آب در فقه اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
آنچه آب نامیده شود، هرچند به طور مَجاز
آب به لحاظ ماهیّت آن به مطلق و مضاف، به لحاظ انفعال و عدم انفعالِ به نجاست به کثیر و قلیل و به لحاظ عوارض خارجی به مشکوک و غیر مشکوک، مشتبه و غیر مشتبه و مستعمل و غیر مستعمل تقسیم میشود. [۱]
طهارت و نجاست: آب مطلق، پاک و پاک کننده هر چیز نجسی است که قابل پاک شدن است، و نیز بر طرف کننده حدث میباشد. [۲] آب با تغییر رنگ، بو یا مزه آن به سبب نجاست نجس میشود. آب قلیل بنابر مشهور با ملاقاتِ نجاست نیز نجس میگردد [۳]
عبادات: وضو و غسل جز با آب صحیح نیست. [۴] ادرار کردن در آب، مکروه است. [۵] نماز گزاردن در گذرگاه آب [۶] و نیز آب بستن به منطقه دشمن در حال جهاد کراهت دارد. [۷] به قول مشهور، فروبردن سر در آب برای روزهدار در روزه واجب معیّن [۸] و نیز قضای روزه ماه رمضان در بعد از ظهر، حرام است؛ لیکن در بطلان روزه به آن اختلاف است [۹]
تملّک: آبهای عمومی، مانند دریاها که همگان در بهرهبرداری از آن یکسانند، از مشترکات و با حیازت تملّکپذیر است. همچنین به قول مشهور، کندن چاه در زمین مباح به قصد تملّک یا در ملک خود، سبب تملّک آب آن میشود. [۱۰] آبهای مباح، مانند چشمه و باران که در جویهای شخصی جمع میشود، به قول مشهور از آنِ مالک آن است [۱۱]
خرید و فروش: فروختن آب با پیمانه، وزن یا مشاهده در صورت محصور بودن، مانند آب حوض جایز است؛ [۱۲] لیکن در صحّت خرید و فروش مثل آب چاه که دارای جوشش است و دائم آب تازه با آب قبلی مخلوط میشود اختلاف است. در آب، ربا نیست. [۱۳]
نوشیدن: برای نوشیدن آب آدابی ذکر شده است، مانند گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۱۴]، نشسته نوشیدن در شب و ایستاده نوشیدن در روز [۱۵]
مزارعه: از شرایط صحّت عقد مزارعه، قابلیّت زمین برای بهرهبرداری به دلیل داشتن آب ـ هرچند به امکان رساندن آب چشمه یا نهر به آن ـ است [۱۶]
حیوان: دادن آب به حیوان پیش از ذبح آن مستحب است. [۱۷] عرضه آب بر حیوان هنگام رسیدن به آب از حقوق چارپا بر صاحبش شمرده شده است[۱۸] .[۱۹]
آب اِستِنجاء
آب به کار رفته در تطهیر مخرج ادرار و مدفوع.
آب قلیل هرچند ـ بنابر مشهور ـ به مجرّد ملاقات با نجاست نجس میشود، لیکن آب استنجاء با شرایط زیر پاک است:
- عدم تغییر رنگ، بو یا مزه آب.
- نرسیدن نجاستی از خارج به آن.
- عدم تجاوز ادرار و مدفوع از محلّ خروج، بیش از حدّ متعارف.
- خارج نشدن نجاستی دیگر غیر از ادرار یا مدفوع، مانند خون از مخرج.
- بنابر قولی خالی بودن آب از اجزای مدفوع به گونهای که دیده شود.
- بنابر قول برخی، ریختن آب بر محل، قبل از رساندن دست به آن.
آب استنجاء، بنابر قولی نجس ولی مَعفُوّ و بخشوده است.
وضو و غسل با آب استنجاء جایز نیست. در جواز تطهیر چیز نجس با آب استنجاء ـ بنابر طهارت آن ـ اختلاف است. در این احکام، تفاوتی در آب استنجاء حاصل از شستن اول و دوم مخرج بول ـ بنابر قول به اعتبار تعدّد شستن ـ نیست [۲۰].[۲۱]
آب انگور
احکام وضعی: بنابر قول مشهور آب انگور با جوشیدن، نجس و با بخار شدن دو سوم آن به وسیله آتش پاک میگردد. در پاک شدن آن با بخار شدن دو سوم به غیر آتش، مانند آفتاب اختلاف است. [۲۲] اگر آب انگور پس از جوشیدن سرکه شود پاک است. [۲۳]
گرو گذاشتن آب انگور صحیح است، لیکن اگر شراب شود از رهن خارج میگردد. [۲۴] اگر کسی آب انگور را غصب کند و در دست او شراب گردد، ضامن مثل یا قیمت آن ـ در صورت عدم امکان پرداختن مثل ـ است [۲۵]
احکام تکلیفی: نوشیدن آب انگور پیش از جوشیدن و نیز پس از بخار شدن دو سوم آن به وسیله آتش جایز است؛ [۲۶] لیکن پس از جوشیدن و پیش از بخار شدن دو سوم، حتّی بنابر قول به عدم نجاست آن، حرام است. [۲۷] در جواز نوشیدن آب انگور پس از بخار شدن دو سوم آن به غیر آتش، اختلاف است. [۲۸] به قول مشهور حدّ نوشیدن آب انگور جوشیده، حدّ شراب (هشتاد تازیانه) است. [۲۹]
به قول مشهور فروختن آب انگور به کسی که فروشنده میداند شراب درست میکند، مکروه است؛ امّا چنانچه فروشنده به این قصد بفروشد و یا در متن عقد شرط شده باشد حرام است. [۳۰] در جواز خرید و فروش آب انگور بعد از جوشیدن و پیش از بخار شدن دو سوم آن، اختلاف است [۳۱].[۳۲]
آب باران
آب حاصل از ریزش باران.
آب باران از اقسام آب مطلق [۳۳] و در حال بارش در حکم آب جاری است؛ یعنی در ملاقات با نجاست، نجس نمیشود، مگر آنکه رنگ، بو یا مزه آن تغییر کند. [۳۴] نوشیدن آب باران [۳۵] و نیز باز کردن کام نوزاد با آن در صورت نبودن آب فرات، مستحب است [۳۶]
و در حال بارش در حکم آب جاری است؛ یعنی در ملاقات با نجاست، نجس نمیشود، مگر آنکه رنگ، بو یا مزه آن تغییر کند. [۳۷] نوشیدن آب باران [۳۸] و نیز باز کردن کام نوزاد با آن در صورت نبودن آب فرات، مستحب است [۳۹].[۴۰]
آب بینی
درون بینی، باطن بدن محسوب میشود؛ بنابر این اگر آب بینی با خون تماس پیدا کند، ولی پس از بیرون آمدن از بینی، آلوده به خون نباشد پاک است. [۴۱]
فرو بردن اخلاط بینی در حال روزه اگر وارد فضای دهان نشود و به عمد نباشد، بلکه به قول مشهور حتّی اگر عمدی هم باشد روزه را باطل نمیکند. در اینکه فروبردن اخلاط پس از ورود به فضای دهان موجب بطلان روزه میشود یا نه، اختلاف است؛ امّا فروبردن آن پس از خروج از فضای دهان، موجب بطلان روزه میشود. [۴۲] خوردن آب بینی به جهت خبیث بودن آن حرام است [۴۳]
انداختن آب بینی در حال نماز [۴۴] و نیز در مسجد [۴۵] مکروه و پاک کردن مسجد از آن در حال نماز بدون انحراف از قبله، جایز است.[۴۶].[۴۷]
آب جاری
آب روانِ جوشیده از زمین، مانند آب چشمه و قنات.
به قول مشهور در تحقّق عنوان جاری، علاوه بر جریان، جوشیدن از زمین نیز شرط است. عدم اعتبار جوشش و کفایت جریان غالبی به دلیل اتّصال به منبعی و نیز عدم اعتبار جریان فعلی و کفایت جوشش از زمین، دیگر اقوال در باره آب جاریاند [۴۸]
آب جاری از اقسام آب مطلق است که از احکام آن در باب طهارت و زکات سخن گفته شده است.
آب جاری ـ هرچند کمتر از کرّ باشد ـ به ملاقات نجاست نجس نمیشود، مگر آنکه بو، رنگ یا مزه آن بر اثر نجاست تغییر کند. [۴۹] در صورت نجاست، پاک شدن آن به زوال بو، رنگ و مزه نجاست است ـ هرچند زوال به خودی خود باشد ـ مشروط به اینکه با آب تازه که از مادّه خارج میشود، مخلوط گردد. در حصول طهارت بدون آمیختگی، اختلاف است. [۵۰] حکم آب راکدِ متّصل به جاری نیز چنین است
آبی که از زمین میجوشد امّا جریان ندارد، در نجس نشدن به ملاقات نجاست بنابر مشهور حکم آب جاری را دارد، هرچند کمتر از کرّ باشد [۵۱]
زکات غلاّتِ (گندم، جو، خرما و کشمش) آبیاری شده با آب جاری یک دهم است. [۵۲].[۵۳]
آب چاه
آب حاصل از کندن گودال عمیق.
از آن در باب طهارت و احیاء موات سخن گفته شده است.
آب چاه از اقسام آب مطلق به شمار میرود.
طهارت و نجاست: در اینکه آب چاه حکم آب جاری را دارد تا با ملاقات نجاست، نجس نشود یا نه، بین قدما و متأخران اختلاف است. مشهور قدما قول دوم را اختیار کرده و رسیدن نجاست به آب چاه را موجب نجس شدن آن دانستهاند؛ لیکن مشهور متأخران قول اوّل را برگزیدهاند. [۵۴]
چگونگی تطهیر: بنابر قول به نجس شدن آب چاه با ملاقات نجاست، برای کشیدن آب به منظور تطهیر آن، اندازههای متفاوتی ذکر شده است؛ لیکن بنابر قول مشهور متأخّران ـ مبنی بر عدم نجاست آب چاه با ملاقات نجس ـ در اینکه کشیدن آب از چاه تعبّداً واجب است یا مستحب میباشد، اختلاف است. مشهور متأخران، آن را مستحب میدانند [۵۵]
مالکیّت: اگر کسی چاهی را به قصد تملّک در زمین مباح حفر کند، در صورت رسیدن به آب ـ بنابر قول مشهور ـ مالک آب آن میشود. [۵۶]
بیع: در صحّت فروش آب موجود در چاه و نیز فروش آب آن برای همیشه، اختلاف است. منشأ اختلاف در اوّلی، عدم امکان تحویل آب موجود هنگام معامله به جهت مخلوط شدن با آب تازه و در دومی، جهالت مقدار آب است [۵۷].[۵۸]
آب خالص
آب غیر آمیخته با چیزی دیگر.
یکی از غسلهای سه گانه میّت غسل با آب خالص است [۵۹] که از آن به «آب قراح» تعبیر میشود و مراد از آن آبی است که با سدر یا کافور مخلوط نباشد.
اگر سدر و کافور پیدا نشود، [۶۰] یا استعمال آن از نظر شرع ممنوع باشد ـ همچون میّت مُحرم که غسل دادن او با آب مخلوط به کافور جایز نیست [۶۱]ـ به جای غسل با آب سدر و کافور با آب خالص غسل داده میشود.[۶۲]
آب دهان
تکلیفی: فرو بردن بزاق برای روزهدار جایز است. [۶۳] بیرون انداختن آب دهان در حال نماز، [۶۴] انداختن آن در مسجد، [۶۵] پاک کردن آیات قرآن [۶۶] وتر کردن نخهای مورد نیاز جهت دوختن کفن، با آب دهان [۶۷] کراهت دارد. در حلّیت یا حرمت خوردن بزاق دیگری اختلاف است. [۶۸]
وضعی: آب دهان مسلمان پاک و آب دهان کافر [۶۹] و حیوانات نجس العین (سگ و خوک) نجس است. بنابر قول برخی، ظرفی که با آب دهان سگ نجس شده، باید پیش از شستن خاک مال گردد. [۷۰] نماز در لباسی که آغشته به آب دهان حیوان حرام گوشت باشد، باطل است. [۷۱]
روزه با فرو بردن بزاقِ خارج شده از فضای دهان یا بزاق دیگری در صورت مستهلک نشدن آن در آب دهان روزهدار، باطل میشود. [۷۲] با خوردن چیز نجس، آب دهان نجس نمیشود، از اینرو، اگر پس از خوردن آن، بزاق با لباس یا بدن تماس پیدا کند موجب نجس شدن آن نمیگردد، مگر آنکه اجزای نجس با آن باشد [۷۳].[۷۴]
آب راکد
آب ثابت، مقابل آب جاری.
آب راکد اگر به اندازه کرّ باشد، آب کرّ به شمار آمده و احکام آن را داردو اگر کمتر از آن باشد، آب قلیل به شمار میآید و احکام آن را دارد [۷۵]، مگر آنکه به منبع کرّ یا آب جاری متّصل باشد که در این صورت، همچون آب جاری با ملاقات نجاست، نجس نمیشود. [۷۶] ادرار کردن در آب، بویژه آب راکد، مکروه است. [۷۷].[۷۸]
آب زمزم
آب چاهی معروف نزدیک کعبه.
در روایات از آب زمزم به بهترین آب روی زمین و داروی هر درد یاد شده است [۷۹] و احکام آن در باب طهارت و حج آمده است.
نوشیدن آب زمزم، بلکه بسیار نوشیدن آن، [۸۰] بویژه پیش از سعی [۸۱] و پس از طواف وداع [۸۲] مستحب است. نیز برای مُحرم مستحب است پیش از سعی، پس از نوشیدن آب زمزم، یک یا دو سطل از آن را بر سر و بدن خود بریزد و دعای وارد شده را بخواند [۸۳] و افضل آن است که خود، آب را بردارد نه دیگری. [۸۴] همچنین بردن آب زمزم به عنوان هدیه [۸۵] و درخواست هدیه دادن آن [۸۶] و نیز شستن کفن با آن مستحب است [۸۷].[۸۸]
آب سرد
مقابل آب گرم.
اگر وضو و غسل با آب سرد ضرر قابل توجّهی داشته باشد ـ مانند اینکه موجب بیماری یا شدّت آن شود ـ و تهیّه آب گرم نیز ممکن نباشد، باید تیمّم کرد. [۸۹] نوشیدن آب سرد و ریختن آن بر بدن در حمّام، مکروه و ریختن آن روی پاها هنگام بیرون آمدن از حمّام، مستحب است[۹۰].[۹۱]
آب غسل
آب به کار رفته برای غسل.
آب غسل باید پاک، مطلق و مباح باشد و در شست و شوی نجس به کار نرفته باشد [۹۲]
کسی که برای غسل آب در اختیار ندارد واجب است در صورت امکان، با خریدن و قرض کردن، آن را تهیّه کند. [۹۳] در اینکه تهیّه آب غسل همسر در غسلهای جنابت، حیض و نفاس و درصورت نیاز، گرم کردن آن، بر عهده شوهر است یا نه، اختلاف است. [۹۴] مستحب است آب غسل ترتیبی به اندازه یک صاع (تقریبا سه کیلوگرم) باشد[۹۵].[۹۶]
آب غصبی
آب تصرف شده بدون رضایت صاحب آن.
احکام آب غصبی به تکلیفی و وضعی تقسیم میشود:
تکلیفی: هر گونه تصرّف در آب غصبی، مانند تطهیر نجس، وضو و غسل با آن و نیز نوشیدن آن، حرام است. [۹۷] اگر به اجمال علم حاصل شود که آبِ موجود یا نجس است یا غصبی، نوشیدن آن و وضو و غسل با آن جایز نیست؛ امّا اگر به اجمال بداند که آب یا مضاف است یا غصبی، تنها نوشیدن آن جایز است. [۹۸] کسی که به اجمال میداند آبِ یکی از چند ظرف موجود غصبی است، باید از همه دوری کند [۹۹]
وضعی: شیء نجس با آب غصبی پاک میشود. [۱۰۰] وضو و غسل با آب غصبی به عمد (اختیار بدون اکراه) و با علم به غصبی بودن و حرمت تصرف در آن باطل است، و در صورت جهل به موضوع (غصب) یا حکم (حرمت)، به قول مشهور باطل نیست، مگر آنکه در جهل به حکم، جاهل مقصّر باشد که به نظر مشهور ملحق بهصورت علم وعمد است[۱۰۱].[۱۰۲]
آب فرات
آب نهر معروف.
احکام آن به مناسبت در بابهای طهارت، نکاح و احیاء موات آمده است.
آب فرات، مانند سایر نهرهای بزرگ از آبهای عمومی به شمار میرود و ملک کسی نیست. [۱۰۳].تبرّک به آب فرات،. [۱۰۴] باز کردن کام نوزاد، [۱۰۵] غسل کردن [۱۰۶] و شستن کفن با آن [۱۰۷] مستحب است.[۱۰۸]
آب قلیل
مقابل آب کثیر
به آبی که نه جاری و نه در حکم آن و نیز کمتر از کرّ است، آب قلیل گفته میشود و از آن در باب طهارت بحث شده است.
آب قلیل از اقسام آب مطلق و پاک کننده است و به قول مشهور با ملاقات نجاست یا متنجّس، نجس [۱۰۹] و با اتّصال به آب کرّ، جاری یا باران و آمیخته شدن با آنها پاک میشود. در کفایت صرفِ اتّصال بدون آمیختگی، اختلاف است. [۱۱۰] اگر آب قلیل از بالا به پایین یا با فشار از پایین به بالا جریان داشته باشد، تماس قسمت پایین در اوّلی و قسمت بالا در دومی با نجاست، موجب نجاست قسمت دیگر نمیشود؛ زیرا در هر دو صورت، آن بخش از آب که با نجس ملاقات کرده و بخش دیگر که با نجس در تماس نیست، به نظر عرف دو آب شمرده میشود. [۱۱۱]
بنابر مشهور، تطهیر لباس و بدنی که با ادرار ـ جز ادرار پسر بچّه شیر خوار ـ نجس شده، با آب قلیل منوط به تحقق امور ذیل است:
- دو بار شستن.
- فشردن لباس، فرش و مانند آن برای خروج غساله.
- ریختن آب بر نجس، نه شستن چیز نجس در آب.
در اینکه در تطهیر ظرف متنجّس به غیر ولوغ با آب قلیل، سه بار شستن شرط است یا نه، اختلاف است. معروف میان معاصران، قول نخست است. [۱۱۲].[۱۱۳]
آب کثیر
مقابل آب قلیل.
فقیهان عنوان آب کثیر را درباره آب غیر قلیل به کار بردهاند که شامل آبهای کرّ، جاری، باران، چشمه، چاه و حمّام میشود. گاه آب کثیر مقابل آب جاری به کار میرود که مراد از آن آب کُرّ است.
از این عنوان در باب طهارت بحث شده است.
آب کثیر مطلق به ملاقات نجاست نجس نمیشود، مگر آنکه رنگ، بو یا مزه آن به نجاست تغییر کند. آب نجس ـ اعم از قلیل و کثیر ـ با اتّصال به آب کثیر در صورت آمیختگی با آن و زوال تغیّر پاک میشود. در حصول طهارت بدون امتزاج اختلاف است. [۱۱۴] به قول مشهور، چیز نجس با یک بار شستن در آب کثیر پاک میشود. [۱۱۵] مشهور متأخّران در تطهیر شیء نجس ـ مانند لباس ـ با آب کثیر، فشردن و خروج غساله را معتبر نمیدانند. [۱۱۶].[۱۱۷]
آب کُرّ
مقدار مشخّصی از آب.
آب کُرّ اندازه مشخّصی از آب مطلق است که با ملاقات نجاست، نجس نمیگردد.
از آن در باب طهارت بحث شده است.
آب کرّ نزد مشهور فقیهان، مقدار آبی است که اگر در ظرفی که هر یک از درازا، پهنا و گودی آن سه وجب و نیم معمولی است بریزند آن را پر کند. از اینرو، مجموع مساحت آب کرّ ۴۲ و هفت هشتم وجب است. مساحتهای ۳۶ و ۲۷ وجب نیز گفته شده است. [۱۱۸] وزن آن ۷۴۰/۳۷۶، ۳۷۷، و ۳۸۴ کیلوگرم و غیر آن ذکر شده است. برخی گفتهاند: اگر مقدار وزن آب ۴۸۰ کیلو گرم باشد، طبق نظر تمامی فقها آب، کُرّ است. [۱۱۹]
کرّ بودن آب با یقین انسان یا خبر دادن دو مرد عادل ثابت میشود. در کفایت اِخبار یک مرد عادل بلکه ثقه اختلاف است. [۱۲۰]
آب کرّ از اقسام آب مطلق و پاک کننده است [۱۲۱] و با ملاقات نجاست، نجس نمیشود، مگر آنکه رنگ، بو یا مزه آن بر اثر ملاقات با نجاست تغییر کند. [۱۲۲] در این صورت، پاک شدن آن منوط به زوال تغیّر و اتّصال به آب کثیر دیگر و آمیختگی با آن است. در حصول طهارت به مجرّد اتّصال، بدون امتزاج اختلاف است. [۱۲۳]
چیز نجس با یک بار شستن در آب کرّ پاک میشود. در لزوم تعدّد شستن برای تطهیر چیز نجس شده به ادرار و نیز ظرف نجس، و وجوب فشردن اشیای نجسی مانند لباس که آب در آنها نفوذ میکند، جهت خارج شدن غساله آن اختلاف است. [۱۲۴] قول مشهور در دو مورد اول (نجس شده به ادرار و ظرف نجس) و نیز مشهور متأخّران در مورد اخیر، عدم لزوم تعدّد است. [۱۲۵]
اگر در بقای کرّ بودن آبیشک شود، حکم کرّ و اگر در رسیدن آبی قلیل به مقدار کرّ شک شود، حکم آب قلیل را دارد. [۱۲۶].[۱۲۷]
آب گرم
آب گرم شده و یا آب گرم معدنی.
از آن به هر دو معنا و به مناسبت در باب طهارت و اطعمه و اشربه سخن گفته شده است.
غسل دادن میّت با آب گرم شده با آتش، و نیز وضو و غسل، [۱۲۸] بلکه بنابر قولی، هر گونه استفاده، مانند نوشیدن و شست وشوی بدن با آب ظرفی که با تابش آفتاب گرم شده، [۱۲۹] و نیز استفاده از آبهای گرم معدنی جهت درمان [۱۳۰] یا نوشیدن مکروه است[۱۳۱].[۱۳۲]
آب لوله
آب جاری در لوله.
آب لوله در صورت اتّصال به منبعی که به اندازه کرّ است، حکم آب کرّ را دارد و با ملاقات نجاست، نجس نمیشود. [۱۳۳] اگر پس از علم به اتّصال آب لوله به منبع، در بقای اتّصال آن شک شود، حکم صورت اتّصال را دارد[۱۳۴].[۱۳۵]
آب مستعمل
آب به کار رفته در وضو، غسل یا شست و شوی چیز نجس.
آب مستعمل در وضو و نیز غسل مستحب، پاک و پاک کننده و وضو گرفتن و غسل کردن با آن جایز است. آب به کار رفته در غسلی که رافع حَدَث اکبر است، مانند غسل جنابت، پاک است و میتوان با آن چیز نجس را شست؛ لیکن در اینکه رافع حَدَث اصغر و اکبر میباشد ـ تا وضو و غسل با آن صحیح باشد ـ یا نه، اختلاف است. قول اشهر، که به مشهور متأخرّان نیز نسبت داده شده، رافع بودن آن است. [۱۳۶]
اختلاف یاد شده در صورتی است که شخص با آب قلیل غسل کرده باشد؛ امّا اگر با آب کثیر غسل کند، اختلافی در رافع بودن آن نیست. [۱۳۷] آب مستعمل در تطهیر چیز نجس که از آن به غُساله نیز تعبیر میشود، دو قسم است:
- آب به کار رفته در استنجاء که با شرایطی پاک است.
- آب به کار رفته در تطهیر سایر اشیای نجس که در پاک بودن آن اختلاف است.[۱۳۸]
آب مشتبه
آب اشتباه شده با آب دیگر از حیث اطلاق و اضافه، کرّ و قلیل بودن، طهارت و نجاست یا اباحه و حرمت.
تفاوت آب مشتبه با آب مشکوک، وجود علم اجمالی در اوّلی و نبود آن در دومی است. از این عنوان در باب طهارت سخن گفته شده است.
اقسام شبهه: شبهه در آب، یا محصور است، مانند اشتباه یک ظرف آب نجس در بین ده ظرف مورد ابتلا، یا غیر محصور مانند اشتباه یک ظرف میان ظرفهای بسیار که همه آنها در شرایط عادی مورد ابتلا نیستند، یا اجتناب از همه موجب عسر یا حرج است و یا احتمال آن به جهت کثرت اطراف شبهه به قدری ضعیف است که عقلا به آن اعتنا نمیکنند. [۱۳۹]
انواع اشتباه: اشتباه آب از جهات زیر محتمل است:
۱. طهارت و نجاست: به قول مشهور اجتناب از همه آبهای مشتبه از حیث نجاست در شبهه محصور واجب است و شستن چیز نجس و نیز وضو و غسل با آن جایز نیست [۱۴۰]
اگر آب دیگری جز دو آب مشتبه وجود نداشته باشد، به نظر مشهور فقها ـ بلکه ادّعای اجماع بر آن شده که ـ تیمّم واجب است. برخی تیمّم را واجب ندانسته و گفتهاند: مکلّف بین تیمّم و گرفتن وضو با یکی از دو آب و خواندن نماز، سپس تطهیر مواضع وضو با آب دیگر و گرفتن وضو و خواندن نمازی دیگر مخیّر است. [۱۴۱]
اگر یکی از دو آب مشتبه بریزد، وجوب اجتناب از دیگری به قوّت خود باقی است. [۱۴۲] به قول مشهور، تماس چیزی مانند لباس یا بدن با یکی از دو آب مشتبه در صورتی که حالت قبلی آب، نجاست نبوده، موجب نجس شدن آن نمیشود، بلکه محکوم به طهارت است. [۱۴۳]
در شبهه غیر محصور، در هیچ یک از موارد یاد شده اجتناب از همه اطراف واجب نیست؛ لیکن در اینکه استفاده از همه اطراف شبهه جایز است یا اجتناب از آن اندازه که به اجمال معلوم است ـ مانند یک ظرف در مثال مزبور ـ واجب است، اختلاف میباشد. [۱۴۴]
۲. اباحه و حرمت: اجتناب از آب مشتبه به لحاظ اباحه ـ مانند آب مباحی که با آب غصبی اشتباه شده ـ واجب است؛ لیکن چیز نجس اگر با آن شسته شود، پاک میگردد و وضو و غسل با آن از روی غفلت یا جهل، بنابر مشهور صحیح است. [۱۴۵] در صورت انحصار آب در آن دو، تیمّم واجب است. [۱۴۶] مصرف یکی از آبهای مشتبه ضمان آور نیست، مگر آنکه معلوم شود آن آب غصبی بوده است. [۱۴۷]
۳. کرّ و قلیل بودن: اگر یکی از دو آب موجود ـ که کرّ بودن یکی و قلیل بودن دیگری به اجمال معلوم است ـ به طور نا مشخص با نجاست ملاقات کند، در صورتی که هیچ یک قبلاً قلیل نبوده است، حکم به نجاست هیچ کدام نمیشود و اگر یکی به طور مشخص با نجاست ملاقات کند، در اینکه آن آب محکوم به نجاست است، مگر آنکه حالت قبلی آن کُرّ باشد و یا حتّی در صورت کُرّ نبودن حالت قبلی، محکوم به نجاست نیست، اختلاف است [۱۴۸]
۴. اطلاق و اضافه: اگر آب مضاف با آب مطلق مشتبه گردد در شبهه محصور، شخص باید وضو یا غسل را آن اندازه تکرار کند که یقین نماید با آب مطلق وضو گرفته یا غسل کرده است. در تطهیر چیز نجس با آب یاد شده نیز حکم همین است، [۱۴۹] امّا اگر شبهه غیر محصور باشد، در اینکه وضو و غسل با آن، حکم شبهه محصور را دارد یا آنکه وضو و غسل با هر یک از آبها صحیح میباشد، اختلاف است. [۱۵۰] اگر یکی از آن دو آب بریزد، با انحصار آب موجود به آن دو، در اینکه باید با آب موجود وضو بگیرد و نیز تیمّم کند یا میتواند به تیمّم بسنده کند، اختلاف است[۱۵۱].[۱۵۲]
آب مشکوک
آب مشکوک از حیث اطلاق و اضافه، اعتصام و عدم آن، طهارت و نجاست و اباحه و حرمت. شک در آب از جهات یاد شده یا با علم به حالت سابق است یا بدون علم. آب مشکوک در صورت نخست، حکم حالت سابق را دارد العروة الوثقی، ج۱،ص:۴۹ و حکم صورت دوم آن، به اختلاف موارد، متفاوت است.
آب مشکوک بین اطلاق و اضافه، نه مطلق به شمار میرود، نه مضاف. بنابراین، رافع حدث و پاککننده نجس نیست و اگر آب، قلیل باشد با ملاقات نجاست، نجس میشود و اگر به اندازه کرّ باشد نجس نمیشود. البته برخی در این صورت نیز حکم به نجاست کردهاند. [۱۵۳] اگر کسی جز آب مشکوک بین اطلاق و اضافه، دراختیار نداشته باشد، در اینکه باید برای نماز تیمّم کند یا بین تیمّم و وضو جمع نماید، اختلاف است. [۱۵۴] در اینکه آب مشکوک از حیث دارا بودن منبع ـ که سبب اعتصام و عدم انفعال آن به نجاست است ـ و نیز از حیث کرّ و قلیل بودن، با ملاقات نجاست نجس میشود یا نه، اختلاف است. [۱۵۵] آبی که طهارت و نجاست آن مشکوک است، حکم آب طاهر و آبی که مباح بودن آن مشکوک است، حکم آب مباح را دارد[۱۵۶].[۱۵۷]
آب مُضاف
آب آمیخته با چیزی یا گرفته شده از چیزی.
در فقه به آبی مضاف گفته میشود که با چیزی مانند گِل، آمیخته یا از چیزی مانند گُل و میوه، گرفته شده باشد. مقابل آن، آب مطلق است. از آن در باب طهارت بحث شده است.
آب مضاف در صورت پاک بودن اصل آن، پاک است، امّا پاک کننده نجس و برطرف کننده حدث نیست. آبی که پیش از این مضاف بوده و هم اکنون معلوم نیست مطلق شده یا نه، مضاف محسوب میشود. آب مضاف با ملاقات نجاست نجس میشود، هرچند زیاد باشد؛ ولی چنانچه با فشار از بالا به پایین یا از پایین به بالا ـ مانند فوّاره ـ در جریان باشد، با نجس شدن بخش پایین درصورت نخست و بخش بالا در صورت دوم، بالا و پایین آن نجس نمیشود؛ زیرا به نظر عرف، بالا و پایین آن، دو آب به شمار میرود [۱۵۸]
آب مضافِ نجس با تبدیل شدن به بخار بنابر قول برخی پاک میشود. در نتیجه آب حاصل از تبخیر پاک خواهد بود. همچنین درصورت استهلاک در آب کرّ یا جاری به گونهای که دیگر به آن مضاف گفته نشود، پاک میگردد؛ گرچه تعبیر به پاک شدن دراین فرض خالی از مسامحه نیست؛ زیرا آب مضاف در این صورت، عنوان آب کرّ یا جاری را پیدا میکند و از مضاف بودن خارج میشود [۱۵۹].[۱۶۰]
آب مطلق
آب بدون اضافه و قید.
آب مطلق در قبال آب مضاف، به مایعی گفته میشود که عنوان «آب» بدون قید و اضافه برآن صادق باشد. از این عنوان در باب طهارت سخن گفته شده است.
اقسام: برخی، آب مطلق را به سه قسمِ جاری، محقون و چاه و محقون را به کرّ و قلیل تقسیم کردهاند. [۱۶۱] برخی دیگر، آن را به پنج قسمِ کرّ، قلیل، جاری، باران و چاه تقسیم نمودهاند. [۱۶۲] عدّهای نیز برای آب مطلق، شش قسم: جاری، جوشنده غیر جاری، چاه، باران، کرّ و قلیل [۱۶۳] ذکر کردهاند.
برخی فقها از آنجا که فایده و اثری در تکثیر اقسام آب مطلق ندیدهاند، آن را به اعتبار اعتصام (منفعل نشدن به ملاقات نجاست) و عدم اعتصام به دو قسمِ معتصم و غیر معتصم تقسیم کردهاند. قسم اول شامل آب کرّ و هر آبی میشود که از منبع و مادّه برخوردار است، مانند آب جاری، چشمه و غیر آن دو، و قسم دوم منحصر به آب قلیل است. [۱۶۴]
سرانجام، برخی دیگر، به اعتبار مادّه داشتن (یعنی داشتن منبع جوشان همچون چشمه یا غیرجوشان همچون منبع آب که آب از آن در لولهها جریان مییابد، در صورتی که به قدر کرّ باشد) و مادّه نداشتن، آن را به آب دارای مادّه و آب بدون مادّه تقسیم کرده و آب کرّ و قلیل را از اقسام قسم دوم دانستهاند. [۱۶۵]
احکام: آب مطلق، پاک و پاک کننده، یعنی بر طرف کننده حدث و نجاست چیز نجس است. [۱۶۶] آب مطلق، اگر معتصم باشد با ملاقات نجاست، نجس نمیشود، مگر آنکه رنگ، بو یا مزه آن به سبب نجاست تغییر کند و اگر معتصم نباشد (آب قلیل) به قول مشهور با ملاقات نجاست، نجس میشود. [۱۶۷]
آب مطلق با تبخیر از اطلاق خارج نمیشود، مگر آنکه با چیزی دیگر ممزوج و سپس تبخیر گردد. در این صورت اگر عنوان آب مضاف بر آن صدق کند، مانند گلاب، مضاف است [۱۶۸]
آب مطلقِ نجس با اتّصال به آب کرّ یا جاری و امتزاج با آن، پاک میشود.
همچنین در صورت نجس شدن به سبب تغیّر رنگ، بو یا مزه آن به نجاست، با زوال تغیّر به سبب اتّصال و امتزاج با آب پاک، پاک میگردد. در اینکه صرف اتّصال بدون امتزاج، در حصول پاکی آن کافی است یا نه، اختلاف است. اگر آب مطلق، دارای مادّه و منبع باشد، با از بین رفتن تغیّر به سبب اتّصال به مادّه و امتزاج با آب جدید، پاک میشود. [۱۶۹]
آبی که مطلق بوده و مضاف شدنش مشکوک است، مطلق محسوب میشود. آبی که مطلق یا مضاف بودنش و نیز پیشینه آن از حیث اطلاق و اضافه، معلوم نیست، حکم آب مطلق را ندارد [۱۷۰]
مطلق بودن آب وضو و غسل از شرایط صحّت آن دو است[۱۷۱].[۱۷۲]
آب مُقَطّر
آب حاصل از تبخیر.
از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
آب، پیش از تبخیر یا مطلق است یا مضاف و یا نجس. تبخیر شده آب مطلق مطلق است [۱۷۳]
در تبخیر شده آب مضاف سه قول است.
- آب مضاف است. [۱۷۴]
- ملاک، صدق عنوان مضاف یا مطلق است. [۱۷۵]
- اگر همه آن تبخیر میشود ـ مانند گلاب ـ آب مضاف است، وگر نه ـ مانند آب گل آلود که اجزای گِل تبخیر نمیشود ـ آب مطلق است. [۱۷۶]
در اینکه آب نجس با تبخیر و تبدیل بخار به آب جدید پاک میشود یا نه، اختلاف است. منشأ آن، اختلاف در تحقّق استحاله با تبخیر است، که بنابر قول به تحقّق، پاک است[۱۷۷].[۱۷۸]
آب نجس
(آب مُتنجِّس): آب نا پاک.
آب نجس آبی است که استفاده از آن در اموری همچون آشامیدن، وضو و غسل که مشروط به طهارت است، جایز و صحیح نیست.
از آن در باب طهارت بحث شده است.
آب قلیل بنابر قول مشهور به صرف ملاقات با نجس، نجس میشود؛ ولی آب کثیر با حصول تغیّر به نجاست در یکی از سه وصف رنگ، بو یا طعم، نجس میشود. [۱۷۹]
احکام: استفاده از آب نجس در اموری مانند وضو و غسل که در آنها پاکی شرط است، صحیح نیست و وضو و غسل با آن باطل است. [۱۸۰] همچنین چیز نجس شده با آن پاک نمیشود.
آشامیدن آب نجس در غیر حال اضطرار حرام است. [۱۸۱] به قول مشهور، آردی که با آب نجس خمیر شده، با تبدیلشدن به نان پاک نمیشود. [۱۸۲]
کیفیّت تطهیر: آب ناپاک با اتّصال به کثیر و آمیخته شدن با آن همراه با زوال تغیّر ـ در صورت تغیّر اوصاف ـ پاک میشود. در پاک شدن آن به صرف اتّصال، بدون آمیختگی اختلاف است. [۱۸۳] آب نجس شده به سبب تغیّر ـ گرچه به اندازه کرّ باشد ـ با زوال تغیّر پاک نمیشود، [۱۸۴] مگر آنکه زوال تغیّر به سبب اتّصال به منبع باشد، مانند آب چاه و چشمه و یا پس از برطرف شدن تغیّر، به آب کرّ یا جاری متّصل شود. [۱۸۵].[۱۸۶]
آب وضو
آب قابل استفاده برای وضو.
شرایط آب وضو و نیز احکام آن همانند آب غسل است.
مستحب است آب وضو به اندازه یک مُدّ (حدود ۷۵۰ گرم) باشد [۱۸۷] .[۱۸۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص: ۲۶ ـ ۵۴.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص: ۲۶.
- ↑ الروضة البهیة، ج۱، ص:۲۵۱ و ۲۵۸؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۰ و ۳۴.
- ↑ تحریر الوسیلة، ج۱، ص:۱۰۱ ـ ۱۰۳
- ↑ جواهر الکلام، ج۲، ص:۶۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۸، ص:۳۴۴
- ↑ جواهر الکلام، ج۸، ص:۲۱ ـ ۶۶
- ↑ مستمسک العروة، ج۸، ص:۲۶۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۷، ص:۵۲ و ج۱۶، ص:۲۲۷ ـ ۲۲۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۸، ص:۱۱۶-۱۲۱
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۸، ص:۱۲۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۸، ص:۱۲۰
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۳، ص:۳۶۱
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۶، ص:۵۰۵-۵۰۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۰، ص:۲۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۶، ص:۱۳۳
- ↑ العروة الوثقی، ج۲، ص:۴۱۵.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۸۹-۹۰.
- ↑ العروةالوثقی، ج۱، ص:۴۶۷.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۶، ص:۱۳؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۱۳۴ ـ ۱۳۹.
- ↑ جامع المقاصد، ج۱، ص:۱۸۰.
- ↑ جامع المقاصد، ج۵، ص:۶۱.
- ↑ جامع المقاصد، ج۶، ص:۲۹۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۶، ص:۱۳ ـ ۲۰ و ج۳۶، ص:۳۷۶؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۶۹ و ۱۳۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۶، ص:۱۳ ـ ۲۰ و ج۳۶، ص:۳۷۶؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۶۹ و ۱۳۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۶، ص:۱۳ ـ ۲۰ و ج۳۶، ص:۳۷۶؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۶۹ و ۱۳۶.
- ↑ مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص:۲۷۱.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۲، ص:۳۰ ـ ۳۱؛ کتاب المکاسب، ج۱، ص:۱۲۹.
- ↑ کتاب المکاسب، ج۱، ص:۶۱.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۱-۹۲.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۶، ص:۲۹۷ ـ ۳۰۰
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص: ۵۹۷، م ۲۶۲۷
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۱، ص:۹۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۱، ص: ۳۰۰
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۶، ص:۵۰۹؛ وسائل الشیعة، ج۲۵، ص:۲۶۵
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۲۵، ص:۳۸ ـ ۳۹.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۲-۹۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص:۳۱۶
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۹
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۶، ص:۵۰۹؛ وسائل الشیعة، ج۲۵، ص:۲۶۵.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۲۵، ص:۳۸ ـ ۳۹.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۱۴، ص:۱۲۷
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۷۲۳.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۳.
- ↑ التنقیح (الطهارة)، ج۱، ص:۱۱۲.
- ↑ التنقیح (الطهارة)، ج۶، ص:۲۰۲
- ↑ التنقیح (الطهارة)، ج۸، ص:۳۷۵.
- ↑ التنقیح (الطهارة)، ج۸، ص:۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ العروة الوثقی، ج۲، ص:۲۹۲.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۴-۹۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۱۹۱ ـ ۲۰۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۲۰۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۸، ص:۱۱۶
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۲ و ۳۴؛ دلیل العروة، ج۱، ص:۶۵.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۵.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۱ ـ ۴۲؛ مستمسک العروة، ج۱، ص:۱۸۶ ـ ۱۸۹.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۹۲
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۸، ص:۴۲۱؛ تحریر الوسیلة، ج۱، ص:۷۰.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، صفحه ۹۶.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱،ص:۴۵، م ۳۲ و ۳۴.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۱۸۰.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص:۲۲۱
- ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص:۲۳۳
- ↑ مجمع الفائدة، ج۱۱، ص:۲۱۴
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۱۴۱
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱،ص:۱۰۰، م ۱۵۰
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱،ص:۴۶۰، م ۸۲۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۶، ص:۲۹۸ ـ ۲۹۹
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۶، ص:۴۱۴.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۶، ص:۲۹۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۱، ص:۸۵
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۴، ص:۱۲۷
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، صفحه ۹۷.
- ↑ العروة الوثقی، ج۲، ص:۴۵۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۱، ص:۱۲۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۵، ص:۹۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۳، ص:۲۶۲
- ↑ جواهر الکلام، ج۳، ص:۲۶۵
- ↑ جواهر الکلام، ج۳، ص:۳۶۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۱۹
- ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص:۱۵۳-۱۵۴
- ↑ جواهر الکلام، ج۴، ص:۲۹۸.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۹۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۵، ص:۱۰۴
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص:۵۳۶.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، صفحه ۱۰۱.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۰۰.
- ↑ کلمة التقوی، ج۲،ص:۳۶
- ↑ مناسک حج (امامخمینی)، ص:۸۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۳، ص:۱۱۹.
- ↑ سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۲.
- ↑ کلمة التقوی، ج۱، ص:۱۴۵؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۹۹
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص:۴۰۴
- ↑ جواهر الکلام، ج۳۱، ص:۲۵۲
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۶۷
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۱۱
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۲-۱۰۳.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص:۱۵۹
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص:۵۰-۵۲
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۵، ص:۵۰-۵۲
- ↑ مجمع الفائدة، ج۱، ص:۹۲
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۲، ص:۲۳۳؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۲۲ ـ ۲۲۳؛ التنقیح (الطهارة)، ج۴، ص:۳۶۷.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، صفحه ۱۰۳.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۶ ـ ۲۷ و ۳۶.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۳
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۶
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۱۰۷-۱۱۰.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۴-۱۰۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱،ص:۱۷۲ ـ ۱۷۳
- ↑ جواهر الکلام، ج۶،ص:۱۹۶
- ↑ مهذب الاحکام، ج۲، ص:۳۸.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۵.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱،ص:۴۳
- ↑ مجمع الفائدة، ج۱، ص:۲۹۲
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۳۳۵.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۱۵۳ ـ ۱۵۴
- ↑ العروة الوثقی، ج۱،ص:۴۳
- ↑ العروة الوثقی، ج۱،ص:۱۱۴-۱۱۳
- ↑ مهذب الاحکام، ج۱۸، ص:۳۳ و ۴۰
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۶ ـ ۳۷.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۵-۱۰۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۳۳۰ ـ ۳۳۳
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص:۳۸ ـ ۳۹، م ۱۶.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۶
- ↑ المهذب، ج۲، ص:۴۳۱.
- ↑ سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ جواهرالکلام، ج۵، ص:۱۰۴
- ↑ الجامع للشرائع، ص:۴۶
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۷.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۰ و ۵۱؛ مصباح المنهاج، ج۱، ص:۴۵۱.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۰ و ۵۱؛ مصباح المنهاج، ج۱، ص:۴۵۱.
- ↑ سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۶ ـ ۴۸؛ مستمسک العروة، ج۱، ص:۲۲۰؛ مهذب الاحکام، ج۱، ص:۲۴۷.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۶ ـ ۴۸؛ مستمسک العروة، ج۱، ص:۲۲۰؛ مهذب الاحکام، ج۱، ص:۲۴۷.
- ↑ التنقیح (الطهارة)، ج۱، ص:۴۲۵ ـ ۴۳۰
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۳۰۰
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۲؛ مستمسک العروة، ج۱، ص:۲۵۳
- ↑ الفقه، ج۳، ص:۱۶۹ ـ ۱۷۱
- ↑ مصباح المنهاج، ج۱، ص:۴۴۷ ـ ۴۴۹
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۰
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۴
- ↑ التنقیح (الطهارة)، ج۱، ص:۲۴۲ ـ ۲۴۵.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۰؛ الفقه، ج۳، ص:۱۷۲
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۱
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۲؛ مستمسک العروة، ج۱، ص:۲۵۳.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۰۸-۱۱۰.
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص:۵۱ م ۵۱
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۵۱
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۳-۳۶
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۹.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۶ ـ ۲۸.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۸ ـ ۲۹.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۱۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۷۱، ۱۰۵ و ۱۵۳
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص:۳۸، م ۱۵
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۶
- ↑ مهذب الاحکام، ج۱،ص:۱۲۳
- ↑ منهاج الصالحین (خویی)، ج۱، ص:۱۵
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۶
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۰ و ۳۴
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۷
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۳۲ و ۳۴
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص:۵۱، م ۵۰ و ۵۱؛ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۸
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۲۱۹ و ۳۰۰
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۱۱-۱۱۳.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱،ص: ۲۷
- ↑ العروة الوثقی، ج۱،ص: ۲۷-۲۸
- ↑ العروة الوثقی، ج۱،ص: ۲۷-۲۸
- ↑ بحوث فی شرح العروة، ج۱، ص:۱۳۸ ـ ۱۳۹
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۱۳۲ و ۱۳۴.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۱۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲، ص:۳۴۱.
- ↑ جواهرالکلام، ج۱،ص:۲۸۹ ـ ۲۹۰
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۶، ص:۲۷۳
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۴۳
- ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص:۱۶۵
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۲.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۱۴.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص:۳۲ ـ ۳۴
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۱۴.