نفی خشونت رفتاری در معارف و سیره معصوم
خشونت رفتاری
از مهمترین جلوههای خشونت که در راه و رسم نبوی به شدت نفی شده است، خشونت رفتاری یا بدرفتاری است. ترشرویی، اَخم و تَخم، فخرفروشی و خودنمایی، خشم و عصبانیت، زورگویی و سلطهگری، غیرتورزی منفی و تعصب بیجا و کتک زدن صورتهایی از بدرفتاری هستند که آثار و پیامدهای تباه کننده و ویرانگری بر زندگی دارند. شکستن حریم یکدیگر و تعدّی به حقوق هم با این رفتارها زندگی تلخ و سیاه میکند. در مدرسه نبوی هرگونه بدرفتاری در خانواده تحت هر شرایطی، ممنوع اعلام شده و سخت از آن پرهیز داده شده است. پیامبر(ص) به پیروان خود آموخته است: «خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ»[۱]؛ «بهترین مردان امت من کسانیاند که بر خانواده خود گستاخی و تعدی نکنند و به آنان محبت ورزند و به ایشان ستم ننمایند». بدرفتاری با خانواده در صورتهای مختلف خود را نشان میدهد و لازم است از هر صورتی پرهیز شود تا زندگی معنای انسانی و ایمانی بیابد که به مواردی از آنها اشاره میکنیم:
الف) ترشرویی: شایسته نیست زن و مرد با ترشرویی روبهروی هم ظاهر شوند. در مکتب اهل بیت(ع) از جمله حقوق زن بر مرد این است که همسرش با روی خوش با او روبهرو شود و بداخمی ننماید، چنانکه در حدیث امام صادق(ع) بر آن تأکید شده است: «حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا أَنْ... وَ لَا يُقَبِّحَ لَهَا وَجْهاً»[۲]؛ «حق زن بر شوهر این است که شوهر برای او روی درهم نکشد». رسول خدا(ص) در خانه هرگز ترشرویی ننمود و چهره در هم نکشید و پیوسته با روی گشاده با اهل خانه رفتار کرد، چنان که در خبر عایشه اینگونه آمده است: كان الين الناس، و أكرم الناس و كان رجلا من رجالكم إلا أنه كان ضحاكا بسّاما[۳]؛ «رسول خدا(ص) چون با همسرانش تنها بود، نرمخوترین و بزرگوارترین مردم بود و همواره خنده و تبسم بر لب داشت». پیامبر اکرم(ص) ترشرویی را سخت نکوهیده میدانست و پیروان خود را پرهیز میداد که برای یکدیگر روی درهم کشند و اَخم و تَخم کنند، چنان که از حضرت علی(ع) روایت شده است که پیامبر خدا(ص) همیشه میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فِي وَجْهِ إِخْوَانِهِ»[۴]؛ «خداوند کسی را که با برادران خود ترشرویی کند، دشمن میدارد».
ب) فخرفروشی: بدرفتاری با همسر میتواند به صورت فخرفروشی در رفتار و خودنمایی باشد. خداوند انسان را از زندگی توأم با فخرفروشی و خودنمایی پرهیز داده است: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ...[۵]. بعد از آنکه خداوند دنیا را اینگونه معرفی کردند، در آیهای دیگر میفرمایند: إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[۶].
بنا کردن زندگی خانوادگی بر تفاخر و تظاهر و رفتار کردن با یکدیگر با مایههای متفاخرانه و متظاهرانه، زندگی را از صورت انسانی بیرون میبرد و آن را به خیمهشببازی زشت و رنجآوری تبدیل میکند. در حدیث نبوی درباره چنین ازدواجهایی آمده است: «مَنْ نَكَحَ امْرَأَةً بِمَالٍ حَلَالٍ غَيْرَ أَنَّهُ أَرَادَ بِهَا فَخْراً وَ رِيَاءً لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ إِلَّا ذُلًّا وَ هَوَاناً»[۷]؛ «هر که با مال حلالی با زنی ازدواج کند، اما هدفش از گرفتن او فخرفروشی و خودنمایی باشد، خدای عزوجل جز برخواری و سرشکستگی او نیفزاید». زندگی اگر با چنین بدرفتاری آغاز شود و سامان گیرد، در همین سمت و سو پیش میرود و زن و مرد باید پیوسته خود را اسیر فخرفروشیهای احمقانه و خودنماییهای جاهلانه کنند تا بنای کجی را که گذاشتهاند، با کجیهای بیشتر حفظ کنند و تداوم بخشند. به تعبیر امیرمؤمنان علی(ع): «لَا حُمْقَ أَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ»[۸]؛ «حماقتی بزرگتر از فخرفروشی نیست».
اگر اشخاص کرامت انسانی خود را حفظ کرده باشند به خواریِ فخرفروشی و پستی خودنمایی تن نمیدهند و زندگی خانوادگی را آلوده به این امور و گرفتار تفاخر و تظاهرهای نوبهنو نمیسازند که هیچ وقت پایانی ندارد. علی(ع) فرموده است: «الِافْتِخَارُ مِنْ صِغَرِ الْأَقْدَارِ»[۹]؛ «فخرفروشی از بیمقداری است». این بیمقداری، به صورتهای مختلف در رفتار فخرفروشانه و خودنمایانه جلوه مییابد. فخرفروشی و خودنمایی در انتخاب همسر، با مطرح کردن خانواده و خاندان و نژاد، در مراسم و آداب و رسوم و سنتها، در رفت و آمدها و میهمانیها، در خوراک و پوشاک و در وسایل و امکانات زندگی جز رنج را به جان خریدن و حقیقت خود را تاریک کردن نیست. امیر مؤمنان علی(ع) فرموده است: «مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ الْوَجْهِ»[۱۰]؛ «هرکس برای فخرفروشی کاری کند، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند». رسول خدا(ص) برای آنکه فخرفروشیها و خودنماییها پایان پذیرد، در سخنی تهدیدآمیز فرموده است: «لينتهين أقوام يفتخرون بآبائهم الذين ماتوا إنما هم فحم جهنم أو ليكونن اهون على الله عزوجل من الجعل الذي يدهده الخرء بأنفه. إن الله أذهب عنكم عبية الجاهلية و فخرها بالآباء. إنما هو مؤمن تقي و فاجر شقي، الناس بنو آدم، و آدم خلق من تراب»[۱۱]؛ «آنانی که به پدران مرده خود که در حقیقت زغال جهنمند فخر میفروشند، از این کار دست بردارند و گرنه نزد خدای عزوجل پستتر از سرگین غلطان هستند که با بینی خود سرگین را میغلتاند. خداوند نخوتها و فخرفروشیهای خاندانی جاهلیت را از شما برده است. (آدمی) یا مؤمن پرواپیشه است یا نابهکار بدبخت. مردم فرزندان آدم هستند و آدم از مشتی خاک آفریده شده است».
پیامبر اکرم(ص) با فخرفروشیها و خودنماییها مقابله میکرد تا از میدان یافتن این خلق و خوی جلوگیری شود و زندگی مسلمانان از آن پاک گردد. امام صادق(ع) فرمود: «أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(ص) رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَمَا إِنَّكَ عَاشِرُهُمْ فِي النَّارِ»[۱۲]؛ «مردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! من فلان پسر فلان هستم و تا نه پشت خود را برشمرد. رسول خدا(ص) به او فرمود: بدان که تو دهمین نفر آنان در دوزخ هستی».
ج) خشم و عصبانیت: خشم و عصبانیت در خانواده از زشتترین و نکوهیدهترین بدرفتاریها است؛ چیزی که زندگی را تیره و تار، روابط زناشویی را غمبار، و دوستیها را به دشمنی و نزدیکیها را به دوری تبدیل میکند. خشم و عصبانیت در خانواده شعلهای از آتش درون است که آدمی را از سنخ شیطان میسازد و این آتش پیش از سرایت به دیگران خود آتش افروز را تباه مینماید. رسول خدا(ص) فرموده است: «الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ»[۱۳]؛ «خشم و عصبانیت، اخگری است از شیطان». و همچنین فرموده است: «إن الغصب جمرة في قلب ابن آدم أما رأيتم إلى حمرة عينيه و التفاخ أوداجه فمن أحس بشيء من ذلك فليلصق بالأرض»[۱۴]؛ بدانید که خشم و عصبانیت اخگری است در دل فرزند آدم. مگر نمیبینید که چشمانش سرخ میشود و رگهای گردنش باد میکند. هرکس احساس کرد که به خشم در آمده، باید به زمین بچسبد (بنشیند).
امیر مؤمنان علی(ع) نیز در توصیف خشم و عصبانیت فرموده است: «الْغَضَبُ نَارُ الْقُلُوبِ»[۱۵]؛ خشم و عصبانیت آتش دلهاست. و همچنین فرموده است: «الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ كَظَمَهُ أَطْفَأَهَا وَ مَنْ أَطْلَقَهُ كَانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِهَا»[۱۶]؛ «خشم و عصبانیت آتشی فروزان است. هرکس خشم و عصبانیت خود را فرو خورد، این آتش را خاموش کرده است و هرکس جلوی آن را رها کند، بیش از هر کس، خودش در آن آتش میسوزد». هنگامی که آتش خشم و عصبانیت شعلهور میشود، فرد خشم گیرنده و عصبانی، کوروکر میشود و دود خشم و عصبانیت چنان مانع چراغ عقل و خرد میگردد که آدمی از اندیشه صحیح و راهیابی باز میماند و شعلههای خشم و عصبانیت همه وجود، و اعضا و جوارح را دربر میگیرد و اختیار از کف انسان بیرون میرود و نشانههای ظاهری آن همه را از این خودسوزی و دیگرسوزی آگاه میکند؛ نشانههایی همچون تغییر رنگ چهره، سرخ شدن چشمها، دگرگونی بینی، کف کردن دهان، لرزش شدید اعضای بدن، درهم ریختن نظم و ترتیب کارها و پریشانی در سخن و حرکتها. اگر شخص خشمگین در این حالت چهره خود را ببیند، از خرابی وضع خویش آگاه میشود و آرام میگیرد؛ زیرا از زشتی چهره و دگرگونی خود شرم میکند، در حالی که زشتی باطن او به مراتب از زشتی ظاهرش بیشتر و کریهتر است؛ زیرا ظاهر نماینده باطن است و نخست چهره باطن زشت و کریه شدن و آنگاه در ظاهر آدمی منعکس گردیده است. بنابراین، دگرگونی ظاهر، نتیجه دگرگونی باطن است و شعلهای از لهیب سخت درون شعلهور است. هنگامی که زبان به دشنام و ناسزا گشوده میشود، خردمندان از آن شرم دارند و گوینده خود نیز پس از فرو نشستن خشم از آن شرم میکند. این آتشافروزی به همین جا ختم نمیشود و گاه فراتر میرود و شخص خشمگین حمله میکند؛ میزند؛ میکوبد؛ میدَرَد؛ مجروح میسازد و گاه ممکن است مرتکب قتل شود؛ و اگر شعلههای خشم و عصبانیت به دیگرسوزی منجر نشود، شخص خشمگین و عصبانی، ممکن است خودسوزی کند. در این حال لباس خود را میدرد، بر صورت خود سیلی میزند، دست بر زمین میکوبد، مشت بر سر خویش فرود میآورد و چه بسا که جمادات و حیوانات را بزند؛ ظرفها را بشکند و دیوانگیهای دیگر بروز دهد[۱۷]. امیر مؤمنان علی(ع) درباره این دیوانگی فرموده است: «إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَمٌ»[۱۸]؛ «زنهار از خشم؛ زیرا آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است».
و همچنین میفرماید: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ»[۱۹]؛ «تندخویی و خشونتورزی گونهای دیوانگی است چراکه تندخو و خشونتورز پشیمان میشود و اگر پشیمان نشود، دیوانگی او قطعی است». حضرت همچنین درباره تأثیر خشم بر منطق سخن میفرماید: «شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مَادَّةَ الْحُجَّةِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ»[۲۰]؛ «شدت خشم و عصبانیت، نحوه سخن گفتن را تغییر میدهد و ریشه برهان و دلیل را قطع میکند و فهم را از هم میگسلد». اگر خشم و عصبانیت دوام داشته باشد و به تکرار ظهور یابد، سخت ویرانگر خواهد بود. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «الْغَضَبُ شَرٌّ إِنْ أَطَعْتَهُ دَمَرَ»[۲۱]؛ «خشم و عصبانیت، شر است، اگر از آن فرمان بری، ویران میکند».
البته نخستین کسی که از خشم و عصبانیت آسیب میبیند و ویران میشود، خود فرد خشمگین است، چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «عُقُوبَةُ الْغَضُوبِ وَ الْحَقُودِ وَ الْحَسُودِ تَبْدَأُ بِأَنْفُسِهِمْ»[۲۲]؛ کیفر افراد عصبانی و کینهتوز و حسود، نخست به خودشان میرسد. بنابراین لازم است خشم و عصبانیت که یکی از شاخههای خشونت است، جدی گرفته شود و انسان در پی درمان آن برآید. رسول خدا(ص) در سفارشهای خود به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ لَا تَغْضَبْ فَإِذَا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ وَ تَفَكَّرْ فِي قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبَادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ وَ إِذَا قِيلَ لَكَ اتَّقِ اللَّهَ فَانْبِذْ غَضَبَكَ وَ رَاجِعْ حِلْمَكَ»[۲۳]؛ «ای علی! خشمگین و عصبانی مشو و هرگاه به خشم آمدی و عصبانی شدی بنشین و درباره قدرتی که پروردگار بر بندگان دارد و گذشتی که از آنان میکند، بیندیش، و هرگاه به تو گفته شد که از خدا بترس، خشم و عصبانیت خود را دور افکن و به گذشت و بردباری خویش مراجعه کن». به منظور درمان خشم و عصبانیت باید اسباب و عوامل آن را شناخت و به حل و رفع و ریشهکن کردن آنها پرداخت؛ اسباب و عوامل: درونی و بیرونی، فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و تربیتی و خانوادگی همچنین با در نظر آوردن و یاد کردن پیوسته خوبیهای همسر، فداکاریها، زحمات، تعهد همسری، سفارشهای الهی و راه و رسم نبوی میتوان خشم و عصبانیت را کنترل کرد و بدان میدان نداد. پیامبر اکرم(ص) در سفارشی والا فرموده است: «لَا يَفْرَكُ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً، إن کره منها خلقا، رضی منها آخر»[۲۴]؛ «هیچ مرد مؤمنی نسبت به همسر مؤمن خویش خشم نمیگیرد و از او متنفر نمیشود؛ زیرا اگر از یکی از خُلقیات او ناخوشایند باشد، از اخلاق دیگرش خشنود است».
د) زورگویی و سلطهگری: اداره خانواده با زورگویی و سلطهگری تحملناپذیر است. انسانی که با نزدیکان خود و محبوبترین بنیان نزد خداوند، تجبّر مینماید، بیگمان از مقام انسانیت و شأن دیانت بیرون است که نه انسانیت اقتضای زورگویی و سلطهگری دارد و نه دیانت به کسی اجازه آن را میدهد. پیامبر اکرم(ص) در مقام بیان زشتی و نکوهیدگی این امر پیروان خود را چنین هشدار داده است: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيُدْرِكُ بِالْحِلْمِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُكْتَبُ جَبَّاراً وَ مَا يَمْلِكُ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِهِ»[۲۵]؛ «انسان با بردباری به مقام روزهدارِ شبزندهدار میرسد و هم او میتواند در زمره جباران قلمداد شود، در حالی که جز بر خانواده خود سیطرهای ندارد». کسی که با زورگویی و سلطهگری امور اداره میکند، خود و ادارهشوندگان را به نابودی میکشاند. امیر مؤمنان علی(ع) در آموزهای والا فرموده است: «مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از ایشان اطاعت کردن؛ زیرا این کار دل را سیاه و تباه سازد و دین را پژمرده و بیآبرو نماید (و نعمت را زایل و بلا و آفت) و دگرگونی را نزدیک گرداند»[۲۶].
اگر رابطه ادارهکننده و ادارهشوندگان، رابطه سلطهگر و سلطهپذیر، حاکم و محکوم، آقا و بنده و فرمانده و فرمانبر باشد، زشتترین روابط و رفتارها ظهور میکند: تندی و تیزی، سرکشی و خودکامگی، تجاوز و تعدی. امام علی(ع) در هشداری نجات دهنده فرموده است: «إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ»[۲۷]؛ «و اگر قدرتی که از آن برخورداری، نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ شماری، بزرگیِ حکومتِ پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیستِ که چنین نگریستن سرکشی تو را میخواباند و تیزی تو را فرو مینشاند و خرد رفتهات را به جای بازمیگرداند». انسانی که با خانواده خود با زور و سلطهگری رفتار میکند، زحمات خود را بر باد میدهد، چنان که علی(ع) فرموده است: «لَا يَزْكُو عَمَلُ مُتَجَبِّرٍ»[۲۸]؛ «عمل انسان جبّارمنش، پاکیزه و بالنده نیست».
در آموزههای نبوی و علوی تصویری از حقیقت انسان زورگو و سلطهگر ارائه شده است تا هم زورگویان و سلطهگران، باطن خود را دریابند و هم دیگران از حال حقیقی آنان آگاه شوند و کسی جرأت تجبر و تحکم به خود راه ندهد. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «يُحْشَرُ الْجَبَّارُونَ وَ الْمُتَكَبِّرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي صُورَةِ الذَّرِّ يَطَؤُهُمُ النَّاسُ لِهَوَانِهِمْ عَلَى اللَّهِ»[۲۹]؛ «در رستاخیز، گردنفرازان و جباران به شکل مورچه محشور میشوند و مردم آنان را لگدمال میکنند، چون نزد خداوند خوار و بیمقدارند». امیر مؤمنان علی(ع) نیز در آموزههای خود درباره زورگویی و سلطهگری سخت هشدار داده و همه را از آن برحذر نموده تا هیچکس در این وادی گام نگذارد و خود و دیگران را تباه نسازد: «إِيَّاكَ وَ التَّجَبُّرَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ فَإِنَّ كُلَّ مُتَجَبِّرٍ يَقْصِمُهُ اللَّهُ»[۳۰]؛ «از زورگویی و سلطهگری بر بندگان خدا بپرهیز؛ زیرا خداوند هر زورگو و سلطهگری را درهم میشکند».
امام صادق(ع) نیز در بیان جایگاه پست زورگویان و سلطهگران فرموده است: «الْجَبَّارُونَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۳۱]؛ «در روز رستاخیز، جباران دورترین مردمان از خدای عزوجل هستند». زورگویی و سلطهگری افراد ریشه در حقارت نفس آنان دارد. برای درمان این ویژگی پست، لازم است بیماری حقارت نفس آنان درمان شود. امام صادق(ع) این حقیقت را به صراحت بیان فرموده است: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ»[۳۲]؛ «هیچ انسانی گردنفرازی یا زورگویی و سلطهگری نکرد، مگر به سبب پستی و حقارتی که در نفس خویش احساس میکند».
ه) غیرتورزی و تعصب بیجا: غیرت در خانواده به معنای مراقبت از حریم خانواده و پاسداشت سلامت اعضای آن و فراهم کردن مقدمات و موجبات این امور و پرهیز از تدارک زمینههای آسیب دیدن حرمت و سلامت اعضای خانواده و اجتناب از اقداماتی است که موجب شکسته شدن این امور میشود[۳۳]. غیرت، از لوازم زندگی سالم و از نشانههای ایمان است، چنان که رسول خدا(ص) فرموده است: «إِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الْإِيمَانِ»[۳۴]؛ «بیگمان که غیرت از ایمان است». و نیز فرموده است: «إني لغيور و الله عزوجل أغير مني و إن الله تعالى يحب من عباده الغيور»[۳۵]؛ «من غیرتمندم و خدای عزوجل از من غیرتمندتر است و خدای متعال بندگان غیرتمند را دوست میدارد». از اینرو، امیر غیرتمندان، علی در زمان حکومت خود، هنگامی که از وضعیت نامناسب زنان در بازار و کوچه و خیابان باخبر شد، آنان را سرزنش کرد و میفرمود: «ای اهل عراق شنیدهام زنهای شما در کوچهها و خیابانها و راهها با مردان برخورد میکنند و بدنهای آنها با هم تماس دارند شما از اینگونه اعمال شرم ندارید. در حدیث دیگری آمده شما درباره زنان خود غیرت ندارید که در بازارها گردش میکنند و مردانی مزاحم آنان میشوند»[۳۶].
اما اگر همین ویژگی به افراط کشیده شود و تا سرحد وسواس پیش رود و با بدگمانی آمیخته گردد و به سختگیری منجر شود، غیرتورزی و تعصب بیجا ظهور میکند که خود نوعی بدرفتاری است و موجب بدرفتاریهای گوناگون دیگری میشود و اعضای خانواده را به واکنشهای مختلف میکشاند. رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: «من الغيرة ما يحب الله و منها ما يكره الله فأما يحب فالغيرة في الريبة و أما ما يكره فالغيرة في غير الريبة»[۳۷]؛ «غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد، غیرتورزی به جا و هنگام شک است و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن نابهجا و در جایی است که شکی در بین نباشد». شک بیمورد و تجسس در کارهای اعضای خانواده و اِعمال باید و نبایدهای نابهجا از رفتارهایی است که خود منشأ آسیب و نادرستی میشود. امیرمؤمنان(ع) در سفارشهای خود به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ»[۳۸]؛ «از غیرت نابجا بپرهیز که آن، درستکار را به نادرستی کشاند و پاکدامن را به بدگمانی (اندیشه گنهکاری) خواند».
و) کنارهگیری: بدرفتاری خانوادگی میتواند به صورت کنارهگیری مرد یا زن از یکدیگر و وقت نگذاشتن برای هم و برای فرزندان جلوه کند. بیگمان این بدرفتاری عوارض و پیامدهای ناگواری برای همسران و فرزندان دارد. امیر مؤمنان علی(ع) درباره این نوع خشونت و ستمِ به همسر و خانواده فرموده است: «عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ»[۳۹]؛ «عذاب قبر ناشی میشود از دوری کردن مرد از خانواده و انس نداشتن با همسرش». پیامبر اکرم(ص) پیروان خود را به صورت جدی پرهیز میداد که در زندگی مشترک به سوی کنارهگیری از یکدیگر و وقت نگذاشتن برای هم میل کنند؛ هرچند که این کار از باب دینداری و زهدورزی باشد، چنان که وقتی عثمان بن مظعون نزد رسول خدا(ص) از تصمیم خود بر کنارهگیری از همسرش به منظور زهد ورزیدن و پارسایی نمودن سخن گفت، آن حضرت، این فهم غلط را تصحیح کرد و رفتار خود را برای او بیان نمود تا عثمان بن مظعون بداند که با چه معیاری باید زیست نمود. در خبری آمده است: همسر عثمان بن مظعون نزد همسران رسول خدا(ص) رفت و آنان او را افسرده و بدظاهر و ژولیده دیدند، پرسیدند: تو را چه میشود؟ در قریش کسی به ثروتمندی شوهر تو نیست؟ او پاسخ داد: ما در زندگی خانوادگی بهرهای از او نداریم که او شب را تا به صبح به عبادت مشغول است و روز را هم به روزه میگذراند. چون پیامبر(ص) آمد، همسرانش ماجرا را برای آن حضرت بیان کردند. رسول خدا(ص) عثمان بن مظعون را دیدار کرد و به او فرمود: «أما لك بي أسوة»؟ «مگر من برای تو الگو و سرمشق نیستم؟» گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، چه پیش آمده است؟ فرمود: روزها را روزه میگیری و شبها را نماز میگزاری؟ گفت: آری، چنین میکنم. فرمود: «لا تفعل! إن لعينك عليك حقا و إن لجسدك حقا و إن لاهلك حقا فصل و نم و صم و أفطر»[۴۰]؛ «چنین مکن که برای چشمت بر تو حقی است و برای جسمت بر تو حقی است و برای همسرت بر تو حقی است. نماز بگزار و روزه بگیر و هم بخواب و هم افطار کن». پس از این گفتوگو، همسر عثمان بن مظعون نزد همسران پیامبر رفت، در حالی که خوشرو و خوشبو و سرزنده و سرحال بود. گفتند چه خبر است؟ گفت: آنچه همه مردم از آن بهرهمندند، به ما هم رسید. رسول خدا(ص) در آموزههای مکرر، مردان و زنان را از خشونت رفتاری در لباس کنارهگیری و وقت نگذاشتن برای یکدیگر نهی میکرد و بر روابط لطیف و وقت گذاشتن برای هم تأکید مینمود.
ز) کتک زدن: کتک زدن زشتترین و وحشیانهترین صورت خشونت خانوادگی و بدرفتاری است. رسول خدا(ص) برای پایان دادن به خشونتهای رفتاری در خانواده، خاصه کتک زدن زنان که در میان عرب جاهلی کاری عادی شمرده میشد و در میان مسلمانان نیز هنوز به وفور دیده میشد، تلاش بسیار کرد. و سخنان فراوان بیان فرمود و با بیان زشتیهای این رفتار و پیامدهای آن پیروان خود را به پاک شدن از این رفتار وحشیانه و غیرانسانی راهنمایی کرد، چنان که فرمود: «فَأَيُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالِكاً خَازِنَ النِّيرَانِ فَيَلْطِمُهُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِينَ لَطْمَةً فِي نَارِ جَهَنَّمَ»[۴۱]؛ «هر مردی که به همسرش یک سیلی بزند، خدای عزوجل به مالک دوزخ فرمان میدهد او را در جهنم هفتاد سیلی بزند». انسانی که خشونت میورزد و با همسر خود چنین رفتار میکند، برای خود عذاب الهی را محقق میکند. از منظر منطق پیامبر اکرم(ص)، چگونه ممکن است که مردی با همسر خویش با خشونت رفتار کند و نیز انتظار روابطی لطیف و محبت قلبی داشته باشد؟ از امام باقر(ع) روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «أَ يَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا»[۴۲]؛ «آیا فردی از شما مردان همسر خود را میزند، آنگاه با او همآغوش میگردد؟» از منظر پیامبر(ص) این دو چگونه با هم جمع میگردد؟ مگر میشود کسی بهرهای از انسانیت داشته باشد و اهل دیانت باشد و چنین کند؟ از نظر رسول خدا(ص) آن کس که با همسر خود با خشونت رفتار میکند، مستوجب سختترین عذابهاست و آن کس که همسر خویش را میزند، خود باید مجازات شود، چنانکه آن حضرت میفرماید: «إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا»[۴۳]؛ «من در شگفتم از کسی که زنش را میزند، حال آنکه او خود به کتک خوردن سزاوارتر است». در خبری از عایشه درباره چگونگی زندگی پیامآور دوستی و محبت با خانواده و زیردستانش آمده است: ما ضرب رسول الله خادما له و لا إمرأة له[۴۴]؛ «رسول خدا هرگز خدمتکار و همسرش را نزد»[۴۵].
منابع
پانویس
- ↑ مکارم الأخلاق، ص۲۱۶.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۱۱، ح۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۴۴۱.
- ↑ «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزونخواهی در داراییها و فرزندان است.».. سوره حدید، آیه ۲۰.
- ↑ «خداوند هیچ خودپسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۸۲؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۳۶۱.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۱۱، ح۷۱۸۵.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۷، ح۷۰۶۲.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۵۵؛ بحار الأنوار، ج۷، ص۲۱۶؛ همان، ج۷، ص۲۹۲.
- ↑ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ کافی، ج۲، ص۳۲۹، ح۵.
- ↑ جامع الاخبار، ص۱۶۰؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۲۶۵، ح۱۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۷، ص۲۷۲.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۱، ح۶۸۵۹.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۳، ح۶۸۹۵.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۱؛ محجة البیضاء، ج۵، ص۲۹۷ - ۲۹۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۳، ح۶۸۹۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵.
- ↑ کنز الفوائد، ج۱، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۴۲۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۹، ح۶۸۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۱، ح۱۹.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۰۲، ح۶۸۷۲.
- ↑ تحف العقول، ص۱۳؛ بحار الأنوار، ج۷۴، ص۶۹.
- ↑ مسند أبی عوانه، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ مستدرک المسائل، ج۱۱، ص۲۹۱، ح۱۸.
- ↑ «لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ»نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۴۲۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۴۲۸.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۱۰، ح۷۱۶۹.
- ↑ تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۹۹؛ التواضع و الخمول، ص۲۷۰.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۱۰، ح۷۱۵۵.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۲۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۰۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۱۲، ح۱۷.
- ↑ جامع السعادات، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ الفقیه، ج۳، ص۴۴۴، ح۴۵۴۱.
- ↑ کنز العمال، ج۳، ص۳۸۶.
- ↑ «يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ، نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ، أَمَا تَسْتَحْيُونَ؟ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: أَ مَا تَسْتَحْيُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَكُمْ يَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ يُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ»؛ الکافی، ج۵، ص۵۳۷.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۴۰۵.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۳۰۹، ح۲.
- ↑ علل الشرائع، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۰، ح۴.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۰۹، ح۱.
- ↑ جامع الاخبار، ص۱۵۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰۳، ص۲۴۹، ح۳۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۷؛ مسند احمد، ج۶، ص۳۱؛ صحیح مسلم، ج۱۵، ص۸۴.
- ↑ ولیزاده، حامد، سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۵۴-۱۷۴