آثار فقر
مقدمه
بر اساس روایات وارد در منابع معتبر روایی، میتوان آثار مترتب بر فقر را نخست به دو نوع کلی تقسیم کرد که عبارتاند از:
- آثار منفی؛
- آثار مثبت.
آثار منفی
نوع منفی از پیامدهای منفی و زیانبار مترتب بر فقر، به گونهها و اقسام مختلفی تقسیم میشود که از جملۀ آن اقسام ذیل است:
آثار فرهنگی
این دسته از آثار زیانبار فقر کم نیست؛ اما به منظور رعایت اختصار به ذکر نمونههایی از آن بسنده میشود که عبارتاند از:
- نقص در عقل: از جمله پیامدهای فرهنگی تهیدستی، سردرگمی فکری و پیدایش تحیر در فکر و اندیشه فرهنگساز است که در بخشی از وصیت امیر مؤمنان(ع) به فرزندش محمد بن حنفیه از ترتب چنین اثری بر فقر خبر داده است: «پسرم بر تو از تنگدستی میترسم؛ پس از آن به خدا پناه بر که تهیدستی جای شکست و کمبودی و سرگردانی خِرَد است»[۱].
- افزایش لغزش و خطا: فزونی خطا و لغزش نیز از آثار تهیدستی است که پیدایش آن از تهیدست مبتلای به نقصانِ در عقل، خلاف انتظار نیست؛ چنانکه امیر مؤمنان(ع) در بخشی از وصیت خود به فرزندش امام مجتبی(ع) فرموده است: «فرزندم انسانی را که در پی روزی خویش است ملامت مکن؛ زیرا هر کس از قوتِ خود محروم گردید، خطایش بسیار است»[۲].
- ضعف در یقین: افزون بر اینکه ابتلای به تهیدستی در فکر و اندیشه مبتلای به فقر اثرگذار است، یقین و باور او را تحت تأثیر قرار میدهد و دچار ضعف تزلزل میکند؛ چنانکه امیر مؤمنان(ع) در بخشی از وصیت خود به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) فرموده است: «هر کس به فقر و مسکنت دچار گردد، به چهار خصلت بد گرفتار میشود که از جملۀ آنها ضعف در یقین است»[۳].
- نقص در دین: این پدیده افزون بر اینکه سلامت فکر و اندیشه فرهنگساز تهیدستان جامعه را به آسیب و بیماری تهدید میکند، دین و ایمان فقیران را که از مهمترین ابزار فرهنگساز است نیز به ایجاد خلل و تزلزل در آن تهدید میکند؛ چنانکه امیر مؤمنان(ع) در بخشی از وصیت خود به فرزندش محمد بن حنفیه این خطر جدی را نیز گوشزد کرده است: پسرم! از شر آن به خدا پناه بر که تنگدستی جای شکست و کمبودی در دین است چون تنگدستی بسا شخص را به خیانت، دروغگفتن، خواری و کمکنکردن از حق وا دارد که اینها نقص در دین میباشد[۴]. امام در وصیت خود به فرزندش امام مجتبی(ع) از ترتب دو اثر پیشین بر فقر خبر داده است: «هرکسی به فقر و مسکنت مبتلا گردد، گرفتار چهار خصلت بد میشود که از آن جمله است نقصان در عقل و سستی در دین»[۵]. خطر بیتعهّدی و اهمال در دین بهگونهای جدی در کمین نیازمندان است که پیامبر خدا(ص) بر خطر زوال ایمان آنان و تبدیل آن به کفر هشدار داده است: «نزدیک است فقر به کفر انجامد»[۶] و عقیده و ایمان مبتلای به تنگدستی را برباید.
- کاهش حیا: از دیگر آثار فقر پیدایش نقصان در حیای انسان است که امیر مؤمنان علی(ع) در بخشی از وصیت خود به فرزندش حسن بن علی(ع) از آن خبر داده است: «هر کس دچار فقر شود به چهار خصلت بد گرفتار آید که از جمله آنها کاهش در حیا است»[۷].
- بد اخلاقی: ابتلای به بداخلاقی از دیگر پیامدهای فقر است که امیر مؤمنان(ع) از تأثیر آن در اخلاق انسان خبر داده است: «تنگدستی اخلاق انسان را زشت میکند»[۸].[۹]
آثار اجتماعی
از دیگر گونههای آثار فقر عوارض عارض بر زندگی فردی و اجتماعی آسیبپذیران جامعه است که از نمونههای آن آثار ذیل است:
- ایجاد دشمنی: پیدایش دشمنی خدا و بندگان او به فقیر و بالعکس از دیگر آثار شوم فقر است که در بخشی از وصیت امیر مؤمنان(ع) به پسرش محمد بن حنفیه به آن اشاره شده است. آن حضرت فرموده است: ای پسرم از آن (فقر) به خدا پناه ببر که تنگدستی موجب دشمنی است چون مردم، بیچیز را دشمن دارند و از او دوری گزینند، خدا هم بر اثر کردار ناپسندیده او از قبیل خیانت و دروغگویی دشمن وی گردد؛ یعنی او را از رحمتش بیبهره نماید و خودش هم بر اثر حسد و رشکبردن، دشمن مردم شود و از دوست و بیگانه به خشم آید[۱۰].
- خواری در خانه و جامعه: بر پایه برخی از روایات از دیگر پیامدهای منفی و ناگوار فقر، خواری و ذلت فقیر است؛ چنانکه امیر مؤمنان(ع) فرموده است: «محرومیت همراه و برابر با ذلت و خواری است»[۱۱]. پس هر جا فقر و محرومیت است، خواری و ذلت است، هم در خانه و نزد اهل آن؛ چنانکه امیر مؤمنان(ع) فرموده است: «مرد دارا نزد خانواده خود گرامی است و مرد نادار، نزد خانوادهاش خوار است»[۱۲] و هم در بیرون خانه و نزد بیگانه؛ زیرا فقر و محرومیت فقیر را از بردن عرض حاجت نزد بیگانگان فرومایه از جمله بخیلان ناگزیر میکند. در روایت ابنمسکان از امام صادق(ع) بر این موضوع تصریح شده است: «نیازمندیِ به بخیل در فقر انسان نهفته است»[۱۳].
این اثر تهیدستی افزون بر همراهداشتن خواری فقیر نزد خودی و بیگانه، ذلت وی در اجتماع را نیز در پی دارد. بعضی از روایات از نداشتن فقیران از جایگاه اجتماعی حکایت میکند؛ از جمله در روایتی از امیر مؤمنان(ع) از ترتب چنین اثری بر فقر خبر داده است: «تهیدستی فقیر را به فراموشی میسپارد»[۱۴]. همچنین فقر او را از حقوق اجتماعی اقتصادی و سیاسی وی محروم میکند؛ زیرا با نداشتن، افزون بر اینکه با تأثر از آثاری همچون نقص در اندیشه و افزایش خطا و احساس خواری و خفت، شرایط حضور در عرصههای اجتماعی را در خود نمییابد، برای حضور و ورودش به آن عرصهها تأثیری نمیبیند؛ چراکه اولاً چنانکه امیرمؤمنان(ع) فرمود: «فقر انسان زیرک را از بیان دلیل بر مدعایش گنگ میکند»[۱۵]؛ بهگونهایکه گویا محرومیت فقیر از مواهب زندگی اعم از مادی و معنوی روح و روان او را متأثر میکند، جرئت و جسارت وی را زایل میکند و روح یأس و ناامیدی را در او میدمد و او را از اقامه دلیل و برهان بر اثبات مدعا و دفاع از حقوق وی عاجز میکند، ثانیاً چنانکه امیر مؤمنان به فرزندش حسن بن علی(ع) فرمود: «کلام فقیر شنیده نمیشود و مقام و منزلت او نیز شناخته نمیشود»[۱۶]؛ فقر نه فقط موجب محرومیت فقیر از جایگاه اجتماعی در جامعه میشود، بلکه سبب محرومیت او در جامعۀ کوچکِ خانواده میگردد. شاهد بر مدعا سخنی از امیر مؤمنان(ع) است که از ترتب چنین اثری بر فقر خبر داده است و آن را غربت در وطن خوانده است: «فقرِ در وطن غربت و تنهایی است»[۱۷]؛ غربتی که به مراتب ناگوارتر از غربت در دیار دیگر است؛ زیرا در بیان دیگری از آن بزرگوار، ناکامی از مواهب زندگی، قرین بییاوری است[۱۸] و تحملکردن بییاوری در وطن و در جمع دوستان و خویشاوندان افزون بر اینکه سختتر و دشوارتر است، محرومیتهای خاص خود را در پی دارد؛ چنانکه ناکامیهای ناشی از محرومیت وی از جایگاه اجتماعی بر آن افزوده خواهد شد.[۱۹]
آثار اقتصادی
گونهای دیگر از پیامدهای مترتب بر فقر که در برخی از روایات مذکور در منابع معتبر و کهن روایی بر آنها تصریح شده است، عوارض و آثار اقتصادی آن است که در این مقام نمونههایی اندک در اینجا بحث و بررسی میشود:
- نقص در زندگی: پیدایش خلل مالی در تأمین نیازهای واقعی زندگی انسان از جمله آثار اقتصادی فقر است. امام صادق(ع) فرموده است: «هر کس برخوردار از گشایش در رزق نباشد، همواره زندگی ناقصی خواهد داشت»[۲۰] که نقصان در آن میتواند محرومیت از مسکن، خوراک و پوشاک بایسته و سلامت و بلکه محرومیت از تعالی علمی و معنوی و امثال اینها باشد.
- کاهش نیروی کار: هجوم مشکلات گوناگون از هر سو بر فقیر افزون بر اینکه توان و نشاط کاری او را تضعیف میکند، وی را به خود مشغول میکند و از حضور مفید و جدی در عرصه کار باز میدارد؛ بلکه در بسیاری از موارد و شرایط عامل بیکاری او میگردد. امیر مؤمنان فرموده است: «آدمی اگر فقر دامنش را بگیرد، مشکلات او را به خود مشغول میدارد»[۲۱]؛ به گونهایکه ناگزیر همت خویش را در اندیشه چارۀ آنها به کار میبندد و سرانجام راه به جایی نمیبرد، از کار و تلاش و حرکت رو به رشد و کمال باز میماند و با انبوهی از دشواریها و مشکلات پیش رو به حیات مشقتبار خود ادامه میدهد.
- کاهش تولید: از دیگر آثار اقتصادی فقر نابسامانی وضع کشاورزی و کاهش تولید آن است. از یک سو به دلیل ناتوانی مالی دولت در حمایت از عمران و تولید و تولیدکننده است و از دیگرسو عدم قدرت بخش خصوصی بر سرمایهگذاری در بخش تولید و افزایش آن به دلیل نداشتن سرمایه. امیرمؤمنان(ع) در بخشی از نامه خود به مالک اشتر چنین نگاشت: «جز این نیست که خرابی و آبادنبودن زمین از فقر صاحبان آن است»[۲۲].
- کندی چرخ صنعت: از آثار دیگر فقر بهکندیگراییدن چرخ صنعت یا توقف آن است که برخاسته از عدم قدرت دولت و بخش خصوصی بر احداث مراکز صنعتی یا عدم قدرت خرید و تهیه مواد اولیه به دلیل فقر آنها است.
- کمشدن قدرت خرید: عدم قدرت خرید مردم یا کاهش آن از دیگر آثار اقتصادی فقر است که تقاضا و به تبع آن عرضه و تولید کاهش و در مقابل نرخ بیکاری افزایش مییابد.[۲۳]
آثار سیاسی
از جمله آثار دیگری که بر اثر تهیدستی مترتب است و مشکلات عدیدهای را به ارمغان میآورد، پیامدهای سیاسی آن است که در ذیل به نمونههای آن اشاره میکنیم:
- فساد اداری: بر پایه برخی از گزارشهای رسیده از معصومان(ع) افزون بر ایمننبودن محیط خانه و جامعه از تبعات منفی فقر، برای محیطهای اداری هم تضمینی از عدم آلودگی به آنها وجود ندارد؛ ازاینرو امیر مؤمنان علی(ع) برای پیشگیری از نفوذ فسادهایی همچون رشوهخواری و امثال آن به نظام اداری، دستور لازم را صادر کرد و در نامه خود به مالک اشتر نوشت: «پرداختنکردن حقوق کافی و بایسته به آنان موجب نیازشان به مردم و رواج رشوهخواری و فساد اداری میگردد. قضاوتهای قاضی خویش را با جدیت هرچه بیشتر بررسی کن و سفره سخاوت را با بذل و بخشش مال چنان برایش بگستر که نیازمندیاش رفع گردد و نیازی به مردم پیدا نکند»[۲۴].
- ایجاد ناامنی: از دیگر پیامدهای زیانبار فقر پیدایش ناامنی در جوامع بشری است که افزونِ بر سلامتی انسان، حیات او را نیز تهدید میکند. همواره اخبار و رسانهها از ابتلای به امراض ناشی از گرسنگی و سوء تغذیه و مرگهای برخاسته از آن، فروش عضو بدن برای رفع نیاز زندگی و رهایی از نداری، وقوع قتلهای فجیع و دردناک برای بهچنگآوردن سرمایه تأمین زندگی و امثال اینها گزارش میدهند که این مقال را مجال ذکر نمونههایی از این دست نیست. برای آگاهی بیشتر از مصادیق آن میتوان با مراجعه به آثار نگارشیافته در این زمینه به نمونههایی از آنها دست یافت[۲۵].
- دشمنی با حکومت: فقر و محرومیت سبب میشود تهیدستان به دولتمردان احساس کینه و دشمنی و در اجرای برنامههای دولت کارشکنی کنند؛ درحالیکه از موقعیت اجتماعی بهره چندانی ندارند؛ ولی به دلیل اینکه بیشترین جمعیت از مردم را تشکیل میدهند، رضایت آنها موجب مستحکمشدن پایههای حکومت و ناخشنودی آنها سبب فروپاشی آن میشود؛ زیرا وقتی به حکومت خود اعتقاد و اعتماد نداشته باشند، به سادگی بازیچه گروههای دیگر مخالف دولت میشوند و در برابر مزدی ناچیز مقاصد آنان را اجرا میکنند. امیر مؤمنان(ع) در بخشی از نامه خود به مالک اشتر درباره تهیدستان چنین مینویسد: «کارهای تو باید خشنودی رعیت را به دنبال داشته باشد؛ زیرا خشم تودههای مردم، خشنودی خواص را پایمال میکند و حال آنکه خشم نزدیکان، اگر تودههای مردم از تو خشنود باشند، ناچیز است.... همانا عامه مردم ستون دین و سازوبرگ در برابر دشمنان شمرده میشوند؛ پس باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان فزونتر باشد»[۲۶].
- وابستگی: از دیگر آثار فقر وابستگی اقتصادی اعم از فردی و حکومتی است که وابستگی فرهنگی و سیاسی را نیز در پی دارد؛ زیرا افراد فقیر و جوامع تهیدست برای دریافت کمکهای مالی و اقتصادی ناگزیر از دستدرازکردن نزد کسانی هستند که غالب آنان بهویژه دولتهای ثروتمند هرگز به کمک اقتصادی و مالی بیقید و شرط اقدام نمیکنند؛ بلکه کمکهای آنان اولاً مشروط است به اینکه کشورهای عقبمانده را بازار مصرف خود کنند و تمام ثروت آنها را به یغما ببرند، ثانیاً در مسائل سیاسی از آنها به نفع خود استفاده کنند و بهره بگیرند، ثالثاً فرهنگ خود را بر آنان تحمیل کنند تا در آیندهای نهچندان دور قدرت مقاومت آنان را بشکنند و سلب نمایند تا کمترین قدرتی بر مخالفت با آنان نداشته باشند و پذیرای سلطه صاحبان ثروت اعم از فرد و حکومت گردند و با سپردن سرنوشت خود به دست آنان به ذلتی دون شأن خود دچار گردند؛ پیامبر اکرم(ص) دراینباره فرموده است: «نیازمندی فراوان به مردم برابر و همراه ذلت و فقر دائم است»[۲۷]؛ زیرا چنین نیازی زاید بر احتیاج طبیعی مردم به یکدیگر و خلاف عرف است و صاحب این نوعِ نیاز در جامعه به عنوان فردی عاجز از تأمین زندگی و سربار دیگران شناخته شده و همواره نگاه به او نگاهی ذلتآمیز است. پرواضح است دوام و استمرار چنین احتیاجی، فقر و نیاز مداومی را که چیزی جز وابستگی نیست به همراه خود خواهد داشت. امیر مؤمنان(ع) فرموده است: «به هر کس خواستی محتاج باش؛ اما این را بدان که اسیر او خواهی شد»[۲۸].
پس با استناد به روایات گفته شده، فقر آثار سوء فراوانی بر عقل، دین، اخلاق، فرهنگ و ابعاد گوناگون زندگی انسان دارد که میباید به منظور رفع یا پیشگیری از ترتب آن آثار به مقابله با فقر برخیزیم و بر حراست زندگی فردی و اجتماعی عزم خود را جزم نماییم. البته آثار مخرب آن بر جامعه گستردهتر و خطرناکتر است و جامعه مبتلای به فقر افزون بر آلودهشدن به انواع گناهان و مفاسد اخلاقی، ناگزیر از وابستگی اقتصادی است که سرانجام آن وابستگی سیاسی و فرهنگی به دیگران و ازدسترفتن هویت و عزت انسانی است که دشمن برای رسیدن به آن حیلههای مختلفی به کار بسته است و دامهای فراوانی در نهان دارد تا جوامع اسلامی را به فقر مبتلا سازد و در عین حال با تشویق به مصرفگرایی و رویآوردن به زندگی تجملی و عقبنگهداشتن از علم و دانش و ایجاد مرض خودکمبینی نقشه شوم خود را اجرا کند.[۲۹]
آثار مثبت فقر
با نگاهی به دستهای از اخبار و روایات معلوم میشود آثار و پیامدهای فقر به نوع منفی آن محدود نمیشود؛ بلکه بر اساس مصالحی و به منظور اهداف خاص و شرایطی، آثار مثبتی نیز برآن مترتب میشود که عبارتاند از:
- کاهش غرور: به لحاظ اینکه غرور از جمله امراض بزرگ روحی خطرناکی است که عدم کنترل و اصلاح آن آرامش، امنیت، سلامت و بلکه حیات و جان انسان را تهدید میکند و اصلاح آن ضروری است، گاهی خدای منان غرور شخص متکبر را با ابتلای به فقر کاهش میدهد یا علاج میکند. نبی مکرم اسلام در روایتی فقر را از جمله راهکارهای درمان اینگونه از امراض میداند و میفرماید: «اگر سه چیز در میان بنیآدم نبود، هیچ چیزی سر او را فرود نمیآورد: مرض، مرگ و فقر»[۳۰].
- راحتی و آرامش: پیامبر خدا(ص) در روایتی فقر را نوعی راحتی برای انسان به شمار آورده[۳۱] و در روایتی دیگر، آن حضرت افزون بر اینکه فقر را نوعی راحتی دانسته است، بینیازی را نیز نوعی عقاب شمرده است[۳۲]. به نظر میرسد مراد و مفهوم این دست از روایات چنین باشد که فقیر راضی به فقر و صابر بر مشکلات آن، از دغدغۀ نگهداری آنچه ندارد و مسئولیت آن راحت است؛ و الّا چنانکه گفته آمد[۳۳] گاهی آنچنان عرصه بر فقیر تنگ میشود و تحت فشارهای ناشی از فقر قرار میگیرد که همه فکر او را به خود مشغول و آرامش را از وی سلب میکند. پس ترتب چنین اثری نسبی است؛ یعنی بر فقر هر فقیری بار نمیشود؛ بلکه تنها بر فقرِ فقیرِ راضیِ به فقر و صابرِ بر آن مترتب است؛ چنانکه به لحاظ عدم دغدغه بر نگهداری ثروتی که ندارد و عدم مسئولیت فقیر نسبت به فقرای جامعه و امثال آن همچون عدم موفقیت در عرصۀ امتحان با ثروت، نوعی راحتی و آرامش برای فقیر است.
- سلامتی: از دیگر آثاری که بر اساس برخی از روایات امکان ترتب آن بر فقر فراهم است، سلامتی است. امیرمؤمنان(ع) درباره تأثیر فقر بر سلامتی انسان فرموده است: «هر کس دوستدار سلامتی خویش است، باید تهیدستی را پیشه خود سازد»[۳۴]. سلامتی مترتب بر فقر میتواند سلامتی روحی باشد و میتواند سلامتی جسمانی باشد که با بهدورماندن از امراض ناشی از تموّل با پرخوریها و امثال آن حاصل میشود. البته ترتب چنین اثری بر فقر با آنچه گفته شد[۳۵] از آثار منفی و زیانبار آن بر سلامتی انسان - همچون سوء تغذیه، گرسنگیهای موجب مریضی و بلکه مرگ - منافات دارد، مگر اینکه این اثر هم نسبی باشد و بگوییم سلامتی مترتب بر فقر، تنها درباره فقیرانی است که از تغذیهای کافی برخوردار باشند، نه فقرایی که حتی از چنین تغذیهای برخوردار نیستند. شایان ذکر است آثار مثبت فقر به گونههای دنیوی آن هم محدود نمیشود؛ بلکه بر پایه روایاتی آثار مثبت دیگری در عالم آخرت نیز با الزامات و رعایت شرایطی بر آن مترتب میشود؛ مانند تسهیل در حساب[۳۶] و تسریع در استفاده از نعمتهای الهی[۳۷].[۳۸]
الزامات ترتب آثار مثبت بر فقر
برای دستیابی به آثار مثبت فقر، الزامات و شرایطی در پارهای از روایات ذکر شده است که از جمله نمونههای آن شرایط ذیل است:
- صبر بر فقر: از جمله بایدهای ترتب آثار مثبت بر فقر، صبر بر آن و تحمل شداید و دشواریهای آن است؛ چنانکه بر پایۀ روایتی پیامبر خدا(ص) در پاسخ دستهای از فقرا که خدمت آن حضرت رفتند و گفتند اغنیا قادر بر انجام حج و عمره و پرداخت صدقه جولی ما قدرت بر آن را نداریم. آن حضرت فرمود: بهیقین هر کدام از شما اگر صبر کند و خدا را منظور بدارد، برای او سه امتیاز است که حتی یکی از آنها برای اغنیا نیست[۳۹]. در برخی از احادیث قدسی نیز دستیابی فقیر به بعضی از مزایای اخروی آن مشروط به صبر بر مشکلات فقر شده است[۴۰]. البته شایان ذکر است که اولاً معنای صبرِ بر فقر، عدم مقابلۀ با آن و علاجنکردن آن نیست، بلکه معنای آن تحمل مشکلات آن و قناعت به اندک از حلال درآمد و ترجیح نداریِ همراه با طاعت خدا بر داراییِ همراه با معصیت او است. ثانیاً مراد از صبر بر فقر چنانکه در روایت اول به آن اشاره شده است، صبر برای خدا است، نه برای هوا و انگیزههای مادی دیگر هچمون صبر بر فقر برای زهدنمایی، صبر بر فقر برای دستیابی به هدفی چون اهداف مرتاضان و امثال آن. حتی صبر بر فقر برای دستیابی بر علم و دانش مقدس است، ولی ترتب چنین آثاری را در پی نخواهد داشت.
- رضایت به فقر: از دیگر الزامات ترتب چنین آثاری بر فقر، راضیبودن به فقر است که در برخی از روایات از جمله در روایتی از امیر مؤمنان(ع)، منوط به رضایت بر فقر است و به فقرای راضی به فقر اختصاص یافته است[۴۱].
- تواضع در برابر خدا: شرط دیگر تواضع و فروتنی فقیر در برابر خداست که در برخی دیگر از روایات به آن اشاره شده است. پیامبر خدا(ص) فرموده است: خداوند متعال به پنج گروه از مردم بر ملائکه خود مباهات میکند که از جملۀ آنها فقیران متواضع در برابر خدا هستند[۴۲]. افزون برآنچه گفته آمد شرایط دیگری نیز در برخی از منابع[۴۳] برای آن ذکر شده است که عبارتاند از:
- عفیف بودن: این شرط ترتب آثار وقتی برای فقیر محقق خواهد شد که آثار سوء فقر در اندیشه و عقیده و اخلاق و رفتارش تأثیر نگذارد.
- بینیازنمایی: فقیر میباید با گفتار و رفتارش از بروز و نمایش هر گونه خواری و خفت پرهیز کند و پاسدار عزت و کرامت خویش باشد.
- قانعبودن: شرط دیگر ترتب آثار مثبت بر فقر، قناعت فقیر به عطای الهی و پرهیز از حرص و ولع و شکستن حریمها و بسندهکردن به کسب درآمد از طریق حلال آن است.
- رضایت از خدا: رضایتداشتن از خدا و شکایتنکردن از او و اعتراضنکردن به او در حال فقر نیز از دیگر الزامات و شرایط ترتب آثار فقر است که به ضمیمه شرایط دیگری در منبع مورد اشاره از آن یاد شده است[۴۴].[۴۵]
منابع
پانویس
- ↑ «يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَة» (نهج البلاغه، ترجمه فیضالاسلام، ص۱۲۳۸، حکمت ۳۱۱).
- ↑ «قَالَ عَلِيٌّ(ع) لِابْنِهِ الْحَسَنِ: لَا تَلُمْ إِنْسَاناً يَطْلُبُ قُوتَهُ فَمَنْ عَدِمَ قُوتَهُ كَثُرَ خَطَايَاهُ» (محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰).
- ↑ «يَا بُنَيَّ مَنِ ابْتُلِيَ بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِيَ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ بِالضَّعْفِ فِي يَقِينِهِ...» (محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰).
- ↑ «يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ» (نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص۱۲۳۸، حکمت ۳۱۱).
- ↑ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لِلْحَسَنِ(ع):... يَا بُنَيَّ مَنِ ابْتُلِيَ بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِيَ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ... وَ النُّقْصَانِ فِي عَقْلِهِ وَ الرِّقَّةِ فِي دِينِهِ...» (محمد بن شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰).
- ↑ «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۰۷؛ شیخ صدوق، امالی، ص۲۹۵؛ شیخ صدوق، خصال، ج۱، ص۱۲؛ ورّام، مجموعه ورّام، ج۱، ص۱۸۵).
- ↑ «يَا بُنَيَّ مَنِ ابْتُلِيَ بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِيَ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ... وَ قِلَّةِ الْحَيَاءِ فِي وَجْهِهِ...» (محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰).
- ↑ «الْعُسْرُ يَشِينُ الْأَخْلَاقَ» (آمدی، غرر الحکم، ص۳۶۵).
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۸۰.
- ↑ «وَ قَالَ(ع) لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ: يَا بُنَيَّ، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ» (نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص۱۲۳۸، حکمت ۳۱۱).
- ↑ «الْحِرْمَانُ خِذْلَانٌ» (آمدی، غرر الحکم، ص۳۶۵).
- ↑ «مَنِ اسْتَغْنَى كَرُمَ عَلَى أَهْلِهِ وَ مَنِ افْتَقَرَ هَانَ عَلَيْهِمْ» (آمدی، غرر الحکم، ص۴۰۵).
- ↑ «وَ فِي الْفَقْرِ الْحَاجَةُ إِلَى الْبَخِيلِ» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۱؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۴۳۱).
- ↑ «الْفَقْرُ يُنْسِي» (آمدی، غرر الحکم، ج۱، ص۳۶۵).
- ↑ «الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۸۹، حکمت ۳).
- ↑ «يَا بُنَيَّ! الْفَقِيرُ لَا يُسْمَعُ كَلَامُهُ وَ لَا يُعْرَفُ مَقَامُهُ» (محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰).
- ↑ «الْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۹۴، حکمت ۵۶).
- ↑ «الْحِرْمَانُ خِذْلَانٌ» (آمدی، غرر الحکم، ح۳۶۵).
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۸۳.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ مِنْهُنَّ وَاحِدَةً لَمْ يَزَلْ نَاقِصَ الْعَيْشِ... وَ الثَّالِثَةُ السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ» (شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۸۴).
- ↑ «وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۹۸، حکمت ۱۰۸؛ سید رضی، خصائص الأئمه(ع)، ص۹۷؛ آمدی، غرر الحکم، ص۶۷؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۲۷۱).
- ↑ «وَ إِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا...» (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص۱۷۶، نامه ۵۳).
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۱۷۵، نامه ۵۳.
- ↑ محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج۴، ص۴۳۱-۳۸۰.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، ص۱۷۴، نامه ۵۳.
- ↑ «وَ كَثْرَةُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ مَذَلَّةٌ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ» (حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۹).
- ↑ «وَ احْتَجْ إِلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَسِيرَهُ وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظِيرَهُ» (شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۲۰).
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۸۷.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۱۴؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص۱۷۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۵۶.
- ↑ محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۳۳۸.
- ↑ ر.ک: همین نوشتار، «آثار فرهنگی و آثار اقتصادی».
- ↑ آمدی، غرر الحکم، ش۳۶۶.
- ↑ ر.ک: همین کتاب، بحث آثار سیاسی.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۶۵.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص۴۸؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص۷۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۳۴.
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۹۱.
- ↑ محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۴۸.
- ↑ محمد بن همام اسکافی، التمحیص، ص۴۵؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۰۶.
- ↑ «مُلُوكُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْفُقَرَاءُ الرَّاضُونَ» (آمدی، غرر الحکم، ص۳۶۶؛ ابنابیفراس ورام، مجموعه ورام، ج۲، صص۱۱۶و ۱۲۲.
- ↑ محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۹۶؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴۴.
- ↑ محمدنبی بن احمد تویسرکانی، لئالی الاخبار، صص۱۳۸ و ۱۵۵.
- ↑ محمدنبی بن احمد تویسرکانی، لئالی الاخبار، صص۱۳۸ و ۱۵۵.
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۹۳.