آیه اکمال دین از دیدگاه اهل سنت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

تقریباً اقوال اهل تسنن درباره تبیین اکمال دین، به شش قول می‌رسد که آنها را می‌توان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن نزول آیات و ابلاغ تمام فرایض اکمال دین با نزول و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله حج و بالأخره اکمال با غلبه مسلمانان بر سایر ادیان. برخی مانند واحدی نیشابوری[۱]، بغوی[۲]، جبایی[۳]، بلخی[۴] به قول اول گرایش دارند و می‌گویند: فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض؛ «پس از این آیه هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر دین افزوده نگردید]»[۵].

این دیدگاه مبتنی بر روایتی از ابن عباس است که در آن می‌گوید: أخبر الله... أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبدا و قد أتمه الله -عزّ ذكره - فلا ينقضه أبدا...؛ همانا خداوند خبر داد که ایمان [دین] را برای آنان کامل کرده و نیازی به افزایش ندارند و آن نعمت را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»[۶]. شبیه به این روایت از سدی نقل شده که با صراحت می‌گوید: هذا نزل يوم عرفة فلم ينزل بعدها حلال و لا حرام...؛ «این آیه در روز عرفه نازل شد و پس از آن هیچ حلال و حرامی دیگر نازل نشد». بنابراین دیدگاه، اکمال دین به خاطر پایان یافتن تمام فرایض دین بود و پس از آن هیچ دستوری دیگر از جانب خدا نازل نشد و از سوی پیامبر اکرم(ص) ابلاغ نگردید. در برابر این نظریه، قول کسانی مطرح است که می‌گویند مراد از اکمال دین اظهار بیشترین فرایض و حلال‌ها و حرام‌هاست؛ زیرا پس از نزول این آیه، آیات متعددی دیگر مانند آیه ربا، آیه کلاله و... نازل شده است؛ بنابراین، مراد از آیه کامل شدن معظم دین [و نه تمام دین] است. ابن جریر طبری در تأیید این قول می‌نویسد: و لا يدفع ذو علم أن الوحي لم ينقطع عن رسول الله(ص) - إلى أن قبض بل كان الوحي قبل وفاته أكثر ما كان تتابعاً[۷]؛ «هیچ دانشمندی این گزاره را رد نمی‌کند که وحی همواره تا پایان عمر پیامبر خدا(ص) ادامه داشت، بلکه وحی‌های پی در پی پیش از وفات حضرت، بیش از زمان‌های دیگر بوده است».

این قول را به جمهور اهل سنت نسبت داده‌اند[۸]. برخی نیز مانند زمخشری و بیضاوی کوشیده‌اند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان می‌گویند: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ... بالتنصيص على قواعد العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد[۹]؛ «امروز دین شما را کامل کردم» با بیان آشکار قواعد اعتقادی و آگاهی بر اصول شریعت و قوانین اجتهاد». قول سوم مدار اکمال دین را بر مسئله حج می‌داند یا اینکه در حجة الوداع هیچ مشرکی در این مراسم با مؤمنان حضور نداشت[۱۰]؛ قولی که ریشه در عصر تابعین از جمله سعید بن جبیر و قتاده دارد[۱۱] و طبری آن را پذیرفته است[۱۲]، و یا آنکه خداوند مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد[۱۳]، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در پیروزی مسلمانان و غلبه آنان بر سایر ادیان می‌شمرد که در کمال امنیت از دشمن، مراسم خود را انجام می‌دهند[۱۴].

اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول حسن بصری که می‌گوید: «مراد از اکمال دین، تمام شدن زمان رسالت نبی مکرم خداست»[۱۵]. شاید قرطبی به این اشکال که می‌گوید: آیا پیش از نزول این آیه دین ناقص بوده است؟ با الهام از این کلام، چنین پاسخ می‌دهد: «هر نقصی، عیب نیست مانند نقصان ماه، یا نماز مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام عمر در این آیه که می‌فرماید: ﴿وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...[۱۶] نقصان در این موارد را نمی‌توان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از نزول آیه بتوان از نقصان دین سخن گفت، نقصی بر دین نخواهد بود»[۱۷].[۱۸]

تبیین اتمام نعمت

اهل سنت در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکرده‌اند. اساس اقوال آنان در این زمینه را می‌توان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه مؤمنان با مشرکان می‌داند و می‌گوید: اتمام نعمت با فتح مکه و ورود مسلمانان به مکه در کمال امنیت و نیز با ویرانی آثار جاهلیت و غلبه بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در مراسم حج حاضر نشوند. ابن جریر طبری با پذیرش همین دیدگاه می‌نویسد: أتممت نعمتي ايها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك[۱۹]؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبه‌تان بر دشمنان خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به شرک و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم».

سپس ابن جریر روایت از ابن عباس نقل می‌کند که گفته است. فلما نزلت براءة فنفي المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة[۲۰]؛ پس چون سوره برائت نازل شد، مشرکان از بیت الحرام رانده شدند و مسلمانان بدون مشارکت مشرکان حج گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن نعمت است». مضمون این روایت از قتاده، شعبی و عامر نیز نقل شده است[۲۱]. قول مذکور را بغوی[۲۲]، واحدی نیشابوری[۲۳]، زمخشری[۲۴] (به عنوان نخستین احتمال) قرطبی[۲۵]، بیضاوی[۲۶] (به عنوان احتمال) و آلوسی[۲۷] پذیرفته‌اند.

قول دوم اتمام نعمت را بر مدار اکمال دین و شریعت اسلام می‌شناسد و تحریم خبایث یاد شده در این آیه را، جزء دین کامل و نعمت تمام شده می‌داند. زمخشری در این باره می‌نویسد: أتممت نعمتي عليكم بإكمال أمر الدين و الشرايع... لأنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و لان تحريم هذه الخبائث من جملة الدين الكامل و النعمة التامة و الإسلام المنعوت بالرضا دون غيره من الملل؛ بر شما نعمتم را با کامل ساختن امر دین و شریعت تمام کردم؛ زیرا نعمتی تمام‌تر از نعمت اسلام نیست و تحریم پلیدی‌ها [از خوردنی‌های در آیه اکمال] نیز از جمله دین کامل و نعمت تمام شده و اسلام موصوف به رضای حق تعالی در میان سایر دین‌هاست»[۲۸]. بیضاوی نیز (به عنوان نخستین احتمال) می‌نویسد: أتممت عليكم بالهداية و التوفيق أو بإكمال الدين؛ نعمتم را با هدایتگری و توفیق بخشی به شما یا با کامل کردن دین، تمام کردم»[۲۹].

پیش از وی فخر رازی نیز سبب اتمام نعمت را اکمال دین دانسته و می‌گوید: لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين؛ چون هیچ نعمتی تمام‌تر از نعمت اسلام نیست و نعمت همان دین است [که در این آیه سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»[۳۰].[۳۱]

نقد دیگاه اهل سنت

اگر مراد از «یأس از دین»، این است که مشرکان قریش از تسلط و غلبه بر دین مسلمانان مأیوس شدند، این امر روز فتح مکه سال هشتم رخ داد نه روز عرفه در سال دهم هجری، و اگر مراد، ناامیدی مشرکان عرب [نه تنها مشرکان قریش از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام نزول سوره برائت در سال نهم بوده است، و اگر مراد، نا امیدی همه کفار اعم از یهود، نصارا، مجوس و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا می‌باشد – همان‌گونه که جمعی مانند ابن عطیه اندلسی احتمال داده‌اند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان ناامید نبودند! زیرا در آن روز اسلام قوت و شوکت و غلبه‌ای در خارج جزیرة العرب پیدا نکرده بود. حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی الحجة سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز تأمل کنیم و آن این است که این روز چه شأن و مزیتی دارد که با ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از تکمیل دین، اکمال امر حج است که پیغمبر(ص) شخصاً در آن حج شرکت داشت و به مردم عملاً اعمال حج را - به ضمیمه گفتن -تعلیم می‌فرمود. اشکال این دیدگاه این است که تنها تعلیم مناسک حج به مردم - با توجه به اینکه قبلاً به آنان دستور «حج تمتع» را داده بود و مدتی نگذشت که این حج مهجور و متروک شد و با توجه به اینکه قبل از انجام حجة الوداع، ارکان دین یعنی نماز، روزه، حج، زکاة، جهاد و واجبات دیگر تشریع شده بود- صحیح نیست اکمال دین نامیده شود.

چگونه صحیح است که تعلیم یکی از اجزای واجبات دین، تکمیل خود آن واجب نامیده شود تا چه رسد به اینکه تعلیم یکی از واجبات دین، تکمیل مجموع دین باشد؟ افزون بر آن، این احتمال موجب آن می‌شود رابطه فقره اول یعنی ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا، از این فقره ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ قطع شود. نا امید شدن کفار از دین ربطی به إکمال دین با تعلیم حج تمتع پیامبر اکرم(ص) به مردم، ندارد؟! ممکن است گفته شود مراد از به کمال رساندن دین، بر اثر نازل شدن بقایای حلال و حرام در این روز (عرفه) در سوره مائده باشد؛ زیرا دیگر بعد از این سوره، حلال و حرامی باقی نماند و به واسطه کامل کردن دین، نومیدی بر دل‌های کفار مسلط و آثار آن بر چهره‌هاشان نیز هویدا شده بود. لیکن بر اساس این فرض، لازم است کفاری را که در آیه با ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا از آنها تعبیر شده، بشناسیم و بفهمیم که اینان چه کسانی بودند؟ اگر مراد کفار عرب باشند، اسلام در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که تظاهر به غیر اسلام کند. خود این تظاهر به اسلام، در حقیقت «اسلام» (یعنی تسلیم شدن) ظاهری آنان بود؛ بنابراین کافر عربی باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملت‌های دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از غلبه بر مسلمانان مأیوس نبودند.

باز باید در باب مسئله بسته شدن باب تشریع با نزول سوره مائده در روز عرفه درنگ کنیم؛ زیرا روایات زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول احکام و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در آیه کلاله[۳۲] و آیات ربا[۳۳] نازل شده است[۳۴]. حتی از عمر روایت شده که در ضمن خطبه‌ای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیه‌ای که از قرآن نازل شد، آیه ربا بود و پیامبر(ص) وفات یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به شک می‌اندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار شک نکند»[۳۵]. بخاری نیز در صحیح خود از ابن عباس روایت کرده که گفت: آخرین آیه‌ای که بر پیامبر(ص) نازل شد، آیه ربا[۳۶] بود، و به نقل از براء بن عازب می‌گوید: «آخرین آیه، آیه کلاله بوده است»[۳۷]. روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد[۳۸]. باز اگر گفته شود: مراد از اکمال دین، این است که بیت الله الحرام، برای مسلمانان خالص و پاکیزه شد و مشرکان، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، حج به جا می‌آوردند.

اشکالی که در این گفته وجود دارد این است که این جریان یک سال پیش از روز عرفه برای مسلمانان رخ داده بود؛ بنابراین چگونه است که تکمیل دین در جمله ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ مقید به این روز شود؟ افزون بر آن اگر مسلَّم شود که این پاکیزه و خالص شدن خانه، اتمام نعمت است، مسلَّم نیست که اکمال دین باشد؛ زیرا معنا ندارد پاکیزه شدن خانه «کمال دین» نامیده شود، در حالی که دین چیزی جز مجموعه‌ای از عقاید و احکام نیست و اکمال آن جز این نیست که به تعداد اجزا و ابعاض آن اضافه شود. بنابراین، نباید هموار شدن جو برای اجرای دین و برطرف شدن موانع و مزاحمت‌هایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال نا امیدی کافران از دین به حال خود باقی است.

ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن محرمات با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از کفار نترسند؛ از این‌رو، کافران با عزتی که خدا به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از دین مسلمانان ناامید شده‌اند. این قول حاصل دیدگاه زمخشری و امثال او است که سیاق آیه را در معنای اکمال دین دخالت می‌دهند[۳۹] و یا فول فخر رازی و دیگران است که از یأس کافران نسبت به بازگشت مسلمانان به آیین آنها سخن گفته‌اند[۴۰]. حاصل این دیدگاه این است که مراد از «یوم» همان روز عرفه سال حجة الوداع می‌باشد؛ همان روزی که این آیه نازل شد و بقیه احکام را بیان داشت. اسلام به واسطه این احکام، بقایای خواری و خفت جاهلیت و پلیدی‌ها و اوهام جاهلیت را ابطال کرد و بشارت داد که مسلمانان بر مشرکان به طور تام و کامل غلبه خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان طمع کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان مدارا نمایند و یا از عاقبت کار خود بترسند. پس خدای سبحان در این آیه به مردم مسلمان خبر می‌دهد که کفار از زوال دین مسلمانان ناامید شده‌اند و حال که خدا به جای ناتوانی، به آنان نیرو بخشیده و به جای ترس، ایمنشان ساخته و به جای فقر و ناداری به آنان غنا و بی‌نیازی کرامت فرموده است، پس سزاوار می‌باشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل نهی فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است.

اشکال این بیان این است که این گوینده، خواسته بین شماری از احتمال‌ها که در آیه ذکر شده، جمع کند تا با هر احتمال، اشکالاتی که متوجه احتمالات دیگر است، دفع شود؛ اما از این مطلب غفلت کرده که اگر مراد از یأس و ناامیدی، ناامیدی مستند به ظهور و قوت اسلام باشد، یعنی نا امیدی که مشرکان بر اثر فتح مکه یا با نزول آیات سوره برائت پیدا کردند، صحیح نیست که روز عرفه سال دهم گفته شود: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ؛ زیرا مشرکان یک یا دو سال پیش از آن ناامید شده بودند. لفظی که برای رساندن این معنا وافی بود، این بود که گفته شود: «قد یئسوا»؛ یعنی محققاً و مسلماً کفار مأیوس شده‌اند. همچنین از این مطلب غفلت کرده که این آیه، بر آیات تحریمی که پیش از آن نازل شده، یعنی آیات سوره‌های بقره، انعام و نحل، چیزی اضافه ندارد. «منخنقة»، «موقوذة» تا آخر نیز از مصادیق همان محرماتی است که در آیات پیش از این آیه، ذکر شده‌اند [چون حداقل از مصادیق ﴿لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ[۴۱] است]. افزون بر آن، تشریع این محرمات اکمال دین نیست؛ آیا صحیح است که تشریع احکام، دین نامیده شود؟ و بر فرض تسلیم، این تحریم‌ها اکمال مقداری از دین و اتمام مقداری از نعمت است نه تمام کردن و کامل کردن همه دین و همه نعمت، در حالی که خداوند به طور مطلق می‌فرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي و آن را بدون هیچ قیدی ذکر می‌کند.

می‌افزاییم، خداوند متعال احکام زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هم‌اکنون این حکم، در این روز به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که خدا بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و اتمام نعمت نامیده است؟ باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، دین کامل شده است. در این صورت، احکامی که در فاصله بین نزول سوره مائده و رحلت پیغمبر(ص) نازل شده چه می‌شوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این آیه در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: اليوم رضيت؛ یعنی امروز رضایت دادم که اسلام دین شما باشد. آن روز چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً خدای سبحان در همان روز اسلام را پسندید که دین مردم باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است[۴۲].[۴۳]

منابع

پانویس

  1. واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.
  2. بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
  3. ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.
  4. آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.
  5. واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
  6. طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  7. طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  8. ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.
  9. ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.
  10. بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
  11. ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  12. طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  13. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.
  14. بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت می‌دهد.
  15. ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.
  16. «و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفه‌ای، آنگاه شما را جفت‌هایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینه‌ای باردار نمی‌گردد و نمی‌زاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمی‌گردد و از عمر کسی کم نمی‌شود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.
  17. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.
  18. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۹۵.
  19. طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  20. ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  21. ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  22. ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
  23. واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴.
  24. زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
  25. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.
  26. بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
  27. آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.
  28. زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
  29. بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
  30. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.
  31. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۹۶.
  32. نساء، ۱۷۶.
  33. بقره، ۲۷۵ - ۲۷۸
  34. ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.
  35. طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.
  36. ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.
  37. بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.
  38. ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
  39. ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
  40. ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
  41. «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطان‌ها بی‌گمان در یاران خویش می‌دمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
  42. برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.
  43. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۶۵.