تفسیر قمی (کتاب)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

تفسیر قمی
زبانعربی
نویسندهعلی بن ابراهیم قمی
ناشر[[:رده:انتشارات انتشارات دار الكتاب‌|انتشارات انتشارات دار الكتاب‌]][[رده:انتشارات انتشارات دار الكتاب‌]]
محل نشرقم، ایران
سال نشر۱۴۰۴ق، ۱۹۸۴ م، ۱۳۶۳ ش

تفسیر قمی کتابی است به زبان عربی که مشتمل بر تأویلات آیات قرآن می‌‏باشد. این کتاب اثر علی بن ابراهیم قمی است و انتشارات دار الكتاب‌ انتشار آن را به عهده داشته‌ است.[۱]

دربارهٔ کتاب

یکی از آثار تفسیری شیعه در عصر غیبت صغرا کتاب التفسیر تألیف علی بن ابراهیم قمی، یکی از دانشمندان شیعۀ آن عصر است[۲]. نجاشی و شیخ هردو در شمار تألیفات علی بن ابراهیم قمی از اثر تفسیری وی با عنوان کتاب التفسیر یاد کرده و سند خود را به کتاب‌ها و روایت‌های وی از جمله این تفسیر یادآور شده‌اند[۳]. امین الاسلام طبرسی و سید بن طاووس از این تفسیر روایاتی را نقل کرده‌اند[۴] که با اندک تفاوتی در تفسیر القمی موجود، مذکور است[۵].

فیض کاشانی در مقدمۀ تفسیر صافی به نقل روایت از این تفسیر خبر داده[۶] و در موارد فراوانی از تفسیر خود با عنوان القمی روایت‌های این تفسیر را آورده است[۷]. سید هاشم بحرانی روایات این تفسیر را نخست در تفسیر «الهادی» و «ضیاء النادی» که در سال ۱۰۷۷ ه‍‌. ق از تألیف آن فراغت یافته[۸] و سپس در «البرهان فی تفسیر القرآن» آورده[۹] و در مقدمه الهادی گفته است: در این کتاب اگر در تفسیر آیه به روایتی دست نیابم، به آنچه شیخ فقیه ابوالحسن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی در تفسیر مشهورش ذکر کرده، اکتفا می‌کنم[۱۰] و نظیر این سخن را در مقدمۀ البرهان نیز یادآور شده است[۱۱]. علامه مجلسی در مصادر بحار الانوار از این تفسیر با عنوان کتاب التفسیر للشیخ الجلیل الثقة علی بن ابراهیم بن هاشم القمی یاد کرده[۱۲] و در توثیق مصادر فرموده است: کتاب تفسیر علی بن ابراهیم از کتاب‌های معروف است و طبرسی و غیر او از آن روایت کرده‌اند [۱۳].

شیخ حر عاملی در وسائل فراوان از این تفسیر روایت نقل کرده است[۱۴] و در فایده چهارم خاتمۀ وسائل، آن را از کتاب‌های مورد اعتمادی که مؤلفان آن کتاب‌ها و غیر آنان به صحت آن کتاب‌ها شهادت داده‌اند و قرائن بر ثبوت آن کتاب‌ها قائم شده و از مؤلفان آنها به تواتر رسیده و یا صحت نسبت آن کتاب‌ها به ایشان به‌گونه‌ای معلوم شده که شک و تردیدی در آن باقی نمانده، به شمار آورده است[۱۵] و در فایدۀ پنجم طریق‌های خود به آن کتاب‌ها را که مشتمل بر دانشمندان بزرگ شیعه است و در صحت آنها تردیدی نیست، ذکر کرده است[۱۶].

در قرن دوازدهم نیز عبد علی بن جمعة حویزی و محمد بن محمد رضای قمی مشهدی، روایاتی از آن تفسیر در کتاب‌های تفسیر خود آورده‌اند[۱۷]. فقیه معظّم شیخ انصاری نیز از روایتی که از این تفسیر نقل کرده، با تعبیر "صحيحة ابن سنان المروية في تفسير علي بن ابراهيم" همراه کرده است[۱۸].

آقا بزرگ تهرانی با عنوان تفسیر القمی به معرفی این تفسیر و مؤلف آن پرداخته [۱۹] و ضمن معرفی کتاب‌هایی با عنوان مختصر تفسیر علی بن ابراهیم القمی و اختصار تفسیر علی بن ابراهیم القمی از مختصر شدن این تفسیر به وسیلۀ کمال الدین عبدالرحمن بن محمد بن ابراهیم بن عتایقی در قرن هشتم و به وسیلۀ تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی در اواخر قرن نهم یا اوایل قرن دهم خبر داده است[۲۰].

از دانشمندان کتاب‌شناس اهل تسنن نیز اسماعیل پاشا از این تفسیر و مؤلف آن یاد کرده و بی‌تردید آن را تألیف علی بن ابراهیم قمی معرفی کرده است[۲۱].

این تفسیر دارای نسخه‌های خطی متعددی است و از سال ۱۳۱۳ ه‍‌. ق به‌بعد چندین‌ بار چاپ شده است. یک نسخۀ آن در[۲۲] همان سال ۱ با عنوان تفسیر القمی و تصحیح محمد کاظم رشتی و محمد رضا مستوفی در یک جلد با چاپ سنگی و قطع رحلی و نسخۀ دیگری از آن در سال ۱۳۱۵ با درج تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) در حاشیۀ آن چاپ شده است. بار دیگر در سال ۱۴۰۴ ه‍‌. ق با تقریظ‍ مختصری از آقا بزرگ تهرانی و مقدمه و تصحیح سید طیب موسوی جزائری با ملاحظۀ چهار نسخۀ آن به چاپ رسیده و پس از آن چندین‌ بار در نجف و قم و بیروت از همین چاپ افست شده و به تازگی انتشارات اعلمی در بیروت آن را با حروف چینی جدید منتشر کرده است.

باتوجه به آنچه نقل شد، می‌توان گفت تردیدی نیست که علی بن ابراهیم کتاب تفسیر داشته و نسخه‌های خطی آن همواره در دسترس دانشمندان بزرگ شیعه بوده و از آن روایت نقل می‌کرده‌اند و استناد آن به علی بن ابراهیم نزد آنان معروف و مشهور بوده و افزون بر آن، شیخ حرّ عاملی سند معتبر و متصل به آن داشته است. این تفسیر در قرن چهاردهم با عنوان تفسیر القمی به چاپ رسیده است و آیت‌الله خویی- فقیه رجال‌شناس شیعه - در استناد آن به علی بن ابراهیم تردید نکرده و حتی از جمله‌ای که در مقدمۀ این تفسیر آمده، ثقه بودن تمام راویان این تفسیر را استفاده کرده است[۲۳]، ولی آقا بزرگ تهرانی تفسیر القمی موجود را تألیف شاگرد علی بن ابراهیم، ابو الفضل عباس بن محمد دانسته و آن را ترکیبی از تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر ابی الجارود و برخی روایات دیگر معرفی کرده است[۲۴]؛ البته یکی از پژوهشگران آن را تألیف ابوالفضل - شاگرد علی بن ابراهیم - ندانسته است. وی پس از بیان اینکه تفسیر قمی موجود به استثنای خطبه و مقدمه، مجموعه‌ای از تفسیر علی بن ابراهیم معروف (حدود ۷۵%) و تفسیر ابی الجارود (تقریباً ۱۵%) و روایات متفرقه دیگری است که مؤلف از مشایخ خود نقل کرده، گفته است: «مؤلف از معاصران مرحوم کلینی صاحب کافی بلکه اندکی بعد از او است و بدین‌جهت، از عده‌ای از مشایخ کلینی حدیث نقل کرده است، ولی خصوص علی بن ابراهیم را درک نکرده و تفسیر او را با واسطه نقل می‌نماید. واسطۀ مذکور ابوالفضل العباس بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر(ع) است»[۲۵]. سید محمد جواد شبیری خبر داده که پدرش آیت‌الله شبیری زنجانی به اثبات رسانده‌اند که نه تمام تفسیر قمی در این تفسیر آمده و نه تمام این تفسیر از آن علی بن ابراهیم است و از بررسی دقیق مشایخ (راویان اول حدیث) در تفسیر موجود نتیجه گرفته‌اند که ظاهراً مؤلف آن علی بن حاتم قزوینی بوده که آن را از مصادر چندی به‌ویژه تفسیر علی بن ابراهیم جمع‌آوری کرده است[۲۶].

در مکاتب تفسیری استناد این تفسیر به علی بن ابراهیم تقویت و مستندات کسانی که این تفسیر را از وی نفی کرده‌اند، بررسی و رد شده است[۲۷]، ولی با صرف‌نظر از آن نیز مورد اتفاق است که این تفسیر موجود بخش عمده‌ای از تفسیر علی بن ابراهیم را دربر دارد[۲۸] و بدین‌ لحاظ، می‌توان این تفسیر را یکی از آثار تفسیری عصر غیبت صغرا به شمار آورد.

البته اگر ثابت شود که این تفسیر با همین ساختار فعلی بدون کم‌ و زیاد تألیف علی بن ابراهیم بوده است، اعتبار سندی آن بیشتر خواهد بود؛ زیرا در این صورت تمام روایاتی که در این تفسیر از طریق افراد موثق نقل شده، از نظر سند صحیح و قابل اعتماد می‌باشد، بلکه طبق دیدگاه شیخ حر عاملی و آیت‌الله خویی که از سخن مؤلف در مقدمه توثیق عامی نسبت به همۀ راویان این تفسیر استفاده کرده‌اند[۲۹]، حتی روایاتی که در سند آنها افراد مجهول الحال باشند نیز از نظر سند مشکلی نخواهند داشت و فقط‍ سند روایاتی که در مورد راویان آنها تضعیفی وجود داشته باشد، از جهت معارضه با توثیق عام مؤلف مورد اشکال است؛ اما اگر ثابت نشود که مؤلف آن علی بن ابراهیم است صحت سند هیچ‌یک از روایات آن قابل اثبات نمی‌باشد؛ زیرا در اثر ناشناخته بودن مؤلف کتاب و یا ثابت نبودن وثاقتش حتی روایاتی که با سند صحیح در این کتاب ذکر شده نیز صحتشان نامعلوم است و در این صورت، راه اعتماد به روایات این کتاب به وثوق خبری و حصول اطمینان به صدور از طریق توجه به قراینی مانند قوت متن، مطابقت با آیات و روایات و اعتبارات عقلی و غیر آن منحصر می‌باشد.

محتوای تفسیر القمی

تفسیر القمی موجود دو جلد است[۳۰] و تمام سوره‌های قرآن را دربر دارد، ولی در هر سوره برخی آیات را به صورت گزینشی و مزجی تفسیر کرده و از برخی بدون تفسیر گذشته است.

این تفسیر عمدتاً با استناد به روایات به تفسیر آیات پرداخته و ازاین‌رو، آن را از تفاسیر مأثور و روایی به شمار آورده‌اند[۳۱]، ولی باتوجه به اینکه اجتهادهایی از مؤلف نیز در آن دیده می‌شود[۳۲]، می‌توان آن را تفسیر اجتهادی - روایی یا روایی - اجتهادی نامید.

این تفسیر مقدمه‌ای دارد که با خطبه‌ای مشتمل بر آیات و روایاتی از رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع) در بیان عظمت قرآن و علم ائمه(ع) به آن و ترغیب به فهم معارف قرآن از طریق آنان، آغاز گردیده و در آن، قرآن به اقسام و اصنافی (حدود ۵۰ قسم) تقسیم و به برخی مسائل علوم قرآنی مصطلح مانند ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و... اشاره شده است[۳۳].

برخی از فرازهای مقدمه[۳۴] ظهور دارد که مؤلف به نوعی تحریف در بعضی آیات اعتقاد داشته ولی آن را به‌گونه‌ای که به اعتبار و حجت بودن قرآن موجود خلل وارد کند، نمی‌دانسته است و ازاین‌رو، قرآن موجود را کتاب هدایت دانسته و به تفسیر آن اقدام کرده است[۳۵].

مطالب تفسیری این کتاب دو بخش است:

  1. روایات نقل شده از معصومین(ع).
  2. آرای تفسیری غیر معصومین[۳۶].

روایات از نظر سند چند دسته است:

  1. مُرسل (بدون سند)[۳۷].
  2. روایات مسندی که از ابن ابی الجارود نقل شده است[۳۸].
  3. روایات مسندی که در سند آنها افرادی وجود دارد که بر دروغگو بودن یا ضعف آنان گواهی داده‌اند[۳۹].
  4. روایات مسندی که در سند آنها افراد ناشناخته و مجهول الحال وجود دارد[۴۰].
  5. روایات مسندی که سند آنها صحیح است[۴۱].

از نظر محتوا نیز روایات این کتاب را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

  1. روایاتی که محتوای آنها پشتوانۀ عقلی یا عقلایی و یا قرآنی و شرعی داشته و حق بودن آنها معلوم است؛ مانند روایتی که ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ[۴۲] را به ناصبی‌ها و ﴿الضَّالِّينَ[۴۳] را به شک‌کنندگان (در امامت امامان معصوم یا مطلق اصول دین و کسانی که امام زمان خود) را نمی‌شناسد، تفسیر کرده است[۴۴].
  2. روایاتی که محتوای آنها مورد اعراض همۀ مسلمانان بوده و یا مخالف ضروریات و قطعیات دینی است؛ مانند روایتی که می‌گوید امام صادق(ع) ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ[۴۵] "صراط‍ من انعمت عليهم و غير المغضوب عليهم" قرائت کرده است[۴۶] و حال آنکه این قرائت مورد اعراض همۀ مسلمانان اعم از شیعه و سنی است، و یا روایتی که در ذیل آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا[۴۷] ﴿بَعُوضَةً را به امیر مؤمنان و ﴿فَمَا فَوْقَهَا را به رسول خدا(ص) تأویل و تطبیق کرده است[۴۸]، و حال آنکه این تأویل به صورتی که در این تفسیر نقل شده، نادرست و با عظمت مقام امیر مؤمنان(ع) و رسول خدا(ص) ناسازگار است[۴۹]، و یا روایتی که در ذیل آیه ﴿وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ[۵۰] داستانی را که با مقام نبوت حضرت داوود مناسب نیست، بیان کرده است[۵۱].
  3. روایاتی که صحت محتوای آنها عقلاً و شرعاً ممکن بوده و هیچ محذور ثبوتی ندارند، ولی راه اثبات آنها منحصر به سند صحیح یا قراین قطعی دال بر صدور آنها از امام معصوم(ع) است و چه‌بسا اکثر قریب به اتفاق روایات این تفسیر از این قبیل باشد و روایات دو دسته قبل تعداد اندکی را به خود اختصاص دهند. روایات این دسته خود دارای اقسامی است:
    1. قسمی که مربوط‍ به تأویل آیات کریمه و بیان معنایی است که دلالت آیات بر آن بر مبنای قواعد ادبی عرب و اصول عقلایی محاوره آشکار نیست و اراده چنین معنایی از آیات با قطع‌ نظر از بیان پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، نامعلوم می‌باشد. از این قسم روایات در این تفسیر زیاد است؛ برای نمونه، روایتی که در تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ می‌گوید «الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ» (زیبایی و شکوه خدا) و «وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ» (رفعت و برتری خدا) و «وَ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّهِ» (فرمانروایی خدا) است، از این قبیل است[۵۲]؛ همچنین روایتی که ﴿الْكِتَابُ در آیه دوم سوره بقره را به حضرت علی(ع) تأویل کرده[۵۳] است و یا روایتی که در تفسیر سوره شمس، ﴿وَالشَّمْسِ[۵۴] را به رسول خدا(ص) و ﴿وَالْقَمَرِ[۵۵] را به امیر المؤمنین(ع) و ﴿وَاللَّيْلِ[۵۶] را به پیشوایان ظالم و مستبد تطبیق داده است[۵۷].
    2. قسم دیگر روایاتی است که معنای کلماتی از قرآن کریم را بیان نموده و یا متعلق برخی افعال و یا صفات را تعیین کرده است؛ مانند روایتی که ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ[۵۸] را به «الشُّكْرُ لِلَّهِ» و ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۹] را به «خَلَقَ الْمَخْلُوقِينَ» معنا کرده و متعلق ﴿الرَّحْمَنِ[۶۰] را همه مخلوقات و متعلق ﴿الرَّحِيمِ[۶۱] را خصوص مؤمنان معرفی نموده است[۶۲] و یا روایتی که در تفسیر سوره عصر متعلق ﴿الَّذِينَ آمَنُوارا ولایت حضرت علی(ع) قرار داده است[۶۳].
    3. روایاتی که شأن یا سبب نزولی برای آیات بیان کرده‌اند که جز از طریق روایات و اخبار تاریخی نمی‌توان از آنها آگاه یافت؛ مانند روایتی در تفسیر سوره عادیات که خبر می‌دهد این سوره دربارۀ اهل وادی یابس نازل شده است. آنان دوازده هزار نفر بودند که بر کشتن پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) هم‌پیمان شدند و جبرئیل پیامبر را از تصمیم آنان آگاه کرد و آن حضرت پس از آنکه دوبار در هربار یکی از صحابه با چهار هزار سوار از مسلمانان را برای جنگ با آنان فرستاد و آنان ناموفق بازگشتند، حضرت علی(ع) را با چهار هزار سوار به سوی آنان فرستاد و آن حضرت با فتح و پیروزی بازگشت و این سوره در مدح آنان نازل شد[۶۴]. و نظایر این روایت در این تفسیر زیاد است.
    4. روایاتی که در توضیح و تفسیر آیات مربوط‍ به پیامبران سلف و یا پیامبر اکرم(ص) قضایا و داستان‌هایی را بیان کرده‌اند که صحت و سقم آنها به صحت و ضعف آن روایت وابسته است؛ مانند روایتی که در ذیل آیه اول سوره اسراء ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى...[۶۵]؛ جریان معراج رفتن نبی اکرم(ص) را به تفصیل بیان کرده[۶۶] و مشتمل بر مطالبی است که چه‌بسا پذیرفتن آنها برای برخی دشوار باشد، ولی چون امکان عقلی دارد و برهان عقلی برخلاف آن نیست، در فرض صحت سند، وجهی برای نپذیرفتن آن وجود ندارد، و نمونه دیگر آن روایات، روایت مفصلی است که در اوایل سوره قصص داستان تولد حضرت موسی(ع) و انتقال او به خانه فرعون و بزرگ شدن وی در آن خانه و رفتنش به قریۀ مدین و ازدواجش با دختر حضرت شعیب(ع) را به تفصیل بازگفته است[۶۷].
    5. بخش دیگری از روایات این دسته، روایاتی است که قضایا و مطالبی را دربارۀ آخرت و جهان پس از مرگ بیان و برخی حقایق و امور آخرتی را توصیف کرده و توضیح داده است.

نمونۀ آن روایتی است که در توصیف صراط‍‌ و وضع مردم نسبت به آن فرموده است: از مو نازک‌تر و از شمشیر تیزتر است؛ برخی مانند برق از آن می‌گذرند و برخی مانند دویدن اسب آن را طی می‌کنند و برخی در حالت پیاده‌روی و برخی در حال راه رفتن بر روی دست و شکم عبور می‌کنند و برخی...[۶۸] و نظایر این روایت نیز در این تفسیر کم نیست و معلوم است که اعتقاد به محتوای این بخش از روایات نیز در گرو اطمینان به صدور این روایات از معصوم، و جواز خبر دادن از آن متوقف بر صحت سند این روایات است.[۶۹]

فهرست کتاب

در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.

دربارهٔ پدیدآورنده

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

پانویس

  1. کتابخانه مدرسه فقاهت
  2. برای آشنایی بیشتر با مؤلف ر.ک: همین کتاب، ص۴۵۷، رقم ۶۱.
  3. ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۶۰، رقم ۶۸۰؛ طوسی، الفهرست، ص۸۹، رقم ۳۷۰.
  4. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، تفسیر آیه‌های ۱۲۴ و ۱۲۷ بقره و ۱۲۱ و ۱۲۲ آل عمران و ۳۲ کهف، سید بن طاووس، سعد السعود، ص۱۷۳-۱۷۹، رقم‌های ۹۰-۹۳.
  5. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۸۶-۸۹ (تفسیر آیه‌های ۱۲۴ و ۱۲۷)، و ص۱۴۳ (تفسیر آیه‌های ۱۲۱ و ۱۲۲ آل عمران).
  6. ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۷۷.
  7. برای دیدن نمونه‌هایی از آن ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۸۲، ۸۵، ۸۷، ۱۰۳، ۱۰۷ و ۱۰۹.
  8. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۵، ص۱۵۵، رقم ۲۵.
  9. وی در صدر مصادر البرهان، تفسیر علی بن ابراهیم را ذکر کرده و فرموده است: آنچه در این کتاب از علی بن ابراهیم نقل کرده‌ام، از این تفسیر است (ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۵).
  10. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۵، ص۱۵۵، رقم ۲۵.
  11. ر.ک: بحرانی، البرهان، ج۱، ص۱۱.
  12. مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۸.
  13. مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۷.
  14. ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۳۵، ح۴، و ج۱۸، ص۴۸، ح۲۷، و ص۱۲۶، ح۵۲ و ۵۳، و ص۱۴۲، ح۴۲، و ص۱۵۱، ح۸۰، و ص۲۱۵، ح۳، و ص۳۴۲، ح۳، و ص۳۵۰، ح۱۷، و ص۳۵۱، ح۱۹، و ص۳۷۵، ح۴، و ص۳۷۹، ح۲، و ص۴۳۳، ح۵، و ص۵۳۶، ح۱۱، و ج۱۹، ص۳، ح۳، و ص۵۵، ح۱، و ص۲۱۰، ح۶، و ص۲۴۰، ح۶.
  15. ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۳۶ و ۴۳.
  16. ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۴۳ و ۴۹-۵۵.
  17. برای نمونه ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۱۰، ح۳۴، و ص۱۵، ح۶۰، و ص۱۹، ح۷۵، و ص۲۱، ح۹۲ و ۹۳ و ص۲۴، ح۱۰۶ و ۱۰۷؛ مشهدی، کنز الدقائق، ج۱، ص۱۳، ۵۰، ۵۳، ۵۵، ۸۱.
  18. ر.ک: انصاری، کتاب المکاسب، ج۲، ص۲۱۲ (اوایل بحث خیارات).
  19. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۳۰۲-۳۱۰، رقم ۱۳۱۶.
  20. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲۰، ص۱۹۰، رقم ۲۵۲۲ و ج۱، ص۳۵۵ و ۳۵۶، رقم ۱۸۷۱.
  21. ر.ک: بغدادی، ایضاح المکنون (کشف الظنون، ج۳)، ص۳۰۹؛ بغدادی، هدیة العارفین (کشف الظنون، ج۵، ص۶۷۸)، - وی تاریخ وفات علی بن ابراهیم قمی را ۲۸۵ ه‍‌.ق ذکر کرده که باتوجه به آنچه در معرفی وی بیان کردم، اشتباه سخن وی معلوم است (ر.ک: همین کتاب، ص۴۷۵، رقم ۶۱).
  22. سرکیس نیز از چاپ آن در سال ۱۳۱۳ خبر داده است (ر.ک: سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعرّبة، ج۲، ص۱۳۵۳).
  23. ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۹.
  24. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۳۰۳.
  25. ر.ک: موسوی، سید احمد، «پژوهشی پیرامون تفسیر قمی»، کیهان اندیشه، ش۳۲، ص۸۵.
  26. ر.ک: شبیری، در حاشیه دو مقاله؛ مجله آیینه پژوهش؛ ش۴۸، ص۵۰.
  27. ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۳، مخطوط‍ (عنوان «تفسیر القمی»).
  28. از کلام آقا بزرگ استفاده می‌شود که تمام تفسیر علی بن ابراهیم در این تفسیر وجود دارد و سید احمد موسوی حدود ۷۵ درصد کتاب موجود را تفسیر علی بن ابراهیم دانسته است (ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۳۰۳؛ موسوی، پژوهشی پیرامون تفسیر قمی، کیهان اندیشه، ش۴۲، ص۸۵).
  29. برای آگاهی از دیدگاه آنان ر.ک: حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۶۸ (فائده ششم خاتمه)؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۹ و ۵۰.
  30. سید بن طاووس در معرفی این تفسیر گفته است: و جمیع الکتاب اربعة اجزاء فی مجلدین (سعد السعود، ص۷۸)، از کلام وی معلوم می‌شود که در آن زمان نیز دو جلد بوده است.
  31. ر.ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۲، ص۳۵۲؛ ایازی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۸۳۸.
  32. برای دیدن نمونه‌ای از اجتهادهای مؤلف ر.ک: بابایی، مقاله «پژوهشی دیگر در تفسیر القمی»؛ فصلنامه پژوهش و حوزه؛ ش۱۹ و ۲۰، ص۲۲۴ و ۲۲۵ یا تفسیر القمی، ج۱، ص۵۹-۶۱ (تفسیر آیات ۳ و ۴ سورۀ بقره)، و ص۶۳ (تفسیر برخی کلمات آیات ۸-۲۵ بقره) و ص۶۴ (تفسیر آیه ۲۸ بقره) و ص۷۴ (تفسیر آیه‌های ۳۱، ۳۳، و ۴۴-۶۳ سوره بقره) و ج۲، ص۳۳۹ (تفسیر آیه ۱۳ قلم) و ص۳۵۵ (تفسیر آیه ۲۴ سوره الرحمن).
  33. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۲۷-۵۵.
  34. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۳۱، ۳۴، ۳۵، ۳۶ و ۳۷.
  35. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۲۸-۳۰ (خطبه مؤلف).
  36. نشانی نمونه‌هایی از آن را در همین کتاب، ص۴۸۱، پاورقی ۳ بنگرید.
  37. برای دیدن نمونه‌هایی از آن ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۵۶ (تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مرسل ابن اذینه) ص۶۱ (ضمن بیان وجوه ایمان، مرسل نبوی)، ص۶۴ (ذیل آیه ۲۶ بقره).
  38. براساس برنامه رایانه‌ای معجم فقهی، در این تفسیر ۲۰۵ مورد از ابی الجارود روایت نقل شده است؛ چهار مورد با سند (تفسیر القمی، ج۱، ص۱۲۹، ذیل آیه ۴۹ سوره آل عمران، و ص۲۲۷ ذیل آیۀ ۳۹ سورۀ انعام، و ص۲۵۲ ذیل آیه ۱۱ سورۀ اعراف، و ص۲۹۸، ذیل آیه ۲۴ سوره انفال) و ۱۸۸ مورد با تعبیر فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(ع) و ۱۴ مورد با تعبیر و فی روایة ابی الجارود. برای دیدن مواردی از آن ر.ک: همان، ص۱۵۸ ذیل آیه ۱ سوره نساء، و ص۱۹۰ ذیل آیه ۳ سوره مائده، و ص۳۱۷، ذیل آیه ۴۲ سوره توبه، و ص۳۷۰ ذیل آیه ۱۸ سوره یوسف، و ص۳۹۱ ذیل آیه ۳۳ سوره رعد، و ص۳۹۷ ذیل آیه ۱۴ سوره ابراهیم، و ص۴۱۹ ذیل آیه۸۰ سوره نحل، و ج۲، ص۵۱، ذیل آیه ۷۴ سوره مریم، و ص۲۱۸ ذیل آیه ۵۶ سوره یس، و ص۴۰۱ ذیل آیه ۴۸ سورۀ قلم، و ص۴۶۷ ذیل آیه ۱ سوره بینه.
  39. مانند عمرو بن شمر که در سند سوم روایت اول تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ واقع شده است (تفسیر القمی، ج۱، ص۵۵) و نجاشی درباره‌اش فرموده است: ضعیف جدا (اردبیلی، جامع الرواة، ج۱، ص۶۲۳)، احمد بن محمد سیاری که در سند روایتی است که در ذیل آیه ۲۹ سوره تکویر ذکر شده است (تفسیر القمی، ج۲، ص۴۳۳) و شیخ طوسی و نجاشی و علامه هر سه بر ضعیف بودن وی گواهی داده‌اند (ر.ک: اردبیلی، جامع الرواة، ج۱، ص۶۷)، عبد الرحمان بن کثیر که در سند روایتی در ذیل آیۀ ۱ سوره معارج ذکر شده است (تفسیر القمی، ج۲، ص۴۰۶).
  40. مانند سعدان بن مسلم که در سند اولین روایت تفسیر سوره بقره واقع شده است (تفسیر القمی، ج۱، ص۵۹) و سورة بن کلیب که در سند روایتی است که در ذیل آیه ۷۸ سورۀ حجر بیان شده است (تفسیر القمی، ج۱، ص۴۰۸) و ایمن بن محرز که در سند روایتی است که در تفسیر سوره تکویر ذیل آیه ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ذکر شده است (تفسیر القمی، ج۲، ص۴۳۳) و سلمة بن عطاء که در سند روایتی است که در تفسیر آیه ۸ سوره تکاثر ذکر شده است (تفسیر القمی، ج۲، ص۴۷۷) و قاسم بن سلیمان که در سند روایتی است که در ذیل آیه ۲۶ سوره بقره ذکر شده است (تفسیر القمی، ج۱، ص۶۴) و هیچ‌کدام توثیق نشده‌اند.
  41. برای نمونه ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۵۷، اولین روایت تفسیر سوره حمد و ص۵۸ در تفسیر ﴿غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ و ص۶۲ و ۷۰.
  42. «راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.
  43. «راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.
  44. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۵۸.
  45. «راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.
  46. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۵۸.
  47. «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند» سوره بقره، آیه ۲۶.
  48. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۶۴.
  49. برای آگاهی از تغییر و تحریفی که در این روایت پدید آمده، ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۶۰، قسمت آخر ح۲.
  50. سوره ص، آیه ۲۴.
  51. ر.ک: تفسیر القمی، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۵. نمونه دیگر این روایات را در ج۱، ص۲۷۷-۲۷۹ ذیل آیه ۱۸۹-۱۹۰ سورۀ اعراف بنگرید.
  52. ر.ک: تفسیر القمی، ج۱، ص۵۶.
  53. تفسیر القمی، ج۱، ص۵۹.
  54. «سوگند به خورشید» سوره شمس، آیه ۱.
  55. «و به ماه» سوره شمس، آیه ۲.
  56. «و به شب» سوره شمس، آیه ۴.
  57. تفسیر القمی، ج۲، ص۴۵۵.
  58. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  59. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  60. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  61. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  62. تفسیر القمی، ج۱، ص۵۷.
  63. تفسیر القمی، ج۲، ص۴۷۸.
  64. تفسیر القمی، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۴.
  65. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  66. ر.ک: تفسیر القمی، ج۲، ص۳-۱۲.
  67. تفسیر القمی، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۹.
  68. تفسیر القمی، ج۱، ص۵۸.
  69. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۷۷-۴۸۵.

دریافت متن