آیه توکیل چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیه توکیل چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / وجود امام مهدی / وجود امام مهدی از دیدگاه قرآن
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیه توکیل چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی رضا امامی میبدی

حجت الاسلام و المسلمین علی رضا امامی میبدی، در کتاب «آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی» در این‌باره گفته است:

«یکی از آیاتی که بر اساس نگاه علامه طباطبایی دلالت بر وجود امام معصوم در هر زمان می‌کند و از طرف محققین و نویسندگان کمتر مورد توجه قرار گرفته است، آیه ۸۹ سوره مبارکه انعام است. خداوند در این آیه می‌فرماید: ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و حکم و نبوت دادیم، پس اگر این قوم به آن کافر شوند، ما بر آنها قومی را می‌گماریم که به آن کفر نمی‌ورزند[۱].

آیه شریفه حاکی از این است که خداوند افرادی که دچار کفر نمی‌شوند را برای حفظ دین حق قرار داده است.

علامه در تفسیر این آیه می‌گوید: "على هذا يجب أن يكون في كلّ‌ عصر من هو موكّل عليها مؤمن بها غير كافر البتّة،و لازمه أن الأرض لا تخلو من معصوم"؛ بنا بر دلالت این آیه، باید در تمام زمان‌ها کسی که مسئول حفظ دین می‌باشد و به هیچ وجه نسبت به آن کفر نمی‌ورزید، وجود داشته باشد؛ و لازمه آن این است که هیچ گاه زمین از فردی معصوم خالی نماند[۲].

درباره تعیین مصداق این گروه که موکلین حفظ دین هستند و خداوند از آنان به لفظ «قوماً» -که لفظی است نکره و مفید عظمت۔ تعبیر فرموده است، وجوه مختلفی بیان شده که علامه طباطبایی، آنها را نقل و نقد کرده است[۳]؛ و در پایان دیدگاه خود را بیان نموده و گفته است: آیات مورد بحث در مقام توصیف توحید فطری و هدایت پاک از شوائب شرک به خدای سبحان می‌باشد، و خدای سبحان سلسله جلیل انبیاء و اوصیای آنان را به چنین هدایتی اختصاص داده و آن را برای خصوص ایشان قرار داده است؛ و چون به چنین کرامتی نایل شدند خداوند به آنها کتاب و حکم و نبوت را عطا نموده است، ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ؛ و بعد از بیان این معنا، فرمود: ﴿فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ و سیاق این آیه، سیاق قدرت‌نمایی خود و تسلیت خاطر پیغمبر گرامیش (ص) می‌باشد، و می‌خواهد از طرفی بی‌نیازی خود را از ایمان آنان بیان نموده و از طرفی دیگر پیامبر اکرم (ص) را دل گرم کند تا بخاطر ایمان نیاوردن قوم در کار دعوتش سست نگردد. پس معنای آیه این است که: اگر اینان به دین توحیدی که تو به سوی آن دعوتشان می‌کنی نمی‌گروند غم مخور و مپندار که ایمان نیاوردن آنان از ارزش آن می‌کاهد؛ چون دین توحید، هدایت من و طریقی است که انبیای خود را به خاطر داشتن آن طریقه، کتاب و حکم و نبوت دادم، و من کسانی را موکل و مستحفظ آن کرده‌ام که اعتماد و اطمینان دارم نسبت به آن کافر نیستند، و با وجود چنین اشخاصی که نگهبانان دین من می‌باشند، هیچ وقت این دین از بین نمی‌رود.

پس این اشخاص مردمی هستند که تصور نمی‌شود روزی کفر یا شرک در دل آنان رخنه کند، چون خدای تعالی به ایمان ایشان اعتماد کرده و ایشان را موکل بر حفظ دین نموده است؛ و اگر ممکن بود که ایشان هم روزی مشرک شده و از هدایت الهی تخلف کنند اعتماد خداوند بر ایشان خطا و گمراهی بود، و خداوند نه گمراه می‌شود و نه دچار خطا و فراموشی می‌گردد.

بنا بر این تفسیر، آیه شریفه دلالت خواهد کرد بر اینکه در هر زمانی خدای تعالی دارای بنده و یا بندگانی است که موکل بر هدایت الهی اویند، و دین او و آن طریقه مستقیمی را که کتاب و حکم و نبوت انبیاء (ع) متضمن آن است حفظ می‌کنند و آن را از انقراض نگهداری می‌نمایند. این بندگان کسانی هستند که شرک و ظلم به ایشان راه نداشته و دارای عصمت الهی هستند. این بندگان خدا همان انبیا و جانشینان ایشان می‌باشند و از این روی، آیه شریفه مخصوص به معصومین (ع) خواهد بود[۴].

مرحوم علامه در تأیید تفسیر خود از آیه شریفه، روایاتی را نیز نقل می‌کند که در آنها به همین معنا تصریح شده است[۵]. از جمله از مرحوم نعمانی نقل می‌کند که وی به سندی که به سلیمان بن هارون عجلی دارد از او روایت کرده که گفت: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: صاحبان این امر خلافت و جانشینی پیغمبر اکرم (ص) حقشان در نزد خدای تعالی محفوظ است، به طوری که اگر تمامی مردم هم از دنیا بروند باز خداوند صاحبان این امر را خواهد آورد و حق ایشان را به آنان واگذار خواهد نمود. و ایشان همان کسانی هستند که خداوند در حقشان فرموده: ﴿فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ و نیز فرموده: ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ[۶]»[۷].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. ضمیری که در «یکفر بها» و در «وکلنا بها» است به «هدی» برمی‌گردد، و هدی لفظی است که هم ضمیر مذکر به آن برمی‌گردد، و هم به اعتبار اینکه به معنای هدایت است ضمیر مؤنث. ممکن هم هست بگوییم: این دو ضمیر به مجموع کتاب و حکم و نبوت که همه از آثار هدایت الهی هستند برمی‌گردد، و این وجه بهتر است، زیرا وجه اول خالی از بعد نیست. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۳۵۵.
  2. تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، ج ۴، ص ۱۰۴.
  3. المیزان، ج ۷، ص ۲۵۶ تا ۲۵۹
  4. "هم أهل العصمة من الأنبياء الكرام و أوصيائهم (ع) فالآية خاصة بأهل العصمة" المیزان، ج ۷، ص ۵۹ ایشان در جای دیگر و در توضیح حدیث "لاَ تَجْتَمِعُ امَّتِي عَلَى خَطَأٍ" (سنن ابن ماجه ج۲، ص۱۳۰۳، حدیث ۳۹۵۰) می‌گوید: "و يعود معنى الرواية إلى أن الخطأ في مسألة من المسائل لا يستوعب الأمة بل يكون دائما فيهم من هو على الحق: إما كلهم أو بعضهم و لو معصوم واحد، فيوافق ما دل من الآيات و الروايات على أن دين الإسلام و ملة الحق لا يرتفع من الأرض بل هو باق إلى يوم القيامة، قال تعالى: ﴿فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ". آنچه از حدیث برمی‌آید این است که خطای در مساله‌ای از مسائل آن قدر فراگیر نمی‌شود که همه امت را به سوی خود بکشاند، بلکه دائما کسانی در بین آنان خواهند بود که پیرو حق و بر حق باشند، حال یا همه امت بر حق و پیرو حق می‌شوند و یا بعضی از آنان؛ هر چند آن بعض، یک نفر معصوم باشد، در نتیجه مضمون روایت نامبرده موافق است با آیات و روایاتی که دلالت دارند بر این که دین اسلام و ملت حق، از صفحه زمین برانداخته نمی‌شود، بلکه تا روز قیامت باقی خواهد ماند، نظیر آیه زیر که می‌فرماید: ﴿فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ المیزان، ج ۴، ص ۳۹۴. همچنین در ذیل آیه ابتلاء بعد از ذکر آیه مورد بحث و برای اثبات ضرورت وجود همیشگی امام بر روی زمین، می‌گوید: "و سياق الآيات -‎كما ترى- يعطي أنّ هذه الهداية معنى ليس من شأنه أن يتغيّر و يتخلّف، و أنّ هذه الهداية بعد رسول اللّه لن ترتفع عن أمّته، بل عن ذرّيّة إبراهيم منهم خاصّة"؛ چنانچه روشن است، سیاق این آیات دلالت می‌کند که هدایت الهی قابل تغییر و تخلف نیست و این هدایت هیچ گاه بعد از رسول خدا (ص) از میان امت -بلکه از میان ذریه حضرت ابراهیم (ع)- زائل نمی‌شود. المیزان، ج ۱، ص ۲۷۶؛ تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، ج ۱، ص ۱۹۵.
  5. المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰ و ج ۷، ص ۳۶۴.
  6. علامه این حدیث را از تفسیر نعمانی نقل کرده است، ولی این کتاب به دست ما نرسیده، و از تألیفات ایشان فقط کتاب الغیبة موجود می‌باشد و دیگر تألیفات ایشان به دست ما نرسیده و فقط شیخ حر عاملی می‌فرماید: من بخشی از تفسیر ایشان که روایات نعمانی از امام جعفر صادق (ع) می‌باشد را دیده‌ام. ظاهراً مقصود شیخ حرّ همان کتاب «محکم و متشابه»، منسوب به سید مرتضی می‌باشد که علامه مجلسی نیز آن را جزء مصادر بحارالأنوار قرار داده است. ر.ک به: نرم افزار جامع الاحادیث، نور۲. در هر صورت این حدیث در کتاب غیبت نعمانی، ص ۳۱۶ آمده است.
  7. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۶۴- ۶۹.