یأس در معارف مهدویت
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل یأس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- یکی از راههای شناخت چیزی، شناخت ضد آن است، تا آن جا که گفتهاند: "انما تعرف الاشیاء باضدادها". "جز به ضد، ضد را همی نتوان شناخت". آری، قطعاً شناخت ضد هر چیز، در شناخت حقیقت آن مؤثر و مفید است. این قاعده در مورد "انتظار" هم صدق میکند، به طوری که برای شناخت انتظار از ضد آن کمک میگیرند. در کتاب شریف مکیال المکارم، پس از ذکر "تهیؤ" که از لوازم انتظار است، برای تکمیل آن تعریف، از ضدش – که یأس میباشد – کمک گرفته شده است. یأس به معنای ناامیدی، نقطه مقابل انتظار است که امید در آن موج میزند. اگر انتظار به معنای "انتظار ظهور" باشد، ضد آن "یأس از ظهور" میباشد که مفهوم آن کاملاً وجدانی است. اما بسیاری اوقات انتظار به معنای "انتظار فرج" به کار رفته است که در این صورت ضد آن یأس از امداد و کمک الهی میباشد. چنین یأسی از بزرگترین گناهان کبیره به شمار آمده است. برای شناخت معنای دقیق "انتظار فرج" قدری در مورد آن توضیح میدهیم.
- در قرآن کریم، سفارش حضرت یعقوب به فرزندانش در مورد یافتن حضرت یوسف نقل شده است که فرمود: ﴿وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾[۱] در احادیث وقتی گناهان کبیره را بر شمردهاند، بعد از "شرک به خدا" که بزرگترین گناه است، "یأس از رحمت خدا" را دومین گناه بزرگ محسوب کردهاند. از حضرت موسی بن جعفر (ع) منقول است که فرمودند: «"اَکبَرُ الکَبائِرِ - الشِرکُ بِاللهِ ... وَ بَعدَهُ الیَأسُ مِن رَوحِ اللهِ. لِأنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: ولا تَیأَسُوا..."»[۲]
- انسان اگر در گرفتاری واقع شود، چه این گرفتاری، مصیبت و سختی دنیوی باشد و چه گرفتاری معنوی و روحی که بر اثر ابتلا به معاصی برایش حاصل میشود، نباید از کمک خداوند و رحمت او ناامید شود. ناامیدی از رحمت و دستگیری خداوند، گناهی است بالاتر از هر گناه دیگری که انسان گناهکار را گرفتار کرده است. امیر مؤمنان (ع) فرمودند: «"أَعظَمُ البَلاءِ اِنقِطَاعُ الرَّجَاءِ"»[۳]. پس هر قدر گرفتاری انسان شدید باشد، ناامیدی از رحمت خداوند، از آن شدیدتر و سختتر است. هیچ گاه امید انسان به دستگیر خداوند نباید از بین برود، زیرا چه بسا از طریقی که انسان تصورش را نمیکند، رحمت الهی شامل حالش گردد. لذا فرمودهاند: «"كُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو"»[۴]. به چیزی که امید (وقوعش را) نداری، از آن چه امید (وقوعش را) داری، امیدوار باش.
- اگر کسی امیدش به دستگیری پروردگار باشد، چه بسا در زمانی که به لحاظ محاسبات عادی هیچ گونه امیدی نمیرود، باب فرج و گشایشی برایش باز شود که وقتی روی حسابهای معمولی امید آن میرفت، باز نشده باشد. هر قدر اعتماد به "توحید" در انسان قویتر باشد، امیدش به دستگیری خداوند در گرفتاریها بیشتر و ناامیدیاش از رحمت الهی کمتر است. این امر در مورد همه گرفتاریها، چه مادی و چه معنوی، صدق میکند. فرض کنید برای کسی یک گرفتاری مالی پیدا میشود. رفع این گرفتاری به چیست؟ اگر آن فرد مؤمن موحد باشد، کاملاً توجه دارد که رفع این گرفتاری فقط و فقط به دست خداود است. او باید موجبات و اسباب رفع این گرفتاری را فراهم کند. تا خداوند اراده نکند، تلاش هیچ کس در این زمینه به جایی نمیرسد. البته به اسباب و وسائط رجوع میکند، ولی آنها را فقط وسیله میداند و کار را تنها و تنها به خداوند میسپارد.
- همین طور، اگر فرزند انسان بیمار شود، باید به پزشک مراجعه کند. ولی موحد کسی است که مراجعه به پزشک را صرفاً سبب و وسیلهای میداند که عقلاً و شرعاً مؤظف به انجام آن است و رفع بیماری و گرفتاری را فقط و فقط به دست خداوند میداند. در مقابل، غیر موحد یا موحدی که عقیده دارد ولی در عمل از اعتقادش، غافل است و درجه بالایی در توحید ندارد، در هنگام گرفتاری، بدون توجه به این که رفع آن فقط به دست خداوند است، به اسباب و وسائط رجوع میکند و به آنها دل میبندد، یعنی به صورت ناآگاهانه و از روی غفلت، برای غیر خداوند (مخلوقات) به نوعی استقلال در تأثیر قائل میشود. این همان شرکی است که متأسفانه بیشتر اهل ایمان گرفتارش هستند. ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾[۵] این شرک البته غیر از شرک در عبادت و بندگی خداست و انسان را از دایره توحید به کلی خارج نمیکند، ولی البته نشان دهنده ضعف در اعتقاد به توحید میباشد که اکثر مؤمان از روی غفلت و بیتوجهی – و البته ضعف اعتقادی – به آن مبتلا میگردند. هر چه انسان اعتقادش به توحید قویتر شود، امیدش در گرفتاریها به خداوند بیشتر و به غیر او کمتر میشود. بالاترین حد مطلوب این است که انسان فقط و فقط به خدای خود امید داشته باشد. رئیس موحدان در این باره فرمودهاند: «"اجْعَلُوا کل رجائکم لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ لا تَرْجُوا أَحَداً سِوَاهُ"»[۶].
- بسیاری از انسانهای با ایمان، اگر گرفتاری بزرگی پیدا کنند، بیشتر و عمیقتر به خدا امید میبندند. ولی همین افراد اگر گرفتاری کوچکتری داشته باشند، کمتر به خدا توجه میکنند و بیشتر به اسباب دل میبندند. اگر کسی بیماری سرما خوردگی پیدا کند، کمتر به یاد خدا و دستگیری او میافتد و بیشتر به دارو و معالجات پزشکی امید میبندد. ولی همین شخص اگر به سرطان مبتلا شود، چون امید زیادی به تأثیر معالجات پزشکی ندارد، بیشتر و عمیقتر به یاد خدا میافتد و با انقطاع بیشتری نسبت به اسباب، از خداوند کمک میخواهد. ولی موحد واقعی این طور نیست. او در هر گرفتاری – چه سخت و چه سبک – به یک اندازه، فقط و فقط به خدا امید میبندد و در کنار خداوند و در عرض او، غیر او ناامید است. او به این حقیقت به طور کامل توجه دارد که: گرفتاری سخت و آسان برای ما انسانها تفاوت میکند و نسبت به خداوند فرقی بین اینها نیست. شفای سرماخوردگی برای خداوند از شفای سرطان سادهتر نیست.
- بنابراین چه اسباب و وسایل عادی فراهم باشد یا نباشد، باید یکسان به خداوند – آن هم به طور کامل و صد در صد – امیدوار بود و از غیر خدا هم ناامید. مود کامل کسی است که خود را در همه حال – حتی وقتی ظاهراً هیچ گرفتاری هم ندارد – به یک اندازه محتاج و فقیر نسبت به خدا خود ببیند، نه این که اگر زمانی گرفتاری خاصی ندارد، توجه و امید و اتکالش به خداوند در آن زمان نباشد یا کمتر باشد. او با همه وجودش اعتقاد دارد که در یک چشم به هم زدن ممکن است سختترین گرفتاریها را پیدا کند و اگر خدایش او را به حال خود رها سازد، به انواع و اقسام بلایا، مبتلا میشود.
- البته چنین افرادی بسیار کم یافت میشوند، ولی ارزش آنها بسیار بسیار زیاد است. انتظار ضد یأس است و "انتظار فرج" دقیقاً به این معناست که انسان در گرفتاریهایش هر قدر هم سخت و شدید باشد، از رحمت و دستگیری خداوند ناامید و مأیوس نباشد. همین انتظار است که بالاترین عبادت خداوند میباشد»[۷].
در موعودنامه
مقدمه
- ناامیدی از ظهور حضرت بر چند گونه متصور است:
- یأس و ناامیدی از اصل ظهور حضرت قائم (ع)؛ بهطور کلی و بدون شبهه، همگی در حرام بودن آن اتفاقنظر دارند، زیرا که ظهور و قیام حضرت قائم (ع) از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه احتمال میرود که از ضروریات دین اسلام باشد؛ چون احادیث در اینباره از حضرت رسول اکرم (ص) در حد تواتر از طرق شیعه و سنی رسیده است.
- ناامیدی از ظهور حضرت قائم (ع) در مدت معینی بر حسب پندارها و حدسها؛ به اینکه مثلا گفته شود: حضرت تا پنجاه سال دیگر ظهور نخواهد کرد. لازمه این پندار آن است که در آن مدت، منتظر نباشد، و حال آنکه از بررسی احادیثی که امر میکند در هرصبح و شام منتظر باشیم، ظاهر میشود که اینگونه ناامیدی هم حرام باشد.
- ناامید بودن از نزدیکی زمان فرج و ظهور آن حضرت؛ یعنی اینکه احتمال نزدیک بودن آن را نفی نماید. ظاهر از دلایل، حرام بودن اینگونه ناامیدی نیز میباشد، زیرا که از اخبار روایت شده از امامان (ع) چنین استفاده میشود که بدینجهت وقت ظهور بر مؤمنان مخفی مانده، تا در تمامی زمانها منتظرش باشند؛ هرچند که حکمتهای دیگری نیز برای آن هست[۸][۹].
در فرهنگنامه آخر الزمان
- چیزی که همواره ائمة ما در دوران غیبت از گرفتار شدن ما بدان میترسیدند، یأس و ناامیدی شیعیانشان میباشد، به خاطر همین همیشه ما را از آن بر حذر داشتهاند و پیشاپیش آن را به ما گوشزد کردهاند. شاید بتوان یکی از فلسفههای انتظار و تعیین نکردن وقت قطعی ظهور را نیز همین دانست، یعنی یک شیعه حقیقی هر لحظه انتظار میکشد و در هر زمانی توقع پیدایش آن حکومت عدل جهان گستر را ممکن میداند و خود را دچار ناامیدی نمیکند و به تبع آن گرفتار سردرگمیها و کجرویها نمیشود. از این روست که در بسیاری از روایات تأکید شده که صبح و شام توقع ظهور را داشته باشید و از تعیین وقتی مخصوص برای آن پرهیز کنید و وقتگذاران را دروغگو بدانید و همیشه امامان ما(ع) وقتگذاران ظهور را تکذیب کردهاند و فقط به دادن نشانهها و علامتهایی بسنده کردهاند، زیرا با توجه به امکان تغییر زمان ظهور در مشیت الهی، ممکن است این تغییرات در روحیه شیعیان ایجاد ناامیدی و دل سردی کند. اما متأسفانه ناامیدی بلایی است که خواه ناخواه بعضی را گرفتار خواهد کرد حال ممکن است این ناامیدی، نسبت به نزدیک بودن زمان ظهور آن جناب باشد یا ناامیدی کلی از آمدن حضرت. برخی نیز با تعیین وقت، خود و دیگران را تا سررسید آن مدت از انتظار دور میدارند و ناامیدی را تا قبل از آن وقت تعیین شده در روحیه آنان میرویانند. امام صادق(ع) فرمود: امر ظهور امام زمان(ع) واقع نخواهد شد مگر زمانی که غربال شوید و امتحان شوید و (خوب و بد) از یکدیگر جدا شوید، به خدا قسم ظهور به وقوع نمیپیوندد مگر زمانی که (عدهای از شما) ناامید شده باشید...[۱۰].
- در حدیث دیگری دارد: که مردم از فرط ناامیدی میگویند: مهدی دیگر مرد و در بیابانها هلاک شد و از بین رفت![۱۱] از این روست که در روایات بسیاری آمده است که انتظار آمدن آن حضرت را بکشید زیرا خداوند برای آمدن ایشان وعده داده است و خداوند وعده خود را نمیشکند و اگر حتی یک روز بیشر از زندگانی دنیا باقی نمانده باشد خداوند آن روز را به قدری طولانی میکند که آن جناب تشریف آورده و وعده خداوند به دست ایشان متحقق شود. با توجه به این روایات متوجه میشویم که اهل بیت(ع) هیچ گونه مجال برای ورود ناامیدی قرار ندادهاند و هرگونه یأس در مورد ظهور امام زمان(ع) را برای ما جایز ندانستهاند.
- امام صادق(ع) فرمود: سعی کنید توجه (دشمنان) را به سوی حضرت مهدی(ع) معطوف نکنید، همانا امام شما سالها از نظر شما غایب خواهد شد و شما به امتحان سختی سنجیده خواهید شد، به حدی که خواهند گفت: او به بیابانها سر نهاده است و از دنیا رفته است! باید دیده مؤمنین بر او بگرید...[۱۲].
- رسول خدا(ص) نشانههای آخرالزمان را یاد میفرموده، در آن میان فرمود: چنان بلا و گرفتاری و پریشانی بر مردم فرود خواهد آمد... و این بلا طولانی خواهد شد که یأس و ناامیدی بر مردم مستولی خواهد شد و بد گمانی همهگان را فرا میگیرد، به ناگاه حضرت در آن زمان ظهور خواهد نمود...[۱۳][۱۴].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ "و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد" سوره یوسف، آیه ۸۷.
- ↑ «بزرگترین گناه کبیره شرک به خداست... و پس از آن ناامیدی از رحت خدا. زیرا خدای عزوجل میفرماید: "و لا تیأسوا..."» عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.
- ↑ «بزرگترین گرفتاری، ناامید شدن است» غرر الحکم، حکمت ۱۳۲۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۱۳۴، ح ۹.
- ↑ "و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند" سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
- ↑ «همه امیدتان به خدای سبحان باشد و جز او به کسی امید نداشته باشید» غرر الحکم، حکمت ۳۸۶۱.
- ↑ بنیهاشمی، سید محمد، انتظار فرج، ص ۳۵-۴۰.
- ↑ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۲۲۳ (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی).
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۲۵.
- ↑ کافی: ج ۱، ص ۳۷۰.
- ↑ غیبت نعمانی: ص ۱۵۷.
- ↑ ر.ک: توقیعات حضرت مهدی(ع).
- ↑ ملاحم: ص ۱۳۳.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان صفحه ۵۸۱.