دیدار با امام مهدی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

دیدار با امام مهدی (ع) یکی از مسائل شیعه در عصر غیبت بوده است که آیا می‌توان در روزگار غیبت به دیدار آن امام (ع) شرفیاب شد یا نه. هر چند، ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهم‏تر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. دیدگاه‌های مختلفی دربارۀ ملاقات با حضرت مطرح شده است. برخی قائل به عدم امکان دیدار با آن امام همام به صورت مطلق شده‌اند و برخی دیگر، به امکان ملاقات با امام مهدی (ع) معتقد هستند.

ملاقات با حضرت مهدی (ع)

غیبت امام دوازدهم (ع) از ضروریات مذهب شیعه است. ایشان در عصر غیبت همانند دیگر امامان (ع) در دسترس مردم نیست. لذا یکی از مسائل شیعه در عصر غیبت آن بوده است که آیا می‌توان در روزگار غیبت به دیدار آن امام (ع) شرفیاب شد یا نه[۱]. ملاقات با حضرت مهدی به‌معنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت ایشان است. البته رؤیت، ملاقات، فیض حضور، شهود و مشاهده باهم تفاوت‌هایی دارند. رؤیت، دیدن است، بدون شناخت حضرت (چه بعدا متوجّه این امر باشد یا نباشد). ملاقات، دیدن با شناخت است. فیض حضور یعنی دیدن حضرت و شناخت ایشان، همراه با سؤال و جواب (این مرحله از همه مراحل بالاتر و ارزنده‌تر است). شهود یعنی آگاهی به وجود حضرت از راه سیر و سلوک، بدین‌معنی که اهل معرفت، با شناخت و درکی که از حقایق عالم دارند، پی به حقیقت وجود حضرت می‌برند و ایشان را می‌شناسند و گاهی ممکن است مدعی شوند که با مکاشفه، با حضرت ارتباط‍‌ برقرار کرده‌اند، البته قسمی از ملاقات و دیدار متصوّر است و آن هم دیدار در خواب است. و اما مشاهده را به معنای دیدن با حواس همراه با حضور و شناخت دانسته‌اند که گاهی امکان دارد با گفت‌وگو و سؤال همراه باشد[۲].

هرچند، ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهم‏تر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر (ص) و امامان (ع) با آن بزرگواران دیدار می‌‏کردند؛ اما بهرۀ معرفتی چندانی از آن ملاقات‌‏ها نمی‌‏بردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع می‌‏شدند[۳].

دیدگاه‌های مختلف دربارۀ دیدار با امام مهدی (ع)

مسئله دیدار حضرت مهدی (ع) را از دو جنبه می‌‌توان بررسی کرد. اول دیدار آن جناب پیش از شهادت امام عسکری (ع) یعنی قبل از شروع غیبت و دیگر امکان مشاهده حضرت پس از آغاز غیبت. مشاهدۀ حضرت پیش از غیبت و در زمان حیات امام عسکری (ع)، امری است که قطعاً رخ داده است و تمام علمای امامیه بدان معتقدند و در آن اختلافی نیست؛ اما علمای شیعه دربارۀ دیدار حضرت پس از آغاز غیبت، اختلاف نظر دارند. در دوران غیبت صغری یقیناً این دیدارها میان حضرت و نواب اربعه رخ می‌‌داده است؛ لکن دربارۀ مشاهده حضرت قائم (ع) در دوران غیبت کبری نزد برخی از دانشمندان امکان‌پذیر نیست و برخی دیگر بر مشاهده حضرت در زمان غیبت کبری قائل شده اند[۴]. این نظریات در چند دسته تقسیم‌بندی می‌‌شود:

عدم امکان ملاقات به طور مطلق

این عقیده از نامه ای نشأت می‌‌گیرد که حضرت مهدی (ع) به آخرین نایب خاص خود، علی بن محمد سمری نوشتند. در این نامه حضرت می‌‌فرماید: «بدان ای علی بن محمد سمری، خداوند اجر برادران تو را در مصیبت از دست دادنت فزون گرداند، زیرا تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. مهیا شو و به شخص دیگری برای جانشینی خود وصیت نکن. به تحقیق که غیبت تامّه واقع شده است و ظهور پدیدار نمی‌شود مگر زمانی که خداوند إذن دهد و این امر هنگامی است که دل‌ها سخت شود و زمین از ستم پر گردد. به زودی از میان پیروان من گروهی ادعای "مشاهده" می‌‌کنند، آگاه باشید که هر کسی پیش از خروج سفیانی و ندای آسمانی چنین ادعایی کند، دروغ‌گو و افترا زننده است»[۵]. در این نامه به صراحت حضرت هرگونه دیداری میان خود و افراد دیگر را نفی می‌‌کند[۶].

این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است؛ مانند: «تُرَی‏ وَ لَا تُرَی‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ می‌‏بیند و دیده نمی‌‏شود[۷]؛«لَایَرَوْنَه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ او را نمی‏‌بینند[۸]؛ «یَرَی‏ النَّاسَ‏ وَ لَا یَرَوْنَهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ مردم را می‏‌بیند و مردم او را نمی‏‌بینند؛ «لَا یُرَی‏ جِسْمُه‏‏‏‏‏‏‏»؛ جسم او دیده نمی‌‏شود[۹] و «أَرَی‏ الْخَلْقَ‏ وَ لَا تُرَی‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ مردمان را می‏‌بینم و تو دیده نمی‏‌شوی[۱۰]. چنین روایاتی، باعث شده است نعمانی در فصلی از کتاب الغیبة، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این‏ نکته مهم، این‏گونه اشاره کرده است: "... برای شیعیان، جست ‏وجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آنکه بخواهند آشکارا او را ببینند[۱۱].

امکان ملاقات با امام مهدی (ع)

گروهی از علمای بزرگ شیعه همانند سید مرتضی، شیخ طوسی و سید بن طاووس بر این باورند که می‌توان در غیبت کبری به دیدار امام زمان (ع) نایل گشت و این را یکی از فواید وجود آن حضرت در زمان غیبت دانسته‌اند[۱۲].[۱۳] این گروه درباره توقیع امام مهدی (ع) به آخرین نائب خاص خود دلایلی را مطرح می‌‌کنند مانند:

  1. مشاهده‌ای که حضرت در این نامه می‌‌فرمایند، مطلق مشاهده نیست بلکه مشاهده‌ای است که میان نواب و حضرت واقع می‌‌شده است و الف و لام که بر کلمه مشاهده در این نامه آمده است، از نظر ادبیات عربی، الف و لام عهد است یعنی اشاره به نوع خاصی از مشاهده می‌‌کند که میان گوینده و مخاطب شناخته شده است و چون حضرت در این نامه در ابتدا می‌‌فرماید: "اکنون دیگر غیبت به طور کامل واقع شده و حتی واسطه ای مانند نواب چهارگانه بین مردم و حضرت نخواهد بود و به زودی کسانی خواهند آمد که چنین ادعایی را می‌‌کنند"، پس از آن حضرت با جمله‌ای مشاهده را نفی می‌‌کند. از این سیاق جمله می‌‌توان فهمید که "مشاهده" در این نامه اشاره به مشاهده‌ای خاص دارد[۱۴].
  2. توجیه دیگری که می‌‌توان گفت این است که منظور از نفی مشاهده، نفی مشاهدۀ اختیاری است، زیرا در زمان غیبت صغری، نواب چهارگانه حضرت می‌‌توانستند به گونه‌ای با حضرت ارتباط برقرار کنند و با رد و بدل کردن نامه جواب پرسش‌های خویش و سایرین را بگیرند، اما در زمان غیبت کبری چنین ارتباطی امکان‌پذیر نخواهد بود و فقط زمانی دیدار حاصل می‌‌شود که آن جناب صلاح بداند و اراده فرماید[۱۵].
  3. جواب دیگر اینکه در نامۀ حضرت اشاره شده است هرگاه کسی ادعای مشاهده کردن بنماید، باید تکذیب شود و این امر ربطی به امکان وقوع مشاهده ندارد، زیرا ممکن است شخصی حضرت را ببیند ولی ادعای چنین مشاهده‌ای را در جایی نکند[۱۶].
  4. از سوی دیگر، در روایات بسیاری ائمه (ع) علت غیبت را ترس از کشته شدن یا مسموم شدن و خالی شدن زمین از حجت الله بیان کرده‌اند، علت‌های دیگری چون عدم بیعت با طاغوت‌های زمان نیز ذکر شده است که در جای خود بیان شده است؛ بنابراین، زمانی که علت غیبت منتفی باشد، طبعاً برطرف شدن غیبت، لااقل برای مقطعی از زمان نیز ممکن خواهد بود و دیدار برای کسانی که چنین خوفی از سوی آنان نمی‌رود امکان‌پذیر است. در نامه‌ای که حضرت مهدی (ع) به شیخ مفید نوشتند خود چنین بیان می‌‌کنند: «اگر شیعیان ما به خوبی به عهد خود وفا می‌‌نمودند و با هم یکدل بودند، سعادت دیدار ما از آنان ستانده نمی‌شد»[۱۷]. بنابراین می‌‌توان گفت مشاهده حضرت در زمان غیبت امکان‌پذیر است و نفی مشاهده مربوط به کسانی است که ادعای نیابت یا باب ارتباط با حضرت را دارند[۱۸].

سید مرتضی درباره امکان ملاقات می‌‏نویسد: "همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آن‏ها ترسی وجود ندارد"[۱۹] و یا شیخ طوسی می‌‏نویسد: "ما با جزم و یقین نمی‌‏دانیم که آن محبوب دل‏ها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود"[۲۰] و سید بن طاووس نیز در این‏ باره خطاب به فرزند خود نوشته است: "امام، اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند"[۲۱].[۲۲]

امکان ملاقات به چند نحو ممکن است: دیدار در خواب، دیدار به حال مکاشفه‌ که از گذر طاعات و ریاضات شرعی و صفای باطنی پدید می‌آید، و دیدار در بیداری[۲۳].

دیدار در بیداری نیز بر سه گونه است: آنکه امام را می‌بینند؛ ولی نمی‌شناسند؛ آنکه می‌بینند و در حین ملاقات می‌شناسند و آنکه امام را می‌بینند و پس از اینکه دیدار پایان یافت، آن حضرت را می‌شناسند[۲۴].

در امکان ملاقاتِ همراه با شناخت امام مهدی (ع) (چه این شناخت در حین دیدار باشد و چه پس از پایان ملاقات)، برخی از دانشمندان گفته‌اند، ملاقات‌‏کننده حق ندارد مشاهدۀ خود را برای دیگران نقل نماید (عدم پذیرش ادعا) و برخی دیگر، قائل به پذیرش ادعای ملاقات‌‏کننده هستند. در ادامه هر یک از اقسام مورد اشاره مورد بررسی قرار می گیرند.

امکان ملاقات بدون شناخت

در این دیدگاه امکان ملاقات، مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش دانسته و آن را با فلسفه غیبت در تعارض می‌‏داند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد می‌‏شود که در آن، سخن از دیده شدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمی‌‏گیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق با ذکر سند از سدیر نقل کرده که امام صادق (ع) فرمود: «در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و او را نشناسند، تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را معرفی کند؛ همان‏گونه که به یوسف اذن داد»[۲۵].

سخن دیگر در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی (ع)‏ محمد بن عثمان نقل شده است که می‏‌گوید: "به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر می‌‏شود؛ مردم را می‏‌بیند و آن‏ها را می‌‏شناسد و مردم، او را می‏‌بینند؛ ولی نمی‏‌شناسند"[۲۶].

از این روایات، استفاده می‏‌شود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمی‌‏شود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است. این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است‏ که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت[۲۷].

امکان ملاقات همراه شناخت و عدم پذیرش ادعای ملاقات

در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار این است اینکه ملاقات کننده، حق ندارد مشاهدۀ خود را برای دیگران نقل نماید؛ به بیان دیگر، ادعای ملاقات نماید. این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان (ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده، چنین آمده است: «... به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، او دروغگوی افترا زننده است»[۲۸]. مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشته‌‏اند: "این خبر، ضعیف و غیر آن خبر، واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا می‌‏شود.[۲۹].

منتها باید دانست توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل می‌‏کند و می‌‏گوید: " أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ "؛ پس توقیع از یک طریق نیست. توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند. این‏که گفته شده است: "راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است"، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط می‌‏شود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد. همچنین اینکه گفته‏‌اند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگواری که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداخته‌‏اند، به آن باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکرده‏‌اند[۳۰].

بنابراین با بررسی شرح حال راویان توقیع روشن می‌شود توقیع مرسل یا ضعیف و غیر قابل اعتماد نیست و شیخ صدوق آن را از مشایخ معتمد خویش نقل کرده است[۳۱].

برخی دیگر از محققین تفسیرهایی از توقیع به دست داده‌اند که از این گذر، ناسازگاری آن با ملاقات امام (ع) در عصر غیبت از میان رفته است؛ مثلًا گفته‌اند مراد از دیدار امام (ع)، ظهور او است بدین معنا که هر کس پیش از خروج سفیانی و صحیحه آسمانی مدعی شود که امام زمان (ع) ظهور کرده و او به دیدار آن امام (ع) نایل گشته است، دروغگو است[۳۲]؛ یا گفته‌اند هر کس مدعی شود هر گاه بخواهد، امام (ع) را می‌بیند، دروغگو است[۳۳]. برخی دیگر نیز معتقدند مراد این است: هر کس ادعای دیدار امام را به عنوان نایب خاص سر دهد، دروغگو است. در حقیقت، کلام امام (ع) در توقیع مبارک تأکیدی بر پایان دوره غیبت صغری و نیابت خاص است و تصریح امام (ع) در آغاز توقیع بدین موضوع، گواه بر درستی این تفسیر است[۳۴].[۳۵]

بنابراین، چنانکه بعضی بزرگان هم فرموده‌اند، ممکن است مراد از اینکه مدّعی مشاهده، کذّاب و مفتری خوانده شده است، کسانی باشند که ادّعای نیابت کنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطۀ بین امام و مردم معرفی نمایند و همین حکایات و وقوع تشرّف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است بر اینکه در این توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلکه مقصود نفی ادعایی است که دلیل بر تعیین شخص خاصی به نیابت باشد و ممکن است مراد از توقیع مذکور نفی ادّعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباطی باشد. اجمالا با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع مشهور و متواتر نمی‌توان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات است. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم کذب و بطلان ادّعای کسانی که در غیبت کبری، ادّعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می‌نمایند، معلوم است[۳۶].

به طور کلی، توقیع یاد شده را نمی‌توان مرسل دانست؛ زیرا با بررسی شرح حال راویانِ توقیع، روشن می‌شود که توقیع، مرسل یا ضعیف و غیر قابل اعتماد نیست و شیخ صدوق آن را از مشایخ معتمد خویش نقل کرده است[۳۷].

اینجا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفته‌‏اند در صورت ملاقات، فرد ملاقات ‏کننده پرده از راز دیدار خود برنخواهد داشت و این همان تکذیب ادعای ملاقات است:

  1. سید مرتضی، بدون آنکه قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، می‏‌نویسد: "ما قطع نداریم دست کسی به امام نمی‌‏رسد و بشر نمی‌‏تواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم‏ است که راهی بر قطع به آن نیست. آنگاه می‌‏نویسد: "... همانا ممتنع نیست امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست و هریک از شیعیان حال خودش را می‌‏داند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران"[۳۸].
  2. شیخ طوسی نیز آن مضمون را اینگونه بیان کرده است: "ما با جزم و یقین نمی‌‏دانیم آن حضرت از دیدۀ همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد"[۳۹]. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن می‌‏داند؛ امّا دربارۀ ادعای وقوع ملاقات، به نظر می‏رسد آن را منتفی می‏‌داند.
  3. سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در این‏ باره نوشته است: "اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند...."[۴۰] سخن سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهده است؛ چه اینکه پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.
  4. محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم شیخ طبرسی که گفته است: "ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمی‌‏رسد"، اظهار شگفتی کرده، نوشته است: "مرحوم شیخ طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ادعای ملاقات را ذکر کرده بود". محقق اربلی آن‏گاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم شیخ طبرسی، اینگونه بیان کرده است: به طور حتم، او به این نکته نظر داشته است که افرادی احیانا به‏ دیدار نایل می‏‌شوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست می‌‏زنند، دروغ‌گویند[۴۱].[۴۲]

امکان ملاقات و پذیرش ادعای ملاقات

گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقات‌‏های فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری یافته است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت (ع) در غیبت کبرا به حکایت‏‌هایی که در این ‏باره در دست است، استناد کرده‌‏اند. ایشان بر این باورند که در کتاب‏‌های بسیاری، داستان‏‌های گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی (ع)‏ به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمی‌‏توان انکار کرد[۴۳].

در عصر غیبت کبری کسانی بسیار با امام (ع) دیدار کرده‌اند که برخی از آنان از علمای بزرگ شیعه و معتمد بوده‌اند[۴۴]. محدث نوری در کتاب‌ النجم الثاقب‌ صد حکایت از این کسان نقل کرده است. بسیاری از علمای گذشته و معاصر شیعه در این باره کتاب‌هایی مستقل نوشته‌اند. مهم‌ترین این آثار عبارت‌اند از: تبصرة الولی فیمن رأی الامام الغائب، تألیف سید هاشم بحرانی، تذکرة الطالب فیمن رأی الامام الغائب، تألیف سید هاشم بحرانی، تذکرة الطالب فیمن رأی الامام الغائب و نیز دارالسلام فیمن فاز بسلام الامام، تألیف شیخ محمود میثمی عراقی، بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، تألیف سید جمال الدین محمد بن حسین یزدی طباطبائی، البهجة فیمن فاز بلقاء الحجة، تألیف میرزا محمد تقی الماسی اصفهانی و العبقری الحسان فی تواریخ صاحب الزمان، تألیف شیخ علی اکبر نهاوندی[۴۵].

بسیاری از کسانی که به دیدار امام (ع) توفیق یافته‌اند، برای پرهیز از شهرت و اتهام دروغگویی یا تقیه و مانند آنها دیدار خویش را تا پایان عمر آشکار نساخته‌اند[۴۶].[۴۷] کسانی که در دوران غیبت طولانی آن حضرت به دیدارش مفتخر شده‌اند، بسیارند. برشمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. علامه مجلسی در کتاب خود[۴۸]، نام گروهی را که در غیبت کبری به دیدار حضرت نایل آمده‌اند، برشمرده است. مرحوم نوری نیز در کتاب خود[۴۹]، داستان یکصد تن از آنان را که بدین افتخار نایل شده‌اند، آورده و آنگاه از این یکصد داستان، ۵٨ سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش که "جنّة المأوی" نام دارد، آورده است[۵۰].

البته همانطور که گفته شد امکان دیدار با امام (ع) در عصر غیبت به معنای ادّعای نیابت به گونه ای که فرد با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطۀ بین امام و مردم معرفی کند، نیست[۵۱]. همچنین، بدین معنا نیست که هر کس بخواهد بدان دست می‌یابد؛ چراکه جز اندکی از نیکان توفیق دیدار نخواهند یافت. بدین روی، هر حکایتی از دیدار امام زمان (ع) را نمی‌توان پذیرفت. از این جمله حکایت‌ها است آنچه با عنوان داستان جزیره خضراء نقل کرده‌اند که دارای مدرک و سند و توجیه علمی نیست‌ و برخی علمای بزرگ آن را داستانی تخیلی دانسته‌اند[۵۲]. شیخ جعفر کاشف الغطاء نیز این داستان را راست نمی‌شمارد و از باورهای اخباریان می‌خواند[۵۳].[۵۴]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۵.
  2. ر.ک: چشم به راه مهدی، ص ۴۲.
  3. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
  4. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.
  5. «یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَر»؛ کمال الدین، ج ۲، ص۵۱۶.
  6. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.
  7. نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۴.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵ ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
  9. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۰.
  10. سیّد بن طاووس، الاقبال، ص ۲۹۸.
  11. نعمانی، الغیبة، ص ۱۶۰.
  12. الغیبة، شیخ طوسی، ص ۶۸؛ چشم به راه مهدی، ۷۳ و ۷۴.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۷.
  14. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.
  15. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.
  16. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.
  17. «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا [وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ‏] عَلَی اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا»؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۷.
  18. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۷۲-۲۷۳-۲۷۴-۲۷۵.
  19. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸.
  20. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹.
  21. سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.
  22. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ – ۴۱۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۲۷.
  23. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۵.
  24. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۵.
  25. «إِنَ‏ فِی‏ الْقَائِمِ‏ سُنَّةً مِنْ‏ یُوسُف‏... فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ یَکُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَکُونَ یَسِیرُ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳
  26. «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ»؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.
  27. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
  28. «سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ»؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴.
  29. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۸۴
  30. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ - ۴۱۵.
  31. مکیال المکارم‌، ج ۲، ص ۳۵۸؛ چشم به راه مهدی، ۵۸- ۵۱.
  32. آخرین امید، ۶۶.
  33. ر.ک: امامت و مهدویت‌، ج ۲، ص ۴۷۵.
  34. مکیال المکارم‌، ج ۲، ص ۳۶۰ و ۳۶۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱.
  35. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۷-۴۲۸.
  36. امامت و مهدویت، لطف اللّه صافی، ج ۲، ص ۴۷۴.
  37. ر.ک: مکیال المکارم‌، ۲/ ۳۵۸؛ چشم به راه مهدی، ۵۸- ۵۱.
  38. سیّد مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۸.
  39. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۹۹
  40. سیّد بن طاوس، الطرائف، ص ۱۸۵.
  41. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۵۳۸.
  42. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۵.
  43. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۹ - ۴۱۵.
  44. ر.ک: امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۴۷۴
  45. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۲۲۳.
  46. ر.ک: الامام المهدی من المهد الی الظهور، ۲۵۴.
  47. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۶.
  48. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۷-۱.
  49. نجم الثاقب، باب هفتم:
  50. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۲۲۳.
  51. امامت و مهدویت، لطف اللّه صافی، ج ۲، ص ۴۷۴.
  52. طبقات اعلام الشیعه‌، ج ۳، ص ۱۴۵.
  53. ر.ک: چشم به راه مهدی، ۹۵ و ۱۰۰.
  54. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۲۸-۴۲۹.