دیدار با امام مهدی در کلام اسلامی
متن این جستار آزمایشی است؛ امید می رود در آینده نه چندان دور آماده شود. برای اطلاع از جزئیات بیشتر به بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث دیدار با امام مهدی است. "دیدار با امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دیدار با امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- غیبت امام دوازدهم(ع) از ضروریات مذهب شیعه است. ایشان در عصر غیبت همانند دیگر امامان(ع) در دسترس مردم نیست. لذا یکی از مسائل شیعه در عصر غیبت آن بوده است که آیا میتوان در روزگار غیبت به دیدار آن امام(ع) شرفیاب شد یا نه[۱]. ملاقات با حضرت مهدی بهمعنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت ایشان است. البته رؤیت، ملاقات، فیض حضور، شهود و مشاهده باهم تفاوتهایی دارند. رؤیت، دیدن است، بدون شناخت حضرت (چه بعدا متوجّه این امر باشد یا نباشد). ملاقات، دیدن با شناخت است. فیض حضور یعنی دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سؤال و جواب (این مرحله از همه مراحل بالاتر و ارزندهتر است). شهود یعنی آگاهی به وجود حضرت از راه سیر و سلوک، بدینمعنی که اهل معرفت، با شناخت و درکی که از حقایق عالم دارند، پی به حقیقت وجود حضرت میبرند و ایشان را میشناسند و گاهی ممکن است مدعی شوند که با مکاشفه، با حضرت ارتباط برقرار کردهاند، البته قسمی از ملاقات و دیدار متصوّر است و آن هم دیدار در خواب است. و اما مشاهده را به معنای دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانستهاند که گاهی امکان دارد با گفتوگو و سؤال همراه باشد[۲].
- هرچند، ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر(ص) و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار میکردند؛ اما بهرۀ معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع میشدند[۳].
دیدگاههای مختلف دربارۀ دیدار با امام مهدی(ع)
- از آنجا که در روایات، پنهانزیستی آن امام بزرگوار، رازی از رازهای خداوند دانسته شده و دربارۀ چگونگی غیبت، دیدگاههای متفاوتی ذکر شده، درباره ملاقات با آن حضرت در عصر غیبت نیز نگاههای مختلفی ارائه شده است[۴].
عدم امکان ملاقات به طور مطلق
- این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است؛ مانند: «تُرَی وَ لَا تُرَی»؛ میبیند و دیده نمیشود[۵]؛«لَایَرَوْنَه»؛ او را نمیبینند[۶]؛ «یَرَی النَّاسَ وَ لَا یَرَوْنَهُ»؛ مردم را میبیند و مردم او را نمیبینند؛ «لَا یُرَی جِسْمُه»؛ جسم او دیده نمیشود[۷] و «أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی»؛ مردمان را میبینم و تو دیده نمیشوی[۸]. چنین روایاتی، باعث شده است نعمانی در فصلی از کتاب الغیبة، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این نکته مهم، اینگونه اشاره کرده است: "... برای شیعیان، جست وجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آنکه بخواهند آشکارا او را ببینند[۹].
امکان ملاقات با امام مهدی(ع)
- درباره امکان ملاقات، سید مرتضی مینویسد: "همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد"[۱۰] و یا شیخ طوسی مینویسد: "ما با جزم و یقین نمیدانیم که آن محبوب دلها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود"[۱۱] و سید بن طاووس نیز در این باره خطاب به فرزند خود نوشته است: "امام، اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند"[۱۲].[۱۳]
- امکان ملاقات به چند نحو ممکن است: دیدار در خواب، دیدار به حال مکاشفه که از گذر طاعات و ریاضات شرعی و صفای باطنی پدید میآید، و دیدار در بیداری[۱۴].
- دیدار در بیداری نیز بر سه گونه است: آنکه امام را میبینند؛ ولی نمیشناسند؛ آنکه میبینند و در حین ملاقات میشناسند و آنکه امام را میبینند و پس از اینکه دیدار پایان یافت، آن حضرت را میشناسند[۱۵].
- در امکان ملاقاتِ همراه با شناخت امام مهدی(ع) (چه این شناخت در حین دیدار باشد و چه پس از پایان ملاقات)، برخی از علما گفتهاند، ملاقاتکننده حق ندارد مشاهدۀ خود را برای دیگران نقل نماید (عدم پذیرش ادعا) و برخی دیگر، قائل به پذیرش ادعای ملاقاتکننده هستند. در ادامه هر یک از اقسام مورد اشاره مورد بررسی قرار می گیرند.
امکان ملاقات بدون شناخت
- در این دیدگاه امکان ملاقات، مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش دانسته و آن را با فلسفه غیبت در تعارض میداند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد میشود که در آن، سخن از دیده شدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمیگیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: «در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و او را نشناسند، تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را معرفی کند؛ همانگونه که به یوسف اذن داد»[۱۶].
- سخن دیگر در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی(ع) محمد بن عثمان نقل شده است که میگوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم، او را میبینند؛ ولی نمیشناسند"[۱۷].
- از این روایات، استفاده میشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمیشود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است. این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت[۱۸].
امکان ملاقات همراه شناخت و عدم پذیرش ادعای ملاقات
- در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار این است اینکه ملاقات کننده، حق ندارد مشاهدۀ خود را برای دیگران نقل نماید؛ به بیان دیگر، ادعای ملاقات نماید. این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان(ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده، چنین آمده است: «... به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، او دروغگوی افترا زننده است»[۱۹]. مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشتهاند: "این خبر، ضعیف و غیر آن خبر، واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود.[۲۰].
- منتها باید دانست توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل میکند و میگوید: " أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ "؛ پس توقیع از یک طریق نیست. توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند. اینکه گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط میشود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد. همچنین اینکه گفتهاند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگواری که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداختهاند، به آن باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکردهاند[۲۱].
- بنابراین با بررسی شرح حال راویان توقیع روشن میشود توقیع مرسل یا ضعیف و غیر قابل اعتماد نیست و شیخ صدوق آن را از مشایخ معتمد خویش نقل کرده است[۲۲].
- برخی دیگر از محققین تفسیرهایی از توقیع به دست دادهاند که از این گذر، ناسازگاری آن با ملاقات امام(ع) در عصر غیبت از میان رفته است؛ مثلًا گفتهاند مراد از دیدار امام(ع)، ظهور او است بدین معنا که هر کس پیش از خروج سفیانی و صحیحه آسمانی مدعی شود که امام زمان(ع) ظهور کرده و او به دیدار آن امام(ع) نایل گشته است، دروغگو است[۲۳]؛ یا گفتهاند هر کس مدعی شود هر گاه بخواهد، امام(ع) را میبیند، دروغگو است[۲۴]. برخی دیگر نیز معتقدند مراد این است: هر کس ادعای دیدار امام را به عنوان نایب خاص سر دهد، دروغگو است. در حقیقت، کلام امام(ع) در توقیع مبارک تأکیدی بر پایان دوره غیبت صغری و نیابت خاص است و تصریح امام(ع) در آغاز توقیع بدین موضوع، گواه بر درستی این تفسیر است[۲۵].[۲۶]
- بنابراین، چنانکه بعضی بزرگان هم فرمودهاند، ممکن است مراد از اینکه مدّعی مشاهده، کذّاب و مفتری خوانده شده است، کسانی باشند که ادّعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطۀ بین امام و مردم معرفی نمایند و همین حکایات و وقوع تشرّف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است بر اینکه در این توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلکه مقصود نفی ادعایی است که دلیل بر تعیین شخص خاصی به نیابت باشد و ممکن است مراد از توقیع مذکور نفی ادّعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباطی باشد. اجمالا با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع مشهور و متواتر نمیتوان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات است. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم کذب و بطلان ادّعای کسانی که در غیبت کبری، ادّعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را مینمایند، معلوم است[۲۷].
- به طور کلی، توقیع یاد شده را نمیتوان مرسل دانست؛ زیرا با بررسی شرح حال راویانِ توقیع، روشن میشود که توقیع، مرسل یا ضعیف و غیر قابل اعتماد نیست و شیخ صدوق آن را از مشایخ معتمد خویش نقل کرده است[۲۸].
- اینجا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفتهاند در صورت ملاقات، فرد ملاقات کننده پرده از راز دیدار خود برنخواهد داشت و این همان تکذیب ادعای ملاقات است:
- سید مرتضی، بدون آنکه قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، مینویسد: "ما قطع نداریم دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به آن نیست. آنگاه مینویسد: "... همانا ممتنع نیست امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست و هریک از شیعیان حال خودش را میداند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران"[۲۹].
- شیخ طوسی نیز آن مضمون را اینگونه بیان کرده است: "ما با جزم و یقین نمیدانیم آن حضرت از دیدۀ همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد"[۳۰]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن میداند؛ امّا دربارۀ ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد آن را منتفی میداند.
- سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این باره نوشته است: "اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند...."[۳۱] سخن سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهده است؛ چه اینکه پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.
- محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم شیخ طبرسی که گفته است: "ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمیرسد"، اظهار شگفتی کرده، نوشته است: "مرحوم شیخ طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ادعای ملاقات را ذکر کرده بود". محقق اربلی آنگاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم شیخ طبرسی، اینگونه بیان کرده است: به طور حتم، او به این نکته نظر داشته است که افرادی احیانا به دیدار نایل میشوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست میزنند، دروغگویند[۳۲].[۳۳]
امکان ملاقات و پذیرش ادعای ملاقات
- گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقاتهای فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری یافته است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت(ع) در غیبت کبرا به حکایتهایی که در این باره در دست است، استناد کردهاند. ایشان بر این باورند که در کتابهای بسیاری، داستانهای گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع) به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمیتوان انکار کرد[۳۴].
- در عصر غیبت کبری کسانی بسیار با امام(ع) دیدار کردهاند که برخی از آنان از علمای بزرگ شیعه و معتمد بودهاند[۳۵]. محدث نوری در کتاب النجم الثاقب صد حکایت از این کسان نقل کرده است. بسیاری از علمای گذشته و معاصر شیعه در این باره کتابهایی مستقل نوشتهاند. مهمترین این آثار عبارتاند از: تبصرة الولی فیمن رأی الامام الغائب، تألیف سید هاشم بحرانی، تذکرة الطالب فیمن رأی الامام الغائب، تألیف سید هاشم بحرانی، تذکرة الطالب فیمن رأی الامام الغائب و نیز دارالسلام فیمن فاز بسلام الامام، تألیف شیخ محمود میثمی عراقی، بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، تألیف سید جمال الدین محمد بن حسین یزدی طباطبائی، البهجة فیمن فاز بلقاء الحجة، تألیف میرزا محمد تقی الماسی اصفهانی و العبقری الحسان فی تواریخ صاحب الزمان، تألیف شیخ علی اکبر نهاوندی[۳۶].
- بسیاری از کسانی که به دیدار امام(ع) توفیق یافتهاند، برای پرهیز از شهرت و اتهام دروغگویی یا تقیه و مانند آنها دیدار خویش را تا پایان عمر آشکار نساختهاند[۳۷].[۳۸] کسانی که در دوران غیبت طولانی آن حضرت به دیدارش مفتخر شدهاند، بسیارند. برشمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. علامه مجلسی در کتاب خود[۳۹]، نام گروهی را که در غیبت کبری به دیدار حضرت نایل آمدهاند، برشمرده است. مرحوم نوری نیز در کتاب خود[۴۰]، داستان یکصد تن از آنان را که بدین افتخار نایل شدهاند، آورده و آنگاه از این یکصد داستان، ۵٨ سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش که "جنّة المأوی" نام دارد، آورده است[۴۱].
- البته همانطور که گفته شد امکان دیدار با امام(ع) در عصر غیبت به معنای ادّعای نیابت به گونه ای که فرد با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطۀ بین امام و مردم معرفی کند، نیست[۴۲]. همچنین، بدین معنا نیست که هر کس بخواهد بدان دست مییابد؛ چراکه جز اندکی از نیکان توفیق دیدار نخواهند یافت. بدین روی، هر حکایتی از دیدار امام زمان(ع) را نمیتوان پذیرفت. از این جمله حکایتها است آنچه با عنوان داستان جزیره خضراء نقل کردهاند که دارای مدرک و سند و توجیه علمی نیست و برخی علمای بزرگ آن را داستانی تخیلی دانستهاند[۴۳]. شیخ جعفر کاشف الغطاء نیز این داستان را راست نمیشمارد و از باورهای اخباریان میخواند[۴۴].[۴۵]
نتیجه گیری
- در نتیجه، یکی از مسائل شیعه در عصر غیبت آن بوده است که آیا میتوان در روزگار غیبت به دیدار آن امام(ع) شرفیاب شد یا نه. ملاقات با حضرت مهدی بهمعنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت ایشان است. هر چند، ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. دیدگاههای مختلفی دربارۀ ملاقات با حضرت مطرح شده است. برخی قائل به عدم امکان دیدار با آن امام همام به صورت مطلق شدهاند و برخی دیگر، به امکان ملاقات با امام مهدی(ع) معتقد هستند.
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۴۲۵.
- ↑ ر.ک. چشمبهراه مهدی، ص ۴۲.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۰.
- ↑ سیّد بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸.
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۱۶۰.
- ↑ سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹.
- ↑ سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ – ۴۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۲۷.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۴۲۵.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۴۲۵.
- ↑ «إِنَ فِی الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ یُوسُف... فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ یَکُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَکُونَ یَسِیرُ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳
- ↑ «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ»؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
- ↑ «سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴.
- ↑ میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۸۴
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ - ۴۱۵.
- ↑ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۳۵۸؛ چشم به راه مهدی، ۵۸- ۵۱.
- ↑ آخرین امید، ۶۶.
- ↑ ر.ک. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۴۷۵.
- ↑ ر.ک. مکیال المکارم، ج ۲، ص ۳۶۰ و ۳۶۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۴۲۷-۴۲۸.
- ↑ امامت و مهدویت، لطف اللّه صافی، ج ۲، ص ۴۷۴.
- ↑ ر.ک. مکیال المکارم، ۲/ ۳۵۸؛ چشم به راه مهدی، ۵۸- ۵۱.
- ↑ سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
- ↑ سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.
- ↑ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۹ - ۴۱۵.
- ↑ ر.ک. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۴۷۴
- ↑ ر.ک. مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۲۲۳.
- ↑ ر.ک. الامام المهدی من المهد الی الظهور، ۲۵۴.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۴۲۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۷-۱.
- ↑ نجم الثاقب، باب هفتم:
- ↑ ر.ک. مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۲۲۳.
- ↑ امامت و مهدویت، لطف اللّه صافی، ج ۲، ص ۴۷۴.
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، ج ۳، ص ۱۴۵.
- ↑ ر.ک. چشم به راه مهدی، ۹۵ و ۱۰۰.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۴۲۸-۴۲۹.