آیه صادقین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آیه صادقین و شأن نزول آن

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱]، ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آورده‌اید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه که به همراهی با صادقین فرمان داده معروف به آیه صادقین است[۲].

این آیه در سیاق آیات جنگ تبوک است که طی آن، سه نفر از فرمان رسول خدا(ص) تخلف کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. آنها سپس توبه کردند و توبه‌شان پذیرفته شد. در ادامه، خداوند به مؤمنین دستور به تقوا و همراهی با صادقین می‌دهد[۳].

معناشناسی صدق

صدق در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۴]. به عبارت دیگر، صدق در اصل وصف گفتاری است که با واقعیت خارج مطابقت دارد. ولی از آنجا که بر عقیده، نیت و عزم و اراده نیز قول اطلاق می‌شود، امور یاد شده نیز به وصف صدق و راستی توصیف می‌گردند. بر این اساس کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیت و اراده‌اش صادق است[۵].

زمخشری گفته است: صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق هستند[۶].[۷] صادقان باید کسانی باشند که هم افکار و هم گفتار و هم رفتار آنها مطابق با حق باشد و کسی که چنین باشد، معصوم است[۸].

دلالت آیه

دلالت بر وجوب پیروی از امام (وجوب اطاعت و وجوب نصرت)

خداوند تعالی در آیه مع الصادقین می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۹] همراهی با صادقان مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه کارهاست و از سوی دیگر چون مقید به گروه خاصی از مکلفان و زمان خاصی نشده پس شامل همه مکلفان در تمام زمان‌ها می‌‌شود، بنابراین باید در هر زمان و دوره‌ای صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی و معیت با صابران قابلیت امتثال داشته باشد. مراد از راستگویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند، نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند[۱۰].

فخر رازی در تفسیر خود زیر این آیه آورده است: "آیه دلالت می‌کند بر وجوب اقتداء انسان جایز الخطا به انسان معصوم، تا اینکه انسان معصوم، مانع خطاء انسان جائز الخطا شود و این انسان‌های معصوم کسانی‌اند که در آیه شریف از آنها با عنوان صادقین یاد شده است و این مطلب در همه زمان‌ها جریان دارد و ما اعتراف می‌کنیم که در هر زمانی باید یک معصوم باشد"[۱۱][۱۲].

ضرورت وجود امام

بنابر آنچه گذشت، ضرورت وجود امام و پیشوای معصوم در هر زمان و دوره از آیه قابل استفاده است و دانشمندان امامیه به این آیه برای ضرورت وجود امام معصوم استفاده کرده‌اند[۱۳]. علاوه بر این در سخنان دانشمندان اهل سنت نظیر فخر زاری از متکلمان و مفسران اشاعره نیز به دلالت آیه کریمه بر این مطلب به روشنی تصریح شده است[۱۴] و امام معصوم تنها از راه نصب الهی تعیین می‌‌گردد[۱۵].

دلالت بر عصمت امام

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۶]. وجه استدلال آیه به این صورت است که این امر الهی در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ زیرا اسم جمع محلّی به الف و لام افاده عموم می‌کند، یعنی باید معصوم باشند. چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود. از آنجا که حکیم هیچ‌گاه امر عبث و محال نمی‌کند نتیجه این می‌شود که:

  1. هیچ‌گاه جامعه از صادق مطلق (معصوم) خالی نخواهد بود.
  2. مؤمنین (متّقین) باید همواره همراه و مطیع معصومین باشند؛ در غیر این صورت، سعادت و فلاح حاصل نخواهد شد. بدیهی است، بعد از رحلت پیامبر(ص) تنها افرادی که در مورد آنها اجماعاً عصمت تصوّر دارد، ائمه دوازده‌گانه(ع) هستند.
  3. به این مطلب که «صادقین» همان ائمه معصومین(ع) هستند در روایات نیز اشاره شده است: «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۷]‏ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۱۸]؛ یعنی امام رضا(ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند).
  4. امامتِ به امر: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۹] و ﴿وَ جَعَلْنَا مِنهْمْ أَئمَّةً يهَدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَواْ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۲۰]. وجه استدلال در این دو آیه به این ترتیب است که: در آیه اول می‌فرماید در فعل خیرات را به آنان وحی کردیم و در این جا به دو نکته باید توجّه کرد: یکی آنکه «الخیرات» افاده عموم می‌کند و شامل همه کارهای خوب می‌شود و بدیهی است که گناه و نافرمانی نقیض آن است. همچنین اشتباه و انحراف خیر نیست و چون «الخیرات» همه افعال و دیدگاه‌های امام را در بر می‌گیرد. ارتکاب هرنوع گناه و یا هر خطا و اشتباهی خلاف ﴿فِعْلَ الْخَيْرَاتِ است. پس از این کلام خدای تعالی نتیجه گرفته می‌شود که: امام تحت عنایات خاص الهی از ارتکاب هر نوع گناه و اشتباهی مصون است. نکته دوم واژه ﴿أَوْحَيْنَا است. وحی به معنای القای سرّی و سریع یک پیام است، طوری که هیچ القاء شیطانی نتواند در آن راه یابد و چون خداوند فعل خیرات را به امامان وحی فرموده است، این پیام به صورت پنهانی و دفعی به امام می‌رسد و در واقع به منزله «برهان رب» است که امام را از هر خطا و عصیانی حفظ می‌کند. از ذیل آیه نیز عصمت امام استفاده می‌شود چون «عابد» بودن ائمه را با لفظ ﴿كَانُوا مستمر کرده است و از طرفی «عابد» صفت مشبه است که دارا بودن صفت را به نحو ثبوت و مستمر افاده می‌کند و خلاصه امام «عابد» است و روشن است که «عابد» مغایر «عاصی» است.

وجه استدلال به آیه دوم بیشتر با استفاده از جمله ﴿وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۲۱] است. از این جمله استفاده می‌شود که امام نسبت به آیات الهی به درجه «ایقان» رسیده است و برای رسیدن به این درجه باید ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کرده باشد. چون قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۲۲]. ملکوت یعنی حقیقت و باطن اشیا و اینکه پس از مشاهده حقایق اشیاء ملاحظه خواهد شد هویّت و هستی آنها تنها ربط و تعلّق و وابستگی به خداست و جز همین ملکیّت و مملوکیّت برای ذات حق، حقیقت دیگری ندارند. (دقت کنید). حال کسی که چنین بینشی پیدا کند، (ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کند)، خواهد دید که گناه ملکوتی بسیار زشت و تنفرآور دارد. طوری که حتّی تصوّر ارتکاب آن را نیز در مخیّله خود راه نمی‌دهد. چنان که ما انسان‌های عادی تصوّر بسیاری از گناهان را نیز در ذهن خود نمی‌کنیم، تا چه رسد به ارتکاب آن. آنجا که تا اندازه‌ای از حقیقت و ملکوت بعضی اعمال آگاه هستیم. فکر انجام آن را نیز نمی‌کنیم؛ چون کمابیش چهره زشت و نفرت‌انگیز آن را مشاهده می‌کنیم. هیچ انسان عاقل و علاقمند به حمایت خود فکر خوردن مقدار زیادی سم مهلک را به مخیّله خود راه نمی‌دهد، هرگز فکر خوردن مدفوع دیگران با وجود غذاهای پاک و حلال را نمی‌کند. هیچ گاه بدون لباس در اجتماع حاضر نمی‌شود و... .

بدیهی است که ما به طور کامل ملکوت نوشیدن سم را مشاهده نمی‌کنیم، ولی همین مقدار نیز برای عدم ارتکاب آن کافی است. حال امام حقیقت و ملکوت و باطن همه اشیاء از جمله گناه را مشاهده می‌کند. در چنین صورتی حتّی تصوّر ارتکاب گناه را نیز نخواهد داشت.

در اینجا مطلب دیگری نیز روشن می‌شود و آن اینکه معصوم هر چند احتمال انجام گناه درباره‌اش وجود ندارد و محال است نافرمانی خدا را کند، ولی مجبور به ترک گناه نیز نیست. بلکه در عین حال که قدرت بر انجام گناه دارد، محال است مرتکب آن شود و این در واقع ریشه در نوع علم و بینش امام نسبت به حقیقت گناه دارد. مانند انسان‌های عادی که هرچند احتمال این که لخت و عریان در جمع مردم ظاهر شوند صفر است، ولی هرگز مجبور نیستند.

نتیجه آنچه تاکنون درباره «مؤمن» بودن امام گفته شد. عصمت عملی بود و در رابطه با عصمت علمی نیز باید توجه کرد. چنان که گذشت رمز عصمت عملی امام نوع بینش و علم خاصّ او نسبت به حقیقت پدیده‌ها بود طوری که او نسبت به آیات الهی به «ایقان» رسیده است. به عبارت دیگر، اشتباه و انحراف جایی مفهوم دارد که انسان حقیقت اشیاء برایش مخفی و مکتوم باشد، امّا کسی که ملکوت آسمان‌ها و زمین را می‌بیند تصوّر اشتباه و خطا درباره‌اش بی‌معنا خواهد بود[۲۳].

مصداق صادقین

در اینکه مصداق صادقین کیانند دو قول است:

  1. شیعه: بر پایه روایات و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین اهل‌بیت پیامبرند.
  2. اهل‌ سنت: در تشخیص مصداق صادقین اختلاف نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.

ادله شیعه بر مدعای خود

بهترین راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول امین وحی حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله(ص) است. ایشان در روایات متعددی که اهل سنت برخی از آن روایات را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند: "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، سلمان از پیامبر پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر پاسخ دادند: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را در بر میگیرد، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد"[۲۴]

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۲۵].

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً[۲۶]؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۲۷][۲۸].

اقوال و ادله اهل‌ سنت

محدّثان و مفسران اهل‌ سنت در تعیین مصداق آیه اختلاف دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند[۲۹]:

گروه نخست؛ مصداقی برای صادقین مشخص ننموده‌اند. زهیلی صاحب "تفسیر المنیر"[۳۰] و مراغی[۳۱] از این گروه‌اند.

گروه دوّم؛ مصداق صادقین را پیامبر و صحابه می‌دانند.

برخی از مفسران اهل سنت، پیامبر و اصحاب ایشان، ابوبکر و عمر و کعب بن مالک و مرارة بن ربیعه و هلال بن امیه و علی بن ابی طالب(ع) را از مصادیق دانسته‌اند[۳۲].

  1. عن نافع في قوله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۳] قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع محمد وأصحابه [۳۴] فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية[۳۵]
  2. عن ابن عباس في قوله ﴿اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۶] قال: مع علي بن أبي طالب [۳۷]
  3. عن سعيد بن جبير في قوله ﴿وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۸] قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما [۳۹].
  4. عن السدي في قوله ﴿اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۴۰] قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية[۴۱].

نقد:

  1. گروهی که صادقین را بر صحابه تطبیق می‌دهند، عصمت را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به عدالت صحابه بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از اهل سنت همچون فخر رازی به عصمت صادقین باور داشته و بر آن استدلال نموده‌اند.
  2. اگر صادقین، صحابه باشند، آیه به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام آیه ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب آیه همه مردم، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که فخر رازی استدلال نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا مؤمنان با او همراهی کنند.
  3. برای کسی جز علی(ع) ادّعای عصمت نشده است. از سویی اهل سنت، خلفا و صحابه را معصوم ندانسته، برای آنان ادّعای عصمت نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، خلفای راشدین و دیگر صحابه را در بر نمی‌گیرد.
  4. در سند روایاتی که مصادیق صادقین را غیر پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) می‌دانند، افرادی چون جویبر بن سعید ازدی و اسحاق‌ بن بشر کاهلی است که بسیاری از بزرگان اهل‌سنت در علم رجال روایات آنها را ضعیف می‌دانند.

گروه سوّم، مصداق صادقین را مجموع امّت اسلام می‌دانند.

برخی از بزرگان اهل‌ سنت مانند فخر رازی، شخص خاصی را برای "صادقین" معین نمی‌کنند، بلکه صادقین را به "مجموع امّت اسلامی" تفسیر می‌کنند. او می‌نویسد: لأنه تعالی أوجب علی کل واحد من المؤمنین أن یکون مع الصادقین، و إنما یمکنه ذلك لو کان عالما بأن ذلك الصادق من هو لا الجاهل بأنه من هو، فلو کان مأمورا بالکون معه کان ذلك تکلیف ما لا یطاق، و أنه لا یجوز، لکنا لا نعلم إنسانا معینا موصوفا بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ لیس أمرا بالکون مع شخص معین، و لما بطل هذا بقی أن المراد منه الکون مع مجموع الأمة، وذلك یدل علی أن قول مجموع الأمة حق و صواب و لا معنی لقولنا الإجماع إلا ذلك[۴۲].

نقد:

  1. اگر اجماع امّت حجّت باشد، مخالفت یک نفر هم از تحقّق اجماع جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت کلام امت، به پذیرفتن یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه اجماع امّت، حق را بشناسد و این دَوْر است[۴۳].
  2. اجتماع و اجماع انسان‌های غیر معصوم، عصمت نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اجماع امّت اگر بر فرد معصوم مشتمل نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و همچنان احتمال خطا دارد.
  3. اگر در هنگام نزول آیه، مصداق "صادقین" مجموع امّت اسلامی بود، به ذهن اصحاب پیامبر هم می‌رسید و برای صحت اجماع امت به آن استدلال می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه صحابه افراد خاصی بودند که عصمت نیز داشتند.
  4. به دست آوردن اجماع امّت اسلامی محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه اسلام، به دیدگاه امّت اسلامی درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک همراهی و پیروی دانست؟!
  5. رسیدن به دیدگاهی واحد از امّت، دست‌نیافتنی است؛ زیرا امّت افکار و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن امّت را معیار پیروی دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از امّت اسلامی درباره یک مسئله یا رویداد در تاریخ ثبت نشده و به دست نرسیده است؟!
  6. آنجایی که امّت اسلامی به اجماع نرسند، تکلیف مکلّفان چیست؟
  7. شیعیان این حکم الهی (همراهی با صادقان) را تکلیف بیرون از توان نمی‌دانند. شیعه، راه شناخت معصوم را تصریح معصوم پیشین می‌داند. رسول خدا(ص) نیز در احادیث فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن پیامبر(ص) بر آمده است[۴۴].

در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی حفظ خود از سخط الهی و به عبارت دیگر، حفظ حریم ادب بندگی در محضر الهی، طبعاً این سؤال پیش می‌آید که راه و رسم رستگاری و حفظ حریم ادب بندگی در برابر پروردگار چگونه است؟ پاسخ این سؤال بنا بر آیه شریفه، معیت و همراهی و تبعیّت از «صادقین» است. از آنجا که امر به تبعیّت از صادقین به طور مطلق آمده و از آنجا که خداوند هرگز امر به فساد و فحشا نمی‌کند، بنابراین، صادقین می‌باید معصوم از خطا و در عالی‌ترین مرتبه از تقوا و صداقت در پیمان بندگی با خدای خود باشند؛ تا اسوه متقین و رهبر و امیرمؤمنان به سوی فلاح و رستگاری قرار گیرند. با این توصیفات، در سرتاسر تاریخ نمی‌توان برای این افراد مصداقی جز کسانی که در مقام عصمت و طهارت الهی هستند پیدا کرد که به تصریح قرآن و روایات اهل بیت(ع)، این مقام منحصر در نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه طاهرین(ع) است[۴۵].

جمع‌بندی

استدلال بر عصمت امام: با توجه به نکات یاد شده می‌توان استدلال به آیه صادقین را بر عصمت امامان چنین بیان کرد:

  1. خداوند در آیه صادقین، مؤمنان را به همراهی مطلقه با صادقان دستور داده است.
  2. هر کس که همراهی با او مطلق باشد، معصوم است.
  3. صادقان معصوم‌اند.
  4. در روایات شیعه و اهل سنت، اهل‌بیت پیامبر(ص) "صادقین" معرّفی شده‌اند[۴۶].

نتیجه: اهل‌بیت(ع) معصوم‌اند.

استدلال بر امامت امام:

  1. خداوند در آیه صادقین مؤمنان را به همراهی مطلقه با صادقان دستور داده است.
  2. لازم همراهی مطلق با صادقان، اطاعت و پیروی مطلق از آنهاست.
  3. در روایات شیعه و اهل‌سنّت، اهل بیت پیامبر(ص) "صادقین" معرّفی شده‌اند.
  4. صادقین (اهل‌بیت(ع)) در موارد مختلفی ادّعای امامت کرده‌اند.

نتیجه: صادقین (اهل‌بیت(ع)) امام جامعه اسلامی‌اند و مردم موظف‌اند از آنان پیروی کنند[۴۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱.
  3. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۳.
  4. جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
  5. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  6. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، آیه صادقین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳.
  8. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۱۹-۱۲۰.
  9. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  10. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۳۹-۴۰؛ امامت پژوهی، ص ۲۵۵.
  11. فكانت الآية دالة على أن من كان جائز الخطاء وجب كونه مقتديا بمن كان واجب العصمة و هم الذين حكم الله تعالی بكونهم صادقين، فهذا يدل على أنه واجب على جائز الخطاء كونه مع المعصوم عن الخطاء حتی یکون المعصوم عن الخطاء مانعا لجائز الخطاء، و هذا المعنى قائم في جميع الأزمان فوجب حصوله في كل الأزمان؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  12. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۱۸.
  13. الالفین، ص ۹۶؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۲۵۳.
  14. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۱۶۷.
  15. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  16. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  17. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  18. کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب.
  19. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  20. « و چون شكيب ورزيدند و به آيات ما يقين داشتند برخى از آنان را پيشوايانى گمارديم كه به فرمان ما (مردم را) رهنمايى مى‏كردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  21. «و به آیات ما یقین داشتند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  22. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  23. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۵۵.
  24. «أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲..
  25. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.
  26. حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
  27. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  28. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۱.
  29. التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: «قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب». برخی از مفسران اهل‌سنّت مانند محمد عبده در تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲: با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه «مع» در آیه را به معنای «من» تفسیر کرده‌اند یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند، در پاسخ به این مفسران گفته می‌شود: اولاً: بر فرض که کلمه «مع» در ادبیات عرب به معنای «من» به کار رفته باشد، چنین کاربردی رایج نبوده و نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دسترس نیست. ثانیاً: قرائت عبد الله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است.
  30. زحیلی وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۱ ص۶۸ - ۶۹.
  31. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج۱۱، ص۴۳.
  32. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  33. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  34. الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.
  35. روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص:۴.
  36. از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  37. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰.
  38. با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  39. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
  40. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  41. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.
  42. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  43. ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.
  44. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۲-۱۲۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، آیه صادقین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴ و امامت اهل بیت، ص ۷۳.
  45. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۳.
  46. برای خلفا و صحابه، نه تنها ادعای عصمت نشده است بلکه ادعای عدم عصمت شده است.
  47. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۶.