ابوالهیثم بن تیهان در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابو الهیثم مالک بن تیهان از مسلمانان نخستین و از صحابه نامور رسول خدا(ص) است. در کتب رجال گاهی نام او را در ذیل کنیه‌اش «ابوالهیثم»، می‌آورند، و گاهی در ذیل «مالک». محمد بن سعد واقدی متوفای ۲۳۰ قمری می‌نویسد: ابوالهیثم در جاهلیت بت‌ها را زشت می‌داشت. او و اسعد بن زراره به توحید عقیده داشتند. آن دو نخستین کسان از انصار مکه بودند که اسلام آوردند. آنان همچنین در شمار هشت نفری بودند که در مکه به پیغمبر ایمان آوردند و قوم خود را مسلمان کردند. نیز گفته‌اند ابوالهیثم از گروه انصار بود که پیغمبر را در مکه ملاقات کرد و قبل از قوم خود اسلام آورد. آنان به مدینه آمدند و اسلام را در آنجا شایع کردند[۱]. ابن عبدالبر اندلسی، متوفای ۴۶۳ قمری و از رجالیان قدیم، در استیعاب او را با نام «مالک» معرفی می‌کند و می‌نویسد: مالک بن تیهان، ابوالهیثم، در بیعت عقبه اولی و ثانیه حضور داشته و یکی از شش نفری است که در عقبه اولی پیغمبر را ملاقات کردند. گفته‌اند او اولین کسی است که در بیعت عقبه اولی با رسول خدا(ص) بیعت کرد. او در جنگ بدر و احد و همه جنگ‌های پیغمبر شرکت داشت[۲]. ابن اثیر، متوفای سال ۶۳۰ قمری، نخست در جلد چهارم اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ذیل لفظ «مالک» از وی نام برده و سخن استیعاب را نقل کرده است: همچنین در جلد پنجم او را ذیل کنیه‌اش معرفی می‌کند و می‌نویسد: «ابوالهیثم مالک بن تیهان، در بیعت عقبه حضور داشته و یکی از نقبا است.»..[۳]. ابن حجر عسقلانی، متوفای ۸۵۲ قمری، می‌نویسد: «مالک بن تیهان انصاری، ابوالهیثم، به کنیه‌اش مشهور است. ابن کلبی و بسیاری دیگر گفته‌اند که نامش مالک است»[۴].

توضیح می‌دهیم که شش نفر نخستین که در سال یازدهم قمری در موسم حج در عقبه (منا) پیغمبر را ملاقات کردند، همگی خزرجی بودند، و ابوالهیثم اوسی بوده است. قول دیگر چنین است که آن گروه، هشت نفر و یکی هم ابوالهیثم بوده است. برخی نوشته‌اند نخستین مسلمانان انصار، اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد قیس بودند. اینان بر عتبة بن ربیعه وارد شدند و عتبه گفت: «این نمازگزار، یعنی رسول خدا، ما را از همه کارمان بازداشته است». چون پیش از این اسعد بن زراره و ابوالهیثم بن تیهان در یثرب (مدینه) از توحید سخن می‌گفتند، ذکوان که سخن عتبه را شنید به اسعد گفت: «این همان دینی است که تو می‌خواهی». آن‌گاه هر دو نزد رسول خدا(ص) رفتند و اسلام آوردند و سپس به مدینه برگشتند. چون اسعد بن زراره خبر اسلام آوردن خود و گفتار و دعوت رسول خدا(ص) را به ابوالهیثم گفت، او نیز اسلام آورد و رسول خدا(ص) را ندیده به پیغمبری شناخت[۵]. در سال بعد (ذی‌حجه سال دوازدهم بعثت) دوازده نفر در همان محل پیغمبر را ملاقات کردند و مسلمان شدند. ده نفر از آنها خزرجی و دو نفر اوسی (ابوالهیثم بن تیهان و عویم بن ساعده) بودند. این عده با پیغمبر بیعت کردند که به خدا شرک نورزند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند و به یکدیگر بهتان و افترا نزنند و در کارهای نیک نافرمانی خدا نکنند. پیغمبر فرمود: «اگر بر اساس این بیعت عمل کردید، پاداش شما بهشت است و اگر آن را نادیده انگاشتید، کار شما بسته به اراده خداوند است، اگر خواست شما را کیفر می‌دهد و گرنه می‌بخشد[۶].

در سال سیزده قمری، ۷۵ نفر از مردم مدینه برای انجام دادن مراسم حج به مکه آمدند و در دومین پیمان عقبه در محل سال قبل در شبی مهتابی با پیغمبر بیعت کردند و از رسول خدا(ص) خواستند تا مکه را ترک کند و به مدینه بیاید. چند نفر از آنها سخنرانی کردند. آخرین سخنران ابوالهیثم بن تیهان بود که گفت: «یا رسول الله، ما با قوم یهود پیمان‌هایی بسته‌ایم که با مسلمان شدنمان ناچاریم آنها را نادیده بگیریم؛ سزاوار نیست که اگر خداوند (در مدینه) به شما قدرت داد، به سوی قوم خود به مکه بازگردید و ما را رها کنید!». پیغمبر تبسمی کرد و فرمود: «نه، پیمان من پیمان شماست، و احترام من احترام شماست. شما از من هستید و من هم از شما. با هر کس صلح کردید، صلح می‌کنم و با هر کس سر جنگ داشتید، جنگ خواهم کرد. از میان خود دوازده نفر را انتخاب و به من معرفی کنید». آنها نیز نه نفر از قبیله خزرج و سه تن از قبیله اوس را به نمایندگی خود برگزیدند و به پیغمبر معرفی کردند، سپس با پیغمبر بیعت کردند. نخستین کس اسعد بن زراره و به قولی ابوالهیثم بن تیهان بود. آن‌گاه دیگران نیز پیش رفتند و با رسول خدا(ص) بیعت کردند[۷]. هنگامی که رسول خدا(ص) به مدینه آمد و در آنجا ماندگار شد، یکی از دل باختگان آن حضرت ابوالهیثم بن تیهان بود.

پس از به خلافت رسیدن ابوبکر، ابوالهیثم یکی از دوازده نفری بود که به او اعتراض کردند. در آن روز او پس از ذوالشهادتین برخاست و گفت: «ای ابوبکر، به خاطر داری که وقتی در غدیر خم پیغمبر دست علی بن ابی طالب را گرفت و گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌»، مردم دو دسته شدند، دسته‌ای گفتند: رسول خدا(ص) با این کارش می‌خواهد علی را به عنوان جانشین خود معرفی کند، و دسته‌ای گفتند: می‌خواهد مقام والای علی را بالا ببرد، و به دنبال آن برای روشن شدن موضوع کسی را نزد پیغمبر(ص) فرستادند و آن حضرت فرمود: «پس از من علی رهبر شما است، گذشته از من، او خیرخواه‌ترین شما است»[۸]. ابن ابی الحدید از کتاب نقض عثمانیه جاحظ تألیف ابوجعفر اسکافی نقل می‌کند که بعد از قتل عثمان، اصحاب در مسجد پیغمبر جمع شدند تا درباره امر خلافت گفت‌وگو کنند. ابوالهیثم بن تیهان و رفاعة بن رافع و مالک بن عجلان و ابوایوب انصاری و عمار بن یاسر گفتند: که باید علی امام باشد و برتری و سابقه و جهاد و قرابتش را یادآوری کردند و هر یک برخاستند و سخن گفتند. بعضی حضرت را بر تمام اهل عصر برتری دادند، و بعضی بر تمام مسلمانان. پس از آن بود که با حضرت بیعت کردند و آن وجود مقدس روز بعد بر منبر رفت...[۹]. شیخ مفید می‌نویسد: در روز بیعت با امیرالمؤمنین ابوالهیثم از جمله کسانی بود که به علی(ع) گفت: «خلافت اسلامی به فساد کشیده شده، و دیدی که عثمان چه کرد و چگونه بر خلاف کتاب و سنت رفتار کرد. دستت را بده تا با تو بیعت کنیم تا کار امت اسلام اصلاح شود». آن‌گاه رو به انصار، که فامیل او بودند، کرد و گفت: «ای جماعت انصار، رأی و خیرخواهی مرا می‌شناسید و می‌دانید که در نزد پیغمبر چگونه بودم و مرا در کارها بر می‌گزید. پس نصیحت مرا بشنوید و این امر (خلافت) را به کسی برگردانید که قبل از همه شما اسلام آورد و از همه شما به پیغمبر نزدیک‌تر است، باشد که خداوند دل‌های شما را به هم پیوند دهد و خون شما را حفظ کند». انصار همگی جواب دادند: «شنیدیم و اطاعت می‌کنیم»[۱۰].

ابوالهیثم پس از قتل عثمان، با عمار یاسر متصدی بیعت گرفتن از مردم برای امیرالمؤمنین(ع) بود. او، به همراه عمار، بیت المال علی(ع) را در اختیار داشتند که خود نشانه قدرت نفس و پاکی آنها است[۱۱]. ابوالهیثم پس از بیعت با امیرالمؤمنین در کنار آن حضرت بود. هنگامی که امیرالمؤمنین عازم جنگ جمل بود و می‌خواست از ربذه به ذی قار برود، او پس از سخنان علی(ع) با مردم کوفه و پس از سخنرانی مالک اشتر، برخاست و گفت: «یا امیرالمؤمنین، انحراف طلحه و زبیر را به آنها یادآور شو، اگر آمدند آنها را می‌پذیریم و [چنانچه] پشت کردند با آنها می‌جنگیم. به جان خودم مردمی که دست به کشتار زده‌اند و اموال مردم را به غارت برده‌اند و مردم با ایمان را ترسانده‌اند، شایسته رها کردن نیستند»[۱۲]. ابوالهیثم بن تیهان در جنگ صفین نیز در التزام امیرالمؤمنین(ع) بود و از شهیدان آن جنگ است. صاحب استیعاب می‌گوید: ابوالهیثم در سال ۲۰ یا ۲۱ قمری در دوران خلافت عمر وفات یافت و گفته شده که در صفین با علی بن ابی طالب(ع) بوده و در سال ۳۷ قمری کشته شده است. ابن اثیر نیز چنین گفته است[۱۳].

دیدیم که ابوالهیثم در جنگ جمل هم حضور داشته و امیرالمؤمنین(ع) در آخرین خطبه‌اش، چند روز قبل از شهادتش، از عمار یاسر و ابن تیهان و ذوالشهادتین که در صفین شهید شدند، یاد می‌کند[۱۴]. ابوالهیثم نه تنها خود دارای افتخارات بزرگی در اسلام است، بلکه دو برادر به نام‌های عبدالله و عبید داشته است که آنها نیز از صحابه و در جنگ بدر و احد در رکاب پیغمبر بوده‌اند. ابن اثیر می‌نویسد: «عبدالله بن تیهان انصاری از طائفه اوس، برادر ابوالهیثم بن تیهان و عبید بن تیهان، در جنگ بدر شرکت داشتند»[۱۵]. و همچنین نگاشته است: عبید بن تیهان از جمله هفتاد نفری بود که در شب عقبه با پیغمبر بیعت کردند. او در جنگ بدر حضور داشت و در جنگ احد به شهادت رسید. عکرمة بن ابی جهل او را کشت و نقل شده که در صفین با علی(ع) کشته شده است[۱۶]. تعجب است که شیخ طوسی، ابوالهیثم را از اصحاب علی(ع) به شمار نیاورده، ولی نام برادر او، عبید، را در شمار نخستین کس از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) ثبت کرده است[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۴۸.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۳۴۸.
  3. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۷۴ و ج۵، ص۳۱۸.
  4. ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۲۱.
  5. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۸۱ و ۱۸۰.
  6. دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۲۶۷.
  7. دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص۲۶۹.
  8. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۸، ص۴۳.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۶؛ تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۸، ص۶۵۵.
  10. شیخ مفید، الجمل، ص۱۲۸.
  11. محمدی ری شهری، محمد و همکاران، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۲، ص۴۷ – ۴۶.
  12. شیخ مفید، الجمل، ص۲۶۹.
  13. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۳۴۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۳۱۸.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
  15. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۳۳۸.
  16. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۳۴۶.
  17. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۶۳ و ۴۶.
  18. دوانی، علی، مقاله «اصحاب امام علی»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۵۳۰.