خلافت ابوبکر
بعد از رحلت پیامبر اکرمa عده قلیلی از مهاجرین و انصار در سقیفه بنیساعده جمع شده و ابوبکر را به جانشینی پیامبر انتخاب کردند. او بیش از دو سال بر مسلمانان حکومت کرد. نظام خلافت در دوران ابوبکر با چالشهایی روبهرو بود مانند: بحران مشروعیت به سبب مخالفت گروهی از بزرگان صحابه و عدم بیعت اهل بیت پیامبر. اهل سنت دلایلی برای مشروعیت خلافت ابوبکر اقامه کردهاند که تمامی این ادله مورد نقد قرار گرفته است.
مقدمه
ابوبکر، اولین شخصی است که پس از رسول خدا a بر مسند خلافت تکیه زد. وی از سوی گروهی از صحابه و در محلی به نام “سقیفه بنیساعده” به خلافت برگزیده شد و بیش از دو سال بر مسلمانان حکومت کرد. در دوران خلافت ابوبکر، آیین نوپای اسلام رواج بیشتری یافت و با حرکت صفوف مجاهدان به مرزهای شرق و شمال و محاصره شهر دمشق از سوی آنان، زمینههای گسترش جغرافیایی جهان اسلام فراهم شد.
نظام خلافت در دوران ابوبکر با چالشهایی نیز روبهرو بود که از آن جمله باید به: بحران مشروعیت این نظام اشاره کرد. مخالفت گروهی از بزرگان صحابه و عدم بیعت اهل بیت پیامبر که در رأس آنان امیرالمؤمنین علی S قرار داشت، مشروعیت نظام خلافت و حاکمیت شخص ابوبکر را به شکل جدی زیر سؤال برده بود[۱].
مصالح امت اسلامی ایجاب میکرد که امام علی S نتواند مخالفت خویش را ابراز نماید؛ البته علت سکوت آن حضرت را میتوان در اوضاع اجتماعی ـ سیاسی و شکلگیری قیامهای داخلی در شبه جزیره، وجود قدرتهای بزرگ خارجی؛ چون ایران و روم و همچنین خوف از ترور دانست که به خاطر حفظ اسلام، انجام گرفت.
علاوه بر این در خارج از حوزه مرکزی جهان اسلام گروهی از قبایل عرب دست به شورش زده و با گرایش مجدد به آیین جاهلیت، با گرد آمدن پیرامون اشخاصی که ادعای پیامبری داشتند و یا با عدم پرداخت زکات، مشکلاتی را برای مسلمین پدید آوردند.
خلیفه در برخورد با اولین چالش، سیاست سکوت و برخوردهای زیرکانه و گاه خشونتآمیز را در پیش گرفت و در نهایت با منزوی کردن مخالفان، اذهان عمومی را از توجه جدی به بحران مذکور باز داشت.
وی همچنین با اعزام بخشی از سپاهیان اسلام به مناطق آشوب زده و برپایی نبردهایی که در تاریخ به جنگهای “ردّه” مشهور است، به مقابله با چالش دوم پرداخت و شورشیان را سرکوب نمود[۲].[۳]
دلایل اهل سنت بر خلافت ابوبکر و نقد آن
دلیل اوّل: عمده دلیل اهل سنت بر اثبات خلافت ابوبکر، اختیار و انتخاب او توسط اهل حل و عقد برای خلافت است[۴]. در این زمینه میگویند: امامت نزد اکثر فرقههای مسلمان (یعنی اهل سنت) به اختیار و انتخاب اهل حل و عقد ثابت میشود، اگر چه اهل حل و عقد کم باشند[۵].
اینگونه دلیل و استدلال از جهاتی دارای اشکال بوده و فاقد اعتبار لازم است:
- اهل حل و عقد در انتخاب ابوبکر، تنها پنج نفر به نامهای: عمر بن خطاب، ابوعُبَیده جرّاح، اُسَید بن حضر، بشر بن سعد و سالم غلام ابیحُذیفه بودند[۶].
- تفتازاتی و برخی علمای دیگر اهل سنت تصریح کردهاند امامت برای کسی ثابت نمیشود مگر با اجماع صحابه و اتفاق جمهور اهل حل و عقد[۷]. اما در اجماع سقیفه بنیساعده که افراد بسیار اندکی در آن گرد آمده بودند و با شتاب ابوبکر را به خلافت برگزیدهاند، با سایر مسلمانان، بهویژه اهل بیت پیامبر a و نیز با بزرگان صحابه همچون عباس عموی پیامبر a، عبدالله بن عباس، فضل بن عباس، سلمان فارسی، ابوذر، مقداد، عمار و یاسر و دیگران، هیچگونه مشورت و نظرخواهی انجام نگرفت.
- ادعای معصوم بودن اهل حل و عقد از سوی فخر رازی نیز به کلی بیاساس و باطل است؛ زیرا با مبنای خودشان که میگویند: "بعد از پیامبر a هیچکس معصوم نیست و خلیفه هم لازم نیست معصوم باشد"، سازش ندارند[۸].
- اما اینکه اختیار و انتخاب اهل حل و عقد با اجماع امت (از مهاجران و انصار) همراه بوده و آنان با ابوبکر بیعت کردند؛ این نیز خلاف واقع و ادعای باطلی است؛ زیرا به اعتراف برخی از علمای اهل سنت اختلافیترین مسئله اسلامی بعد از پیامبر a همین مسئله خلافت بوده است و برای هیچ مسئله دینی، به اندازه مسئله خلافت شمشیر کشیده نشده است[۹].
دلیل دوّم: اهل سنت میگویند: مهاجران و انصار بر خلافت و امامت یکی از سه تن، یعنی علی S و عباس و ابوبکر اتفاق و اجماع کردند و چون علی S و عباس به شرحی که در کتب تاریخی و فقهی اهل سنت آمده، با ابوبکر بیعت کردند، پس ابوبکر سزاوار خلافت بود، در غیر این صورت با او بیعت نمیکردند بلکه به منازعه و مخالفت برمیخاستند؛ همچنانکه علی S با معاویه به منازعه و مخالفت برخاست[۱۰].
ولی بر خلاف این پندار، امام علی S مطابق روایات خود اهل سنت با ابوبکر مخالفت کرد و با او به منازعه برخاست[۱۱] و بعد از وفات حضرت فاطمه(س) بیعت کرد[۱۲].
دلیل سوّم: نماز ابوبکر به جای پیامبر a: اهل سنت مدعیاند پیامبر اسلام a در واپسین روزهای عمر شریفش و در شدّت بیماری، ابوبکر را به برپاداشتن نماز جماعت واداشت و بعد هم او را از این منصب عزل نکرد. این دلیل است بر اینکه آن حضرت او را به عنوان خلیفه مسلمانان برگزیده بود[۱۳].
این دلیل نیز اشکالهایی دارد و آن عبارت است از:
- حدیث مزبور از سوی راویان اهل سنت به اختلاف نقل شده و هر یک آن را طوری نقل کرده است، به حدی که در نقلشان تناقض آشکاری وجود دارد. به همین دلیل این حدیث ضعیف و فاقد اعتبار است.
- با فرض اینکه روایت نماز ابوبکر درست باشد، دلیل بر خلافت او به جای پیامبر a نمیشود، زیرا در برخی منابع روایی معتبر آنان آمده که رسول اکرم a پشت سر کسان دیگری نظیر "عبدالرحمن بن عوف" نیز نماز خوانده و او را تحسین و تشویق به اقامه نماز جماعت کرده است[۱۴]. علاوه بر این، آنان نیز روایت کردهاند که اقتدا به امام جماعت فاسقی که مرتکب گناهان کبیره هم میشود اشکال ندارد[۱۵]. پس طبق این دیدگاه امام جماعت بودن نمیتواند یک منصب مهم به حساب آید.
- صرفنظر از همه این مسائل، حدیث مزبور با فرض صحتش به دو جهت نمیتواند دلیل محکم و روشنی بر خلافت ابوبکر باشد:
- اگر حدیث نماز دلیل محکمی بود، به طور قطع توسط ابوبکر در جریان سقیفه مورد استناد قرار میگرفت.
- چگونه تنها امر به اقامه نماز جماعت از سوی پیامبر a بدون تصریح بر خلافت، دلیل بر خلافت ابوبکر میشود، اما تصریح آن حضرت بر خلافت امام علی S در مثل حدیث منزلت و حدیث ثقلین و حدیث غدیر که در کتب روایی آنان نیز نقل آنها به حد تواتر رسیده است[۱۶]، دلیل بر خلافت و جانشینی امام علی S بعد از پیامبر a نمیشود؟![۱۷].
موضع امام علیS در قبال این خلافت
امامS در نهج البلاغه میفرماید: "الا ای تاریخ بدانید که فرزند ابو قحافه خلافت مسلمین را چون پیراهن بیقوارهای درپوشید، در حالی که به خوبی میدانست ناخدای کشتی خلافت جز علی نیست. فضایل چون سیل از کوهسار وجودم فرو ریزد و بر آسمان جایم تیزپروازی نرسد. امّا با این همه از خلافتچشم پوشیدم و از آن کناره گرفتم؛ زیرا نیک اندیشیدم که یا باید تنها و بییاور قیام کنم یا بر تاریکیهای کور صبر پیشه سازم؛ تاریکیهایی که بزرگسالان را فرسوده و فرتوت سازد و بر سیمای نوجوانان غبار پیری بپاشد و مؤمن را به رنج آورَد تا آنگاه که به ملاقات خدا بشتابد. پس شکیبایی را عاقلانهتر یافتم و آن را برگزیدم. آری، صبر کردم، امّا چه صبری! چون آنکه خار در چشمش خلیده و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم که میراثم به تاراج میرود. خلافتدست به دست شد. این چنین بود تا روزگار خلیفه اول به سر آمد و او خلافت را به دیگری پاس داد... شگفتا، او که در زندگیاش میخواست از مرکب خلافت به زیر آید، چگونه آن را برای دیگری پس از مرگش زین کرد! راستی هر یک تا توانستند ناقه خلافت را به سهم خود دوشیدند[۱۸].[۱۹]
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ رجوع کنید به: مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ح۳- ۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۵؛ تاریخ خلفاء ج۲ ص۲۴.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۹۴.
- ↑ احکام سلطانیه، جزء اوّل، ص۶ و ۷ و جزء دوّم، ص۲۳ - ۲۴؛ تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، تحقیق دکتر عبدالرحمن عُمیره، ص۲۵۲.
- ↑ احکام سلطانیه، جزء اوّل، ص۷.
- ↑ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ احکام سلطانیه، جزء دوّم، ص۲۳ به نقل از احمد بن حنبل.
- ↑ ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.
- ↑ ملل و نحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۴.
- ↑ ر.ک: شرح المواقف، اَیجی به شرح جرجانی، ج۸، ص۳۵۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۵.
- ↑ الامامة و السیاسة، دینوری، ج۱، ص۱۹؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ - ۳۳۱.
- ↑ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ - ۳۳۱.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۶؛ مسند احمد، ج۵، ص۳۶۱؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴۶۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۴۷ – ۱۴۸.
- ↑ سنن ابیداود، ج۱، ص۱۶۲، باب امامیة البر و الفاجر، حدیث ۵۹۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج۱۵، بشرح النووی، ص۱۷۴ و ۱۷۵ و ۱۸۰؛ صحیح بخاری، بشرح الکرمانی، ج۱۴، ص۲۴۵.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۱۹-۱۲۴.
- ↑ «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً. حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ... فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا"»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۳۷۱.