ابراهیم بن هاشم قمی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم بن هاشم[۱] در اسناد شمار فراوانی از روایات تفسیر کنز الدقائق[۲] به نقل از کتاب‌های کافی، کمال الدین، تأویل الآیات الظاهرة، معانی الأخبار، التوحید و... یاد شده؛ گاه با همین تعبیر و گاه با تعبیر علی، عن أبیه[۳]؛ مانند:

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (ع) لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ وَ يُقَدِّسُهَا مِنْ كُلِّ ظُلْمٍ وَ هُوَ الَّذِي يَشُكُّ النَّاسُ فِي وِلَادَتِهِ وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَيْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ فَإِذَا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ وَضَعَ مِيزَانَ الْعَدْلِ بَيْنَ النَّاسِ فَلَا يَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ لَا يَكُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ هُوَ الَّذِي يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَسْمَعُهُ جَمِيعُ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالدُّعَاءِ إِلَيْهِ يَقُولُ أَلَا إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَيْتِ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ فَإِنَّ الْحَقَّ مَعَهُ وَ فِيهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ[۴]»[۵][۶]

شرح حال راوی

مقصود از این نام، ابراهیم بن هاشم قمی، پدر علی بن ابراهیم قمی، صاحب تفسیر القمی است، که نامش در کتب رجالی شیعه و اهل سنت آمده است:

نجاشی: إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق القمی أصله کوفی، انتقل إلی قم، قال أبو عمرو الکشی: تلمیذ یونس بن عبدالرحمن من أصحاب الرضا (ع)، هذا قول الکشی، و فیه نظر، و أصحابنا یقولون: أول من نشر حدیث الکوفیین بقم هو. له کتب، منها النوادر و کتاب قضایا امیرالمؤمنین (ع)...[۷].

شیخ طوسی: إبراهیم بن هاشم، أبو إسحاق القمی، أصله الکوفة و انتقل إلی قم، و أصحابنا یقولون: إنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم، و ذکروا أنه لقی الرضا (ع)[۸].

ابن حجر: إبراهیم بن هاشم بن الخلیل أبو إسحاق القمی، أصله کوفی و هو أول من نشر حدیث الکوفیین بقم، قال أبوالحسن بن بابویه فی تاریخ الری و قدم الری مجتازاً و أدرک محمد بن علی الرضا ولم یلقه، روی عن أبی هدیة الراوی عن أنس و عن غیره من أصحاب جعفر الصادق منهم حماد بن عیسی غریق الجحفة، روی عنه ابنه علی و محمد بن یحیی العطار و جعفر الحمیری و أحمد بن إدریس و غیرهم[۹].

از کتاب‌های وی کتاب قضایا أمیرالمؤمنین (ع) است که علامه امین درباره آن می‌نویسد: و قال البهبهانی فی حاشیة منتهی المقال... ؛ و کتاب قضایا أمیرالمؤمنین (ع) عندنا منه نسخة مخطوطة کتب فی أولها عجائب أحکام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) روایة محمد بن علی بن إبراهیم بن هاشم عن أبیه عن جده علی بن إبراهیم عن أبیه عن محمد بن الولید عن محمد بن الفرات عن الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین (ع) و جمیعها بهذا السند و قد نقلنا جملة منها فی الجزء الثانی من کتابنا معادن الجواهر و یرجع عهد کتابتها إلی القرن السادس ولکن وجدنا فی بعض روایاتها ما لا یوافق بظاهره أصول أصحابنا[۱۰][۱۱]

طبقه راوی

کشی: تلمیذ یونس بن عبدالرحمن من أصحاب الرضا (ع)[۱۲].

شیخ طوسی: و ذکروا أنه لقی الرضا (ع)[۱۳].

نیز در کتاب رجال او را از اصحاب امام رضا (ع) می‌شمرد: تلمیذ یونس بن عبدالرحمن[۱۴].

نجاشی، بعد از نقل عبارت کشی: هذا قول الکشی و فیه نظر[۱۵].

آیت الله خویی، تنظر نجاشی را درست دانسته و در رد قول کشی و شیخ طوسی می‌نویسد: تنظر النجاشی فی محله، بل لا یبعد دعوی الجزم بعدم صحة ما ذکره الکشی و الشیخ. و الوجه فی ذلک أن إبراهیم بن هاشم مع کثرة روایاته، حتی أنه لا یوجد فی الرواة - علی اختلاف طبقاتهم - من یدانیه فی ذلک، و قد روی عن مشایخ کثیرة یبلغ عددهم زهاء مائة و ستین شخصاً، و مع ذلک لم توجد له ولا روایة واحدة عن الرضا (ع)، بلا واسطة و لا عن یونس و کیف یمکن أن یکون إبراهیم بن هاشم من أصحاب الرضا (ع) و تلمیذ یونس، و مع ذلک لم یرو عنهما[۱۶].

علامه بحر العلوم، جمله من أصحاب الرضا (ع) در عبارت کشی را از یونس بن عبد الرحمن دانسته[۱۷] که مورد نقد بعضی از بزرگان قرار گرفته و آن را خلاف ظاهر عبارت کشی دانستند[۱۸]، چنان‌که علامه شوشتری احتمال وقوع تصحیف در عبارت کشی را یاد کرده و اینکه عبارت تلمیذ یونس مصحف روی عن تلامیذ یونس بوده است[۱۹].

مؤید کلام علامه شوشتری درباره وقوع تصحیف در عبارت کشی، سخن شیخ صدوق در مشیخه است: و ما کان فیه عن یحیی بن أبی عمران فقد رؤیته عن محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن یحیی بن أبی عمران، و کان تلمیذ یونس بن عبدالرحمن[۲۰][۲۱]

تحقیق

نظر قطعی در این باره (ملاقات با امام رضا (ع) و روایت از یونس بن عبدالرحمن) به جهت مشخص نبودن تاریخ ولادت و وفات ابراهیم بن هاشم شدنی نیست و از اسناد روایات هم، این معنی فهمیده نمی‌شود، بلکه خلاف آن دانسته می‌شود؛ زیرا ابراهیم بن هاشم با واسطه از امام رضا (ع) و از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده و یک مورد هم یافت نشده که وی بی‌واسطه از امام رضا (ع) یا از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده باشد.

گرچه از جهت طبقه محذوری وجود ندارد؛ زیرا فرزندش علی در سال (۳۰۷ق) زنده بوده و بر اساس روایتی از کتاب مصباح المتهجد[۲۲]، ابراهیم تا سال ۲۵۴ (ق) زنده بوده که اگر برای ابراهیم هشتاد سال - که عمری طبیعی است- در نظر بگیریم، سال ولادتش حدود (۱۷۴ق) می‌شود، در نتیجه در سال (۲۰۳ق) که سال شهادت امام رضا (ع) است، بیست و نه سال دارد و در سال (۲۰۸ق)[۲۳] که سال وفات یونس بن عبدالرحمن است، سی و چهار سال دارد.[۲۴]

روایت ابراهیم بن هاشم از امام صادق (ع)

میر داماد در کتاب الرواشح السماویة[۲۵] با اشاره به روایتی از کافی که در آن ابراهیم بن هاشم شفاهی و بی‌واسطه از امام صادق (ع) پرسش کرده، روایت ابراهیم بن هاشم از امام صادق (ع) را ممکن، و احتمال ارسال در سند روایت را نیز منتفی دانسته است[۲۶][۲۷]

تحقیق

در نقد دیدگاه میرداماد چند نکته اشاره می‌شود:

  1. بر اساس نسخه‌های مختلف کتاب کافی، چند نفر از سند روایت افتاده‌اند و سند کامل روایت، این است: علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن صدقات أهل الجزیة...[۲۸].
  2. شیخ طوسی در تهذیب الأحکام این روایت را از کافی با همین سند کامل نقل کرده است[۲۹].
  3. سائل از امام (ع) محمد بن مسلم است؛ نه ابراهیم بن هاشم، چنان که شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه[۳۰] و شیخ مفید در المقنعة[۳۱] به آن تصریح کرده‌اند.

سید بحر العلوم بعد از اشاره به روایت کافی و دیدگاه میرداماد: و لا ریب فی أن ذلک هو بعض السند، و الباقی ساقط، کما یدل ممارسة الحدیث و الرجال. و من تصدی لتصحیح ذلک علی وجهه، فقد ارتکب شططا من القول[۳۲][۳۳]

روایت ابراهیم بن هاشم از امام جواد (ع)

ابن داوود نیز به نقل از کشی، ابراهیم بن هاشم را از اصحاب امام جواد (ع) شمرده: إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق القمی أصله کوفی انتقل إلی قم د[۳۴] کش تلمیذ یونس بن عبدالرحمن من أصحاب الرضا (ع) جش: و فی قول الکشی نظر قال أصحابنا: هو أول من نشر حدیث الکوفیین بقم[۳۵]؛ ولی کشی، هیچ به آن اشاره‌ای نکرده است.

علامه مامقانی: إن ابن داوود نسب إلی الکشی کون إبراهیم هذا من أصحاب الجواد (ع)، ولم ینقل عن غیره ذلک[۳۶].

از اسناد روایات برداشت می‌شود که ابراهیم بن هاشم امام جواد (ع) را درک، و از آن حضرت روایت کرده:

  1. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (ع) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ وَ كَانَ يَتَوَلَّى لَهُ الْوَقْفَ بِقُمَّ فَقَالَ يَا سَيِّدِي اجْعَلْنِي مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ فِي حِلٍّ فَإِنِّي أَنْفَقْتُهَا فَقَالَ لَهُ أَنْتَ فِي حِلٍّ فَلَمَّا خَرَجَ صَالِحٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع)أَحَدُهُمْ يَثِبُ عَلَى أَمْوَالِ حَقِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَيْتَامِهِمْ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ فُقَرَائِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ فَيَأْخُذُهُ ثُمَّ يَجِيءُ فَيَقُولُ اجْعَلْنِي فِي حِلٍّ أَ تَرَاهُ ظَنَّ أَنِّي أَقُولُ لَا أَفْعَلُ وَ اللَّهِ لَيَسْأَلَنَّهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنْ ذَلِكَ سُؤَالًا حَثِيثاً»[۳۷]؛
  2. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: اسْتَأْذَنَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ النَّوَاحِي مِنَ الشِّيعَةِ فَأَذِنَ لَهُمْ فَدَخَلُوا فَسَأَلُوهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ عَنْ ثَلَاثِينَ أَلْفَ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَ[۳۸](ع) وَ لَهُ عَشْرُ سِنِينَ»[۳۹].

بر اساس اسناد روایات، ابراهیم بن هاشم بی‌واسطه از امامان هادی و حسن عسکری (ع) حدیث نقل نکرده، بلکه با یک واسطه از این دو بزرگوار روایت کرده[۴۰]، با اینکه از جهت طبقه محذوری ندارد؛ زیرا ظاهراً دوران این دو امام را درک کرده و علت نقل با واسطه از این دو امام، عدم دسترسی و عدم امکان ملاقات بوده، چون این دو بزرگوار در یک پادگان نظامی زیر نظر بوده‌اند و ملاقات، شدنی نبوده است.

آیت الله بروجردی ابراهیم بن هاشم را در طبقه هفتم راویان ذکر کرده است[۴۱][۴۲]

استادان و شاگردان راوی

ابراهیم بن هاشم دارای استادان و شاگردان بسیاری بوده که برخی از مشایخ حدیثی وی عبارت‌اند از محمد بن اسماعیل، یحیی بن ابی عمران، بکر بن صالح، حسن بن محبوب، قاسم بن محمد، عثمان، احمد بن محمد بن ابی نصر، صفوان بن یحیی، علی بن اسباط، ریان بن صلت، حماد بن عیسی، ریان بن شبیب، نضر بن سوید، محمد بن ابی عمیر، اسماعیل بن مرار، عبدالسلام بن صالح هروی، عبدالله بن مغیرة، علی بن معبد، محمد بن خالد، ابن فضال، حسن بن ابراهیم، حسن بن سیف، ابوسلیمان دیلمی، صالح بن سعید و عمرو بن عثمان[۴۳]. بعضی از شاگردان حدیثی ایشان محمد بن حسن صفار، علی بن ابراهیم بن هاشم، عبدالله بن جعفر، سعد بن عبدالله، محمد بن احمد بن یحیی، صالح بن سعید[۴۴] و عبدالله بن جعفر حمیری[۴۵] هستند.[۴۶]

جایگاه حدیثی راوی

شیخ طوسی و نجاشی به وثاقت ابراهیم بن هاشم تصریح نکردند، از این رو بعضی از رجالیان و فقهاء کوشیده‌اند از قرائن مختلف، وثاقت ایشان را اثبات کرده و روایاتش را صحیح به شمار آورند[۴۷]. عده‌ای، گرچه وثاقتش را نپذیرفتند، با اعتراف به جلالت و جایگاه بلند وی، احادیثش را در بالاترین مرتبه حسان نهاده و به آنها عمل کردند.[۴۸]

تحقیق

گرچه دو رجالی بزرگ و نام‌آور شیعه یعنی شیخ طوسی و نجاشی به وثاقت ابراهیم بن هاشم تصریح نکردند، یکی از طرق اثبات وثاقت راوی، تجمیع قرائن است که در مورد ابراهیم بن هاشم به روشنی وجود دارد و به چشم می‌خورد:

  1. شیخ طوسی و نجاشی او را نخستین نشر دهنده حدیث کوفی‌ها در قم معرفی کرده‌اند[۴۹]، درحالی که اهل قم به سخت‌گیری در پذیرش احادیث معروف هستند، چنان که احمد بن محمد بن عیسی اشعری، افرادی همچون سهل بن زیاد و احمد بن خالد برقی را به جهت روایت از ضعفاء از قم اخراج می‌کند؛ اما در این برهه از زمان، روایات ابراهیم بن هاشم را اهل قم می‌پذیرند.
  2. رئیس‌المحدثین، شیخ کلینی که به تعبیر نجاشی أوثق الناس فی الحدیث و أثبتهم[۵۰] است، بسیاری از روایات کتاب کافی را از ابراهیم بن هاشم نقل کرده که بر اعتماد بسیار فراوان ثقة الإسلام کلینی به روایات ایشان دلالت دارد[۵۱].
  3. اعتماد شیخ طوسی به روایات ایشان و نقل فراوان از وی در کتاب‌های تهذیب الأحکام و الاستبصار فیما اختلف من الأخبار که هر دو از کتب اربعه حدیثی شیعه شمرده می‌شوند[۵۲].
  4. علی بن ابراهیم روایات فراوانی از پدرش در تفسیرش نقل کرده، درحالی که به وثاقت راویان احادیث آن، گواهی داده است[۵۳].
  5. ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات روایاتی از ابراهیم بن هاشم نقل کرده و در مقدمه کتاب به وثاقت راویان، گواهی داده است[۵۴].
  6. ابن طاووس بعد از نقل حدیثی[۵۵] که در سندش ابراهیم بن هاشم یاد شده، می‌نویسد: و رواة الحدیث ثقات بالإتفاق.
  7. صاحب نوادر الحکمه روایاتی را از ابراهیم بن هاشم نقل کرده و محمد بن حسن بن ولید، روایات عده‌ای از راویان آن را استثناء کرده که بر ضعف آن راویان دلالت دارد و ابراهیم بن هاشم از استثنا شدگان نیست[۵۶].
  8. فزونی روایت اجلاء از ابراهیم بن هاشم مانند، محمد بن حسن صفار، محمد بن احمد بن یحیی و سعد بن عبدالله.[۵۷]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۱۶، ش۱۸؛ رجال الطوسی، ص۳۵۳، ش۵۲۲۴، الفهرست (طوسی)، ص۱۱، ش۶؛ الرجال (ابن داوود)، ص۲۰، ش۴۳؛ معالم العلماء، ص۴۰، ش۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۴، ش۹؛ نقد الرجال، ج۱، ص۹۴، ش۱۵۸؛ جامع الرواة، ج۱، ص۳۸؛ إکلیل المنهج، ص۹۶، ش۵۸؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۷؛ الفوائد الرجالیه، بحرالعلوم، ج۱، ص۴۳۹؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۱۳، ش۹۲؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۷۵، ش۱۸۳۹؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۷۲، ش۶۲۱، أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۳، ش۴۵۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۲۲، ش۵۵۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۸۹، ش۳۳۲. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۱۱۸، ش۳۶۸.
  2. ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۳۶۴، ج۲، ص۶۳، ج۳، ص۱۷۷؛ و....
  3. یادآوری: در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق (ج ۲، ص۱۱۲) به گزارش از کتاب کافی، ابراهیم بن هاشم با وصف الطیار ذکر شده است: علی بن ابراهیم عن أبیه الطیار؛ لکن در منبع اصلی (الکافی، ج۲، ص۴۱۲، ح۱) و در کتب روایی دیگر، بی‌وصف الطیار ثبت شده و همین ضبط درست است؛ زیرا نه در کتب رجالی، نه در اسناد روایات، ابراهیم بن هاشم متصف به این ویژگی نشده است.
  4. اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو می‌فرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند سوره شعراء، آیه ۴.
  5. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۴۵۷ به گزارش از کمال الدین، ج۲، ص۳۷۱ - ۳۷۲، ح۵.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۷۶-۵۷۷.
  7. رجال النجاشی، ص۱۶، ش۱۸.
  8. الفهرست (طوسی)، ص۱۱ - ۱۲، ش۶.
  9. لسان المیزان، ج۱، ص۱۱۸، ش۳۶۸.
  10. أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۴، ش۴۵۹.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۷۷-۵۷۹.
  12. این جمله در رجال کشی موجود نیست؛ ولی نجاشی آن را به کشی نسبت داده است. (ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۶، ش۱۸).
  13. الفهرست (طوسی)، ص۱۲، ش۶.
  14. رجال الطوسی، ص۳۵۳، ش۵۲۲۴.
  15. رجال النجاشی، ص۱۶، ش۱۸.
  16. معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۰، ش۳۳۲.
  17. والظاهر من قول الکشی: من أصحاب الرضا (ع) التعلق بیونس، دون إبراهیم، و علی الثانی، فربما کان وجه النظر عدم تحقق روایة الإبراهیم عن الرضا (ع) لکن الشیخ فی کتاب الرجال عده فی جملة أصحابه و قال فی الفهرست: و ذکروا أنه لقی الرضا (ع) و لعل الأقرب: أنه لقیه، ولم یرو عنه، و إنما روی عن الجواد (ع)؛ (الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۴۴۵).
  18. ر. ک: أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۴؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۷۴ - ۷۸، ش۶۲۱.
  19. و اما قول الکشی: تلمیذ یونس علی النقل النجاشی، فیحتمل أن یکون محرف روی عن تلامیذ یونس کإسماعیل بن مرار و صالح بن السندی و غیرهما؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۳۳۵، ش۲۳۶).
  20. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۵۰ - ۴۵۱.
  21. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۷۹-۵۸۰.
  22. «وَ رَوَى إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ الْقُمِّيُّ قَالَ: تُوُفِّيَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ أَبُو الْحَسَنِ صَاحِبُ الْعَسْكَرِ (ع) يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْ رَجَبٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ...»؛ (مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۱۹).
  23. ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۸۴، ش۱.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۱.
  25. «فی کتابی الاخبار- التهذیب و الاستبصار- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ صَدَقَاتِ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مَا يُؤْخَذُ مِنْ جِزْيَتِهِمْ مِنْ ثَمَنِ خُمُورِهِمْ وَ لَحْمِ خَنَازِيرِهِمْ وَ مَيْتَتِهِمْ قَالَ عَلَيْهِمُ الْجِزْيَةُ فِي أَمْوَالِهِمْ»؛ (الرواشح السماویه، ص۴۹).
  26. فروایته عن أبی عبدالله بغیر واسطة لا تخلو من بعد؛ والإرسال فی الروایة بلفظ السؤال- حیث یقول الراوی: سألته عن کذا، فقال: کذا - ساقط عن درجة؛ (الرواشح السماویه، ص۵۰).
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۱-۵۸۲.
  28. الکافی، ج۳، ص۵۶۸، ح۵.
  29. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۳ - ۱۱۴ (ح۳۳۳) و ۱۳۵ - ۱۳۶ (ح۳۷۹).
  30. «وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)فِي أَهْلِ الْجِزْيَةِ يُؤْخَذُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ مَوَاشِيهِمْ شَيْءٌ سِوَى الْجِزْيَةِ قَالَ لَا» (من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۱، ح۱۶۷۲)؛ «قَالَ وَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ صَدَقَاتِ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مَا يُؤْخَذُ مِنْ جِزْيَتِهِمْ مِنْ ثَمَنِ خُمُورِهِمْ وَ لَحْمِ خَنَازِيرِهِمْ وَ مَيْتَتِهِمْ فَقَالَ...» (من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۲، ح۱۶۷۳).
  31. ر. ک: المقنعه، ص۲۷۹، باب ۳۸.
  32. الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۴۴۷.
  33. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۲-۵۸۳.
  34. د علامت اختصاری اصحاب امام جواد (ع) است که ابن داوود آن را بنیان گذاشته است.
  35. الرجال (ابن داوود)، ص۲۰، ش۴۳.
  36. تنقیح المقال، ج۵، ص۷۸، ش۶۲۱.
  37. الکافی، ج۱، ص۵۴۸، ح۲۷.
  38. علامه مجلسی در بحار الأنوار ج۵، ص۹۳)؛ و علامه شعرانی در تعلیقه خود بر شرح اصول کافی ملا صالح مازندرانی (ج۷، ص۲۸۷) در این باره توضیحاتی داده‌اند.
  39. الکافی، ج۱، ص۴۹۶، ح۷؛ نیز مانند: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ: لَمَّا مَاتَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) حَجَجْنَا فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ قَدْ حَضَرَ خَلْقٌ مِنَ الشِّيعَةِ وَ مِنْ كُلِّ بَلَدٍ لِيَنْظُرُوا إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع)... وَ قَالُوا يَا سَيِّدَنَا أَ تَأْذَنُ لَنَا أَنْ نَسْأَلَكَ قَالَ نَعَمْ فَسَأَلُوهُ فِي مَجْلِسٍ عَنْ ثَلَاثِينَ أَلْفَ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُمْ فِيهَا وَ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ»؛ (الإختصاص، ص۱۰۲).
  40. «... حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّقْرِ بْنِ دُلَفَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (ع) عَنِ التَّوْحِيدِ وَ قُلْتُ لَهُ إِنِّي أَقُولُ بِقَوْلِ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فَغَضِبَ (ع) ثُمَّ قَالَ...»؛ (الأمالی (صدوق)، ص۲۷۷، ح۲)؛ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ خَاقَانَ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ (ع) سَجَدَ سَجْدَةَ الشُّكْرِ...»؛ (تهذیب الأحکام، ج۲، ص۸۵، ح۳۱۲)؛ «مَا رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عِيسَى بْنِ صَبِيحٍ قَالَ دَخَلَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِيُّ (ع) عَلَيْنَا الْحَبْسَ وَ كُنْتُ بِهِ عَارِفاً فَقَالَ لِي لَكَ خَمْسٌ وَ سِتُّونَ سَنَةً وَ شَهْرٌ وَ يَوْمَانِ...»؛ (الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۷۸).
  41. ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۳۵.
  42. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۳-۵۸۵.
  43. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۱۹، ۹۴، ۱۴۷، ۲۳۹، ۲۸۰، ۳۶۴ و ۳۶۵، ج۲، ص۸۳، ۱۱۱، ۱۷۶، ۲۳۳، ۲۳۵، ۱۴۹، ۲۸۰ و ۳۸۳؛ ج۴، ص۵۰۳؛ ج۵، ص۴۰۱؛ ج۹، ص۴۵۷؛ ج۱۰، ص۱۱۳، ۱۹۹ و ۵۸۱؛ ج۱۲، ص۱۵۱ و ۵۸۰؛ ج۱۳، ص۲۱۱ و ۴۷۲.
  44. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۳۶۴، ج۲، ص۶۴؛ ج۱۰، ص۱۱۳ و ۲۶۶؛ ج۱۲، ص۳۶.
  45. علل الشرائع، ج۱، ص۱۹۷.
  46. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۵.
  47. ر. ک: مستدرک الوسائل (الخاتمة)، ج۴، ص۳۳-۳۷، ش۱۴؛ الرواشح السماویه (الراشحة الرابعه)، ص۴۸؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۸۲ - ۹۵، ش۶۲۱، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱، ش۳۳۲؛ الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۴۴۸ - ۴۶۵.
  48. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۶.
  49. و أصحابنا یقولون: أول من نشر حدیث الکوفیین بقم هو؛ (رجال النجاشی، ص۱۶، ش۱۸؛ نیز ر. ک: الفهرست، ص۱۲، ش۶).
  50. رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶.
  51. نزدیک به ۴۸۳۲ روایت در کتاب کافی از ابراهیم بن هاشم نقل شده که حدود ۴۸۲۰ مورد آن، به وساطت فرزندش علی بن ابراهیم است.
  52. در کتاب الاستبصار، بیش از ۶۰۰ روایت و در تهذیب الأحکام، بیش از ۱۸۰۰ روایت، از ابراهیم بن هاشم نقل شده است.
  53. و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم و أوجب ولایتهم و لا یقبل عمل إلا بهم...؛ (تفسیر القمی، ج۱، ص۴).
  54. ...لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا...؛ (کامل الزیارات، ص۴).
  55. «... قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (ع) يَقُولُ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ عَصَاهُ»؛ (فلاح السائل، ص۱۵۸).
  56. ر. ک: رجال النجاشی، ص۳۴۸، ش۹۳۹.
  57. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۸۶-۵۸۸.