آیه اعتصام چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ (پرسش)
آیه اعتصام چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
آیه اعتصام چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | اثبات نصب الهی امام |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
آقایان محمد تقی فیاضبخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در اینباره گفتهاند:
«﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۱].
خداوند در این آیات، ابتدا بر ضرورت رسیدن به قله کمال بندگی، یعنی اسلام و تسلیم کامل در درگاه الهی از طریق تقواپیشگی تأکید مینماید و سپس نیل به این مقصد را منحصر در اعتصام به حبل الهی معرفی میکند. در روایات، رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) مصداق حبل اللّه معرفی شدهاند. با تحلیل واژههای تقوا، اعتصام و حبل نیز به خوبی روشن میشود که قرآن به تنهایی نمیتواند مصداق حبل اللّه باشد؛ زیرا، علامت حبل اللّه در آیه آن است که محور وحدت امت قرارگیرد؛ ولی قرآن به تنهایی قابل توجیه و تفسیرهای ناروا است و اگر مبینی در کنار آن نباشد، خود منشأ اختلاف در میان امت است. از سوی دیگر، اگر حبل اللّه تنها سنت نبوی (ص) باشد، همان مشکل تفسیر و توجیههای نادرست و نیز ضرورت وجود مبیّن، باقی خواهد بود؛ زیرا حبل اللّه برای همه زمانها باید محور وحدت امت باشد، در حالی که با رحلت رسول خدا (ص) اختلافات آغاز شد و هر دسته خود را محق و بر سنت نبوی (ص) میدانست.
با توجه به بیان فوق، محور اتحاد امت باید مقامی باشد که اولاً، قائم به فرد نباشد و در نتیجه در کنار قرآن جاودانه بماند؛ ثانیاً، امین وحی الهی و حبل ممدودی بین آسمان و زمین باشد. مصداق چنین مقامی در زمان رسول اکرم (ص)، وجود مبارک آن حضرت است و بعد از رحلت ایشان، کسانی هستند که نازلمنزله آن حضرت در علم، عصمت و اتصال به عالم غیب باشند و با بیانات صریح و عمل خود، پرده ابهام را از قرآن و سنت نبوی (ص) بزدایند و تفسیری صحیح از دین ارائه نمایند؛ تا جایی برای تفسیر و توجیههای نابهجا باقی نماند و حبل ممدود هدایت به توحید و مراتب عالی ملکوت میان خلق و خالقند. چنین شخصیتهای مقدسی تنها در اوصیای گرامی آن حضرت (ع) خلاصه میگردند.
- حبل اللّه در آیه مورد استدلال: سیاق آیات آل عمران نیز شاهد بر انحصار حبل اللّه در مقام ولایت است؛ زیرا در آیه ۱۰۱، در عین آنکه خداوند محور وحدت را معرفی مینماید و میفرماید: ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲] ولی جلوه عملی و عینی این وحدت را قرآن و وجود مبارک نبی اکرم (ص) معرفی میکند و میفرماید: ﴿وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ﴾[۳]. در آیه ۱۰۲، برای آنکه کسی گمان نبرد که ملاک اعتصام به پروردگار تنها ایمان یا احترام صوری به ظاهر قرآن یا شخص رسول گرامی اسلام (ص) است، بلافاصله امر به تقوی و آن هم در عالیترین مرتبه ممکن مینماید و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾[۴]؛ یعنی محور اصلی اعتصام به پروردگار، پذیرش اسلام، به معنای پاک شدن از همه انحای شرک و خود محوریها است و این مهم جز با اتیان حق تقوا حاصل نمیشود. همه سخن در آن است که توان و ایمان افراد مختلف ست و هر کس در حدّ استطاعت خود میتواند متّقی باشد. از همین روست که وقتی اصحاب به رسول خدا (ص) نسبت به اتیان حقّ تقوا ابزار عجز نمودند، این آیه درباره آنان نازل شد: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾[۵].
بنابراین، امتثال امر الهی در اتیان حقّ تقوی، جز از اولیای معصوم الهی (ع)، از کس دیگری ساخته نیست؛ زیرا کسی میتواند حقّ حریم الهی را پاسداری نماید که حقّ معرفت الهی را به جا آورده باشد و ایمان خود را به درستی از شرک پاک نموده باشد. رسیدن به این مرحله تنها از عباد مخلَص ساخته است: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۶].
دیگران برای رسیدن به این مقام چارهای جز تمسک به عباد مخلَص و اولیای الهی (ع) ندارند. از اینرو خداوند در آیه ۱۰۳ مجدداً امر به اعتصام به حبل اللّه مینماید. با توجه به نکات آیات قبل، خداوند حبل اللّه را آن نعمت برجسته الهی معرفی مینماید که برای همیشه اختلاف را بر محور توحید از امت برمیدارد و بذر برادری و محبت میافشاند و راه تقوی را به امت میآموزد. بدیهی است که ریشه اختلاف در امت از هواهای نفسانی و کجفهمی قرآن و سنت نبوی و نداشتن تقوی است. در این سیاق است که عقل و نقل حبل اللّه را -که تنها محور وحدت امت اسلامی است - متعیّن در شخصیتی الهی میداند که دارای ویژگیهای خاصی باشد:
اولاً، از زمره مخلَصین و خالی از هوای نفس و در نتیجه، معصوم به عصمت الهی باشد؛
ثانیاً، آگاه به باطن و ظاهر قرآن و راسخ در علم باشد؛ تا تفسیری صحیح از دین و قرآن ارائه دهد و ماده اختلاف را از ریشه حل کند؛
ثالثاً، این محور وحدت و حبل الهی، در همه زمانها برای همه آحاد امت اسلام وجود داشته باشد. بدیهی است که چنین نعمت عظمای الهی تنها متعین در وجود نبی اکرم (ص) و اوصیای معصوم آن حضرت (ع) است. «عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ:، قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع) قُلْ لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرْقاً أَوْ غَرْباً لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۷].
همچنین در زیارت جامعه آمده است: «فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ»[۸].
- ولی اللّه؛ تنها جلوه حبل اللّه: خداوند در آیه ۱۰۲ همه مؤمنین را امر به رسیدن به عالیترین مراتب اسلام، یعنی مقام یقین محض، اخلاص کامل و خروج از همه مراتب شرک مینماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۹]. سپس در آیه بعد، خداوند راه آن را با توسل و اعتصام به حبل اللّه (حقیقت ذومراتبی که رابط میان حق وخلق است) ذکر مینماید. اشاره شد که چنین مقامی از یک سو در ملأ اعلی و ملکوت عالم، متصل به خزائن غیب و لوح محفوظ و ام الکتاب است و در چنین مقامی به علوم مکنون و اسرار عالم غیب و تأویل قرآن آگاه میگردد: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[۱۰].
او از سوی دیگر، در عالم دنیا و انزل مراتب خلقت، با مردمان در ارتباط است و به این ترتیب، با زبان آنها و در سطح فکر ایشان با آنها سخن میگوید و معارف توحیدی و مصالح و مفاسد اخرویشان را به آنان گوشزد مینماید.
بدیهی است که چنین حقیقت مقدسی در زمین، آن وجود مطهری است که معصوم به عصمت الهی بوده و از علوم لدنّی برخوردار باشد. مصداق این حقیقت در زمان حیات نبی مکرم (ص) منحصر در وجود ایشان و بعد از رحلت آن حضرت در اوصیای معصوم ایشان (ع) است. وجه مشترک همه این مصادیق ارجمند، به تعبیر آیه مورد استدلال، استقرار در مقام اسلام کامل، ایمان مخلَصین، اتیان حق تقوی و ارتباط با عالم غیب است که وصف مشترک مقام ولایت الهی است. در طول تاریخ احدی ادعای چنین مقامی را ننمود؛ زیرا، نمیتوانست به لوازم آن از قبیل علم و اِخبار از غیب ملتزم باشد و به سرعت رسوا میشد.
استدلال به آیه حبل اللّه از وجوه گوناگون انجام شد و حد وسط در هر یک متفاوت بود. در این بخش تنها به چند مورد اشاره میکنیم:
- بنابر آیه شریفه، حبل اللّه محور وحدت امت اسلام است. بنابراین، حد وسط در برهان، وحدت امت اسلامی است. به این ترتیب، قیاس اول را به شکل استثنایی تشکیل داده و میگوییم:
اولاً، اگر حبل اللّه، قرآن به تنهایی باشد، نمیتواند بنا بر قرائتهای گوناگون، وحدت امت اسلام را تأمین کند.
ثانیاً، بنابر تصریح آیه، وحدت امت اسلام مطلوب پروردگار است.
نتیجه آنکه: حبل اللّه، قرآن به تنهایی نیست؛ به بیان روشنتر، قرآن به همراه مبین آن محور وحدت امت اسلامی است؛ چنان که در احادیث متواتره، از جمله حدیث ثقلین، به آن اشاره شده است.
- شکل دیگری از برهان، بنا بر ذومراتب بودن حبل اللّه بوده و اینکه بر اساس تحلیل واژهای، حبل اللّه امرذومراتبی است که در امور معنوی واسط میان عالم ملک و ملکوت و حبل متصل میان عالم غیب و شهادت است. بدین ترتیب میتوانیم بگوییم: بنا بر آیات مختلف قرآن[۱۱] کمال انسانی به واسطه رسیدن به مقام یقین و ایمان به عالم غیب است و امام معصوم حبل اللّهی است که با حضور در عالم ملک و اشراف بر عالم ملکوت، هادی انسانها به عوالم غیب است. شکل منطقی این بیان به صورت قیاس اقترانی به شکل زیر میتواند باشد:
اولاً، سیر به عوالم ملکوت و ایمان به غیب، تنها با تمسک به حقیقتی ذومراتب، که اشراف بر عوالم ملک و ملکوت داشته باشد و نیز معصوم به عصمت الهی باشد، میسر است.
ثانیاً، چنین حقیقت ذومراتبی تنها حبل اللّه است.
نتیجه آنکه: سیر به عوالم ملکوت و تقرب الی اللّه، تنها با تمسک به حبل اللّه ممکن است.
در مرحله دوم، قیاس اقترانی دیگری را به صورت زیر بیان میکنیم:
اولاً، حبل اللّه حقیقتی ذومراتب و حبل متصل میان عالم ملک و ملکوت است.
ثانیاً، این حقیقت ذومراتب، تنها رسول خدا (ص) و امام معصوم است.
نتیجه آنکه: حبل اللّه در آیه، تنها رسول خدا (ص) و یا امام معصوم است.
با توجه به آنکه امت در همه زمانها نیازمند ارتباط با عالم غیب و سیر در مراتب قرب الهی است، وجود امام معصوم در همه زمانها در میان امت ضروری است»[۱۲]
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید * و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲-۱۰۳.
- ↑ «و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
- ↑ «و چگونه کفر میورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما میخوانند و پیامبر او در میان شماست» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
- ↑ «هر چه میتوانید از خداوند پروا کنید» سوره تغابن، آیه ۱۶.
- ↑ «پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ الکافی (ط. دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ﻫ.ق)، ج۲، ص۳۲۸.
- ↑ زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
- ↑ «که این قرآنی ارجمند است، * در نوشتهای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۱.
- ↑ ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾ «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره بقره، آیه ۳؛ ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ «آنان که نماز را برپا میدارند و زکات میپردازند و به جهان واپسین یقین دارند» سوره نمل، آیه ۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۹۹ و ۱۱۴ و ۱۲۲.