بحث:امام در کلام اسلامی
مقدمه
- واژه "امام" در مفهوم خاص خود، برای پیامبران و جانشینان آنان به کار میرود که از سوی خداوند به منصب امامت و ولایت رسیدهاند. امام، با این معنا، دارای ولایت مطلق در امر دین و دنیا، و معصوم از گناه و خطا و اشتباه و فراموشی است. او حجت و خلیفه خدا در زمین است[۱]. امامت، با خلافت متفاوت است. خلیفه کسی است که فقط حکومت میکند و رهبری اجتماعی و سیاسی را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی دینی است و در ادامه مناصب پیامبری. امام رهبر جامعه در امور دنیوی و اخروی است. برخی پیامبران، امام نیز بودهاند و برخی نبودهاند. پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم(ع) از دسته نخستاند[۲]. امام همه وظایف، مقامات و اختیارات پیامبر را دارا است مگر نبوت. بنابر اعتقادات شیعه، وجود امام برای بقای جهان لازم است. اگر او از دنیا برود و امام دیگری جایش را نگیرد، جهان نابود میشود[۳].
نصب امام
- شرط رسیدن به امامت، عصمت است و چون عصمت، امری باطنی است و جز خدا، کسی نمیداند که چه کس معصوم است، فقط او میتواند شخص شایسته امامت را بشناسد و به این مقام بگمارد. بنابر اعتقادات شیعه، نصب امام بر خدا لازم است. خداوند به پیامبرش وحی میکند و به او میگوید که چه کسی امام است. آن گاه فرمان میدهد که او را به مردم معرفی کند[۴][۵].
مرجعیت دینی امام
- از وظایف و مقامهای بسیار والایی که خداوند به پیامبرانش عطا کرده است، تفسیر و تبیین و بیان فروع دین است. چون امام در همه وظایف و مقامهای پیامبری- جز نبوت- جانشین پیامبر است، همانند او معارف دینی را از منبع خطاناپذیر میگیرد و به مردم میدهد و احکامی نیز که در ظاهر وحی نیامدهاند، برای آنان بیرون میکشد[۶].
- بنابراین، امام، مرجعیتِ تام دینی دارد و گفتار و کردار و تقریر او در فهم دین، منبعی اصیل و سندی خدشهناپذیر تلقی میشود. او مفسر راستین دین است[۷][۸].
تعریف امام
برخی از متکلمان و فیلسوفان به صراحت به تعریف امامت نپرداختهاند، ولی امام را تعریف کردهاند:
- تعریف شیخ مفید[۹] (۳۳۶-۴۱۳): «امامان جانشینان پیامبران در اجرای احکام، برپا داشتن حدود، پاسداری شریعت و تعلیم مردم هستند و همانند پیامبران [از گناه و خطا] پیراستهاند»[۱۰]. گرچه محور سخن شیخ مفید اثبات عصمت برای امامان است، ولی در ضمن آن، امام نیز تعریف شده است. وی امام را جانشین پیامبر دانسته و اجرای احکام، برپا داشتن حدود، پاسداری شریعت و تعلیم مردم را از وظایف عمده امام شمرده و برای عهدهداری این مقام، عصمت را شرط دانسته است.
- قاضی عبدالجبار همدانی معتزلی[۱۱] (؟- ۴۱۵): «امام به کسی گویند که بر مردم ولایت و سرپرستی دارد و میتواند در امور آنان تصرف کند؛ به گونهای که هیچ قدرتی فراتر از قدرت او نیست»[۱۲]. وی ولایت و تصرف در امور امت را در مفهوم امام و امامت سهیم میداند و بخش اخیر سخن او احتراز از ولایت قاضی و کسانی است که از سوی امام منصوب میگردند؛ زیرا تصرف آنان به سبب اذن و نصب امام است.
- ابن سینا (۳۷۰- ۴۲۸) امام را این گونه تعریف کرده است: «امام کسی است که از استقلال در سیاست، اصالت در عقل و فضایل اخلاقی (همچون شجاعت، عفت و حسن تدبیر) برخوردار و آگاه به کل شریعت است؛ چندان که کسی آگاهتر از او نیست»[۱۳]. شیخ الرئیس پنج ویژگی را در امام شرط دانسته است: «استقلال در سیاست»، «اصالت در عقل»، «اخلاق نیکو و برخورداری از فضایل اخلاقی»، «حسن تدبیر» و آگاهی از دین؛ چندان که کسی آگاهتر از او نباشد». راجع به اصالت در عقل که در عبارت شیخ الرئیس از آن به «اصیل العقل» تعبیر شده است، دو گونه تفسیر را میتوان ارائه داد:
- تعریف شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰): «امام کسی است که رهبری دینی و دنیایی را با هم بر عهده دارد»[۱۴].
- تعریف خواجه نصیرالدین طوسی: «امام رهبر چیره، فرمان دهنده به خوبیها، بازدارنده از بدیها، بیان کننده پیچیدگیهای شرع (که بر امت پوشیده است) و برپادارنده احکام شرع است» چنان که مردم به صلاح نزدیکتر و از فساد دورتر و از وقوع در فتنهها در امان باشند[۱۵].
- صدرالدین محمد شیرازی (۹۷۹-۱۰۵۰): «امام نزد ما اهل حقیقت، کسی است که از جانب رسول خدا(ص) در تمامی آنچه امت در کار دین و دنیایشان به آن نیازمندند، نیابت داشته باشد و نزد او علم ظاهر و باطن و تفسیر و و تأویل قرآن و علوم انبیا و رسولان جمع باشد»[۱۶].
- محمد باقر مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۰): «مراد از امام کسی است که در جمیع امور دنیا و دین، مقتدا و پیشوای امت باشد؛ به نحوی که پیغمبر(ص) بود، اما به نیابت و جانشینی پیغمبر(ص) و بر سبیل استقلال»[۱۷].[۱۸].
معنای اصطلاحی امام
متکلمان اسلامی، واژه امام و در مواردی نیز واژه امامت را با تعابیر متفاوتی تعریف کردهاند. گروهی از آنها بر آناند که امامت، ریاست عمومی در دین و دنیاست[۱۹]. طبق این تعریف، امام کسی است که رهبری مردم در امور دین و دنیا را بر عهده دارد[۲۰]. عده دیگری از متکلمان، قید «بالأصاله» را به این تعریف اضافه کرده و گفتهاند: الامامة رئاسة عامة لشخص من الأشخاص في أمور الدين و الدنيا بحق الأصالة[۲۱]؛ «امامت، رهبری عمومی و اصیل در امور دین و دنیا برای یکی از اشخاص است». ابن میثم بحرانی نیز در تعریف امام گفته است: «امام، انسان دارای ریاست است و منظور از ریاست، رهبری عمومی و اصیل در امور دین و دنیاست»[۲۲]. این بزرگان با آوردن قید «بالأصاله»، خواستهاند نایبان و والیانی را که امام برای رهبری مردم بر میگزیند، از تعریف امام خارج کنند[۲۳]. این تعاریف، عام هستند؛ زیرا در آنها به خلافت یا نیابت از پیامبر(ص) اشارهای نشده است؛ بنابراین، نبوت را نیز شامل میشود[۲۴]؛ اما برخی متکلمان اسلامی، با تأکید بر عنصر خلافت و نیابت از پیامبر(ص)، تعریف خاصی را برای امامت ارائه دادهاند؛ مثلاً تفتازانی در تعریف امام مینویسد: الإمامة رئاسة عامة في أمر الدين و الدنيا خلافة عن النبي(ص)[۲۵]؛ «امامت، رهبری عمومی در امور دین و دنیا به عنوان جانشینی پیامبر است». بعضی متکلمان، به جای عبارت خلافة عن النبي، از عبارت نيابة عن النبي استفاده کردهاند: الإمامة رئاسة عامة في أمر الدين و الدنيا نيابة عن النبي(ص)[۲۶]. عدهای نیز هر دو قید را به کار برده و گفتهاند: «امامت عبارت است از ریاست عامه مسلمین در امور دنیا و دین بر سبیل خلیفگی و نیابت از پیغمبر»[۲۷].
فاضل مقداد در تعریف امامت، قید لشخص إنساني را اضافه کرده و گفته است: الإمامة رئاسة عامة في الدين و الدنيا لشخص إنساني[۲۸]. او این قید را برای اشاره به دو مطلب میداند: یکی اینکه امام، شخص معینی است که خدا و رسولش برای منصب امامت تعیین کردهاند و دوم اینکه در هر عصری، وجود بیش از یک امام جایز نیست. از آنجا که این تعریف مقام نبوت را نیز در برمیگیرد، فاضل مقداد با افزودن قید بحق النيابة عن النبي(ص) أو بواسطة بشر، تعریف را مختص مقام امامت کرده است[۲۹]. اگرچه ظاهراً تعاریف متکلمان اسلامی اعم از شیعه امامیه و اهل سنت، در مواردی باهم یکسان است؛ اما تفاوت اساسی میان آنها وجود دارد و این تفاوت، به اختلاف رویکرد آنها در مسئله امامت بر میگردد[۳۰]؛ زیرا اهل سنت، دایره وظایف امام را به حفظ دین در مقابل دشمنان و همچنین اجرای احکام اسلامی محدود میکنند؛ از این رو، امامت را مسئلهای فقهی میدانند[۳۱]. این در حالی است که در منظومه فکری شیعه امامیه، امام مسئول تفسیر و تبیین معصومانه از کتاب و سنت نیز هست؛ از همین رو، امامیه به عصمت و انتصاب امام از جانب خدا قائل است و امامت را از اصول عقاید و مسئلهای کلامی میداند[۳۲]. امام و امامت در این نوشتار، به همان معنای مورد نظر شیعه امامیه است.[۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ فقه، ۱/ ۶۷.
- ↑ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 91-92.
- ↑ کشف المراد، ۲۳۰- ۲۰۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 92.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 92.
- ↑ امامت و رهبری، ۵۴- ۵۲؛ الشافی فی الامامة، ۱۷۹، ۱۸۰، ۲۰۵، ۲۰۶، ۲۷۶ و ۲۷۷؛ کشف المراد، ۳۴۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 92.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی، معروف به شیخ مفید، محدث، فقیه و متکلم نامدار شیعه است که از او آثار گرانسنگی در علوم اسلامی به جا مانده است. مجموعه آثار شیخ با عنوان مصنفات الشیخ المفید از سوی کنگره جهانی هزاره شیخ مفید در سال ۱۴۱۴ در ۱۴ مجلد به چاپ رسیده است.
- ↑ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۱۹.
- ↑ قاضی عبدالجبار بن احمد همدانی اسد آبادی یکی از بزرگان معتزله و دارای آثار علمی بسیاری است که از معروفترین آثار کلامی او میتوان به المغنی فی ابواب التوحید و العدل در ۲۰ مجلد و شرح الاصول الخمسه اشاره کرد.
- ↑ الإمام اسم لمن له الولاية على الأمة و التصرف في أمورهم على وجه لا يكون فوق يده يد: قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۵۰۹.
- ↑ ابن سینا، الشفاء، «الالهیات»، ص۴۵۱. متن عبارت شیخ چنین است: إنه مستقل بالسياسة و إنه أصيل العقل، حاصل عنده الأخلاق الشريفة: الشجاعة و الفقه و حسن التدبير، لأنه عارف بالشريعة حتى لا أعرف منه.
- ↑ ابوجعفر، محمد بن حسن طوسی، ملقب به شیخ الطائفه، از دانشمندان بزرگ امامیه که در فقه، تفسیر، کلام و حدیث، آثار ارزشمندی از او به جا مانده است. او مؤسس حوزه عملیه شیعیان در نجف اشرف بود و از نامدارترین دانشمندان امامیه به شمار میآید.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، الفصول النصیریه، به نقل از: فاصل مقداد، الانوار الجلیة فی شرح الفصول النصیریه، ص۱۵۶.
- ↑ صدر الدین شیرازی، شرح اصول الکافی، ج۲، ص۳۷۴.
- ↑ محمد باقر مجلسی، حق الیقین، ص۳۷.
- ↑ عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسشهای نو ج۲ ص ۲۶.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ص۱۶.
- ↑ حلی، المسلک فی أصول الدین و الرسالة الماتعیة، ص۳۰۶؛ سیوری، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۸۷.
- ↑ سیوری، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۲۵؛ مفتی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ص۳۳۳.
- ↑ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴.
- ↑ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۵.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.
- ↑ حلی، النکت الاعتقادیة، ص٣٩.
- ↑ لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۱؛ نراقی، انیس الموحدین، ص۱۲۷.
- ↑ سیوری، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص۴۰.
- ↑ سیوری، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، ص۴۰.
- ↑ ر.ک: فاریاب، معنا و چیستی امامت در قرآن، سنت و آثار متکلمان، ص۴۱۰ - ۴۱۲.
- ↑ برای نمونه ر.ک: جوینی، الإرشاد إلی قواطع الأدلة فی أول الاعتقاد، ص۱۶۳؛ غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۱۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۴.
- ↑ برای نمونه ر.ک: شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۶۶؛ لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۷ - ۴۶۸؛ مظفر، عقائد الامامیة، ص۶۵.
- ↑ فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص۳۰