آیه ابتلا
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از زیرشاخههای بحث آیات امامت امام علی و آیات فضائل امام علی است. "آیه امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آیه امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
متن آیه: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴾[۱]
امام به چه معناست و چه جایگاهی را برای حضرت ابراهیم(ع) اثبات میکند؟
- امام در لغت معنای کسی است که از او پیروی میشود و یا طریق و راه است[۲]. هر کس یا چیزی که در کارها به او اقتدا شود[۳]. رهبری عمومی (ریاسةالعامه) و رهبری مسلمانان (رئاسةالمسلمین) نیز، دو معنایی است که برخی لغتشناسان گفتهاند [۴].
- راغب اصفهانی، امام را به معنای انسانی که به او در قول یا فعل اقتدا میشود، آورده است؛ خواه این اقتدا بر حق باشد یا بر باطل. او جمع امام را "ائمه" دانسته است. از نگاه او، لغت امامت در قرآن بار ارزشی خاصی ندارد؛ زیرا هم بر ائمه ایمان و هم بر ائمه کفر اطلاق شده است.
- ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۵].
- ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ﴾[۶].
- تا اینجا معنای لغوی امام روشن شد. در ادامه بخش دوّم سؤال را بررسی میکنیم:
- در اینکه واژه ﴿إِمَامًا﴾ در آیه شریف چه جایگاهی را برای حضرت ابراهیم(ع) اثبات میکند، چند دیدگاه است:
- برخی امامت را به معنای امامت بر جهان دانستهاند[۷]. برخی امامت در این آیه را به نبوت و پیامبری تفسیر کردهاند[۸].
- برخی دیگر، براین باورند که مقصود از امامت، سرپرستی و حق اطاعت است، که خدا به ابراهیم(ع) پس از نبوت و رسالت داده[۹]. بعضی مقام امامت در آیه را الگو و اسوه بودن همه جانبه و تمام عیار ابراهیم(ع) دانستهاند[۱۰] و همچنین علامه طباطبائی، امامت را دستیابی به مقام هدایت باطنی تفسیر نمودهاند[۱۱].
- در میان دیدگاههای یاد شده، نگاه مرحوم علامه طباطبایی از قوت بیشتری برخوردار بوده و مؤید به ادلّه بیشتری است.
- هدایت باطنی از سنخ راهنمایی و ارائه طریق نبوده، از مقوله ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود است. چنین هدایتگری در گرو برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید.
- امام، با امری ملکوتی که در اختیار دارد، هدایت میکند، پس امامت از نگاه باطن، باطن، ولایتی است که امام در اعمال مردم دارد و هدایتش چون هدایت انبیا و رسولان رسولان و مؤمنان، فقط راهنمایی از راه نصیحت و موعظه حسنه و آدرس دادن نیست، نیست، بلکه هدایت امام، دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است[۱۲].
- شهید مطهری مینویسد: دقیقترین کلمهای که بر کلمه "امامت" منطبق میشود، کلمه "رهبری" است. فرق نبوّت و امامت در این است که نبوّت، راهنمایی و امامت، رهبری است. نبوّت، ابلاغ، اخبار، اطّلاع دادن، اتمام حجّت و راهنمایی است. راهنما چه میکند؟ راه را نشان میدهد. وظیفهاش بیش از این نیست که راه را نشان دهد، ولی بشر علاوه بر راهنمایی به رهبری نیاز دارد؛ یعنی نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهی که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند. نبوّت، راهنمایی است و یک منصب است، امّا امامت، رهبری است و منصب دیگری است. پیغمبران بزرگ، هم نبی و هم امام هستند. پیغمبران کوچک فقط نبی بودند و امام نبودند، رهنما بودند، ولی رهبر نبودند، اما پیغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شأن را داشتهاند، هم شأن راهنمایی و هم شأن رهبری، ابراهیم، موسی، عیسی هر کدام رهنما و رهبرند. خاتم الانبیاء "رهنمای رهبر" است. قرآن مجید بر این اصل بسیار تکیه میکند و در معارف شیعه، این اصل قرآنی، جای شایسته خود را دارد[۱۳].
- علامه برای اثبات این نظریه به دستهای از آیات قرآن استناد کرده است:
- آیاتی که پس از اشاره به مقام امامت پیامبران از هدایتگری آنان سخن گفته است:
- ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۴].
- ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۱۵].
- آیاتی که امر الهی را تبیین کرده است:
- آیاتی که بیان میکند، معرفت کامل و یقین ناب در گرو آن است که انسان از ظاهر جهان گذشته، ملکوت و باطن اشیا را ببیند؛ چنانکه درباره ابراهیم(ع) فرموده است: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۱۸].
- از مجموع این آیات، نکات زیر به دست میآید:
- امامت با هدایت ملکوتی ملازمه دارد؛ یعنی هدایت، وصف ویژه امامت و معرف آن است، پس امامت بیهدایت، و هدایت بیامامت نخواهد بود. هدایت یاد شده به امر خاص الهی تحق مییابد.
- رسیدن به مقام امامت و هدایتگری به امر خاص الهی، از رهگذر دو چیز بهدست میآید: صبر در راه خدا و یقین به آیات الهی، و چون صبر به صورت مطلق آمده است، هر نوع شکیبایی در راه خدا و تحمل سختیها و استواری در آزمونهای الهی را در برمیگیرد. این صبر، نتیجه معرفت کامل و یقین به آیات الهی است.
- امر الهی، همان جنبه ملکوتی اشیاست و هر موجودی از جنبه ملکوتی و باطنی وجود خود با خداوند ارتباط دارد. از اینرو، امام باید از اصحاب یقین باشد؛ یعنی ملکوت عالم را ببیند و در پرتو چنین معرفتی میتواند از راه باطن قلبهای مستعد، در آنان نفوذ کرده، به سوی خدا هدایت کند. بر این پایه، حرکت انسانها به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب از راه تأثیر درونی و معنوی امام تحقق مییابد؛ چنانکه در حیات ظاهری نیز امام راه سعادت را به بشر نشان میدهد. از اینرو، هدایتگری امام دو جنبه ظاهری و باطنی دارد[۱۹].
- قلمرو و گستره امامت امام، از حیث جمعیتی، همه مردم را در بر میگیرد، چه رسد به مؤمنان و مسلمانان. این مهم در آیه مبارک: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ از واژه ﴿لِلنَّاسِ﴾ به دست میآید.
- گستره امامت امام، از حیث فضای جغرافیایی زمین را در بر میگیرد. این ویژگی، از کاربرد واژه ﴿فِي الْأَرْضِ﴾ که در آیه: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۲۰] دانسته میشود.
- گستره امامت امام، فراتر از گستره نبوت نبی است. بر پایه آیه: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ از یکسو، حضرت ابراهیم(ع) پس از ابتلائات متعدد همچون ذبح حضرت اسماعیل(ع) و در سن پیری به مقام امامت رسیده و از سویی دیگر، پیش از فرزند دار شدن، نبی و رسول بودهاند؛ از اینرو، جعل مقام امامت برای حضرت ابراهیم(ع) در سن پیری و پس از مقام نبوّت و رسالت بوده است. امام رضا(ع) میفرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ(ع) بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ ».
- جایگاه امامت از حیث فردی و اجتماعی، جایگاهی اجتماعی است. مضاف بودن واژه امام، گواه این باور است. واژه امام، مفهومی دارای اضافه است و با مفهوم مأموم معنا مییابد؛ از اینرو، امام برای جامعه انسانی، امام است: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾.
- امامت به جعل الهی است و فقط خدای متعالی حق مشروعیتبخشی به امام جامعه اسلامی را دارد: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ﴾، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ﴾، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ﴾.
- امامت عهد الهی است و به ظالمان نمیرسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۱].
این آیه چه ویژگیهایی را برای امام اثبات میکند؟
- یکی از مهمترین کارکردهای این آیه اثبات عصمت امام است.
- بر پایه این آیه، از راههای متعدد و بیانهای مختلف، عصمت امام اثبات شده است. اثبات عصمت امام با توجّه به واژه ﴿الظَّالِمِينَ﴾ از جمله آنهاست.
- این استدلال، دو مقدمه دارد:
- نتیجه: امامت به انسان غیر معصوم نمیرسد[۲۲].
- تبیین مقدمه نخست: غیر معصوم از حدود الهی تجاوز میکند و هر کس که از حدود الهی تجاوز کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۳].
- مقدمه دوّم نیاز به تبیین ندارد؛ چراکه خدای متعالی فرموده است، امامت به ظالمان نمیرسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾.
- شهید قاضی نورالله شوشتری و علامه طباطبایی دلالت این آیه را بر عصمت امامان چنین تقریر نمودهاند: انسانها به تقسیم عقلی، از چهار گونه بیرون نیستند[۲۴].
- در همه عمر معصوم باشند.
- در همه عمر گناه کار باشند.
- در آغاز، معصوم و در پایان، گناهکار باشند.
- در آغاز، گناهکار و در پایان، معصوم باشند.
- از این احتمالات چهارگانه، احتمال دوّم و سوّم قطعاً در درخواست حضرت ابراهیم(ع) از خداوند برای فرزندان نبوده؛ زیرا آن بزرگوار شریفتر از آن است که برای این دو گروه درخواست امامت کند؛ از اینرو، واژه: ﴿قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي﴾ احتمال نخست و چهارم را در برمی گیرد. از سویی، خدا از این دو احتمال، ظالمان را استثنا نموده است، پس احتمال چهارم نیز، درخواست حضرت جایگاهی ندارد. بدینسان، فقط احتمال نخست در آیه باقی میماند و با آن، عصمت امام ثابت میشود.
- اگر این آیه را در کنار آیات دیگری قرار دهیم، استدلال روشنتر میشود، آنجا که میفرماید: ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ * كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ * وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ * وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ﴾[۲۵].
- بر پایه آیات بالا، ذرّیه حضرت ابراهیم دو گونهاند: محسن و ظالم و خدای متعالی در آیه ۱۲۴ سوره بقره، امامت را از ظالمان نفی کرد، پس فقط امامت به محسنان میرسد.
- و در تفسیر عیاشی از صفوان جمال روایت کرده که گفت: "ما در مکه بودیم، در آنجا گفتگو از آیه: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ﴾ به میان آمد فرمود: خدا آن را با محمد و علی و امامان از فرزندان علی تمام کرد، آنجا که فرمود: ﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾، ذریهای که بعضی از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است"«كُنَّا بِمَكَّةَ فَجَرَى الْحَدِيثُ فِي قَوْلِ اللَّهِ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ﴾ قَالَ أَتَمَّهُنَّ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِي قَوْلِ اللَّهِ ﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾»[۲۶][۲۷].
جمعبندی
- از این آیه چند نکته به دست میآید:
- اینکه مقام امامت غیر از مقام نبوّت است.
- اینکه مقام امامت برتر از مقام نبوّت است. زیرا ابراهیم(ع) قبل از اینکه به امامت منصوب شود مقامهای عبودیّت، نبوّت، رسالت و خلّت را به دست آورده بود[۲۸].
- امامت انتصابی و به وسیله جعل الهی است و مردم در تعیین و نصب امام نقشی ندارند؛ چون خداوند میفرماید: "من تو را امام قرار دادم ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ و عهد من به ظالمین نمیرسد ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾".
- امام باید در تمام دوران عمر معصوم باشد؛ زیرا گناهکار به قول قرآن ظالم است و عهد الهی (امامت) به ظالم نمیرسد؛ چنان که امام نباید هیچگاه در طول عمر شرک ورزیده باشد؛ زیرا شرک ظلم بسی بزرگ است.
- اینکه این آیه، امامت ابراهیم(ع) و بعضی فرزندانش را اثبات میکند و بر حسب روایات، پیامبر اسلام(ص) از ابتدای رسالت، امام بود.
- مردم نیازمند امام هستند و این از مهمترین نیازهای مردم محسوب میشود؛ چون اگر مردم چنین نیازی نداشتند جعل امام از سوی خداوند لغو و عبث بود و خدای حکیم محال است کار عبث کند[۲۹].
منابع
پانویس
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
- ↑ مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.
- ↑ معجم مقائیس اللغة، ص۴۸، الامام کل من اقتدی به و قدم فی الأمور، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷ الامام کل من ائتمَّ به قوم.
- ↑ اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ فؤائدالمعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷.
- ↑ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ تفسیر طبری، ج۱، ص۶۱۰.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۶. قال أهل التحقیق: المراد من الإمام هاهنا النبی و یدل علیه وجوه. أحدها: أن قوله: للناس إماما یدل علی أنه تعالی جعله إماما لکل الناس و الذی یکون کذلک لا بد وأن یکون رسولا من عند الله مستقلاً بالشرع لأنه لو کان تبعاً لرسول آخر لکان مأموماً لذلک الرسول لا إماماً له، فحینئذ یبطل العموم. و ثانیها: أن اللفظ یدل علی أنه إمام فی کل شیء و الذی یکون کذلک لا بد و أن یکون نبیاً. و ثالثها: أن الأنبیاء(ع) أئمة من حیث یجب علی الخلق اتباعهم، قال الله تعالی: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾ و الخلفاء أیضاً أئمة لأنهم رتبوا فی المحل الذی یجب علی الناس اتباعهم و قبول قولهم و أحکامهم و القضاة فی الفقهاء أیضاً أئمة لهذا المعنی، و الذی یصلی بالناس یسمی أیضاً إماماً لأن من دخل فی صلاته لزمه الائتمام به.
- ↑ سبحانی، جعفر (۱۴۲۵ق)، منشور جاوید، ج۵، ص۲۵۳.
- ↑ منشور جاوید، ج۵، ص۲۳۴ -۲۳۷.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۲ - ۲۷۳؛ تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۳۸.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۶۷ ب به بعد.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم- بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم * و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود * پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره یس، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۲ - ۲۷۳.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۳۲-۱۳۸.
- ↑ اللوامع الالهیه، ص۳۳۲ - ۳۳۳؛ الشافی، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۶: إن سؤال الإمامة إما أن کان لبعض ذریته المسلمین العادلین مدة عمرهم أو لذریته الظالمین فی تمام عمرهم أو لذریته المسلمین العادلین فی بعض أیام عمرهم الظالمین فی البعض الآخر، لکن یکون مقصوده إیصال ذلک إلیهم حال الإسلام و عدالتهم أو للأعم من ذلک، فعلی الاول یلزم عدم مطابقة الجواب للسؤال، و علی الثانی یلزم طلب الخلیل ذلک المنصب الجلیل للظالم حال ظلمه فی هذا لا یصدر عن عاقل بل جاهل من أمته فضلا عنه، و علی الثالث و الرابع یلزم المطلوب و هو أن الامامة مما لا ینالها من کان کافرا ظالما فی الجملة و فی بعض أیام عمره؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، ص۵۴؛ المیزان، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ «درود بر ابراهیم * و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود * و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود * و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم میورزند» سوره صافات، آیه ۱۰۹-۱۱۳.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۷: و در تفسیر عیاشی به سندهایی چند از صفوان جمال روایت کرده که گفت: .
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۳۹-۱۴۱.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۴۶، باب طبقات انبیاء و ائمه، حدیث ۲ و ۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۲۰-۲۱.