اکمال دین
- این مدخل از زیرشاخههای بحث امامت امام علی است. "اکمال دین" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک ـ م ـ ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء [۱] است، بهگونهای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود؛[۲] نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن[۳] دانسته شده است. غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانستهاند؛[۴] ولی میتوان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی بهکار میرود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامیگیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بیاثر میشود، و کمال در جایی بهکار میرود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزههای ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.[۵] برخی گفتهاند: اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است [۶] و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل میشود، بنابراین، کمال مرتبهای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.[۷] برخی نیز گفتهاند: کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.[۸] «دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده [۹] و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است [۱۰] و «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضهای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.[۱۱] به عقیده دانشمندان شیعه عامل اکمال دین خداوند است که با جعل ولایت اهل بیت(ع) دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.[۱۲] به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه ۳ مائده / ۵: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم.».. تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند ۵۵ و ۶۷ مائده / ۵ و ۵۹ نساء / ۴، ولایت امیرمؤمنان(ع) و دیگر اهلبیت(ع) بیان شده است.[۱۳]
تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن
بر پایه مبانی پذیرفته شده در عرفان و حکمت اسلامی میتوان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است: وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاینرو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلیالخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل میگردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است: «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلـم» (آلعمران / ۳، ۱۹) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور مییابد، بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است: ۱. در مقایسه شرایع با یکدیگر. ۲. در شریعت خاص؛ مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالاً بتوان از تعابیر «لکم»، «دینکم» و «علیکم» در آیه محوری بحث استفاده کرد.
دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است: «الیَومَ یسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم». (مائده / ۵، ۳) روز نزول این آیه، چنانکه از خود آن برمیآید زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه میکشیدند، بهگونهای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشهها برحذر باشند. (آلعمران / ۳، ۶۹؛ بقره / ۲، ۱۰۹؛ صفّ / ۶۱، ۹) این نقشهها از تلاش برای رخنهکردن در اراده و همت رسولاکرم(ص) و تضعیف آن آغاز شد: «ودّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون» (قلم / ۶۸، ۹ و نیز اسراء / ۱۷، ۷۴؛ کافرون / ۱۰۹، ۱ ـ ۳) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(ص) فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه ۳ کوثر / ۱۰۸ به این امید آنان اشاره شده است: «اِنَّ شانِئَکَ هُوَالاَبتَر». قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس میگرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(ص) باشد تا بدین وسیله دین * از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم.»... (مائده / ۵، ۳)[۱۴] نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامهای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمیتواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی میتواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکوینا با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خود، قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(ص) خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان، امام علی *(ع) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاینرو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(ص) علی بن ابیطالب(ع) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد [۱۵] و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(ع) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(ص) نصب نشده است، بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، اکمال دین بهمعنای افزودن فریضهای بهمجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت * امیرمؤمنان، علی(ع) است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است: «... و اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی». (مائده / ۵، ۳) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دستهای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است: «و اِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصوها». (ابراهیم / ۱۴، ۳۴ و نیز ر. ک: لقمان / ۳۱، ۲۰) از سوی دیگر برخی آیات بعضی از اشیا را شرّ دانسته است: «ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمـًا.»... (آلعمران / ۳، ۱۷۸ و نیز ر. ک: عنکبوت / ۲۹، ۶۴؛ آلعمران / ۳، ۱۹۷) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت: «وماخَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدون» (ذاریات / ۵۱، ۵۶) و رسیدن به سعادت یاری کند نعمت * است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است، بنابراین، اشیا بهخودی خود نه نعمت محسوب میشوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجهای از ولایت، نعمت میشود. ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(ص) و ولایت اولواالامر *(ع) ناقص است (نساء / ۴، ۵۹؛ مائده / ۵، ۵۵)، ازاینرو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر اموردین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(ص)، ولایت اهلبیت(ع) است. این امر تا پیش از نزول آیه ۳ مائده / ۵، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی(ع) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(ص) تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمیکرد.[۱۶] در روایاتی از اهلبیت(ع) ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.[۱۷] مفسران شیعه [۱۸] براساس عمده روایات اهل بیت(ع) [۱۹] بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم(ص) (حجهالوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم(ص) علی(ع) را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت [۲۰] و برخی از منقولات تاریخی [۲۱] نیز این نظریه را تأیید میکند. در روایات شیعه، این روز بزرگترین عید مسلمانان شناسانده شده است.[۲۲] پیش از این خداوند در آیهای به افراد با ایمان سه وعده داده بود: خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصّــلِحـتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِیالاَرضِ... ولَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم ولَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنـًا». (نور / ۲۴، ۵۵) میتوان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام امام مهدی(ع) خواهد بود.[۲۳] در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن نظریههای دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کـریم و روایات معتبر قابل پذیرش نیست؛[۲۴] از جمله: ۱. با بعثت رسول اکرم(ص) و ظهور اسلام دین کامل شد.[۲۵]
۲. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و امید آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.[۲۶]
۳. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک دین کامل شد.[۲۷]
۴. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.[۲۸] این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کردهاند؛ مانند: نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد،[۲۹] کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان،[۳۰] اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن،[۳۱] داخل شدن عربها در اسلام [۳۲] و....
برخی گفتهاند: دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض نسخ و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، میتوان آن را به کامل شدن وصف کرد.[۳۳] برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفتهاند: این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقصها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و... [۳۴].[۳۵]
آثار اکمال دین
با توجه به تحلیل مفسران، میتوان دو اثر برای اکمال دین، از قرآن کریم استفاده کرد:
- ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان: با اکمال دین و اعلام ولایت امیرمؤمنان(ع)، کافران از نابود کردن اسلام ناامید شدند [۳۶] و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از کید آنان نبود: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ﴾[۳۷] شایان ذکر است که در این آیه شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمیتوانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان(ع) اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است.[۳۸]
- راضی شدن خدا از دین بودن اسلام: آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی(ع) کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید: ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۳۹].[۴۰] واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است[۴۱].[۴۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ المصباح، ص ۵۴۱، «کمل».
- ↑ مفردات، ص ۷۲۶، «کمل».
- ↑ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۵۷؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۳۹؛ تاج العروس، ج ۱۵، ص ۶۶۷، «کمل».
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۸۹ ـ ۸۹۰، «امامت».
- ↑ التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳، «کمل».
- ↑ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ مفردات، ص ۱۶۸، ۷۲۶، «تمّ» و «کمل».
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۴.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۶۶؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
- ↑ اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۳۲۹؛ المقام الاسنی، ج ۱، ص ۹۸؛ جنة الامان، ص ۳۵۹.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۷۵ـ ۱۷۶؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۴ـ ۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۸، «امامت».
- ↑ الغدیر، ج ۱، ص ۱۴ ـ ۲۹۳.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۴۵؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۴.
- ↑ الکاشف، ج۳، ص۱۳؛ الغدیر، ج۱، ص۲۳۰؛ نمونه، ج ۴، ص۲۶۴.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۲۲؛ امالی، ص ۳۵۶؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۲.
- ↑ مناقب، ابن مغازلی، ص ۶۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ص ۹۲ ـ ۹۸.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۷؛ تاریخیعقوبی، ج ۲، ص ۴۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۷۴.
- ↑ امالی، ص ۱۲۵؛ تهذیب، ج ۳، ص ۱۲۸؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۱۸.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۸ـ۲۶۹.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۶۸ ـ ۱۷۴، ۱۹۲ ـ ۲۰۱؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۸؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۱ ـ ۸۹۸، «امامت».
- ↑ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۶؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۰، ۱۰۵ ـ ۱۰۶؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۲ ـ ۸۹۳، «امامت».
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۶۹؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۷ـ۱۰۹؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۷۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۵؛ روض الجنان، ج ۶، ص ۲۴۳.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ الکاشف، ج۳، ص۱۵؛ روضالجنان، ج۶، ص ۲۴۴؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۲۹۸.
- ↑ « امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! » سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۷۷ ـ ۱۷۹؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۰۱، ۹۱۴، «امامت».
- ↑ « اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم » سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۲؛ من وحی القرآن، ج ۸، ص ۴۵ ـ ۴۶.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۰، «امامت».
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.