عبیدة بن قیس سلمانی کوفی در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

با این عنوان نامی از وی در کتاب‌های رجالی نیافتیم. تنها ابن حجر روایتی درباره معاهده پیامبر(ص) با مشرکان مکه و دیگر مشرکان از ضحاک روایت کرده که پس از این معاهده، سوره برائت نازل شد و عهد آنها را وانهاد و آنان و دیگران را که پیمان نداشتند تا چهار ماه مهلت داد تا انتهای شهرهای حرام[۱].

بنابراین، احتمال دارد که وی همان عبیدة بن عمرو سلمانی باشد که به عنوان کارگزار فرات ذکر شد. و چون وی و ربیع بن خثیم از شاگردان ابن مسعود بودند با هم به آن منطقه اعزام شده‌اند؛ زیرا نوشته‌اند اولین پرچمی که علی(ع) برای جهاد بر افراشت، ربیع بن خثیم را به مرز ری اعزام کرد[۲]. قزوین مرز برای جهاد با کفار بوده است[۳].

عبیدة بن قیس سلمانی کوفی در راویان مشترک

دانشمندان درباره ضبط نام پدر و نیز کنیه عَبِیده اختلاف نظر دارند[۴] و در عین حال همگی او را از (بنی سلمان) از خاندان‌های منشعب از (بنی مراد) دانسته‌اند.

او اهل یمن بود سپس به کوفه نقل مکان کرد و در آنجا سکنا گزید و از معدود راویانی است که نژادی عربی دارند.

او که فردی یک چشم (اعور) و کر [۵] و در دین محتاط بود تا آنجا که بین بیست تا سی سال جز عسل یا شیر یا آب ننوشید و از نوشیدن نوشیدنی‌های متداول عصر خویش که احتمال حرمت آنها را می‌‌داد، خودداری کرد.

ابن اثیر وی را فقیهی جلیل القدر و از بزرگان تابعیان برشمرده است و بسیاری، منزلت علمی وی را چون شریح قاضی یا بالاتر از او دانسته‌اند و نقل کرده‌اند که هرگاه کسی مطلبی دشوار را از شریح می‌‌پرسید، شریح او را نزد عبیده می‌‌فرستاد و خود نیز به منظور حلّ برخی مشکلات علمی، با وی مکاتبه می‌‌کرد.

همچنین وی را از آن دسته از شاگردانِ ابن مسعود دانسته‌اند که فتوا می‌‌دادند و تعلیم قرائت قرآن کریم را بر عهده داشته‌اند.

او که از بزرگان قوم خود بود، دو سال قبل از درگذشت رسول خدا(ص) در سال فتح مکّه، اسلام آورد، امّا با آن حضرت ملاقاتی نداشت و در زمان خلافت عمر از سرزمین خود به جانب عراق هجرت کرد. وی همانند دیگر همگنان خود که پرورش یافته ابن مسعود بودند از شرکت در جنگ صفین و پیوستن به سپاه امام علی(ع) و نیز سپاه شامیان خودداری کرد؛ چراکه به نظرشان بازشناختن حق از باطل آسان نبود. آنان به حضرت گفتند: ما همراه شما از شهر خارج می‌‌شویم، امّا جدا از هر دو سپاه و در کار شما و شامیان درنگ کنیم و حق را از باطل بشناسیم.

امام علی(ع) ضمن تأیید پیش نهاد آنان فرمود: (این، همان فهم دین و آگاهی از سنّت است)[۶] نیز وی در نبرد نهروان در کنار امام علی(ع) بود و با خوارج جنگید.

عبیده و اهل بیت(ع) و اقدی از امام علی(ع) نقل کرده است که آن حضرت در مقام تمجید از عبیده به کوفیان فرمود: ای اهل کوفه! آیا از این که هم چون حارث همدانی و عبیده سلمانی باشید، درمانده‌اید![۷].

ابن ابی الحدید نیز وی را از آن دسته از تابعیان دانسته است که امام علی(ع) را برتر از همه مردم می‌‌دانستند[۸].

تمام رجالیون شیعی و سنّی، مانند: عجلی، ابن معین، ابن حبّان، ابن داوود، برقی و شیخ مفید او را که مخضرم است، ستوده یا توثیق کرده‌اند.

برقی، شیخ مفید و شیخ طوسی وی را در شمار اصحاب، اولیا و یاران جان باز امام علی(ع) نام برده‌اند.

او از امام علی(ع) ابن مسعود و ابن زبیر روایت کرده است. ابراهیم نخعی، شعبی، محمد بن سیرین[۹]، ابواسحاق سبیعی و دیگران از او روایت کرده‌اند.

احادیث او را ابن قولویه در کامل الزیارات و نویسندگان صحاح شش گانه در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند[۱۰].

عبیده در واپسین دم زندگی، همه کتاب‌های خود را خواست و آنها را نابود کرد و گفت: می‌‌ترسم بعد از من کسی بیاید که آنها را نه آن گونه که شایسته است، به کار برد!.

همو وصیّت کرد تا اسود بن یزید بر او نماز گزارد و چون درگذشت، اسود گفت: در تجهیز و دفن او پیش از آنکه این دروغ گو (مختار) بیاید، شتاب کنید و خود پیش از غروب آفتاب، بر او نماز گزارد[۱۱].

در ثبت تاریخ درگذشت او اختلاف بسیار کرده‌اند، امّا سال ۷۲ﻫ.ق از شهرت و اعتبار افزون تری برخوردار است.

ابن قولویه با اسناد خود از او نقل می‌‌کند که عبدالله بن مسعود می‌‌گفت از پیامبر شنیدم که فرمود: (هر کس مرا دوست می‌‌دارد این دو فرزندم را دوست بدارد که خداوند مرا به دوستی آن دو فرمان داده است)[۱۲].[۱۳]

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، فتح الباری، ج۸، ص۲۳۹.
  2. بحارالأنوار، ج۳۲، ص۴۰۶.
  3. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص ۵۱۲-۵۱۳.
  4. سمعانی، نووی و خطیب بغدادی از جمله کسانی هستند که به این اختلافات اشاره کرده‌اند و ما در پایان این مقاله، به ذکر نکاتی در این باره خواهیم پرداخت.
  5. شاید در سال‌های بازپسین زندگی گرفتار این عارضه شده باشد،؛ چراکه در غیر این صورت، راوی بودن‌اش خالی از اشکال نخواهد بود!.
  6. وقعة صفّین ۱۱۵ و ۱۸۸.
  7. الطبقات الکبری ۶/ ۹۳.
  8. شرح نهج البلاغه ۲۰/ ۲۲۶.
  9. تاریخ الثقات ۳۲۵: عجلی می‌‌گوید: هرچه که محمّد بن سیرین از عبیده نقل کند و نظر و رأی خود عبیده نباشد، همگی از علی(ع)است.
  10. نک: کامل الزیارات باب ۱۴ ح ۵؛ رجال صحیح بخاری ۲/ ۵۰۴ و رجال صحیح مسلم ۲/ ۲۸.
  11. هم چنان که پیش‌تر اشاره کردیم، در ثبت نام پدر عبیده و نیز کنیه و بسیاری از زوایای زندگی او اختلاف کرده‌اند تا آنجا که ابن حجر در الاصابة (۵/ ۱۰۴) در همه جوانب ویژگی‌های او تردید کرده است.نیز سخن منقول از اسود جای تأمّل دارد؛ زیرا مختار در سال ۶۷ ﻫ.ق درگذشت ولی عبیده در سال ۷۲ ﻫ.ق!. از سویی دیگر، افرادی چون ابن منجویه (رجال صحیح مسلم ۲/ ۲۹) و ابن ابی شیبه (البته به نقل کلاباذی در رجال صحیح البخاری ۲/ ۵۰۵) سال در گذشت عبیده را ۶۴ ﻫ.ق دانسته‌اند که البتّه با سال‌های چیرگی مختار بر کوفه و اطراف آن تطابق زمانی ندارد. به نظر می‌‌آید که دانش مندان میان ابن عبیده با شخص دیگر به نام عبیدة بن عمرو بَدّی کندی خلط کرده باشند. البتّه ویژگی‌ها و زوایای زندگی عبیده کندی نیز چندان آشکار نیست، امّا آن گونه که از گزارش‌های طبری در تاریخ مشهور او (۵/ ۲۶۲، ۲۸۵ و ۵۷۸ - ۵۸۰) برمی آید، کنیه عبیده، ابو عمرو و شاعر و اهل کوفه بوده است و مختار در ابتدای ورود خود به کوفه با او آشنا شد و او که پیش‌تر در شمار یاران و همرزمان حجر بن عدی بوده است، با مختار بیعت و همراهی کرد. جالب آن است که هیچ یک از دانشمندانی که به شرح حال عبیده مورد ترجمه پرداخته‌اند، به فعّالیّت‌های سیاسی وشعرهای او اشاره ای نکرده‌اند و بعید است که همه آنان از توجّه به آن چه که طبری نقل کرده است، غفلت کرده باشند. درنگ در آن چه که گفته شد، ما را بیش‌تر در این ادّعا راسخ می‌‌کند که این دو عبیده - هم چنان که از لقب شان نیز بر می‌‌آید - باید دو تن باشند و برخی از ویژگی‌هایی هم چون کنیه (ابوعمرو) و تاریخ درگذشت که به عبیده مورد ترجمه نسبت داده‌اند از عبیده کندی شاعر است.
  12. کامل الزیارات ۵۱ و نک: صحیح ترمذی ۵/ ۶۴۱ / ح ۳۷۳۳.
  13. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 76.