آیه خلافت چگونه علم لدنی امام را ثابت می‌کند؟ (پرسش)

آیه خلافت چگونه علم لدنی امام را ثابت می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

آیه خلافت چگونه علم لدنی امام را ثابت می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

پاسخ نخست

 
محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«برخی از نکات آیه شریفه که مربوط به این موضوع است مطرح می‌گردد:

  1. آیه با حرف تأکید ﴿إِنَّ آغاز گردیده که نشانه قطعیت حکم جعل خلیفه الهی است. قطعیت در احکام الهی، خبر از قطعیت در نظام تکوین و مراتب طولی عالم می‌دهد و اینکه این جعل، از قبیل قراردادهای صوری و اعتباری دنیوی نیست؛ بلکه لازمه عقلی مقام خلافة‌اللهی در عوالم امکانی است. به عبارت دیگر، یا خلقی از ذات باری صادر نمی‌گردد، و یا اگر خلقتی هست، در رأس آن، مقام «خلیفة‌الله» است که مظهر و مصدر همه صفات کمالی و جمالی ذات باری است.
  2. وصف جعل نه به صورت فعلی أَجْعَلُ، بلکه در قالب اسم فاعل ﴿جَاعِلٌ بیان گردیده تا اولاً تثبیت وضرورت وجود مقام خلافت را بیان نماید و ثانیاً، تأکید کند که جعل خلیفه از سوی خداوند، مطلق و همیشگی است؛ زیرا نصب ﴿خَلِيفَةً در آیه به واسطه مفعول قرارگرفتن آن برای ﴿جَاعِلٌ است و اسم فاعل زمانی عامل قرار می‌گیرد که به معنای ثبوت وصف برای فاعل در حال و آینده باشد، به این ترتیب، معنای آیه شریفه که می‌فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةًچنین است: «من می‌خواهم خلیفه مطلق خود را بر همه کائنات و برای همیشه بر روی زمین قرار دهم». چنین تعبیری بر خلاف آیة ۳۶ سوره صاست که درباره خلافت حضرت داوود (ع) فرمود: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ؛ زیرا جار و مجرور ﴿فِي الْأَرْضِ که در آن متعلق به خلیفه است و در نتیجه، خلافت در آن به معنای حکومت موقت بر مردم و صرفاً بر روی زمین است.
  3. تنوین تفخیم ﴿خَلِيفَةً و نیز اسناد مستقیم جعل به پروردگار، با ضمیر مفرد متکلم ﴿إِنِّي که به جای إِنا، بیانگر عظمت و بزرگی این مقام و اهمیت چنین جعل و تقدیر الهی است؛ به گونه‌ای که توجه به این مقام، سرنوشت سایر موجودات را رقم می‌زند؛ یعنی اطاعت و خضوع در برابر این خلیفه، گروهی را (مثل ملائکه) مقرب و گروه دیگر را به دلیل سرکشی و تمرد در برابر او، ذلیل و مطرود می‌نماید؛ چنان که درباره شیطان این اتفاق افتاد. همین ملاک در طول تاریخ بشریت، معیاری در شناخت حق از باطل و مؤمن از کافر و منافق شد؛ چنان که خداوند در اولین پیام خود به حضرت آدم (ع) هنگام هبوط به زمین فرمود: ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱].
  4. خلیفه الهی باید از همه آلودگی‌های دنیوی و حجاب‌های ظلمانی برکنار باشد؛ تا ظرف قلب او، در عین حفظ همه مراتب عالم امکان و حضور و اشراف بر ملک و ملکوت، مستعد درک معارف بلند توحیدی باشد. به عبارت دیگر، خلیفه خداوندی که از جمله اسماء او قدوس و سلام و مؤمن است، خود نیز می‌باید پاکیزه از همه عیوب و سالم از همه خطاها و در عالی‌ترین مرتبه ایمان باشد. این مقام بلند، با سؤال استخباری ملائکه از خداوند روشن می‌شود: ﴿قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ

بنابراین آیه شریفه، ملاک اصل ضرورت جعل خلیفه را انکار نکردند، بلکه بر دو مقام خلیفه تأکید نمودند: اول آنکه از چنین مقام منیعی هرگز نباید هیچ ظلم و فسادی، اعم از صغیره یا کبیره، سر بزند و در نتیجه، باید معصوم به عصمت الهی در همه طول عمر باشد؛ دوم آنکه: کسی لایق مقام خلافت‌اللهی است که بالاترین و بهترین نوع عبادت به درگاه خداوند را در میان مخلوقات داشته باشد. این نکته از استدلال ملائک معلوم می‌شود. ایشان برای اثبات لیاقت خود برای مقام «خلافة‌الله» ی گفتند: ﴿وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ.

از آنجا که عبادت فرع بر معرفت است، بنابراین، خلیفه الهی می‌باید بالاترین معرفت به خداوند را داشته باشد و اعلم خلایق به توحید و اسماء الهی باشد؛ تا بهترین تسبیح و تقدیس را به همراه بهترین نوع ستایش و توصیف حق، به درگاه الهی ارائه نماید؛ تا در نتیجه، معلم سایر مخلوقات در معرفی و تبیین حق باشد.

نتیجه آنکه: از تحلیل واژه خلافت در آیه و سیر تقریر آن، می‌توان همه صفات کمالی را که برای مقام امامت عقلاً ثابت می‌شود، استنباط نمود. در این میان، آیه شریفه تصریحاً بر دو صفت ضروری امام، یعنی علم و عصمت الهی او، تأکید فرموده است. در بیانات روایی، این مقام منحصر در انبیاء الهی (ع) و اوصیاء منصوص آنان از طرف خداوند (ع) است که در امت آخرالزمان، منطبق بر وجود مبارک رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) می‌شود.

خداوند خطاب به ملائک می‌فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً. از مفهوم مخالف سؤال ملائک که پرسیدند: ﴿أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ، روشن می‌شود که خلیفه الهی باید مطهر به طهارت الهی باشد؛ به این ترتیب که:

اولاً: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً.

ثانیاً: الخلیفه مطهر من الذنوب لا یفسد فی الأرض و لا یسفک الدماء نتیجه آنکه: الله (تبارک و تعالی) جاعل فی الأرض خلیفة مطهرا من الذنوب.

اولاً: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً.

ثانیاً: الخلیفه عالم باسماء الله کلها ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا.

نتیجه آنکه: الله (تبارک و تعالی) جاعل فی الأرض خلیفة عالما بالاسماء کلها.

نتیجه دو بیان منطقی ذکر شده آنکه: خلیفه خداوند معصوم به عصمت الهی و عالم و محیط بر همه اسماء الهی، به تعلیم بی‌واسطه پروردگار است؛ یعنی اشراف بر همه کائنات در عوالم ملک و ملکوت و دین و کتاب خدا دارد. همچنین با توجه به آنکه اسم فاعل علاوه بر تثبیت وصف بر فاعل، هنگامی که عامل واقع می‌شود دلالت بر استقرار وصف در حال و آینده دارد، استنتاج می‌گردد که زمین هرگز خالی از خلیفه الهی نخواهد بود.»[۲]

پانویس

  1. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند * و آنان که کافر شدند و نشانه‌های ما را دروغ شمردند دمساز آتش‌اند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۳۸-۳۹.
  2. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۱۳۱.