یونس بن عبدالرحمن اسدی در معارف و سیره رضوی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

ابومحمد، یونس بن عبدالرحمن، مولی آل یقطین، از اهالی قم، در سال‌های ۱۰۵ تا ۱۲۵ هجری قمری، و نیمه اول از سده دوم هجرت چشم به جهان گشود. وی یکی از رجال فرزانه و سرآمد در علم حدیث بود که شیعه بر فقاهت و مقام علمی او و صحت احادیث منقوله از ایشان اجماع دارند. وی دوران امامت امام صادق (ع) را درک کرد و از ثقات و اصحاب موسی بن جعفر (ع) و حضرت رضا (ع) بود. نوشته‌اند که واقفه حاضر شدند اموال فراوانی به وی بپردازند تا از قبول امامت حضرت رضا (ع) منصرف گردد، او قبول نکرد و بر حق ثابت ماند. ابوهاشم جعفری، کتاب یوم و لیله یونس را به حضرت عسکری (ع) عرضه داشت؛ حضرت پرسیدند: تصنیف کیست؟ عرض کرد: نوشته یونس مولی آل‌یقطین است. امام (ع) فرمودند: خداوند در روز رستاخیز در برابر هر حرف آن نوری به وی عطا فرماید[۱]. عبدالعزیز بن مهتدی قمی که سمت وکالت حضرت رضا (ع) را داشته به آن حضرت عرض کرد: «من همه وقت موفق به زیارت شما نمی‌شوم، معالم دین را از چه کسی بگیرم؟ امام (ع) فرمودند: از «یونس بن عبدالرحمن». نقل شده است که حضرت رضا (ع) سه بار بهشت را برای یونس ضمانت فرمود. جعفر بن عیسی می‌گوید: «جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (ع) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام (ع) اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره فرمودند به داخل اطاق برود، پرده را بیاندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خودشان به وی اجازت دهند. آنها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام (ع) رسیدند و درباره یونس سخنان بدی بر زبان راندند و از او بدگویی کردند و تهمت‌هایی به او روا داشتند. امام (ع) سر مبارکشان را پایین انداختند و ساکت بودند. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. اینجا بود که حضرت به یونس اجازه دادند از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی که آمد، قطرات اشک از گوشه‌های چشمانش جاری بود و گریه می‌کرد. عرض کرد: جانم به فدایتان! من از آرمان شما اهل بیت (ع) دفاع می‌کنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمودند: ای یونس! وقتی که امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم به اندازه فهم و درک آنان سخن بگو و در آن زمینه‌هایی که بالاتر از درک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن‌گاه امام فرمودند: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گران‌بها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بی‌ارزشی باشد، و مردم بگویند: متاع بسیار گران‌بهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: خیر. امام (ع) فرمودند: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهل بیت (ع) هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم درباره‌ات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمی‌شود»[۲]. یونس بن عبدالرحمن، در سال ۲۰۸ هجری قمری، جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدن پاک او در کنار روضه مطهره رسول ا کرم (ص) در مدینه منوره به خاک سپرده شد[۳].[۴]

یونس بن عبدالرحمن در راویان امام رضا در مسندالرضا

او یکی از محدثان مشهور شیعه و از معاریف علما و فقهای امامیه در عصر خود می‌باشد، اخبار و آثار زیادی از او نقل شده و شرح حالش در همه کتب رجال و تذکره‌ها آمده است، او در نزد امام کاظم و امام رضا(ع) مقامی ارجمند داشت و مورد اعتماد آن دو بزرگوار بود، او یکی از چهره‌های درخشان و از ارکان مذهب اهل بیت(ع) می‌باشد.

مقام ارجمند این عالم جلیل القدر و موقعیت اجتماعی و مذهبی او موجب شد که گروهی بر وی حسد برند و شایعات بی‌اساسی را درباره او انتشار دهند، و اخبار و روایاتی از زبان امام رضا(ع) نسبت به او جعل کنند و در بین شیعیان انتشار دهند، مخالفان او اکثر از اهل قم بودند و سعی می‌کردند چهره مقدس او را در جامعه زشت نشان دهند، و اینک گفته‌های علما درباره او:

احمد بن ابی عبدالله برقی در رجال خود او را از اصحاب امام کاظم و امام رضا(ع) ذکر می‌کند و درباره‌اش اظهار نظری از جرح و یا تعدیل ندارد، و شاید از این جهت است که برقی از اهل قم بوده و درباره او سکوت کرده است، و شیخ طوسی در رجال گوید: یونس بن عبدالرحمان از اصحاب امام کاظم و امام رضا(ع) بوده و اهل قم او را تضعیف کرده‌اند ولی من او را ثقه و مورد اطمینان می‌‌دانم.

در فهرست خود گوید: یونس بن عبدالرحمان از موالیان آل یقطین بود و کتاب‌های زیادی تألیف کرد، تألیفات و تصنیفات او را بیش از سی کتاب نوشته‌اند، و شاید به اندازه و یا بیشتر از حسین بن سعید کتاب نوشته است، و کتاب جامع الآثار و کتاب شرایع و کتاب علل و کتاب اختلاف حدیث و مسائل موسی بن جعفر از تألیفات اوست.

نجاشی در رجال خود گوید: یونس بن عبدالرحمان از موالیان علی بن یقطین بود، او یکی از چهره‌های علمای امامیه بود و مقامی ارجمند داشت، یونس در شهر خود بر همگان مقدّم و در میان اهل حدیث شاخص بود، او در ایام خلافت هشام بن عبدالملک متولد شد و در بین صفا و مروه امام صادق(ع) را ملاقات کرد ولی از وی روایت نمی‌کند و از امام کاظم و رضا(ع) نقل حدیث می‌کند، و امام رضا به او امر کردند که نشر علم نماید و فتوی بدهد.

ابوعمر کشی در رجال خود نقل می‌کند که فضل بن شاذان گفت: از عبد العزیز ابن مهتدی که از بهترین مردمان قم و از خواص حضرت رضا(ع) و وکیل آن جناب بود شنیدم که فرمود: از امام رضا(ع) سوال کردم من هروقت بخواهم نمی‌توانم خدمت شما برسم، مسائل دین خود را از چه کسی سؤال کنم، امام فرمودند: مسائل خود را از یونس بن عبد الرحمان بپرسید.

فضل بن شاذان در حدیث دیگری گوید: از محمد بن حسن واسطی و جعفر بن عیسی و محمد بن یونس شنیدم که گفتند: امام رضا(ع) سه بار برای یونس بهشت را ضمانت کردند، و نیز فضل گوید: از پدرم خلیل بن شاذان شنیدم که گفت: احمد بن ابی خلف روایت کرد من بیمار شدم و ابوجعفر جواد(ع) برای عیادت نزد من آمدند.

بالای سر من کتاب اعمال شب و روز بود، امام آن کتاب را باز کردند و صفحه به صفحه آن را مورد مطالعه قرار دادند و تا پایان آن را بررسی کردند و بعد فرمودند: خداوند یونس را رحمت کند و سه بار این سخن را تکرار فرمودند، و نیز فضل بن شاذان می‌‌گفت: در اسلام فقیهی مانند سلمان فارسی و یونس بن عبدالرحمان ظهور نکرده است.

ابوهشام جعفری گوید: کتاب یوم و لیله یونس بن عبدالرحمان را به امام هادی(ع) نشان دادم، امام در آن کتاب نگریست و آن را ورق زد و فرمود: این دین من و پدران من می‌باشد. فضل بن شاذان گوید: یونس بن عبدالرحمان پنجاه وپنج بار حج به جای آورد و پنجاه وچهار بار هم عمره انجام داد. صفحات زیادی در ردّ مخالفان نوشت.

گفته می‌شود علوم اهل بیت به چهار نفر رسید اول سلمان فارسی، دوم جابر، سوم سید و چهارم یونس بن عبد الرحمان، یکی از ثقات نقل می‌کرد: که یونس گفت: امام صادق(ع) را بین روضه و منبر دیدم در حالی که نماز می‌گزاردند ولی امکان سؤال برای من پیدا نشد، و یونس می‌‌گفت: بیست سال سکوت کردم و بیست سال سؤال کردم و بعد پاسخ مسائل را دادم.

جعفر بن عیسی گوید: نزد امام رضا(ع) بودم و یونس هم در آنجا بود، در این هنگام گروهی از اهل بصره آمدند و از آن حضرت اذن ملاقات خواستند، امام(ع) به یونس فرمودند شما در آن اطاق پشت پرده قرار گیرید و از جای خود حرکت نکنید تا به شما اطلاع دهم، یونس به اطاق مورد نظر رفت و در پشت پرده قرار گرفت و سکوت کرد.

بصریان بر آن حضرت وارد شدند و از یونس بن عبد الرحمان بدگویی کردند، امام(ع) هم سرش را پایین انداختند و چیزی نمی‌گفتند، آنها هر چه در دل داشتند گفتند و رفتند، در اینجا امام(ع) اجازه فرمودند یونس از آن اطاق بیرون گردد و نزد آن حضرت بیاید، یونس در حالی که گریه می‌کرد نزد امام رضا آمد و در آنجا قرار گرفت و گفت: قربانت گردم من از مذهب اهل بیت(ع) دفاع می‌کنم ولی اصحاب من با من اینچنین رفتار می‌کنند، امام رضا(ع) فرمودند: ای یونس وقتی که امامت از تو رضایت دارد از اینگونه سخنان دلگیر نباش، ای یونس نسبت به فهم و شعور مردم با آنها صحبت کن و از مطالبی که در خور فهم و استعداد آنها نیست خودداری نما.

شیخ کشی روایاتی هم در قدح او نقل کرده ولی آن روایات اکثر مجهول و غیر قابل اعتماد است، مخالفان برای این که موقعیت او را متزلزل کنند روایات زیادی در قدح او جعل کرده‌اند، و در بعضی از روایات الفاظ تند و زشتی درباره او به امام(ع) نسبت داده‌اند که ساحت مقدس امامین همامین حضرت کاظم و رضا(ع) از آن مبرّا می‌باشد، جویندگان می‌‌توانند به رجال کشی مراجعه کنند.

علامه حلی در بخش اول خلاصه درباره یونس گوید: او یکی از بزرگان شیعه و از محدثان عالی مقام طائفة حقه می‌باشد، امام رضا(ع) به وی امر کردند تا مردم را علم بیاموزد و مسائل را به آنها تعلیم دهد، اموال زیادی به وی پیشنهاد کردند تا او دست از حق باز دارد، ولی او قبول نکرد و در مذهب حق باقی ماند، او در سال ۲۰۱۸ درگذشت.

اسحاق ندیم در الفهرست خود گفته: یونس بن عبدالرحمان از اصحاب موسی بن جعفر(ع) بود، وی یکی از علمای بزرگ عصر خود به شمار می‌رفت و کتاب‌های زیادی در مذهب شیعه تألیف و تصنیف کرد، که از آن جمله کتاب علل الحدیث، کتاب صلوة، کتاب صیام، کتاب فرایض، کتاب جامعالآثار و کتاب بداء می‌باشند.

او از امام رضا(ع) روایات زیادی در اصول و فروع و آداب و سنن نقل کرده است، او می‌گوید: از امام رضا(ع) سؤال کردم ماهی جلال چه حکمی دارد، فرمودند: یک شب و روز آن را نگه می‌دارند، سیاری گوید: ماهی جلال فقط در بصره می‌باشد، و در جوجه‌ها سه روز و مرغابی هفت روز و گوسفند چهارده روز و گاو یک ماه و شتر چهل روز است و بعد از گذشت این ایام آنها را ذبح می‌کنند.[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. به نقل از: مصابیح الانوار.
  2. رجال کشی، ج۱، ص۵۵۰؛ فهرست شیخ طوسی، ص۸۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۱۹۸-۱۹۹.
  3. رجال کشی، ج۲، ص۷۷۷.
  4. محمدی، حسین، رضانامه ص ۸۲۴.
  5. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص 536-542.