ادله موافقین سهوالنبی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
قائلین به سهو النبی برای اعتقاد خود ادله و قرائنی را مطرح میکنند که مهمترین آنها از این قرار است:
وجود آیات متعدد[۱] و در حدود دوازده روایت در منابع شیعه[۲] پیرامون سهوالنبی و تعدادی روایت در منابع اهل سنت[۳] از جمله ادله قائلان به جواز صدور سهو از نبی است[۴]. به عنوان نمونه از میان احادیث شیعه میتوان به این حدیث اشاره نمود: کلینی در کتاب کافی در روایتی که دارای سندی معتبر است، آورده است: سماعه بن مهران میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) سهو نمود و نماز ظهر را در رکعت دوم سلام داد. شخصی به نام ذوالشمالین پرسید: آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید پیامبر از مردم پرسید: آیا شما هم مثل ذوالشمالین میگویید؟ عرض کردند: بلی. سپس پیامبر برخاست و دو رکعت دیگر خواند و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو به جا آورد...[۵]. شیخ صدوق نیز همین روایت را به سند دیگری از سماعه نقل کرده است. همچنین از میان احادیث اهل سنت نیز میتوان به این حدیث اشاره نمود: بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) در صحیح البخاری آورده است: ابن سیرین از ابوهریره نقل میکند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدمخشمناک، به چوبی که وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون میرفتند و میگفتند آیا نماز کوتاه شده است؟[۶].[۷]
راویان این مطلب از اجلا و ثقات روات و از اصحاب اجماع میباشند.
علما و محدثینی مثل شیخ طوسی و کلینی این روایات را در کتب خود نقل کردهاند. به عنوان نمونه: شیخ صدوق و استادش ابن ولید، از علمای بزرگ شیعه از جمله قائلان به سهو النبی(ص) در این باب به شمار میآیند[۸]. شیخ صدوق میگوید: شیعه درست و حسابی، سهو پیامبر(ص) در کارهای عادی را انکار نمیکند بلکه اهلغلوّ و تفویض که دو گروه منحرف به شمار میروند منکر سهو النبی(ص) هستند و سپس از استادش ابن ولید نقل میکند که اوّلین مرتبه غلوّ، انکار سهو النبی است[۹]. طبرسی نیز میگوید: علمای شیعه سهو و نسیان را در تبلیغ احکام الهی، بر پیامبران جایز نمیدانند ولی در غیر آن جایز میدانند به شرط این که سهو به حدّی نرسد که موجب تنفّر و سلب اعتماد مردم باشد[۱۰]. علاّمه تُستری هم در رساله «سهو النبیّ (ص)» آورده است: «سهو پیامبر(ص) در امور عادی از چیزهایی است که عقل آن را منع نمیکند بلکه دلیل نقلی نیز بر جواز آن دلالت میکند پس لازم است که آن را بپذیریم»[۱۱].
اگر این روایات متواتر قبول نشود، خیلی از روایت را میتوان انکار کرد؛ آن وقت اساس شریعت به هم میریزد.
علمای متقدّم سهوالنبی را قبول داشتند و این شیخ مفید بود که بعدها آن را انکار کرد.
سهو ذاتا نقص محسوب نمیشود، بلکه مثل کذب است که در برخی مواقع مصلحت دارد و حکیمانه است.
با این وجود از منظر موافقین سهو النبی، مانع عقلی از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و دلیل نقلی بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد[۱۲].
قرطبی از علمای عامه میگوید: «پیامبر(ص) در نمازسهو میکرد چه رسد به غیر نماز، منتها سهو آن حضرت در نماز به خاطر التفات به امور مهّمتر از نماز بود»[۱۵].
شیخ صدوق و استادش ابن ولید، از علمای بزرگ شیعه از جمله قائلان به سهو النبی(ص) در این باب به شمار میآیند[۱۶].
شیخ صدوق میگوید: شیعه درست و حسابی، سهو پیامبر(ص) در کارهای عادی را انکار نمیکند بلکه اهلغلوّ و تفویض که دو گروه منحرف به شمار میروند منکر سهو النبی(ص) هستند و سپس از استادش ابن ولید نقل میکند که اوّلین مرتبه غلوّ، انکار سهو النبی است[۱۷].
طبرسی نیز میگوید: علمای شیعه سهو و نسیان را در تبلیغ احکام الهی، بر پیامبران جایز نمیدانند ولی در غیر آن جایز میدانند به شرط این که سهو به حدّی نرسد که موجب تنفّر و سلب اعتمادمردم باشد[۱۸].
علاّمه تُستری هم در رساله «سهو النبیّ (ص)» آورده است: «سهو پیامبر(ص) در امور عادی از چیزهایی است که عقل آن را منع نمیکند بلکه دلیل نقلی نیز بر جواز آن دلالت میکند پس لازم است که آن را بپذیریم»[۱۹].
قابل ذکر است که طرفداران جواز سهو، منحصر به افراد مذکور نیستند و ما جهت رعایت اختصار از ذکر اقوال بیشتر خودداری کردیم»[۲۰].[۲۱]
کلینی در کتاب کافی در روایتی که دارای سندی معتبر است، آورده است: سماعه بن مهران میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) سهو نمود و نماز ظهر را در رکعت دوم سلام داد. شخصی به نام ذوالشمالین پرسید: آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید پیامبر از مردم پرسید: آیا شما هم مثل ذوالشمالین میگویید؟ عرض کردند: بلی. سپس پیامبر برخاست و دو رکعت دیگر خواند و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو به جا آورد...[۲۲]. شیخ صدوق نیز همین روایت را به سند دیگری از سماعه نقل کرده است.
نیز در کتاب کافی در روایتی صحیح السند چنین آمده است: سعید اعرج میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسی از پشت سرش پرسید در نماز تغییری رخ داده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید. فرمود: ای ذوالیدین، آیا همین طور است که میگویند؟ عرض کرد: بلی. سپس حضرت دو رکعت دیگر خواند و نماز را چهار رکعتی تمام کرد. امام فرمود: خداوند از جهت رحمت به امت، پیامبر(ص) را به فراموشیمبتلا کرد...[۲۳]. شیخ صدوق نیز همین روایت را به سند دیگری از سعید الاعرج نقل کرده است.
همچنین در کتاب کافی آورده است: حسن بن صدقه میگوید: به امام گفتم: آیا پیامبر در دو رکعت اول نماز سلام داده است؟ امام فرمود: بله. به امام عرض کردم: آیا با این حال، وجاهت و عظمت پیامبر مثل سابق محفوظ است؟ فرمود: بله. با این اسها خداوند خواسته است که حکم شرعی سهو را به مردم تعلیم دهد و بفهماند[۲۴]. این حدیث به جهت وجود «منصور بن عباس» در سند، ضعیف است[۲۵].
شیخ صدوق در کتاب التهذیب آورده است: جمیل میگوید: از امام صادق(ع) درباره شخصی که نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده و از جای خود برخاسته و رفته است، سوال کردم. امام فرمود: نماز را باید اعاده کند. به امام عرض کردم: پس مردم از قول پیامبر چه میگویند؟ امام در جواب، حدیث ذوالشمالین را یادآوری کرد و فرمود: پیامبر چون از جای خود برنخواست و صورت نماز را به هم نزده بود، نمازش را تمام کرد و اگر او هم از جای خود برمی خاست و صورت نماز را به هم میزد، باید نماز را اعاده میکرد[۲۶]. این روایت از نظر سند، صحیح است.
همچنین در کتاب التهذیب آورده است: ابی بصیر میگوید: از امام صادق(ع) درباره شخصی که نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده و از جای خود برخاسته و دنبال انجام دادن کارهای خود رفته است، سوال کردم. امام فرمود: نماز را باید اعاده کند. به امام عرض کردم: پس چرا پیامبر هنگامی که به اشتباه نمازش را در رکعت دوم تمام کرد اعاده ننمود؟ امام در جواب فرمود: چون پیامبر از جای خود برنخاسته و صورت نماز را به هم نزده بود[۲۷]. این روایت از نظر سند، معتبر است.
نیز در همان کتاب آورده است: «محمد بن الحسن باسناده، عن سعد، عن ابی الجوازاء، عن الحسین بن علوان، عن عمروبن خالد، عن زیدبن علی، عن آبائه، عن علی(ع) قال: صلی بنا رسول الله(ص) الظهر خمس رکعات ثم انفتل، فقال له القوم: یا رسول الله! هل زید فی الصلاه شی؟ قال: و ما ذلک؟ قال صلیت بنا خمس رکعات، قال فاستقبل القبله و کبر و هو جالس ثم سجد سجدتین لیس فیهما قراء و لا رکوع، ثم سلم و کان یقول: هما المرغمتان»[۲۸]. این روایت، گرچه از نظر سند، معتبر است، ولی مشهور فقها از آن اعراض کرده و بر طبق آن فتوا ندادهاند؛ چون زیاد شدن یک رکعت در نماز، هرچند به سهو، موجب بطلان نماز است[۲۹].
همچنین آورده است: «احمدبن محمد، عن الحسن بن علی بن فضال، عن ابی جمیله، عن زید الشحام ابی اسامه قال: سالته عن الرجل صلی العصر ست رکعات او خمس رکعات قال:...فان نبی الله(ص) صلی بالناس رکعتین، ثم نسی حتی انصرف، فقال له ذوالشمالین: یا رسول الله! احدث فی الصلاه شی؟ فقال: ایها الناس! اصدق ذوالشمالین؟ فقالوا:نعم، لم تصل الارکعتین، فقام فاتم ما بقی من صلاته»[۳۰]. این حدیث به جهت وجود «مفضل بن صالح ابی جمیله» در سند، ضعیف است[۳۱].
همچنین در همان کتاب آورده است: «فاما ما رواه سعدبن عبدالله، عن احمدبن محمد، عن الحسین، عن فضاله، عن سیف بن عمیره، عن ابی بکر الحضرمی قال:...ان رسول الله(ص) سها فسلم فی رکعتین، ثم ذکر حدیث ذی الشمالین، فقال: ثم قام فاضاف الیها رکعتین»[۳۲]. این حدیث نیز از نظر سند معتبر است.
همچنین آورده است: «عنه، عن موسی بن عمربن یزید، عن ابن سنان، عن ابی سعید القماط قال: سمعت رجلا یسال اباعبدالله(ع) عن رجل... انما هو بمنزله رجل سها فانصرف فی رکعه او رکعتین او ثلاث من المکتوبه، فانما علیه ان یبنی علی صلاته، ثم ذکر سهوالنبی (ص)»[۳۳]. سند این حدیث به دلیل وجود «موسی بن عمر بن یزید و محمد بن سنان» در سند، ضعیف است. به علاوه، مضمون آن بر خلاف ضرورتفقه است؛ چون میگوید حتی در صورت اعراض از قبله نماز صحیح است[۳۴].
باز صدوق آورده است: «محمد بن الحسن باسناده، عن سعدبن عبدالله، عن محمد بن الحسین، عن جعفر ابن بشیر، عن الحارث بن المغیر النضری قال: قلت لابی عبدالله(ع) انا صلینا المغرب فسها الامام فسلم فی الرکعتین فاعدنا الصلاة، فقال: و لم اعدتم الیس قد انصرف رسول الله(ص) فی رکعتین فاتم برکعتتین؟ الا اتممتم؟»[۳۵]. این روایت از نظر سند صحیح است.
نیز در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) آورده است: «حدثنا تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی قال: حدثنی ابی، عن احمدبن علی الانصاری، عن ابی الصلت الهروی قال: قلت للرضا(ع) یابن رسوال الله! ان فی سواد الکوفه قوما یزعمکون ان النبی(ص) لم یقع علیه السهو فی صلاته، فقال: کذبوا، لعنهم الله، ان الذی لایسهو هو الله الذی لااله الاهو»[۳۶]. این روایت از نظر سند به جهت «تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی ضعیف است»[۳۷].
علی بن بابویه در کتاب فقه الرضا(ع) آورده است: «وکنت یوما عند العالم(ع) و رجل ساله عن رجل سها فسلم فی رکعتین من المکتوبه، ثم ذکر انه لم یتم صلاته، قال(ع): فلیتمها و لیسجد سجدتی السهو و قال(ع): ان رسول الله(ص) صلی یوما الظهر فسلم فی رکعتین، فقال ذوالیدین: یا رسول الله! امرت بتقیر الصلاه، ام نسیت؟ فقال رسول الله(ص) للقوم: صدق ذوالیدین؟ فقالوا: نعم یا رسول الله لم تصل الا رکعتین فقال فصلی الیها رکعتین ثم سلم و سجد سجدتی السهو» فقه الرضا، ص۱۲۰. این حدیث به جهت این که استناد کتاب فقه الرضا به امام رضا(ع) ثابت نیست، معتبر نیست[۳۸].
احادیث اهل سنت:روایات فراوانی در این زمینه در منابع اهل سنت وجود دارد، که تعدادی از آنها را نقل میکنیم[۳۹].
بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) در صحیح البخاری آورده است: ابن سیرین از ابوهریره نقل میکند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و در رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدمخشمناک، به چوبی که وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون میرفتند و میگفتند آیا نماز کوتاه شده است؟[۴۰]. ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین ـ که دست هایش قدری بلندتر بود ـ عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین میگوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجدهای مانند سجده نماز یا قدری طولانیتر ادا کرد.
همچنین در کتاب صحیح البخاری آورده است: «حدثنا محمد، عن ابی هریره قال: صلی بنا النبی(ص) الظهر رکعتین ثم سلم، ثم قام الی خشبه فی مقدم المسجد و وضع یده علیها وفی القوم یومئذ ابوبکر و عمر، فهابا ان یکلماه و خرج سرعان الناس، فقالوا: قصرت الصلاه؟ و فی القوم رجل کان النبی(ص) یدعوه ذالیدین، فقال یا نبی الله! انسیت ام قصرت؟ فقال: لم انس و لم تقصر. قال: بل نسیت یا رسول الله. قال: صدق ذوالیدین، فقام فصلی رکعتین ثم سلم ثم کبر فسجد مثل سجوده او اطول، ثم رفع راسه و کبر ثم وضع مثل سجوده او اطول ثم رفع راسه و کبر»[۴۱].
نیز در کتاب صحیح البخاری آورده است: «حدثنا حفص بن عمر، حدثنا شعبه، عن الحکم، عن ابراهیم، عن علقمه، عن عبدالله قال: صلی بنا النبی(ص) الظهر خمسا فقیل: ازید فی الصلاه؟ قال: و ماذلک قالوا: صلیت خمسا. فسجد سجدتین بعد ما سلم»[۴۲].
همچنین در کتاب صحیح البخاری آورده است: «عن ابی سلمه، عن ابی هریرة، قال: صلی بنا النبی(ص) الصلاه الظهر او العصر فسلم. فقال له ذوالیدین: یا رسول الله! انقصت؟ فقال النبی(ص) لاصحابه: احق ما یقول؟ قالوا: نعم. فصلی رکعتین اخریین ثم سجد سجدتین»[۴۳].
مسلم نیشابوری در کتاب صحیح مسلم آورده است: «حدثنا عن ابی سفیان موی ابن ابی احمد، انه قال: سمعت ابا هریره یقول: صلی لنا رسول الله(ص) صلاة العصر فسلم فی رکعتین. فقام ذوالیدین فقال: اقصرت الصلاه یا رسول الله ام نیست؟ فقال رسول الله(ص): کل ذلک لم یکن. فقال قد کان بعض ذلک یا رسول الله. فاقبل رسول الله(ص) علی الناس فقال: اصدق ذوالیدین؟ فقالوا: نعم یا رسول الله! فاتم رسول الله(ص) ما بقی من الصلاه ثم سجد سجدتین و هو جالس بعد التسلیم». همچنین در کتاب صحیح مسلم آورده است: «عن عمران بن حصین ان رسول الله(ص) صلی العصر فسلم فی ثلاث رکعات ثم دخل منزله فقام الیه رجل، یقال له الخرباق و کان فی یدیه طول، فقال: یا رسول الله! فذکر له صنیعه و خرج غضبان یجر رداءه حتی انتهی الی الناس، اصدق هذا؟ قالوا: نعم فصلی رکعه ثم سلم ثم سجد سجدتین ثم سلم»[۴۴].
نسایی در کتاب سنن خود آورده است: «عن ابی سلمه، عن ابی هریرة ان رسول الله(ص) یوما فسلم فی رکعتین ثم انصرف، فادرکه ذوالشمالین فقال: یا رسول الله! انقصت الصلاه ام نسیت؟ فقال: لم تنقص الصلاه و لم انس. قال: بلی و الذی بعثک بالحق. قال رسول الله(ص) اصدق ذوالیدین؟ قالوا: نعم فصلی بالناس رکعتین»[۴۵].
هیثمی در کتاب مجمع الزوائد آورده است: «و عن ابن عباس ان رسول الله(ص) صلی بهم العصر ثلاثا فدخل علی بعض نسائه، فدخل علیه رجل من اصحابه، یسمی ذالشمالین فقال: یا رسول الله! انقصت الصلاه؟ قال: و ماذلک. قال: صلیت ثلاثا، فقام فاخذ بیده فخرج الی القوم الذین کانوا صلوا معه، فقال: اصدق ذوالیدین؟ قالوا: و ما ذلک یا رسول الله! قال؟ قال: انه زعم انی صلیت ثلاثا قالوا: اصدق فظننا انک امرت فی ذلک بامر فصلی بهم الرکعه و سجد سجدتین بعد التشهد»[۴۶].
همچنین در کتاب مجمع الزوائد آورده است: «و عن عبدالله یعنی ابن مسعود قال: صلی بنا رسول الله(ص) ثم دخل، فقال بعض القوم: ازیدفی الصلاه؟ قال: و ما ذاک. صلیت خمسا فاخذ بیده ثم خرج الی المسجد فاذا حلقه فیها ابوبکر و عمر فقال: احقا ما یقول ذو الیدین؟ نعم یا رسول الله فاستقبل القبله ثم سجد سجدتین»[۴۷].
↑برای نمونه: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵ و ﴿اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾.«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴ و ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا﴾.«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱ و ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳ و ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾. «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸ و ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى﴾«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.
↑ر.ک: صحیح بخاری باب ثالث از ابواب ماجاء فی السهو فی الصلوه و صحیح مسلم «فی ابواب السهو» و سنن النسائی «باب من سلم من الرکعتین ناسیا و تکلم» و مسند احمد، ج۲ و....