بحث:کارکردهای عصمت معصومان

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جایگاه عصمت در سلامت حاکم و حکومت

تأکید بر عصمت برای حاکم از آن روست که نقش اساسی در سلامت رفتار حاکم و حکومت دارد و نظام سیاسی را در مسیر درست اهداف و وظایف نگه می‌‌دارد و امکان و اجازه تجاوز و تعدی از اصول اسلام و قوانین شریعت را نمی‌دهد. خداوند به صراحت در آیه ۱۲۴ سوره بقره، عصمت را از شرایط امامت، پیشوایی و رهبری دانسته است. علامه طبرسی از آیه مذکور استفاده کرده که امام باید معصوم باشد؛ زیرا غیر معصوم یا ظالم به نفس است یا ظالم به غیر و دیگری؛ و چنین شخصی در هر دو صورت نمی‌تواند، امام باشد[۱]. پس آن کس که ظلم به خدا کرده و هرچند مدت کوتاهی شرک ورزیده و بت پرست بوده نمی‌تواند حاکم و ولی امر مسلمین باشد؛ زیرا خداوند می‌‌فرماید:  إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ [۲].

از نظر قرآن، کسی که از عصمت خداداد برخوردار باشد، به صورت خودکار از هر گونه گناه و فکر گناه اجتناب می‌‌کند. بنابراین، نه تنها کفر و شرک در هیچ مرتبه از مراتب را ندارد، بلکه فکر گناه و عمل به گناه نیز در دل و خاطرش راه نمی‌یابد و این گونه تلاش می‌‌کند تا نسبت به مردم بهترین‌ها باشد و به اصول اخلاقی و شرعی از جمله راستگویی و صداقت، امانت داری، وفاداری و مانند آنها گرایش داشته و عمل می‌‌کند و هرگز دروغ و خیانتی از وی سر نمی‌زند. خداوند در آیه ۲۴ سوره یوسف(ع) می‌‌فرماید برخورداری از عصمت خدادادی، مایه رویگردانی آدمی از قصد گناه و نیت آن می‌‌شود؛ پس نه تنها گناه نمی‌کند، بلکه فکر و نیت گناه نیز در دلش خطور نمی‌کند.

امام رضا(ع) درباره جمله «وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَي بُرْهَانَ رَبِّهِ»؛ اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او می‌‌کرد»، فرمود: یوسف(ع) معصوم بود و معصوم قصد ارتکاب گناه نمی‌کند[۳].

بر این اساس، شخصی که به عصمت دست یافت یا خداوند به او این مقام عصمت را عنایت کرد، از همه اقسام گناه و محرمات پرهیز کرده و تلاش می‌‌کند تا برای کسب رضایت الهی و مظهریت در اسمای کمالی، به واجبات تعبدی خود عمل کند و به استعمار و آبادانی زمین به عنوان یکی از مهم‌ترین وظایف زندگی دنیوی بپردازد[۴].

دارنده عصمت همچنین در همان پاکی و اعتدالی فطری خود قرار دارد و بر اساس الهامات الهی در مسیری گام بر می‌‌دارد که به مقام اطمینان و راضیه مرضیه[۵] می‌‌رساند. این گونه است که نسبت به حق و باطل شناخت داشته و به تقوا گرایش و از فجور گریزش داشته[۶] و خداوند کارهای خیر را به وی وحی می‌‌کند و او را راهنمایی و دستگیری می‌‌نماید. خداوند دراین باره می‌‌فرماید:  وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ [۷].

اهل عصمت از هر گونه پلیدی پاک و پاکیزه هستند[۸] و خداوند آنان را از گناه و فکر گناه و القائات و وحی شیطانی حفظ می‌‌کند[۹]. پس در مسیری گام بر می‌‌دارند که خداوند برایشان انتخاب کرده و با عنایت و هدایت خاص الهی از هر گونه پلیدی و ظلم و گناه دور می‌‌شوند[۱۰]؛ زیرا عصمت، در لغت به معنای منع[۱۱] و دفع شر و بدی از انسان از ناحیه خداوند است[۱۲].

در ادامه این بحث گفته می‌‌شود در غیر معصوم از حاکمان اسلامی احتمال خطا می‌‌رود، هر چند احتمال گناه عمدی و یا حتی فکر گناه عمدی نمی‌رود؛ زیرا مرتبه‌ای از عصمت برای حاکمان اسلامی شرط است. پس وقتی حاکم اسلامی و ولی امر مسلمین در نظام سیاسی ولایی از مقام عصمت در هر مرتبه ای برخوردار باشد، هرگز ظلم و ستمی به خود و دیگری نمی‌کند. این ستم به خود شامل شرک و کفرورزی و گناهان آشکار و نهانی است که موجب سقوط و هبوط وی می‌‌شود؛ بنابراین، کسی که ستم به خود کند و گناهی را در نهان مرتکب شود، از ولایت الهی ساقط می‌‌شود، هر چند که پیش از این گناهی نکرده باشد. همچنین ولی امر مسلمین باید نسبت به دیگران از خدا و خلق عدالت را رعایت کند و ظلمی در قالب شرک و کفر، یا تجاوز و تعدی به حقوق مردم نداشته باشد؛ زیرا اگر این گونه عمل کند، از ولایت الهی خارج شده و مظهر طاغوت می‌‌شود و خود به خود از ولایت و حکومت منعزل شده و حکومت و حاکمیت وی مشروعیت اسلامی و قانونی ـ سیاسی نخواهد داشت.

حاکم و ولی امر مسلمین که در زمان غیبت مسئولیت این امر را به عهده می‌‌گیرد، باید خود مجتهدی کامل در اسلام باشد. در حقیقت لازم است تا اسلام شناس باشد و همه ابعاد اسلام را بداند و توانایی استنباط را به تمام و کمال داشته باشد. بنابراین، اگر سخن از ولایت فقیه به عنوان ولی امر مسلمین است، مراد فقاهت در فقه و احکام نیست، بلکه فقاهت در کلیت اسلام است؛ زیرا حاکمیت و حکومت و ولایت از مسایل علم کلام است نه علم فقه جزیی و فردی. بر این اساس، ولایت فقیه زمانی مسئولیت و عهده‌دار حکومت و ولایت در نظام سیاسی ولایی می‌‌شود که اسلام شناس به تمام معنای کلمه باشد و در فقه از منظر اجتماعی ـ حکومتی بنگرد و استنباط احکام کند. چنین فردی با شرایط عامه ای که به عنوان عصمت عمومی برای او اثبات شده می‌‌تواند در مسند ولایت الهی قرار گیرد و خود و جامعه را از ولایت طاغوت دور نگه دارد.

امام صادق(ع)درباره ویژگی‌های ولی امر مسلمین که عهده امور اساسی مردم می‌‌شود می‌‌فرماید: «وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ»؛ هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت می‌نماید، با هوای نفس مخالفت می‌کند و امر مولای خود را اطاعت می‌کند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند[۱۳].

در روایتی از امام حسن عسکری نیز شرایط عمومی حاکم اسلامی بیان شده است: امام عسکری(ع) ـ بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علمای فاسقشان ـ: اگر (مسلمانان) از چنین فقهایی تقلید کنند، مانند همان یهودیانی هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروی از فقهای فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است. اما هر فقیهی که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هوای نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگی‌ها را تنها برخی فقهای شیعه دارا هستند، نه همه آنها[۱۴].

مهم‌ترین عوامل ایجادی چنین عصمتی در افراد اموری چون: آخرت اندیشی و دوری از دنیاطلبی[۱۵]، اخلاص خدادادی[۱۶]، اراده الهی[۱۷]، مشاهده یقینی برهان و حجت الهی[۱۸]، خوف از خدا[۱۹]، استمداد و نیایش به درگاه خداوند[۲۰]، رحمت خدا[۲۱]، عقیده به ربوبیت و پروردگاری الهی در همه حال[۲۲]، عنایت خاصّ و حفظ و نگهداری خدا[۲۳]، فضل الهی[۲۴]، هدایت ویژه[۲۵]، ذکر خدا و حضور در محضر خدا[۲۶] و اموری دیگر که همه را عبادت تقوایی مرتبط و مربوط است[۲۷].

منابع

پانویس

  1. مجمع البیان، ج ۱ – ۲، ص۳۸۰.
  2. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  3. عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص۱۷۹، ح ۱، باب ۱۱۵؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص۴۱۹، ح ۴۲.
  4. هود، آیه ۶۱.
  5. فجر، آیه ۲۷.
  6. شمس، آیات ۷ و ۸ و ۹.
  7. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  8. احزاب، آیه ۳۳.
  9. حج، آیه ۷۲.
  10. طه، آیه ۱۲۲.
  11. لسان العرب، ج ۹، ص۲۴۴، «عصم».
  12. ترتیب العین، ج ۲، ص۱۲۲۰، «عصم».
  13. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۳۱.
  14. «الإمامُ العسكريُّ(ع) ـ بَعدَ تَقبِيحِ تَقلِيدِ عَوامِ اليَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَةِ ـ: فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ اليَهودِ الذينَ ذَمَّهُمُ اللّهُ بالتَّقليدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم. فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا علي هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم»؛ الاحتجاج، ج ۲، ص۵۱۰، حدیث ۳۳۷؛ منتخب میزان الحکمه، حدیث شماره: ۱۲۰۵۳۵۶.
  15. ص، آیات ۴۵ تا ۴۸.
  16. یوسف، آیه ۲۴.
  17. احزاب، آیه ۳۳.
  18. یوسف، آیه ۲۴.
  19. انعام، آیه ۱۵؛ یونس، آیه ۱۵؛ زمر، آیه ۱۳.
  20. یوسف، آیات ۳۳ و ۳۴.
  21. نساء، آیه ۱۱۳؛ یوسف، آیه ۵۳.
  22. یوسف، آیات ۲۱ و ۲۳.
  23. اسراء، آیات ۷۳ و ۷۴؛ یوسف، آیه ۲۴.
  24. نساء، آیه ۱۱۳.
  25. انعام، آیه ۹۰؛ مریم، آیه ۵۸؛ طه، آیه ۱۲۲.
  26. اعراف، آیه ۲۰۱.
  27. منصوری، خلیل، عصمت مهم‌ترین شرط حاکم در نظام ولایی.
بازگشت به صفحهٔ «کارکردهای عصمت معصومان».