد تردید است- با او «مباهله» میکنیم، اما وقتی فهمیدند آن مرد همراه، داماد محبوب اوست و آن دو کودک نوههای عزیزش و آن زن، دختر جوان و عزیزترین فرزندان وی، به اعتماد به نفس و صداقت آن حضرت مطمئن شدند. یکی از آنان گفت: این محمد همان پیامبر است. مگر نمیبینید ابرهای سیاه را و دگرگونی آفتاب را و شاخههای درختان را که خم شدهاند و صدای مرغان و دود سیاه اطراف و آثار زلزله را که در کوهها نمایان است و منتظرند تا آن بزرگوار دست به دعا بردارد. به خدا سوگند، اگر سخنی بر زبان جاری کند از ما نشانی نمیماند، برویم و با او صلح کنیم. اسقف بزرگ هم گفت: من میترسم اگر با این مرد وارد «مباهله» و نفرین کردن شویم و او و همراهان وی با این چهرههای نورانی در حق مانفرین کنند، عذاب الهی نازل شود و یک سال بیشتر نگذرد که حتی یک نفر از نصرانیان و مسیحیان روی زمین زنده باقی نمانند.
مسیحیان بنی نجران برای مصالحه، ابوحارث را فرستادند. او مسلمان شد و عرض کرد: مردم نجران پشیمان شدند. حضرت فرمود: اسلام بیاورند. عرض کرد: قبول نمیکنند. فرمود: آماده جنگ باشند. عرض کرد: قدرت این کار را ندارند، ولی حاضرند جزیه بدهند. پیامبر به علی (ع) فرمودند: شرایط ذمه و مقدار آن را به آنان بگوید. آنگاه آنان اعلام موافقت و مصالحه کردند که هر سال مبلغی را «دو هزار حله، هزار عدد در ماه صفر و هزار عدد در ماه رجب و سی عدد زره» به عنوان «جزیه» به حکومت اسلامی (به پیغمبر) تحویل دهند و در پناه حکومت اسلام، جان و مال آنان محفوظ بماند و از مزایای جامعه اسلامی هم بهرهمند گردند.
پیامبر خطاب به آنها فرمود: اگر شما با من و اهل بیتم مباهله میکردید، به صورت میمون و خوک میشدید. این وادی برای شما آتش میشد و یک سال نمیگذشت که تمام نصاری نابود میشدند[۴].
این هم یکی از اسناد فضیلت و عظمت حضرت فاطمه (س) در صحنه اجتماع، به منظور دفاع از پیامبر و محافظت از کیان پرعظمت اسلام است[۵].
سیوطی میگوید: «در بامداد روز مباهله، رسول خدا با علی و حسن و حسین (ع) برای مباهله و نفرین کردن دروغگویان آمدند و فاطمه (س) به دنبال ایشان حرکت میکرد در حالی که آن حضرت، چند زن داشتند». (و هیچ کدام از آنها را همراه خود نیاوردند)[۶].
واحدی از شعبی نقل میکند که گفت: مقصود از پسران با حسن وحسین (ع) و زنان ما فاطمه (س) و خود ما ﴿أَنْفُسَنَا﴾ علی بن ابی طالب (ع) است. بنابراین روشن است که خدای تبارک و تعالی، علی (ع) را به منزله نفس پیامبر قرار داده است و مقصود از زنان، فاطمه (س) و پسران، امام حسن و امام حسین (ع) هستند. در اینجا، مباهله برای این انجام گرفت تا در آن مخاصمه، دروغگو از راستگو و صاحب من حق از طرفدار باطل شناخته شود. از این رو، رسول خدا عزیزان و خاصان و محبوبترین آفریدگان نزد خود را برای مباهله با خویش همراه ساخت. هرچند اطمینان داشت که دعوای خصم دروغ است، اما به تنهایی به مقابله آنان نرفت. بلکه عترت مطهرش را نیز همراه خود ساخت؛ تا امت را به عظمت شأن و جلالت قدر آنها نزد خدای تبارک و تعالی آشنا کند. از این رو آنان را به امر پروردگارش - در دعای خویش شریک ساخت»[۷].
ابن جریر طبری در رابطه با آیه ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ﴾[۸] و امتناع نصاری از مباهله روایت کرده است که راوی گفت: «پیامبر دست حسن و حسین (ع) را گرفت و به علی (ع) فرمود: در پی با بیا. پس پیامبر با آنها بیرون آمد و نصاری حضور پیدا نکردند و گفتند ما میترسیم که او پیامبر باشد و دعای پیامبر مثل دیگران نیست و از مباهله در آن روز امتناع کردند. پیامبر فرمود: اگر بیرون میآمدند و مباهله میکردند، میسوختند»[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ معجم البلدان، شهاب الدین أبی عبدالله یاقوت حموی، ج۵، ص۲۶۷.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۳۳۸.
- ↑ سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۱۱۲؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۳۸؛ ذخائر العقبی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۲۵؛ تفسیر برهان، السید هاشم بن سلیمان البحرانی، ج۱، ص۲۸۸؛ الکشاف، محمد بن عمر زمخشری، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑ فاطمه (س) الگوی زن مسلمان، احمد صادقی اردستانی ص۱۱۳ – ۱۱۵.
- ↑ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، جلالالدین عبدالرحمن سیوطی، ج۲، ص۳۸.
- ↑ إقبال الأعمال، ابن طاووس، ص۴۹۶؛ الاختصاص، شیخ مفید، ص۱۰۹؛ الکلمة الغراء فی تفضیل الزهراء (س)، عبدالحسین شرف الدین الموسوی، ص۴.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ فضائل الخمسة من الصحاح الستة. سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی، ج۱، ص ۳۵۴.