امامت در نهج البلاغه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

امام علی(ع) از موضع کسی که حق او پایمال شده در وضعیتی که جمهور مردم به سوی او روی آورده‌اند، چنین سخن می‌گوید: «به خدا قسم از زمان رحلت پیامبر(ص) پیوسته حق من پایمال شده و تا دوره این نسل جدید نیز ادامه داشته است»[۱]. بیان این سخن و با این درجه از تأکید در زمانی که مردم زعامت سیاسی را به او واگذار کرده‌اند، نشان از این دارد که جایگاه امامت فراتر از صرف زعامت سیاسی است، به گونه‌ای که زعامت سیاسی تنها شأنی از شئون امامت است.

امام علی برای نشان دادن جایگاه امامت و رهبری در دولت نبوی، روش خاصی را در نظر می‌گیرد که بر پایه آن ابهام‌ها به تدریج از همه ساحت‌ها برطرف شود. او می‌فرماید: «امروز هر آنچه را که دارای ابهام بوده به زبان در می‌آورم»[۲]. «آن قرآن عظیم الشأن را به زبان بیاورید و آن هرگز به زبان نمی‌آید، ولی من می‌توانم از آن به شما خبر دهم، بدانید در قرآن علم آنچه خواهد و خبر از آنچه گذشته، دوای درد شما و نظام زندگی و روابط فی ما بین شما، مندرج است»[۳].

برای نشان دادن این که خداوند چون خالق حقیقی است پس حاکمیت مطلق از اوست و برای نشان دادن ابهام زبانی که برای خوارج پیش آمده و اثبات این که اینان کلمه را بیرون از خانه خودش که در آن معنا دارد به کار می‌برند، می‌فرماید: «گفته آنان [[[خوارج]]] که می‌گویند، هیچ کس غیر از خدا حاکمیت ندارد، درست است، ولی آنان این کلمه حق را در بستری دیگر به کار می‌برند و می‌گویند هیچ کس جز خدا زعامت سیاسی ندارد. آگاه باشید که مردم به هر روی نیازمند فرماندهی هستند چه متصف به نیکویی باشد و یا متصف به گناهکاری»[۴].

علی(ع) در وضعیتی قرار گرفته بود که ابهام زبانی دو دسته را در مقابل هم قرار می‌داد از یک سو عده‌ای آن چنان امر سیاست را نازل در نظر می‌گرفتند که هر کس توان اداره آن را دارد و از طرفی عده‌ای آن چنان امر سیاست را ارتقا می‌دادند که فقط خداوند را شایسته اداره امر سیاست می‌دانستند. او به اقتضای این که امامان معیار حق هستند، بر این است که هر امر دینی باید در پرتو آن معیارها سنجیده شود، چنان که فرموده‌اند: «آنان اساس دین و پایه یقین هستند که افراط گر باید خود را ملازم با آنان قرار دهد و تفریط‌گرا باید به آنها ملحق شود»[۵].

برای ابهام‌زدایی از مفهوم امامت، منطق زبان دین را بیان می‌کند و دین نیز با معرفت خداوند شروع می‌شود. این معرفت باید درجه به درجه کمال یابد. در گام اول تصدیق به وجود خداست، گام دوم یگانه دانستن اوست، گام سوم اخلاص برای او و گام چهارم جاری نکردن صفات مخلوقات بر خداست.

آن خدایی که یکتای بی‌همتاست و قادر به خلق موجودات است، در مرحله اول، آسمان‌های هفت‌گانه را آفریده است، در مرحله دوم، ملایکه را پدید آورده تا امر و فرمان او را در آسمان‌ها اجرا کنند. ملایکه انواع کارکردها را دارند و در شناخت خدا به عالی‌ترین مرحله رسیده‌اند، یعنی علاوه بر تصدیق، توحید و اخلاص، به مرحله نفی صفات مخلوقات از خداوند رسیده‌اند. چنان که امیرمؤمنان فرموده‌اند: «ملایکه به مرتبه‌ای رسیده‌اند که پروردگار خود را در قالب تصاویر محدود نمی‌کنند و صفات مصنوعات و مخلوقات را بر او حمل نمی‌کنند»[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «فَوَاللَّهِ‏ مَا زِلْتُ‏ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶، ص۵۳.
  2. «الْيَوْمَ‏ أُنْطِقُ‏ لَكُمُ‏ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ‏ الْبَيَانِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۴، ص۵۱.
  3. «ذَلِكَ‏ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَنْطِقُوهُ‏ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ‏»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸، ص۲۲۳.
  4. «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ‏ إِنَّهُ‏ لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ...»؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص۸۲.
  5. «هُمْ‏ أَسَاسُ‏ الدِّينِ‏ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ‏ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي‏ وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲، ص۴۷.
  6. «لَا يَتَوَهَّمُونَ‏ رَبَّهُمْ‏ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۴۱ - ۴۲.
  7. حیدری بهنوئیه، عباس، جایگاه رهبری در دولت اسلامی، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۳۳۷.