چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ (پرسش)
چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / عصر پس از ظهور / رجعت |
مدخل اصلی | رجعت در قرآن و روایات |
مدخل وابسته | ؟ |
چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیتالله محمد محمدی ریشهری، در کتاب «دانشنامهٔ امام مهدی» در اینباره گفته است:
- «ادله متعددی از قرآن کریم بر وقوع، و به طریق اولی بر امکان رجعت دلالت دارند. البته برای اثبات امکان رجعت، کافی است که به ادله معاد- که در قرآن فراواناند- مراجعه شود؛ زیرا ماهیت رجعت و معاد، یکی است و تنها ظرف آنها تفاوت دارد. بنا بر این، قابلیت قابل، وجود دارد. حال اگر کسی بدون نشان دادن هیچ تناقضی در رجعت، امکان آن را انکار میکند، در واقع به قدرت خدا کفر ورزیده است[۱]. بنا بر این، استبعادهای جمعی از مخالفان، از بیخبری است و یا از سر لجاجت. آیاتی که به نوعی بر رجعت دلالت دارند، فراوان اند و در این جا، تنها تعدادی را که با صراحت بیشتری بر رجعت در آینده دلالت دارند و قابل تأویل دیگر نیستند، خواهیم آورد، هر چند مفسران اهل سنت، به دلیل مخالفت جدی با رجعت، تلاشهای زیادی برای تأویل آنها کردهاند:
- {{عربی|اندازه=120%| ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ﴾[۲]. این آیه از دو بار مردن و زنده شدن یاد میکند. با توجه به این که مرگ، تنها در جایی معنا دارد که پیش از آن زندگی باشد، نمیتوان برخی تفاسیر[۳] را که مرگ اول را مربوط به نبودن قبل از خلقت معنا کردهاند، پذیرفت. جمله {{عربی|اندازه=120%| ﴿ أَمَتَّنَا ﴾، بر این دلالت دارد که گوینده، هویتی دارد و دو مرگ را درک کرده است، در حالی که پیش از به وجود آمدن، هویتی برای گوینده متصور نیست تا بگوید {{عربی|اندازه=120%| ﴿ أَمَتَّنَا ﴾. پس از بازگشت به زندگی در قیامت نیز دیگر مرگی نیست. حتی اگر نبود قبل از خلقت را "مرگ" به حساب آوریم، اما "میراندن" به حساب نمیآید؛ زیرا در میراندن، شرط است که فرد، قبل از مردن، زنده باشد. این آیه، از "میراندن" سخن میگوید، نه از "مرگ". پس این تفسیر نمیتواند درست باشد. سُدی[۴]، مرگ اول را در دنیا و زنده شدن اول را در قبر میداند که در آن جا مورد خطاب قرار میگیرد، سپس میمیرد و مجدداً در قیامت زنده میشود. ابن کثیر ضمن بیان گفته سدی، نظر ابن زید را نیز نقل میکند که بر اساس آن، یک زندگی در عالم ذر است و یکی در عالم دنیا و دو مرگ نیز در پی هر زندگی است. وی هر دو را رد میکند و میگوید: لازمه آنها، این است که سه زندگی و مرگ داشته باشند[۵]. البته استدلال وی مخدوش است؛ زیرا با این حساب، سه زندگی و دو مرگ درست میشود، نه سه مرگ؛ زیرا پس از آخرین زندگی، یعنی حیات اخروی، دیگر مرگی در کار نیست. فخر رازی نیز از جمع زیادی از عالمان و مفسران[۶] یاد میکند که معتقدند این آیه بر این دلالت دارد که پس از مرگ و قبل از قیامت، زندگی دیگری در قبر وجود دارد که پس از آن دوباره در قبر میمیرد[۷]. تفسیر مرگ در قبر، پذیرفتنی نیست؛ زیرا قبر، جایگاه مرگ انسان است و با خود مرگ، در واقع، حیات برزخی آغاز میشود، نه این که ابتدا مرده باشد و سپس حیاتی دیگر پیدا کند[۸]. البته خود وی، این تفسیر را نمیپذیرد؛ اما نشان میدهد که از منظر بسیاری از مفسران اهل سنت، این آیه بر حیاتی دیگر قبل از قیامت دلالت دارد. این، نوعی رجعت است، هر چند با رجعت شیعه تفاوت دارد. در مجموع باید پذیرفت که از این آیه، سه زندگی فهمیده میشود. زندگی اول را باید ملاک ساخت "هویت انسان" دانست، که زمینهساز دو مرگ و دو احیای پس از مرگ میشود. در آیه نیز ابتدا دو مرگ و پس از آن، دو احیا آمده است. بنا بر این، تنها با پذیرش رجعت میتوان دو مرگ را به خوبی تفسیر کرد. این تفسیر از امام صادق(ع) نیز نقل شده است[۹].
- {{عربی|اندازه=120%| ﴿ إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد﴾[۱۰]. بسیاری از فرستادگان و اولیای خداوند، در زندگی دنیا یاری نشدند. آنان، یا کشته شدند و یا به اهداف متعالیشان در زندگی دنیا دست نیافتند؛ اما از سوی دیگر، خداوند، وعده نموده که آنان را در دنیا و آخرت یاری کند. مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه، راههای مختلفی رفتهاند و تأویلهای گوناگونی ارائه کردهاند. فخر رازی ناچار شده است برای این که با وجود کشته شدن و شکست ظاهری رسولان و مؤمنان، یاری شدن دنیوی آنان را درست کند، به هفت تأویل دست بزند. این هفت تأویل، عبارتاند از: کمک شدن با حجت و استدلال، یاری شدن با زنده ماندن نام آنان، انتقام گرفتن خون آنان، مدح و ستایش مردمان، نورانیت و یقین باطنی آنان، کوتاه بودن دولت باطل، محظورات و مشکلات پیش آمده برای آنان، به دلیل این که موجب افزایش مقام و مرتبت آنان میگردد[۱۱]. غالب مفسران اهل سنت، یک یا چند تأویل از این تأویلات را انتخاب کردهاند[۱۲]. برخی نیز تأویلاتی دیگر افزودهاند، از جمله: نگریستن به عاقبت کار جهان[۱۳]، اقتدای مردمان به سیره آنان[۱۴] و کفایت نصرت غالب رسولان[۱۵]. چنان که ملاحظه میشود، هیچ یک از این تأویلات، در جایی که تفسیر درست و مطابق ظاهر آیه وجود دارد، پذیرفتنی نیستند. افزون بر این، هر گونه تأویلی باید مستند به دلیل و قرینه باشد و این مفسران، هیچ دلیلی بر تأویلات یاد شده، اقامه نکردهاند. تنها تفسیر درست بیتأویل، پذیرش رجعت آنها در آخر الزمان است که روز نصرت حق و از بین رفتن باطل است. آیات متعددی با این مضمون وجود دارند که در آنها وعده یاری خداوند داده شده یا گفته شده که خدا و فرستادگانش پیروز خواهند بود، که البته تنها میتوان به عمومیت آنها استناد کرد و به عنوان شواهد تقویت کننده استدلال از آنها بهره گرفت[۱۶]. آیه مورد بحث، به صراحت، یاری رسولان و مؤمنان را در زندگی دنیا بیان کرده است و معنای اولیه و روشن یاری، پیروزی و غلبه آنان بر مخالفان است. در تفسیر القمی، حدیثی از امام صادق(ع) در توضیح آیه آمده است که همین تفسیر را میکند و پیروزی رسولان و مؤمنان را در رجعت میداند[۱۷].
- {{عربی|اندازه=120%| ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾[۱۸]. این آیه دلالت دارد که گروهی از کافران، رجعت میکنند. امام باقر(ع) در برابر مخالفان رجعت، این آیه را دلیلی بر وقوع رجعت در آینده مینماید: ابو بصیر گفت: امام باقر(ع) پرسید: آیا اهل عراق، رجعت را انکار میکنند؟ گفتم: بله. فرمود: آیا قرآن را نخواندهاند که: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا...﴾"[۱۹]. اهل سنت این آیه را دلیل بر حشر در قیامت گرفتهاند. قمی در تفسیرش به نقل از امام صادق(ع) به این گروه پاسخ میدهد: آیا در قیامت، گروهی از هر امتی محشور میشوند و بقیه رها میگردند؟ چنین نیست. این مربوط به رجعت است آیه قیامت، این است: "و آنها را محشور میکنیم و کسی از آنها بر جای نمیماند"[۲۰] {{عربی|اندازه=120%|"أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُه ﴿وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً﴾[۲۱]. عموم مفسران اهل سنت، این آیه را مربوط به حشر در قیامت دانستهاند و بدون جواب دادن به اشکال یاد شده به تفاوت میان دو حشر ذکر شده در آیه اشاره نکردهاند [۲۲]. برخی تفسیرها در بیان تفاوت دو حشر گفتهاند که حشر عمومی (در آیه ۴۷ سوره کهف) برای همه است و حشر در آیه مورد بحث، خاص کافران است که بعد از حشر کلی اتفاق میافتد و برای عذاب کردن آنهاست[۲۳]. اولاً، چنین برداشتی از آیه، هیچ دلیل و شاهدی ندارد. ثانیاً، آن دیگر حشر نیست؛ زیرا در حشر به معنای لغوی، سه قید وجود دارد: برانگیختن، جمع کردن و راندن[۲۴]، در حالی که کافران، قبل از این از قبور برانگیخته شدهاند و دوباره برانگیخته نمیشوند و حشر مجدد برایشان بیمعنا است. در حشر به معنای اصطلاحی نیز لازم است که جمع کردن از قبور باشد که با تفسیر یاد شده، کافران قبلًا محشور شدهاند و حشر مجدد آنها تحصیل حاصل و بیمعناست. در این میان، آلوسی به نقل از طبرسی در مجمع البیان، به نظریه شیعه اشاره و آن را رد میکند؛ اما میگوید: نهایت چیزی که از این آیه فهمیده میشود، رجعت گروهی از کافران است و جزئیات عقاید شیعه در این باره به وسیله این آیه اثبات نمیشود؛ بلکه تنها اصل رجعت اثبات میگردد[۲۵]. البته آلوسی نگفته که کدام مفسر شیعی تلاش کرده تا جزئیات رجعت را با این آیه اثبات کند، افزون بر این که خود وی میگوید: طبرسی نیز تنها اصل رجعت را از آیه استفاده کرده است، نه بیشتر[۲۶]. بنا بر این، میتوان گفت: با این آیه اصل رجعت اثبات میشود و جزئیات آن را احادیث بیان میکنند.
- {{عربی|اندازه=120%| ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾[۲۷]. مضمون آیه این است که رجعت برای گروههایی از مردم جایز، اما برای گروههایی، حرام است؛ زیرا اگر رجعت بر همه حرام باشد، گفته نمیشود که بر هلاکشدگان حرام است و آنان باز نخواهند گشت. از سوی دیگر نمیتوان گفت که این آیه مخصوص قیامت است؛ زیرا در قیامت، همه باز میگردند تا به حساب اعمالشان رسیدگی شود، چه هلاکشده و چه غیر هلاکشده. بنا بر این، تنها تفسیر صحیح، این میشود که بپذیریم گروهی از غیر هلاکشدگان، باز خواهند گشت؛ اما هلاکشدگان، بازگشت ندارند. این تفسیر از امیر مؤمنان(ع)[۲۸]، و از امام باقر و امام صادق(ع) روایت شده است[۲۹] و این آیه بهترین دلیل بر رجعت است. مفسران اهل سنت، در تفسیر این آیه چند دسته شدهاند. برخی هلاک و رجوع را مطابق ظاهر آیه، مادی و جسمانی میدانند و درباره این پرسش که: "اگر رجعتی برای هیچ کس واقع نمیشود، چرا خدای متعال در این آیه حکم عدم بازگشت را به اقوام هلاک شده، اختصاص داده است؟"، سکوت کردهاند[۳۰]. دسته دیگر، هلاک و رجوع را معنوی در نظر گرفتهاند و گفتهاند: مراد، آن است که خداوند، هلاک برخی را مقدر کرده است؛ زیرا آنان از گناه و کفر خویش باز نمیگردند. اینان مجبور شدهاند: چند تأویل و چند تقدیر درست کنند که همه آنها خلاف ظاهر آیه است[۳۱]. دسته سوم، هر دو احتمال را دادهاند[۳۲]. طبری ضمن اشاره به نظر امام باقر(ع) و مسئله رجعت، احتمال دوم را ترجیح میدهد. استدلال وی برای ترجیح احتمال دوم، این است که خدای متعال از کار خودش در قبال کسانی خبر میدهد که از پاسخ مثبت به رسولان اجتناب کردهاند، نه از هلاک کردن کسانی که کفر ورزیدهاند یا کار نیک نکردهاند. این استدلال، مخدوش است؛ زیرا اشکالی ندارد که خداوند، سرنوشت کسانی را که با رسولان مخالفت کردهاند و به آنان کفر ورزیدهاند، بیان کند و بگوید: آنان رجعت نخواهند کرد. افزون بر این، تأویل طبری- که به تبع عکرمه و دیگران است-، خلاف ظاهر آیه است و دلیلی بر ضرورت و جواز این تأویل وجود ندارد[۳۳].
- {{عربی|اندازه=120%| ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۳۴]. این آیه از پیمانی جدی و مؤکد یاد میکند که خدا از پیامبران گذشته گرفته و بر اساس آن باید به رسول خدا(ص) ایمان بیاورند و او را یاری دهند. خداوند، این پیمان را با انواع تأکیدها و اقرار گرفتن و شاهد گرفتن تشدید میکند. این یاری هنوز به طور روشن و کامل واقع نشده است و انتظار میرود در رجعت اتفاق افتد و اگر اتفاق نیفتد، با این همه تأکید و پافشاری بر این پیمان، سازگار نیست. البته میتوان مصادیق ضعیفتری از یاری را در نظر گرفت که قبلًا واقع شده باشد. مثلًا به وسیله دعوت پیروانشان به پذیرش پیامبری که بعد خواهد آمد[۳۵]، یا این که مقصود از انبیایی که از آنها پیمان گرفته شده، خود آنها نباشند، بلکه فرزندانشان باشد[۳۶]. برخی نیز مراد از رسول را پیامبر اسلام ندانستهاند و آن را تعمیم دادهاند و گفتهاند: هر پیامبر جدیدی که آمد، قبلیها باید به او ایمان بیاورند و یاریاش کنند؛ اما این معانی با ظهور اولیه آیه سازگار نیست و تا مجبور، نباشیم نباید به این تأویلات دست بزنیم، افزون بر این که هر تأویلی محتاج قرینه و دلیل است و هیچ دلیلی برای این تأویلات ذکر نشده است. اکثر این مفسران، قرائتی دیگر را نقل میکنند که به کلی معنا را تغییر میدهد. آنها به جای لفظ "میثاق النبیین" از لفظ "میثاق اهل الکتاب" استفاده کردهاند تا دیگر نیازی به این تأویلات نباشد؛ ولی هیچ یک آن را ترجیح ندادهاند[۳۷]. ابن کثیر از امام علی بن ابی طالب(ع) و ابن عباس نقل میکند که به نظر آنان این آیه میگوید که اگر پیامبر اسلام(ص) مبعوث شد و آن انبیا زنده باشند، باید به او ایمان آورند و یاریاش کنند[۳۸]. ظاهراً ابن کثیر نمیخواهد رجعت را بپذیرد و زنده بودن دیگر پیامبران را در زمان حیات پیامبر اسلام، امری فرضی در نظر میگیرد؛ اما با روایتی که نقل میکند، این موضوع را روشن میکند که در نظر برخی صحابه امکان چنین همزمانیای وجود دارد. از طرف دیگر، خداوند متعال پیمانی بیخاصیت و بیمصداق از انبیا نمیگیرد، آن هم چنین پیمان غلیظ و مستحکمی. این پیمان باید مصداق پیدا کند و مصداق آن، تنها در رجعت است. حدیث یاد شده را تعدادی دیگر از مفسران اهل سنت نقل کردهاند[۳۹]. در روایت تفسیر النعمانی از امیر مؤمنان(ع) برای اثبات رجعت به چند آیه قرآن، از جمله به این آیه استناد شده است[۴۰]. این آیه اگر دلیلی قاطع بر اثبات رجعت نباشد، دست کم تأیید آن است»[۴۱].
پاسخهای دیگر
۱. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت؛ |
---|
|
۲. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ زیرا نفی امکان، یا نفی امکان ذاتی است یا نفی امکان وقوعی. اولی، مستلزم نشان دادن تناقض درونیاست. در رجعت، هیچ تناقضی وجود ندارد. دومی، یا به دلیل ناتوانی فاعل است و یا از عدم قابلیت قابل. قابل در این جا انسان است که پس از مرگ، امکان احیای آن وجود دارد؛ زیرا به اتفاق همه علمای اسلامی، انسان پس از مرگ، دوباره زنده خواهد شد. بنا بر این، تنها راه نفی امکان رجعت، نفی قدرت فاعل است و این، موجب کفر به قدرت خداست، هر چند ناآگاهانه.
- ↑ میگویند: پروردگارا! دو بار، ما را به مرگ رسانیدی و دو بار، ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم. پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟؛ سوره غافر، آیه ۱۱.
- ↑ مانند ابن مسعود، ابن عباس، ضحاک، قتاده و ابو مالک. ابن کثیر و تعدادی دیگر از مفسران اهل سنت، از اینتفسیر پیروی کردهاند (تفسیر ابن کثیر، ج ۷، ص ۱۲۲).
- ↑ اسماعیل ابن عبدالرحمن (م ۱۲۷ ه ق) یکی از مفسران قرن دوم است.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۷، ص ۱۲۳.
- ↑ مانند: سدی، جبایی، بلخی و کسانی که از اینها تبعیت کردهاند. تعبیر فخر رازی، «کثیر من مفسرین» است.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۴۹۴.
- ↑ حدیث معروف از پیامبر خدا (ص) که میفرماید: "مَن ماتَ فَقَد قامَت قِیامَتُه"؛ «کسی که بمیرد، قیامتش برپا شدهاست» (بحار الأنوار، ج ۶۱، ص ۷) نیز مؤید این مطلب است.
- ↑ علی بن ابراهیم درباره سخن خداوند: ﴿ رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن... مِنْ سَبِيل﴾ میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "َّ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَة"؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۲۵۶.
- ↑ در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویدهاند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان برپای میایستند، قطعاً یاری میکنیم؛ سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۵۲۳- ۵۲۴.
- ↑ مانند: عبد الکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن (ج ۱۲، ص ۱۲۴۶)، بروسوی در روح البیان (ج ۸، ص ۱۹۴)، مراغی در تفسیر المراغی (ج ۲۴، ص ۸۲)، مظهری در التفسیر المظهری (ج ۸، ص ۲۶۴)، زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج (ج ۲۴، ص ۱۴۲)، حجازی در التفسیر الواضح (ج ۳، ص ۳۱۰)، طنطاوی در التفسیر الوسیط (ج ۱۲، ص ۲۹۸)، سورآبادی در تفسیر سورآبادی (ج ۴، ص ۲۲۰۲) آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن (ج ۱، ص ۸۹۰)، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۱۵، ص ۳۲۲)، سیوطی در الدر المنثور (ج ۵، ص ۳۵۲) و دیگران.
- ↑ روح المعانی، آلوسی، ج ۲۴، ص ۷۶.
- ↑ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نیشابوری، ج ۶، ص ۴۰.
- ↑ طبری در جامع البیان: (ج ۱۲ جز ۲۴، ص ۷۴) و ابن کثیر در تفسیرش (ج ۷، ص ۱۳). نکته عجیب در این تأویل، این است که طبری و ابن کثیر ادعا کردهاند که غالب رسولان، یاری شدهاند، در حالی که اکثر آنها در حیات دنیا منزوی، کشته، بییاور، مورد تمسخر و خلاصه شکست خورده ظاهری بودهاند و تنها عده کمی از رسولان یاری شدهاند و با عده کم نمیتوان چیزی را به همه آنها نسبت داد. کافی است نگاهی به وضعیت دینی اکثر مردم جهان بیندازیم. اغلب آموزههای موجود ادیان، به گونهای تحریف شده در اختیار مردمان است. آموزههای اصلی عیسی مسیح (ع) در دست نیست و آنچه به نام مسیحیت تبلیغ و ترویج میشود، فاصله زیادی با آموزههای اسلامی دارد. ادیان شرقی، دچار چندگانهپرستی یا بیخدایی هستند. یهودیت به دینی نژادپرستانه تبدیل شده است. اسلام نیز دچار اختلافات فرقهای است و از میلیونها پیروان آن، تنها عدهای اندک، بر طریق حق هستند. با این حال، چگونه میتوان ادعای موفقیت غالب رسولان را داشت.
- ↑ مانند آیه: ﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾؛ «سخن ما درباره بندگان فرستاده ما سبقت یافته، که ایشان، آری تنها ایشان، یاری خواهند شد و به درستی که تنها لشکریان ما، غالباند» (صافات، آیه ۱۷۱- ۱۷۳) و نیز آیه: ﴿كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي﴾؛ «خدا چنین نوشته که: من و فرستادگانم به طور مسلم غالبیم» (مجادله، آیه ۲۱).
- ↑ "عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾ قَالَ: ذَلِكَ، وَ اللَّهِ، فِي الرَّجْعَةِ. أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِيَاءِ كَثِيرَةُ لَمْ يَنْصُرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قَتَلُوا، وَ أَئِمَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ قَتَلُوا وَ لَمْ يَنْصُرُوا، وَ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ". امام صادق(ع) این آیه را مربوط به رجعت دانسته و فرموده: «آیا نمیدانی که بسیاری از انبیا و امامان پس از آنها، یاری نشدند و کشته شدند؟ این کار، در رجعت اتفاق خواهد افتاد» (تفسیر القمی، ج ۲، ص ۲۵۸. نیز، ر.ک: همین دانشنامه، ص ۱۷، ح ۱۴۲۷.
- ↑ و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند، محشور میگردانیم. پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند؛ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ {{عربی|اندازه=120%|" قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع): «يُنْكِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «أَ مَا يَقْرَءُونَ الْقُرْآن ﴿وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا...﴾ "؛ ر.ک: دانشنامه، ص ۷، ح ۱۴۱۷.
- ↑ در آیه بعد آمده است: ﴿وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا﴾؛ و ایشان به صف، بر پروردگارت عرضه میشوند و به آنها میفرماید: به راستی همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، باز به سوی ما آمدید؛ بلکه پنداشتید هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد».
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.تفسیر القمی، ج ۱، ص ۲۴، بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۵۱.
- ↑ از جمله: عبد الکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن (ج ۱۰، ص ۲۹۴)، مراغی در تفسیر المراغی (ج ۲۰، ص ۲۲)، مظهری در التفسیر المظهری (ج ۷، ص ۱۳۵) زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج (ج ۲۰، ص ۳۶)، حجازی در التفسیر الواضح (ج ۲، ص ۸۰۷)، طنطاوی در التفسیر الوسیط (ج ۱۰، ص ۳۵۹)، سورآبادی در تفسیر سورآبادی (ج ۳، ص ۱۷۹۲)، آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن (ج ۱، ص ۷۲۸)، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۱۳، ص ۲۳۸)؛ سیوطی در الدر المنثور (ج ۶، ص ۳۸۴)، طبری در جامع البیان (ج ۱۱، ص ۷)، ابن کثیر در تفسیر ابن کثیر (ج ۶، ص ۲۲۴) ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم (ج ۹، ص ۲۹۲۷) نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۵، ص ۳۲۲) و دیگران.
- ↑ مانند: آلوسی در روح المعانی، ج ۲۰، ص ۲۶.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۲، ص ۲۲۴.
- ↑ روح المعانی، ج ۲۰، ص ۲۶.
- ↑ روح المعانی، ج ۲۰، ص ۲۶.
- ↑ و بر [مردم] شهری که آن را هلاک کردهایم، بازگشتشان [به دنیا] حرام است؛ سوره انبیا، آیه ۹۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۱۸، ح ۱۴۹ (به نقل از تفسیر النعمانی).
- ↑ تفسیر علی بن ابراهیم با سندش به نقل از محمد بن مسلم درباره سخن خدای متعال: ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾؛ «و [مردم] شهری که هلاکشان کردم، از بازگشتن [به دنیا] محروم هستند» آورده است که امام باقر (ع) فرمود: «هر شهری که خداوند، مردمش را با عذاب هلاک کند، در رجعت، باز نمیگردند». توضیح تفسیر القمی: این آیه از قویترین دلیلهای رجعت است؛ زیرا هیچ مسلمانی، منکر این نیست که همه مردم، روز قیامت باز میگردند، چه [با عذاب] هلاک شده باشند و چه نشده باشند، و آیه که میفرماید: «باز نمیگردند» مقصودش رجعت است؛ زیرا همین افراد هلاک شده در قیامت باز میگردند تا به دوزخ درآیند (ر.ک: ص ۱۱، ح ۱۴۲۱ «تفسیر القمی»).
- ↑ مانند ابن عباس، فریابی، قتاده، مقاتل، ابن ابی حاتم و بیهقی (ر.ک: روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج ۹، ص ۲۵۰ و الدر المنثور، ج ۵، ص ۶۷۲).
- ↑ مانند زجاج، ابوعتبه، مجاهد، حسن و عکرمه (ر.ک: روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج ۹، ص ۲۵۰، و الدر المنثور، ج ۵، ص ۶۷۲).
- ↑ مانند آلوسی در روح المعانی (ج ۱۷، ص ۹۱)، سیوطی در الدر المنثور (ج ۵، ص ۶۷۲)، قرطبی در الجامعلأحکام القرآن (ج ۱۱، ص ۳۴۱)، زحیلی در تفسیر الوسیط (ج ۲، ص ۱۶۱۵) و التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج (ج ۱۷، ص ۱۳۰) و سورآبادی در تفسیر سورآبادی (ج ۳، ص ۱۵۸۴).
- ↑ عجیبتر از کار طبری، ابن کثیر است که نظر امام باقر (ع) را در کنار نظر ابن عباس و قتاده و دیگران، از جمله کسانی بر میشمرد که رجوع را بازگشت به دنیا قبل از روز قیامت معنا میکنند (تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص ۳۶۶)؛ اما پس از این سکوت میکند و بقیه کلام امام باقر (ع) را نمیآورد که این آیه را دال بر رجعت گروهی دیگر از مردمان میداند. این جاست که میزان امانتداری این مفسران معلوم میشود.
- ↑ و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستادهای آمد که آنچه را با شماست، تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریاش کنید. [آن گاه] فرمود: "آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟". گفتند: آری، اقرار کردیم. فرمود: "پس گواه باشید و من با شما از گواهانم؛ سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ این تأویل از سوی بسیاری از مفسران اهل سنت ارائه شده است، از جمله، طبری در جامع البیان (ج ۳ جزء ۳، ص ۳۳۲)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۲، ص ۱۹۸)، آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن (ج ۱، ص ۱۴۴)، ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم (ج ۲، ص ۶۹۴) و دیگران.
- ↑ نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۲، ص ۱۹۸) این احتمال را میدهد.
- ↑ تقریباً همه تفاسیر یاد شده، به این قرائت اشاره کردهاند.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۶.
- ↑ مانند طبری در جامع البیان (ج ۳ جزء ۳، ص ۳۳۲)، ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم (ج ۲، ص ۶۹۴)، سیوطی در الدر المنثور (ج ۲، ص ۲۵۲)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۲، ص ۱۹۸) و قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۴، ص ۱۲۵).
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۱۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۸، ص۵۲، ۶۳.
- ↑ سوره نمل، ۸۳.
- ↑ سوره کهف، ۴۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۶؛ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۳۱۰.
- ↑ سوره مؤمن، ۱۱.
- ↑ تفسیر برهان، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ همان.
- ↑ سوره مومن، ۵۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص:۳۵۸.
- ↑ «گفت: چه کسی زنده میکند استخوانها را، در حالی که پوسیده است؟ بگو: زنده میکند آنها را، کسی که بار اول آنها را آفریده است. او به تمام مخلوقات داناست» سوره یس، آیه۷۸ و۷۹
- ↑ «آیا پروردگار توانایی زنده کردن مردگان را ندارد» سوره قیامة، آیه۴۰
- ↑ «آیا از حال کسانی که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ خدا به آنان گفت: بمیرید همه مردند آن گاه آنان را زنده کرد...» سوره بقره، آیه۲۴۳
- ↑ از سه هزار نفر تا هفتاد هزار نفر شمرده شدهاند
- ↑ نک: تفاسیر شیعه: مجمع البیان، طبرسی، ج۱، ص۶۰۵؛ ترجمه تفسیر المیزان، سی دمحمد باقر موسوی همدانی، ج۲، ص۴۲۶؛ تفسیر موضوعی قرآن، عبدالله جوادی آملی، ج۴، ص۱۲۲؛ تفاسیر اهل سنت: تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیره، ج۱، ص۶۶۱؛ تفسیر طبری، ج۲، ص۳۶۸؛ غرائب القرآن، نیشابوری، ج۲، ص۳۹۰ و...
- ↑ بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۱۸؛ کافی، ج۸، ص۱۹۸
- ↑ «ای موسی، تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. پس در حالی که مینگریستند، صاعقه شما را فراگرفت، سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شکرگزاری کنید» سوره بقره، آیه۵۵ و۵۶
- ↑ عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۰۰
- ↑ تفاسیر شیعه: تبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۵۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۴۶؛ تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۵۹؛ تفاسیر اهل سنت: الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج۱، ص۴۰۳؛ مدارک التنزیل، نسخی، ج۱، ص۵۳ – ۵۴؛ غرائب القرآن، نیشابوری، ج۱، ص۲۹۰ و...
- ↑ «یا چون آن کسی که به شهری که بامهایش فرو ریخته بود عبور کرد وبا خود گفت چگونه خدا این مردگان را زنده میکند؟ پس خدا او را صد سال میراند. آن گاه، او را برانگیخت و گفت چقدر درنگ کردی؟ گفت: یک روز یا پارهای از روز، گفت: بلکه صد سال درنگ کردی، به خوراک و نوشیدنی خود بنگر تغییری نکرده است، و به چارپای خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده است. این ماجرا نشانهای از قدرت خدا برای مردم است. به استخوانها بنگر چگونه آنها را به هم پیوند میدهیم و گوشت بر آن میپوشانیم. پس هنگامی که چگونگی زنده شدن مردگان برای او آشکار شد، گفت: اکنون میدانم خدا بر هر چیزی تواناست.» سوره بقره، آیه۲۵۹
- ↑ تفسیر المنار، رشیدرضا، ذیل آیه
- ↑ تفاسیر شیعه: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۵۵۴؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲، ص۲۲۰؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبد الله جوادی آملی، ج۴، ص۱۲۳
- ↑ سوره بقره، آیه۷۲ و۷۳
- ↑ سوره بقره، آیه۷۲ و۷۳
- ↑ نک: رجعت از نظر شیعه، نجم الدین طبسی، ص۳۷ - ۴۲؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، خدامراد سلیمیان، ص۶۶ – ۱۰۸
- ↑ «روزی فرا خواهد رسید که از هر امتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب میکردند، محشور میکنیم و آنها را نگه میداریم تا به یکدیگر ملحق شوند» سوره نمل، آیه۸۳
- ↑ «... آنان را محشور میکنیم و احدی را نمیگذاریمم سوره کهف، آیه ۴۷
- ↑ تبیان، شیخ طوسی، ج۸، ص۱۲۰؛ مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۳۶۶؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۵۰۷
- ↑ نک: رجعت از نگاه شیعه، نجم الدین طبسی، ص۴۲ – ۵۲؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، خدامراد سلیمیان، ص۱۰۹ - ۱۴۲
- ↑ روایات به این مضمون در مهمترین کتابهای اهل سنت: صحیح بخاری، ج۴، ص۲۴۶، کتاب الاعتصام؛ صحیح مسلم، کتاب العلم؛ مسند احمد، ج۲، ص۳۲۷؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۲۱۸. کتاب های شیعه: من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳؛ کمال الدین، ج۲، ص۵۲۹؛ عیون اخبار الرضا، ص۲۰۰
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۴۹۲.