آیا آیه ۴۱ سوره ص بر عدم عصمت حضرت ایوب دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۴۱ سوره ص بر عدم عصمت حضرت ایوب دلالت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت حضرت ایوب |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - حضرت ایوب |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
آیا آیه ۴۱ سوره ص بر عدم عصمت حضرت ایوب دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
برخی چنین تصور کردهاند که آیه ۴۱ سوره ص بر عدم عصمت حضرت ایوب دلالت دارد. چه اینکه میفرماید: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ [۱]. در این آیه از مس و تسلط شیطان بر آن حضرت و گرفتار شدن او به دست شیطان سخن به میان آمده است و روشن است که ظاهر چنین اموری حاکی از لغزش آن حضرت است و لغزش با عصمت ناسازگار است[۲].
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: تأثیر شیطان در گرفتاری پیامبران؛ بیارتباط با لغزش در ایشان: با نگاه به آیات بعدی، به دست میآید که منظور حضرت ایوب (ع) از «نصب و عذاب»، همان بیماری و سختیهایی است که بدن و خانواده او را فراگرفته بودند و از آن رو که شیطان در این «نصب و عذاب» نقش مؤثری ایفا کرده، این امور به او اسناد داده شده است. همچنین از آنجا که سببهای مادی در طول هم قرار دارند، میتوان هر حادثه طبیعی را به هر کدام از این سببها مستند ساخت و دلیلی نداریم که این سان اثرگذاری در انسان، ناممکن باشد. با صرف نظر از روایات، این احتمال تقویت میگردد که منظور از نسبت دادن این کار به شیطان، این است که او با وسوسههای خود بر آن شد تا مردم را از همراه شدن با آن حضرت بازدارد و چنین وانمود کند که اگر آن حضرت، پیامبر بود، هرگز این چنین از هر سو با گرفتاریها روبهرو نمیشد. عقیده زمخشری این است که تسلط شیطان بر پیامبران و آزار رساندن به ایشان ممکن نیست؛ زیرا آنچه در قرآن بر آن تأکید شده، تنها در حد وسوسه شیطان است[۳].
ایراد این ایده در آن است که دلیل عصمت پیامبران، فقط تأثیرگذاری وسوسه در نفس پیامبران را رد میکند، اما تأثیرگذاری در بدن یا مال را مردود نمیشمارد، بلکه گاه تسلط شیطان به اذن خداوند و هماهنگ با مصلحت است؛ مثلاً بندگان خداوند به انواع گرفتاریها مبتلا میشوند تا صبر و پایداری آنان در بوته آزمایش قرار گیرد و بر اثر این پایداری به مقامات برتر دست یابند. البته این سخن بدان معنا نیست که دست شیطان در تأثیرگذاری بر پیامبران کاملاً باز است[۴]. این پاسخ استورارترین پاسخ است؛ گرچه نقدهایی بر آن وارد شده است[۵].
پاسخ دوم: تأثیر شیطان تنها در حد بیماری و گرفتاری: جمله ﴿مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ﴾ را هرگز نمیتوان دلیلی بر وجود گناه در آن حضرت شمرد؛ چراکه این جمله در آیهای دیگر این چنین بیان شده است: ﴿وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ...﴾[۶]. با این احتمال که «ضر» در اینجا به معنای مرض و بیماری باشد، دیگر استدلال به آیه برای اثبات لغزش، عقیم خواهد بود. واژه «عذاب» نیز به گونهای تفسیر میشود که استدلال به آن را خنثی میسازد. عذاب یعنی چیزی که بر انسان سخت باشد. درد، سختی، رنج و خستگی را میتوان نمونهها و مصادیق این معنا دانست[۷]. اما اصل سخن، این است که در گزارش قرآن از گفتار حضرت ایوب (ع) دو واژه «نصب و عذاب» به شیطان نسبت داده شده است. در توجیه این نسبت، دو احتمال وجود دارد: الف) از آن جهت که شیطان عامل بروز این مرض و زیان بوده، به او نسبت داده شده است و این مقدار از تسلط شیطان بر پیامبران، پیامد منفی نخواهد داشت؛ گرچه زمخشری بر این باور است که پیامبران حتی این مقدار تسلط را هم بر نمیتابند[۸]؛
ب) دلیل این نسبت آن است که شیطان هنگام شدت یافتن بیماری حضرت ایوب (ع) با وسوسه خود، به جداسازی مردم از حضرت اقدام کرد و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزید[۹].[۱۰]
پاسخ سوم: شیطان؛ عامل گرفتاری حضرت و خانوادهاش: از این آیات[۱۱] نمیتوان پی برد که مراد از شیطان کیست و رنج از ناحیه او چه رنجی بوده است؛ اما از دیگر آیههای این سوره[۱۲] چنین برداشت میشود که گرفتاری آن حضرت، از نوع جسمی و خانوادگی بوده است. پایه این سخن (تسلط شیطان بر انسان) با اعتراف شیطان در قیامت بر تسلط نداشتن بر انسانها ﴿...مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ...﴾[۱۳] سازگار نیست، اما میتوان توجیه کرد که اگر منظور از شیطان، طغیانگران انسی باشد، معنای آیه بسیار روشن خواهد بود؛ به این بیان که حضرت ایوب (ع) در زمان پادشاهی جبار میزیسته که به کشتن یا حبس و تبعید افراد خانواده آن حضرت اقدام کرده است؛ همانگونه که با ایجاد فشارهای روانی یا شکنجه جسمی، به بدن آن حضرت آسیب وارد آورده است. اگر هم منظور از شیطان، همان موجودات نامرئی یا اعم از آنها باشد، آیه شریفه این گونه تفسیر میشود که شیطان و طاغوت، جامعه را از جنبههای اعتقادی و اخلاقی، آنچنان آلوده ساخته بودند که غضب و عذاب الهی، آنان را فراگرفت و حضرت ایوب (ع) و خانوادهاش نیز به آتش عذاب دیگران سوختند. پس اینکه حضرت این گرفتاری و رنج را به شیطان نسبت میدهد، از باب نسبت دادن به سبب است نه مباشر؛ بدین معنا که کار شیطان سبب شد این چنین قهر الهی این جامعه را فراگیرد[۱۴].
ایرادهای این پاسخ عبارتاند از:
- واژه شیطان به صورت مطلق در قرآن به ابلیس انصراف مییابد. نگاهی گذرا به آیات قرآنی، این ادعا را به اثبات میرساند؛
- اگر مقصود از این عذاب و رنج، همان گرفتاریها و بلاهای اجتماعی مانند ابتلا به بیماریها بود، میبایست دیگر افراد آن جامعه نیز به آن بلاها گرفتار میآمدند؛ در حالی که آنچه در تاریخ بازتاب یافته، این است که گرفتاریها جنبه عمومی نداشته و تنها حضرت ایوب (ع) و افراد خانوادهاش مبتلا بودهاند.[۱۵].
پاسخ چهارم: منظور از عذاب؛ همان وسوسه شیطان: گرچه شیطان بر بندگان مخلَص هیچگونه تسلطی ندارد، وسوسهای که گمراه کننده نباشد، حتی در مورد پیامبران امری ممکن خواهد بود و منظور از عذاب در آیه شریفه، همان وسوسه شیطانی است. پس نسبت دادن عذاب به شیطان مَجاز خواهد بود.[۱۶].
این توجیه نادرست است؛ زیرا تسلط نفی شده در آیه، همان تسلط در جهت گمراهی است، نه هر نوع تسلطی، حتی تسلطی که موجب کمال آنان شود. شیطان در گفتار خود میگوید: ﴿وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۷]. بنابراین بندگان مخلص، از گمراه شدن به وسیله شیطان در امان خواهند بود، گرچه مورد وسوسه او قرار گیرند[۱۸].
پاسخ پنجم: مس شیطان؛ همان وسوسههایش در دل قوم: منظور از ﴿مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ﴾ همان وسوسههایی است که شیطان در قوم حضرت ایوب (ع) ایجاد کرده است تا از تأثیر گفتار آن حضرت جلوگیری کند. منظور از عذاب هم، همان ناراحتیهای روحی است که حضرت از سر دلسوزی و مهربانی درباره قوم خود، تحمل کرده است[۱۹].
این توجیه پذیرفتنی نیست؛ چراکه این نوع وسوسه یا ناراحتی، در مورد تمام رسولان الهی مطرح بوده و از این جهت هیچ ویژگی در حضرت ابوب (ع) دیده نمیشود؛ ولی از آیات مربوط به داستان آن حضرت استفاده میشود که این امر ویژه حضرت ایوب (ع) است[۲۰].
پاسخ ششم: تسلط موقت شیطان، به امر الهی و نوعی آزمایش: «این گونه تسلط شیطان بر آن حضرت هیچ مشکلی در پی ندارد؛ چراکه اولاً این سلطه به فرمان خداوند انجام شده است؛ ثانیاً محدود و موقتی بوده است؛ ثالثاً برای آزمایش و ترفیع درجه تحقق یافته است»[۲۱]. این تفسیر نیز پذیرفته نیست؛ زیرا اولاً به کدام دلیل این سلطه به امر الهی بوده است؟ ظاهر آیه چنین است: ﴿نَادَى رَبَّهُ أَنِّي...﴾[۲۲] و هرگز نمیگوید خداوندا تو این عذاب را بر من فرو فرستادی؛ بلکه از وجود آن به درگاه پروردگار شکوه میکند. بنابراین اگر کار از طرف خداوند بوده است، چه دلیلی دارد که شیطان واسطه باشد؟ حق این است که شیطان با القای وسوسه، دست به این کار زده است[۲۳]؛ ثانیاً محدود بودن هرگز لغزش را توجیه و تصحیح نمیکند؛ ثالثاً لغزش به هیچ عنوان عامل ترفیع درجه نمیشود[۲۴].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفته است:
«پاسخ نخست: تأثیر شیطان در گرفتاری پیامبران؛ بیارتباط با لغزش در ایشان: با نگاه به آیات بعدی، به دست میآید که منظور حضرت ایوب (ع) از «نصب و عذاب»، همان بیماری و سختیهایی است که بدن و خانواده او را فراگرفته بودند و از آن رو که شیطان در این «نصب و عذاب» نقش مؤثری ایفا کرده، این امور به او اسناد داده شده است. همچنین از آنجا که سببهای مادی در طول هم قرار دارند، میتوان هر حادثه طبیعی را به هر کدام از این سببها مستند ساخت و دلیلی نداریم که این سان اثرگذاری در انسان، ناممکن باشد. با صرف نظر از روایات، این احتمال تقویت میگردد که منظور از نسبت دادن این کار به شیطان، این است که او با وسوسههای خود بر آن شد تا مردم را از همراه شدن با آن حضرت بازدارد و چنین وانمود کند که اگر آن حضرت، پیامبر بود، هرگز این چنین از هر سو با گرفتاریها روبهرو نمیشد. عقیده زمخشری این است که تسلط شیطان بر پیامبران و آزار رساندن به ایشان ممکن نیست؛ زیرا آنچه در قرآن بر آن تأکید شده، تنها در حد وسوسه شیطان است[۲۵]. ایراد این ایده در آن است که دلیل عصمت پیامبران، فقط تأثیرگذاری وسوسه در نفس پیامبران را رد میکند، اما تأثیرگذاری در بدن یا مال را مردود نمیشمارد، بلکه گاه تسلط شیطان به اذن خداوند و هماهنگ با مصلحت است؛ مثلاً بندگان خداوند به انواع گرفتاریها مبتلا میشوند تا صبر و پایداری آنان در بوته آزمایش قرار گیرد و بر اثر این پایداری به مقامات برتر دست یابند. البته این سخن بدان معنا نیست که دست شیطان در تأثیرگذاری بر پیامبران کاملاً باز است[۲۶]. این پاسخ استوراترین پاسخ است؛ گرچه نقدهایی بر آن وارد شده است که عبارتاند از:
این نقد، خود درخور نقد است؛ زیرا اولاً نمیتوان گفت قرآن موضوع وسوسه شیطان را به صورت امری کلی پذیرفته است. گرچه در مواردی تأثیرگذاری شیطان در قالب وسوسه صورت پذیرفته است، این دلیلی بر کلی بودن آن نمیشود. آنچه این سخن را تأیید میکند، این است که دو تعبیر «نصب» و «عذاب» در امر جسمانی ظهور دارند؛ ثانیاً این گفتار که «در این مجال، سخن از امکان و استحاله نیست، بلکه باید با ایده قرآنی پیش رفت»، پذیرفتنی نیست. اینکه باید همراه ایده قرآنی بود امری کاملاً پذیرفتنی است، اما سخن در این است که کدام اصل و ایده قرآنی چنین سلطهای را نفی میکند. شیطان موجودی مختار است و با انسان ارتباط دارد و چه بسا در جسم او هم تأثیرگذار باشد. پس پذیرش سلطه او منع و اشکالی ندارد. آیا اگر موجود دیگری به جای شیطان فرض شود، باز تأثیر آن نفی میگردد و دلیل خاصی بر آن طلب میشود؟! پس بهتر است بگوییم تسلط شیطان نامحدود نیست، بلکه او در آزاررسانی به پیامبران، تا آن حد که قدرت دفاع از ایشان سلب نگردد و هدف رسالت به چالش کشیده نشود، آزاد است؛ ثالثاً تفسیر شیطان به میکروب، در آیات قرآنی نیازمند دلیل و شاهد است. بیشترین کاربرد شیطان در مورد ابلیس است که قرآن ویژگیهای او و فرزندانش را بیان کرده است[۲۸]. پاسخ دوم: تأثیر شیطان تنها در حد بیماری و گرفتاری: جمله ﴿مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ﴾ را هرگز نمیتوان دلیلی بر وجود گناه در آن حضرت شمرد؛ چراکه این جمله در آیهای دیگر این چنین بیان شده است: ﴿وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ...﴾[۲۹]. با این احتمال که «ضر» در اینجا به معنای مرض و بیماری باشد، دیگر استدلال به آیه برای اثبات لغزش، عقیم خواهد بود. واژه «عذاب» نیز به گونهای تفسیر میشود که استدلال به آن را خنثی میسازد. عذاب یعنی چیزی که بر انسان سخت باشد. درد، سختی، رنج و خستگی را میتوان نمونهها و مصادیق این معنا دانست. اما اصل سخن، این است که در گزارش قرآن از گفتار حضرت ایوب (ع) دو واژه «نصب و عذاب» به شیطان نسبت داده شده است. در توجیه این نسبت، دو احتمال وجود دارد: الف) از آن جهت که شیطان عامل بروز این مرض و زیان بوده، به او نسبت داده شده است و این مقدار از تسلط شیطان بر پیامبران، پیامد منفی نخواهد داشت؛ گرچه زمخشری بر این باور است که پیامبران حتی این مقدار تسلط را هم بر نمیتابند[۳۰]؛ ب) دلیل این نسبت آن است که شیطان هنگام شدت یافتن بیماری حضرت ایوب (ع) با وسوسه خود، به جداسازی مردم از حضرت اقدام کرد و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزید[۳۱]. بررسی روایات در تفسیر آیه شریفه: واکاوی روایات در تفسیر این آیه شریفه امری است بایسته؛ زیرا روایات بیاساسی (اسرائیلیات) در کتب تفسیری نقل شدهاند که با سبک و سیاق آیات قرآن در مورد این پیامبر بزرگ در تضادند، برای کامل کردن جهات تفسیری این آیه، نقد و بررسی آن روایات ضرورت دارد. در این مجال به نقل و نقد پارهای از آنها بسنده میشود؛ مثلاً وهب بن منبه که راوی بسیاری از این گونه روایات است، نقل میکند: شیطان به حالت شکر و رضایت آن حضرت حسد ورزید و از خداوند خواست که بر اموال آن حضرت تسلط یابد تا مقدار شکرگزاریاش معلوم شود؛ یعنی آیا در صورت گرفتاری به بلا و سختی باز شاکر خواهد بود؟ خداوند فرمود: «انْطَلِقْ فَقَدْ سَلَّطْتُكَ عَلَى مَالِهِ...»[۳۲]؛ «تو را بر مالش مسلط ساختم». او پس از ضربههایی که بر ایوب (ع) وارد ساخت و نتیجهای نگرفت، از خداوند خواست او را بر فرزندانش نیز مسلط سازد که این خواسته او نیز عملی شد و توانست فرزندانش را نابود سازد؛ آن گاه نزد حضرت آمد و چگونگی مرگ آنان را نقل کرد. در این هنگام رشته صبر ایوب (ع) پاره شد و مقداری خاک برگرفت و بر سرش ریخت و گفت: ای کاش مادرم مرا نزاییده بود...[۳۳]. در نقلی دیگر این گونه آمده است که ایوب (ع) هفت سال و چند ماه در مزبله بنی اسرائیل افتاده بود و کرمها تمام بدنش را احاطه کرده بودند، تا اینکه خداوند او را نجات داد[۳۴]. همچنین نقل شده است که هرگاه کرمی از بدنش بر زمین میافتاد، آن را بر میداشت و سر جایش میگذاشت. تعفن او به حدی رسید که مردم، از روستا اخراجش کردند و در مزبلهای جا دادند. تنها همسرش (رحیمه، نوه حضرت یوسف (ع)) به سراغش میآمد. در نهایت، خداوند فرشتهای به سوی او فرستاد که پای خود را بر زمین زد و چشمهای جوشید و آن حضرت بدنش را با آن آب شستوشو داد[۳۵]. روایات دیگری نیز در این زمینه نقل شده است، اما به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده میشود. پاسخ سوم: شیطان؛ عامل گرفتاری حضرت و خانوادهاش: از این آیات[۳۶] نمیتوان پی برد که مراد از شیطان کیست و رنج از ناحیه او چه رنجی بوده است؛ اما از دیگر آیههای این سوره[۳۷] چنین برداشت میشود که گرفتاری آن حضرت، از نوع جسمی و خانوادگی بوده است. پایه این سخن (تسلط شیطان بر انسان) با اعتراف شیطان در قیامت بر تسلط نداشتن بر انسانها ﴿...مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ...﴾[۳۸] سازگار نیست، اما میتوان توجیه کرد که اگر منظور از شیطان، طغیانگران انسی باشد، معنای آیه بسیار روشن خواهد بود؛ به این بیان که حضرت ایوب (ع) در زمان پادشاهی جبار میزیسته که به کشتن یا حبس و تبعید افراد خانواده آن حضرت اقدام کرده است؛ همانگونه که با ایجاد فشارهای روانی یا شکنجه جسمی، به بدن آن حضرت آسیب وارد آورده است. اگر هم منظور از شیطان، همان موجودات نامرئی یا اعم از آنها باشد، آیه شریفه این گونه تفسیر میشود که شیطان و طاغوت، جامعه را از جنبههای اعتقادی و اخلاقی، آنچنان آلوده ساخته بودند که غضب و عذاب الهی، آنان را فراگرفت و حضرت ایوب (ع) و خانوادهاش نیز به آتش عذاب دیگران سوختند. پس اینکه حضرت این گرفتاری و رنج را به شیطان نسبت میدهد، از باب نسبت دادن به سبب است نه مباشر؛ بدین معنا که کار شیطان سبب شد این چنین قهر الهی این جامعه را فراگیرد[۳۹]. ایرادهای این پاسخ عبارتاند از:
پاسخ چهارم: منظور از عذاب؛ همان وسوسه شیطان: گرچه شیطان بر بندگان مخلَص هیچگونه تسلطی ندارد، وسوسهای که گمراه کننده نباشد، حتی در مورد پیامبران امری ممکن خواهد بود و منظور از عذاب در آیه شریفه، همان وسوسه شیطانی است. پس نسبت دادن عذاب به شیطان مَجاز خواهد بود. به تعبیری دیگر، این عذاب از آن رو که شیطان در ردیف اسباب و علل طبیعی آن قرار داشته، به او اسناد داده شده است و حضرت ایوب (ع) هم برای امتحان، به آن گرفتاری مبتلا گردیده است[۴۰]. این توجیه نادرست است؛ زیرا تسلط نفی شده در آیه، همان تسلط در جهت گمراهی است، نه هر نوع تسلطی، حتی تسلطی که موجب کمال آنان شود. شیطان در گفتار خود میگوید: ﴿وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۴۱]. بنابراین بندگان مخلص، از گمراه شدن به وسیله شیطان در امان خواهند بود، گرچه مورد وسوسه او قرار گیرند؛ همانگونه که در مورد حضرت آدم (ع) مطرح است[۴۲]. پاسخ پنجم: مس شیطان؛ همان وسوسههایش در دل قوم: منظور از ﴿مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ﴾ همان وسوسههایی است که شیطان در قوم حضرت ایوب (ع) ایجاد کرده است تا از تأثیر گفتار آن حضرت جلوگیری کند. منظور از عذاب هم، همان ناراحتیهای روحی است که حضرت از سر دلسوزی و مهربانی درباره قوم خود، تحمل کرده است[۴۳]. این توجیه پذیرفتنی نیست؛ چراکه این نوع وسوسه یا ناراحتی، در مورد تمام رسولان الهی مطرح بوده و از این جهت هیچ ویژگی در حضرت ابوب (ع) دیده نمیشود؛ ولی از آیات مربوط به داستان آن حضرت استفاده میشود که این امر ویژه حضرت ایوب (ع) است. پاسخ ششم: تسلط موقت شیطان، به امر الهی و نوعی آزمایش: «این گونه تسلط شیطان بر آن حضرت هیچ مشکلی در پی ندارد؛ چراکه اولاً این سلطه به فرمان خداوند انجام شده است؛ ثانیاً محدود و موقتی بوده است؛ ثالثاً برای آزمایش و ترفیع درجه تحقق یافته است»[۴۴]. این تفسیر نیز پذیرفته نیست؛ زیرا اولاً به کدام دلیل این سلطه به امر الهی بوده است؟ ظاهر آیه چنین است: ﴿نَادَى رَبَّهُ أَنِّي...﴾[۴۵] و هرگز نمیگوید خداوندا تو این عذاب را بر من فرو فرستادی؛ بلکه از وجود آن به درگاه پروردگار شکوه میکند. بنابراین اگر کار از طرف خداوند بوده است، چه دلیلی دارد که شیطان واسطه باشد؟ حق این است که شیطان با القای وسوسه، دست به این کار زده است[۴۶]؛ ثانیاً محدود بودن هرگز لغزش را توجیه و تصحیح نمیکند؛ ثالثاً لغزش به هیچ عنوان عامل ترفیع درجه نمیشود»[۴۷]. |
2. عبدالحسین خسروپناه؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در اینباره گفته است:
«برخی با استناد به آیه ۴۱ سوره ص که به مس نمودن شیطان توسط حضرت ایوب(ع)، اشاره کرده و میفرماید: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾، عصمت آن حضرت را زیر سوال بردهاند. نقد و نظر |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «و یاد کن از بنده ما ایّوب هنگامی که به درگاه خدای خود عرض کرد: (پروردگارا) شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (تو از کرم نجاتم بخش)» سوره ص، آیه ۴۱
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵
- ↑ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۷.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۲۰۹.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۲۱ و ۲۲۲.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۷.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۸۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب. قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۱۸۵.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ ﴿وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ﴾ «و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.
- ↑ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ ر.ک: علی مشکینی، تفسیر سوره صاد، ص۲۰۴.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ ر.ک: یعسوب الدین رستگار جویباری، تفسیر البصائر، ج۳۴، ص۸۳۴.
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ ر.ک: محمدامین شیخو، عصمة الانبیاء، ص۱۲۷.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۹۶.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۳۹۸.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۷.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۲۰۹.
- ↑ ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۹، ص۲۶۸.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۳۲۱.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۹۷.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۸۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب. قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۱۸۵.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۲۳۹؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۳، ص۳۰۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۰، ص۵۸۸.
- ↑ ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ ﴿وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ﴾ «و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.
- ↑ «و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ ر.ک: علی مشکینی، تفسیر سوره صاد، ص۲۰۴.
- ↑ ر.ک: یعسوب الدین رستگار جویباری، تفسیر البصائر، ج۳۴، ص۸۳۴.
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ ر.ک: ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ﴾ «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰؛ ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى﴾ «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! میخواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمیشود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
- ↑ ر.ک: محمدامین شیخو، عصمة الانبیاء، ص۱۲۷.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۹۶.
- ↑ «و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۳، جزء ۲۶، ص۳۹۸.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۵-۲۶۵.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۲۱ و ۲۲۲.