ارتباط معصوم با فرشته
ارتباط معصوم با فرشته یا دریافت برخی خبرها یا علوم از آنها، یکی از راههایی است که پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند به وسیله آن علومی الهی را دریافت میکردهاند.
ارتباط معصوم با فرشته چیست؟
در قرآن کریم، افزون بر استناد نزول وحی به وسیله فرشتگان بر پیامبران(ع)، از ارتباط غیر پیامبران با فرشتگان نیز خبر داده شده است. در آیاتی، سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س)گزارش شده است. طبق این آیات فرشتگان به حضرت مریم(س)خبر دادند که خداوند او را برگزیده است، و به او توصیه کردند که در عبادت خداوند کوشا باشد[۱]. در چند آیه بعد آمده است که فرشتگان به او بشارت تولد حضرت عیسی(ع) را داده و به منزلت و کرامتهای فرزندش اشاره کردند؛ و او نیز در مقابل با آنان سخن گفت[۲]. کسی ادعا نکرده است که حضرت مریم(س) پیامبر بوده است. بنابراین از اینگونه آیات میتوان دریافت که ارتباط با فرشتگان، ویژه پیامبران نیست. بنابراین، اصل ارتباط غیر پیامبران با فرشتگان دارای مستند قرآنی بوده و قابل انکار نیست.
در روایات متعددی، ارتباط ائمه(ع) با فرشتگان مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و آنان به عنوان «مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَه» یعنی «محل رفت و آمد فرشتگان» توصیف شدهاند. این تعبیر در روایات نبوی[۳]، روایات امیرالمؤمنین[۴]، امام سجاد(ع)[۵]، امام باقر(ع)[۶]، امام صادق(ع)[۷] و امام هادی(ع)[۸] آمده است که با توجه به فراوانی و نقل این روایات، در دورههای مختلف و توسط راویان مختلف، درستی نقل آنها اطمینان بخش است. در نقلی از امام باقر(ع) روایت شده که میفرمود: «ما کسانی هستیم که فرشتگان به سوی ما در رفت و آمد هستند»[۹].
روایات متعددی از امام صادق(ع) نیز خبر میدهند که فرشتگان نزد ائمه(ع) در رفت و آمد بودهاند[۱۰]. بنابراین، ارتباط فی الجمله امامان معصوم(ع) با فرشتگان، با توجه به روایات متعدد قابل اثبات بوده و دارای پشتوانه قرآنی است.
شیوههای ارتباط ائمه(ع) با فرشتگان
به نظر میرسد ارتباط ائمه(ع) با فرشتگان به دو شیوه انجام میشود: یکی تمثل فرشتگان در قالبهای مادی و دیگری تحدیث یا سخن گفتن فرشتگان با آنان. افزون بر روایات، شواهد قرآنی نیز نشان میدهد که برگزیدگان خداوند به این دو شکل با فرشتگان ارتباط یافتهاند.
ظهور در قالب مادی
خداوند در قرآن کریم از تمثل فرشتهای بر حضرت مریم(س)سخن گفته است: فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا[۱۱]، مفسران با توجه به روایات، مراد از روح در این آیه کریمه را جبرئیل(ع) دانستهاند[۱۲]. همچنین در آیات دیگری آمده است که تعدادی از فرشتگان در قالب انسانی تمثل یافته و نزد حضرت ابراهیم(ع) و همسرش ساره(س) حاضر شدند و با آن دو سخن گفتند[۱۳]. همچنین این فرشتگان نزد حضرت لوط(ع) و قوم او حاضر شدند[۱۴]. این فرشتگان برای عذاب قوم لوط آمده بودند و آنان این فرشتگان را که در قالب انسانی، ظاهر شده بودند، میدیدند؛ و به همین جهت، قصد تعرض به آنان را داشتند[۱۵] با توجه به این مستندات قرآنی، تردیدی نیست که تمثّل فرشتگان در قالبهای مادی برای انسانها ممکن بوده و به پیامبران اختصاص ندارد. در روایات ائمّه(ع)، گزارشهای متعددی از تمثّل فرشتگان برای آنان ذکر شده است.
حُمران بن اعین نقل کرده است که: خدمت امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: فدای شما شوم به ما خبر میرسد که فرشتگان بر شما نازل میشوند (آیا اینگونه اخبار درست است؟) امام(ع) فرمود: «به خدا قسم! فرشتگان بر ما نازل میشوند و بر فرشهای ما قدم میگذارند». آن حضرت در ادامه، این مطلب را بر آیهای از قرآن تطبیق کرده و فرمودند: آیا کتاب خدا را نمیخوانی (که فرموده است): إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ[۱۶] این روایت نشان میدهد که این آیه اختصاص به نزول فرشتگان در قیامت یا هنگام مرگ ندارد و در مواقع دیگر فرشتگان بر برخی از بندگان خداوند نازل میشوند. ظاهر این روایت نیز تجسد فرشتگان را در هنگام حضور نزد ائمه(ع) میرساند؛ زیرا از تعابیری مانند «بر فرشهای ما قدم میگذارند»، همین مطلب به ذهن میرسد.
ابوحمزه ثمالی نقل کرده است که خدمت امام زین العابدین(ع) رسیدم، در حالیکه آن حضرت دنبال چیزی میگشت. سپس آن را از پس پرده به کسی داد. از امام(ع) درباره آن چیز سؤال کردم و امام پاسخ داد که به دنبال باقیمانده پر فرشتگان بوده است». آن حضرت در ادامه توضیح دادند که وقتی فرشتگان از نزد ایشان خارج میشوند، آثار باقیمانده از آنان را برای فرزندانشان تعویذ (یا تسبیح)[۱۷] میسازند. ابوحمزه از این گفتار امام تعجب کرد و از ایشان پرسید: آیا فرشتگان نزد شما میآیند؟ امام(ع) پاسخ داد: «یا أَبَا حَمْزَه، إِنَّهُمْ لَیزَاحِمُونَّا عَلی تُکَأَتِنَا»[۱۸]؛ آنان نزد ما رفت و آمد میکنند و بر پشتیهای ما تکیه میدهند». ضمایر جمع به کار رفته از سوی امام(ع) در این روایت، نشان میدهد که این مسأله اختصاص به ایشان ندارد؛ بلکه حکمی کلی در مورد تمامی ائمه(ع) است. ظاهر این روایت دلالت بر آن دارد که فرشتگان گاهی در صورتی جسمانی بر ائمه(ع) نازل شده و ائمه(ع) از باقیمانده آثار جسمانی آنان برای فرزندانشان گردنبندی برای تعویذ یا تسبیح درست میکردند[۱۹].
تحدیث
شیوه دوم ارتباط برگزیدگان خداوند با فرشتگان به شکل تحدیث بوده است. سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س) ـ در غیر حالت تمثل فرشتگان ـ که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد، میتواند به شکل تحدیث باشد[۲۰]. مرور روایات این احتمال را به ذهن متبادر میسازد که ارتباط ائمه(ع) با فرشتگان بیشتر از طریق تحدیث بوده است. تحدیث در لغت مصدر باب تفعیل به معنای سخن گفتن و خبر دادن از چیزی است[۲۱]. مطابق روایات در این حالت، «محدَّث» فقط صدایی را میشنود که با او سخن میگوید، بدون آنکه صاحب سخن را ببیند[۲۲].
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «مِنْ أَهْلِ بَیتِی اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثا»[۲۳].
در روایت دیگری، محتوای روایت پیشین، اینگونه نقل شده است: «مِنْ ولْدِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً، نُجَـبَاءُ، مُحَدَّثُونَ، مُفَهَّمُونَ»[۲۴].
از امیرالمؤمنین(ع) نیز نقل شده که خود و یازده نفر از نسل خود را امامان محدَّث معرفی کردند[۲۵]. محدَّث (به فتح دال) اسم مفعول است و به معنای کسی است که با او سخن گفته شده است. روشن است که مقصود اینگونه روایات این نیست که ائمه(ع) سخنان عادی را میشنیدند؛ بلکه از یک مقام بلند و روش ویژه در دریافت برخی از علوم خبر میدهند.
در روایتی از امام سجاد(ع) به مسأله محدَّث بودن ائمه(ع) اشاره شده است. بنابراین نقل آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمودند: «آیا آیهای را میدانی که علی بن ابی طالب(ع) به وسیله آن قاتل خود را میشناخت و از امور مهمی آگاه بود که مردم درباره آن سخن میگویند؟» آن فرد، اظهار بیاطلاعی کرد. امام آیه شریفه وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ...[۲۶] را تلاوت کرده و عبارت "و لا محدَّثٍ" را به دنبال وَلا نَبِيٍّ افزوده و ادامه دادند که علی بن ابی طالب(ع) محدَّث بود[۲۷]. سپس فرمودند: «هر امامی از ما اهل بیت، محدّث است»[۲۸].
محدِّث (آنکه با ائمه(ع) سخن میگفته است): بحث تحدیث از شیوههای مهم ارتباط ائمه(ع) است که در روایات درباره آن بسیار سخن گفته شده است. به همین جهت به نکات بیشتری در این موضوع اشاره میکنیم.
در روایاتی که تا کنون نقل شد، رابطه تحدیث و فرشتگان مشخص نشده است. روایات یاد شده فقط بر این مطلب دلالت داشت که ائمه(ع) محدَّث هستند؛ اما این که چه کسی با آنان سخن میگوید، در روایات دیگر مورد اشاره قرار گرفته است:
- در روایتی از حُمران بن اعین نقل شده است که امام باقر(ع) به من گفت: «علی(ع) محدّث بود». حمران نزد یارانش رفته و سخن امام باقر(ع) را برایشان نقل میکند؛ آنان او را تشویق کردند که از امام بپرسد چه کسی با امیرالمؤمنین، علی(ع) سخن میگفته است؟ حمران به نزد امام بازگشته و سؤال آنان را از آن حضرت میپرسد. امام باقر(ع) میفرماید «فرشتهای (با او سخن میگفت)». حمرانتعجب کرده و عرض میکند: «(یعنی) او پیامبر بود؟!» امام میفرماید: «خیر، بلکه همانند همراه موسی یا مانند ذوالقرنین بود. آیا به شما (این خبر) نرسیده است که در میان شما نیز مانند او هست»؟[۲۹] گویا مقصود امام(ع) از جمله اخیر آن است که خود آن حضرت نیز محدث هستند. این روایت با دو سند صحیح دیگر نیز نقل شده است[۳۰].
- در روایتی دیگر «محدَّث» بهصراحت اینگونه تفسیر شده است: «إِنَّهُ یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یرَی الشَّخْص»؛[۳۱] در ادامه این روایت آمده است: از امام سؤال شد که در این صورت، امام چگونه میفهمد که این صدای فرشته است یا القای شیطان. حضرت پاسخ داد: «به او آرامش و وقار داده میشود به طوری که مطمئن میشود که آن صدای فرشته است»[۳۲]. این روایت نیز نشان میدهد که محدِّث (کسی که با امام سخن میگوید) فرشته است و امام صدای او را میشنود، اما خود او را نمیبیند. بنابراین کسی که با امام سخن میگوید، فرشته است.
شیوه تحدیث و الهام
شیوه سخن گفتن فرشتگان با ائمه(ع)، نکته دیگری است که در روایات مورد بحث قرار گرفته است. در روایات متعددی شیوه دریافت برخی از علوم توسط ائمه(ع)، القاء در قلب یا شنیدن صدا توسط گوش، معرفی شده است[۳۳]. بنابر روایتی، یکی از اصحاب امام صادق(ع) از ایشان پرسید: مطلبی که از امام پرسیده میشود و نزد او چیزی نیست، از کجا آن را میداند؟ امام صادق(ع) فرمود: "ینْکَتُ فِی الْقَلْبِ نَکْتاً أَوْ ینْقَرُ فِی الْأُذُنِ نَقْراً"[۳۴]. در برخی از این نقلها آمده است که گاهی هر دو شیوه با هم به کار میروند. «وَ قَدْ یکُونَانِ مَعاً»[۳۵]، یعنی هم در دل افکنده میشود و هم گوش صدا را میشنود.
«نکت» یعنی اثر گذاشتن در چیزی یا به تعبیر دیگر حک کردن. "نَکَتَ الأَرضَ بقضیبٍ أو بإصبعهِ"؛ یعنی چوب یا انگشت خود را بر زمین کشید و در آن اثر گذاشت[۳۶]. بنابراین، نکت یک مطلب در قلب، به معنای حک کردن یا القاء دانشی در قلب است. «نقر» به معنای کوبیدن است[۳۷]. مقصود از نقر در گوش، طنین انداختن صدا در گوش است. نقر در گوش در این روایات در کنار «نکت در قلب» از شیوههایی معرفی شده است که امام توسط آنها علم میآموزد.
به نظر میرسد، این دو شیوه، تعابیر دیگری از دو شیوه الهام و تحدیث هستند. شواهد لغوی و روایی، این برداشت را تأیید میکنند. نکت در قلب، با معنای لغوی الهام هماهنگ است[۳۸]؛ افزون بر آن در برخی از روایات، به جای نکت در قلب و شنیدن توسط گوش آمده است: "إِلْهَامٌ أَوْ سَمَاعٌ وَ رُبَّمَا کَانَا جَمِیعاً"[۳۹]؛ یعنی شیوه دریافت علوم توسط ائمه(ع) در اینگونه موارد، الهام یا شنیدن یا هر دو است. در روایتی از امام کاظم(ع) - که در توضیح روایت امام صادق(ع) درباره شیوههای رسیدن علم به ائمه(ع) است - به صراحت «حک کردن در قلب»، به الهام تفسیر شده است[۴۰]. بنابراین تردیدی نیست که مقصود از نکت در قلب، همان الهام است. از مجموعه این روایت، این نکته نیز به خوبی روشن است که افکندن در قلب، امری جدای از افکندن صدا در گوش است، اگرچه گاهی هر دو اتفاق با هم میافتد، یعنی هم مطلب به گوش امام گفته میشود و هم در قلب او افکنده میشود؛ اما نباید تفاوت شیوه الهام و شنیدن صدا توسط گوش را نادیده گرفت.
«نقر در گوش» نیز تعبیر دیگری از تحدیث است؛ یعنی سخن گفتن فرشتگان با فرد محدَّث. افزون بر آنکه معنای لغوی این دو با هم سازگار است، در برخی از روایات بر این نکته تصریح شده است. در روایتی آمده است که پس از آنکه امام صادق(ع)، امیرالمؤمنین(ع) را محدَّث معرفی کردند، ابوبصیر از چگونگی این کار پرسید. امام فرمود: «یبْعَثُ اللَّهُ مَلَکاً ینْقُرُ فِی أُذُنِهِ کَیتَ وَ کَیتَ وَ کَیت»[۴۱].
«نقر فی الأذن» همان تعبیری است که در روایات پیشین بود. بنابراین، اینگونه روایات نشان میدهند که مراد از تحدیث، همان نقر در اذن (طنینافکندن صدا در گوش) است که در این حالت امام، صدایی را میشنود، اما خود فرشته را نمیبیند.
در برخی از روایات نکات بیشتری درباره صدایی که محدَّث میشنود، بیان شده است. در تعدادی از روایات کیفیت این صدا به صدای زنجیری که در طشت افتاده و صدای آن بلند شود یا نجوای دو نفر با هم تشبیه شده است.
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: به درستی که (چگونگی) تحدیث رسولان، همانند صدای زنجیر یا نجوای مردی با دوستش میباشد»[۴۲]. از ابتدای روایت که تحدیث رسولان را توضیح میهد، این نکته نیز قابل استنباط است که تحدیث، به غیر پیامبران اختصاص نداشته و شیوه عامی است که پیامبران نیز از آن بهرهمند بودند.
محتوای علوم تحدیثی
در روایاتی از امام کاظم(ع) نقل شده است که علم ائمه(ع) به سه دسته گذشته، آینده و حادث تقسیم میشود که علم حادث، از طریق الهام در قلب یا افکندن صدا در گوش معرفی شده است[۴۳]. به نظر میرسد علوم حادث، امور جاری و تحول پذیر مانند علم به حوادث و رخدادهای هر زمان است. بنابراین روایت، علوم مورد نیاز ائمه(ع) درباره امور حادث و جاری از طریق الهام یا تحدیث فرشتگان در اختیار آنان قرار میگرفته است.
تفاوت الهام و تحدیث
الهام، افکندن (القاء) امور معنوی از جانب خداوند، در قلب انسان است.[۴۴] وقتی دانشی به کسی الهام میشود، آگاهی از آن را در درون خود مییابد. بسیاری از مفسران، وحی به غیر پیامبران مانند مادر موسی[۴۵] و حواریان حضرت عیسی(ع)[۴۶] را از نوع الهام دانستهاند[۴۷].
در روایات، الهام، امری جدا از تحدیث دانسته شده و تحدیث تنها به فرشتگان نسبت داده شده است. در یکی از این روایات آمده است: «أَمَّا النَّکْتُ فِی الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِی الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَک»؛[۴۸] از اینگونه تعابیر به دست میآید که الهام کار فرشتگان نیست. در برخی از روایات الهام، به طور مستقیم به خداوند نسبت داده شده است[۴۹]. البته در روایتی آمده است که فرشتهای در قلب امام علمی را میافکند: «یأْتِیهِ مَلَکٌ فَینْکُتُ فِی قَلْبِهِ کَیتَ وَ کَیت»[۵۰].
با توجه به روایات یاد شده، به نظر میرسد این تعبیر، اشتباه راوی یا تصحیف نسخه برداران است. مؤید این مطلب روایتی مشابه روایت فوق است که در آن به جای قلب، گوش آمده است. از امام صادق(ع) درباره محدَّث سؤال شد. آن حضرت فرمود: «یبْعَثُ اللهُ مَلَکاً ینْقُرُ فِی أُذُنِهِ کَیتَ وَ کَیتَ وَ کَیتَ»[۵۱].
هر چند پذیرش تحقق الهام با واسطه ملائکه نیز امری بدون اشکال و وابسته به وجود روایتی در این امر است. در روایت دیگری محدَّث اینگونه تعریف شده است: «ینْکَتُ فِی أُذُنِهِ فَیسْمَعُ طَنِیناً کَطَنِینِ الطَّسْتِ أَوْ یقْرَعُ عَلَی قَلْبِهِ فَیسْمَعُ وَقْعاً کَوَقْعِ السِّلْسِلَه عَلَی الطَّسْتِ»[۵۲].
در این روایت، تحدیث دوگونه معرفی شده است، گاهی با شنیدن صدا توسط گوش است و گاهی ابتدا مطلبی در قلب فرد افکنده میشود، سپس او صدایی را میشنود. میتوان این روایت را اینگونه تفسیر کرد که در چنین حالتی، الهام و تحدیث با هم رخ داده است، نه آنکه الهام از مصادیق تحدیث باشد.
در روایات متعددی، الهام (نکت در قلب) و تحدیث (نقر در اذن) دو شیوه مستقل معرفی شدهاند. ظهور و تعدد این روایات، موجب اطمینان به استقلال این دو شیوه میشود. در برخی از همین روایات این نکته نیز تذکر داده شده است که «وَ قَدْ یکُونَانِ مَعاً»[۵۳] یا «وَ رُبَّمَا کَانَا جَمِیعاً»[۵۴]. یعنی الهام و تحدیث در برخی موارد با هم جمع میشوند؛ هم مطلب مورد نظر به قلب فرد الهام میشود و هم آن فرد صدای هاتف غیبی را در گوش خود میشنود. بنابراین الهام از اقسام تحدیث نیست؛ بلکه شیوه مستقلی است که گاهی همراه با تحدیث رخ میهد.
فرق محدَّث با نبی
سخن گفتن فرشتگان با ائمه(ع) تحت عنوان محدَّث، این توهم را در ذهن برخی اصحاب ایجاد میکرد که آنان همانند پیامبران میباشند. ائمه(ع) به صراحت و قاطعیت با این اندیشه مخالفت کردند. شواهدی که از تعجب برخی از اصحاب مانند حمران بن اعین از شنیدن خبر محدَّث بودن ائمه(ع) نقل شد، نشان میدهد که ائمه(ع) در بیان اموری که خطر بدفهمی و انحراف در آنها زیاد بود، بسیار با دقت و احتیاط قدم بر میداشتند. در روایتی آمده است که امام باقر(ع)، یکی از اسباب انحراف ابوالخطاب را فهم نادرست او از مقوله تحدیث و جمع میان مقام محدَّث و پیامبر معرفی کردند[۵۵]. به همین جهت در روایات متعددی، فرق بین پیامبر و محدَّث بیان شده است.[۵۶] علاوه براین، در برخی روایات، فرق رسول با پیامبر و محدّث نیز تبیین شده است: رسول کسی است که فرشته بر او ظاهر میشود و با او سخن میگوید و نبی کسی است که در خواب میبیند؛ البته گاهی نبوت و رسالت در یک نفر جمع میشود، و محدث کسی است که صدا را میشنود ولی صورت را نمیبیند[۵۷].
در روایتی دیگر نقل شده است که شیوه کسب علوم الهی توسط اوصیاء (امامان) همچون رسول خدا(ص) است، با این تفاوت که آنان، آنچه را که رسول خدا(ص) میدید، نمیبینند؛ زیرا او پیامبر بود و آنان محدَّث هستند[۵۸]. این روایت محتوای روایت پیشین را تأیید میکند.
بیان مصداق افرادی که محدث اما پیامبر نبودند، از کارهای دیگری است که ائمه(ع) برای دفع این شبهات انجام میدادند. نقل شد که امام باقر(ع) پس از آنکه امام علی(ع) را محدَّث معرفی کردند، ضمن نفی پیامبر بودن ایشان، محدَّث را به یار حضرت سلیمان(ع)، همراه حضرت موسی(ع) و حضرت ذوالقرنین تشبیه کردند[۵۹]. در روایات دیگری نیز مشابه این سؤال و جوابها بین اصحاب و ائمه(ع) گزارش شده است[۶۰].
تحدیث غیر پیامبران و ائمه(ع)
مسأله دیگر در این بحث آن است که آیا ارتباط با فرشتگان، مختص پیامبران و ائمه(ع) است یا افراد دیگر نیز میتوانند از این شیوهها برای دریافت علوم استفاده کنند؟ چنانکه در ابتدای بحث اشاره شد، ارتباط حضرت مریم(س)، جناب ساره و حتی افراد قوم لوط نشان میدهد که ارتباط با فرشتگان - حداقل در برخی از قالبها - اختصاص به پیامبران ندارد.
در روایتی آمده است که: فرشتگان پیوسته با یکی از صحابه به نام عمران بن حصین مصافحه کرده و به زیارت وی میرفتند. پس از مدّتی این ملاقات قطع شد. به رسول اکرم(ص) عرض کرد: یا رسول الله! مردانی نزد من میآمدند که زیباتر و خوشبوتر از آنان ندیده ام، ولی پیوند را قطع کردند و چندی است که از آنان خبری نیست. پیامبر(ص) فرمود: «آیا در راه خدا جراحتی به تو رسید که آن را از دیگران کتمان میکردی؟» عرض کرد: آری. پیامبر(ص) پرسید: «سپس آن را آشکار ساختی؟» گفت: آری. فرمود: «اگر همچنان تا هنگام مرگ بر کتمان زخم خود ثابت قدم میماندی، فرشتگان تو را زیارت میکردند»[۶۱].
بنابراین، ارتباط غیر پیامبران و اوصیای آنان با فرشتگان، فیالجمله قابل دفاع است. اما آنچه جای سؤال دارد آن است که آیا تحدیث - که نوع خاصی از ارتباط با فرشتگان است - منحصر به پیامبران و ائمه(ع) است یا خیر؟ بنابر گزارشی، از محمد بن ابوبکر سؤال شده است که آیا فرشتگان با غیر پیامبرانسخن میگویند؟. او پاسخ داد که مریم(س) محدثه بود، اما پیامبر نبود؛ فاطمه(س)محدّثه بود، اما پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم(ع) فرشتگان را دید، اما پیامبر نبود[۶۲].
با توجه به شواهد قرآنی درباره سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س) میتوان برداشت محمد بن ابی بکر را در مورد محدّثه بودن حضرت مریم(س) تأیید کرد. البته تمثّل روح بر آن حضرت در شکل یک انسان کامل، مطلبی غیر از محدث بودن است که درباره آن سخن گفتیم. محدَّثه بودن حضرت فاطمه(س) نیز مسلم است؛ زیرا روایات مصحف فاطمه(س)و املای مطالب آن از سوی فرشتهای که در برخی از روایات، جبرئیل(ع) معرفی شده، اطمینان بخش است[۶۳].
بنابر روایاتی از امام باقر و امام صادق(ع)، سلمان نیز محدث معرفی شده است.[۶۴] در مقابل در روایتی دیگر، سخن گفتن فرشته با سلمان انکار شده و او محدَّث از سوی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) معرفی شده است که به او اسراری را بیان میکردند که دیگران تحمل آن را نداشتند[۶۵]. این معنا از محدَّث، در واقع خارج شدن از معنای اصطلاحی این واژه بوده و مورد بحث نیست.
در روایت دیگر نیز او محدَّث از امامش معرفی شده و بیان شده است که غیر از ائمه(ع) کسی از جانب پروردگارش مورد تحدیث واقع نمیشود.[۶۶] محدث بودن از پروردگار، مخالف روایاتی است که صاحب سخن را فرشته معرفی میکردند؛ مگر آنکه منظور از محدث بودن از خداوند با واسطه فرشتگان باشد. در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است که «من دوست دارم مؤمن، محدَّث باشد» در ادامه این روایت از آن حضرت درباره معنای محدَّث سؤال شد و آن حضرت فرمود: «محدَّث کسی است که مطالبی به او فهمانده میشود».[۶۷] اگر مقصود از این فهم، فهم ویژه و خاصی باشد که در بحث تحدیث مطرح است، این روایت دلالت بر آن دارد که مقام تحدیث، اختصاص به ائمه(ع) نداشته و هر مؤمنی میتواند به آن جایگاه نائل شود؛ اما اگر مراتبی از تیزهوشی مقصود باشد، با معنای اصطلاحی تحدیث که درباره آن سخن گفتیم متفاوت بوده و این حدیث از موضوع بحث خارج میباشد.
به هر حال با توجه به شواهد قرآنی که نشان میدهند برخی از غیر پیامبران و امامان(ع) مانند حضرت مریم(س)به مقام محدَّث بودن رسیدهاند، میتوان عمومیت تحدیث را تأیید کرد. برخی از روایات که حضرت فاطمه(س)را محدَّثه معرفی میکنند، نیز اطمینان بخش هستند. بنابراین در مجموع میتوان گفت مقام تحدیث به ائمه(ع) اختصاص ندارد.
نتیجهگیری
میتوان نکات زیر را به اختصار، نتایج مباحث پیشین دانست:
- ارتباط برگزیدگان خداوند با فرشتگان، از پیامبران یا غیر آنان، امری ممکن است و شواهد قرآنی و روایی آن را تأیید میکند.
- دو شیوه ارتباط با فرشتگان، یعنی تمثّل فرشتگان بر فرد برگزیده و سخن گفتن آنان با او، دارای شواهد قرآنی و روایی است.
- در روایات، ائمه(ع) به عنوان حجتهای خداوند، محل رفت و آمد فرشتگان معرفی شدهاند.
- بنابر روایات، در برخی از موارد، فرشتگان در قالبی مادی نزد ائمه(ع) حضور مییافتند.
- در بسیاری از موارد، ائمه(ع) علوم حادث (روزانه) مورد نیاز خود را از طریق تحدیث از فرشتگان دریافت میکردند.
- به هنگام تحدیث، امام، فرشته را نمیبیند، ولی صدای او را میشنود.
- ارتباط ائمه با فرشتگان با دو شیوه یاد شده، به وسیله روایات معتبر قابل اثبات است.
- الهام غیر از تحدیث است. الهام، القاء مطالب در قلب است و تحدیث، شنیدن صدا بدون دیدن سخنگو است، هر چند گاهی الهام و تحدیث باهم رخ میدهند.
- محدَّث بودن ملازم با مقام نبوت نیست؛ پیامبر به جهت شیوه دریافت و محتوای معارف دریافتی، با امام و محَّدث متفاوت است.
- محدَّث بودن افرادی مانند حضرت زهرا و حضرت مریم(س) نشان میدهد که این شیوه از ارتباط با فرشتگان، مخصوص پیامبران و ائمه(ع) نیست.
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ * يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ؛ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد. ای مریم! پروردگارت را به فروتنی فرمان بر و سجده کن و با نمازگزاران نماز بگزار» سوره آل عمران، آیه ۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ * وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ * قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛ «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است. و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن میگوید و از شایستگان است. مریم گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی تواند بود که بشری به من دست نزده است؟» سوره آل عمران، آیه ۴۵ ـ ۴۷.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ص۵۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۹. سند این روایت موثق است.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ص۵۶، ح۲. سند این روایت صحیح است.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ص۵۷ و ص۹۰ـ ۹۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۵۰.
- ↑ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰؛ طوسی، تهذیب الأحكام، ج۶، ص۹۶. سند این روایت صحیح است.
- ↑ «نَحْنُ الَّذِینَ إِلَینَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکَه»؛ صفّار، بصائر الدرجات، ص۹۲؛ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱۰، روایت اول صحیح و روایت دوم این باب از امام صادق(ع) موثق است. نیز ر.ک: صفّار، بصائر الدرجات ، ص۹۰ ـ ۹۵. روایات این باب مستفیض است. روایات، ۱، ۲، ۹ و ۱۳ این مجموعه صحیح و روایات ۵ و ۱۶ موثق هستند.
- ↑ «و روح خود (جبرئیل) را به سوی او فرستادیم و در حالی که بشری درست اندام بود، بر او نمایان شد». سوره مریم، آیه ۱۷.
- ↑ اکثر مفسران این قول را پذیرفتهاند. ر.ک: طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/ ۳۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳/ ۳۶؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ۱۸/ ۲۸۶؛ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۵/ ۱۷۵؛ شاه عبد العظیمی، تفسیر اثنا عشری، ۸/ ۱۵۸؛ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۶/ ۳۱۴.
- ↑ هود/ ۷۱ـ۷۳؛ ذاریات/ ۲۹ـ۳۰.
- ↑ هود/ ۷۷ـ۸۱.
- ↑ سوره حجر، آیه ۶۷ـ۷۰.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ۹۱؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۴/ ۳۶۰؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/ ۷۸۷. و «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!»؛ آیه: فصلت/ ۳۰.
- ↑ در معنای کلمه «سَبْحاً» که در روایت آمده است، دو احتمال بیان کردهاند. گردنبندی به جهت تعویذ یا تسبیح. ر.ک: مجلسی، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ۴/ ۲۹۰؛ فیض کاشانی، الوافی، ۳/ ۶۳۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/ ۳۱۱. سند این روایت صحیح است. نیز ر.ک: صفّار، بصائر الدرجات، ۹۱_ ۹۲.
- ↑ اگر چه فرشتگان، در حالت عادی قابل مشاهده با چشم نبوده و آثار مادی ندارند؛ اما تمثل آنان در قالب مادی میتواند همراه با آثار مادی باشد.
- ↑ آل عمران/ ۴۲ و ۴۳.
- ↑ ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ۲/ ۱۳۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/ ۲۴۵_ ۲۴۶.
- ↑ در ادامه به این روایات اشاره خواهد شد.
- ↑ «دوازده نفر از اهل بیت من محدَّث هستند»؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۲۰؛ نعمانی، الغیبه، ۶۶. سند این روایت موثق است. نیز ر.ک: کلینی، الکافی، ۱/ ۶۷۳، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّه(ع) مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۱۹، ۵ باب فی الأئمه أنهم(ع) محدثون مفهمون. روایات متعددی در این باب، مضمون روایت نقل شده را تأیید میکنند.
- ↑ «از فرزندانم دوازده نفر، سرپرست، صاحب شرافت و محدَّث هستند و فهمانیده میشوند»؛ عده اى از علماء، الأصول السته عشر، ۱۳۹؛ کلینی، الکافی، ۲/ ۷۰۳_ ۷۰۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/ ۶۹۹؛ نعمانی، الغیبه، ۶۰. برای مطالعه برخی از روایات سایر ائمه(ع) ر.ک: کلینی، الکافی، ۲/ ۶۹۳ و ۷۰۱؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۲۰. سند این روایت موثق است. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۴/ ۴۱۸؛ همو، عیون أخبار الرضا(ع)، ۱/ ۲۱۳. سند این روایت موثق است.
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه»؛ حج/ ۵۲.
- ↑ عبارت «و لا محدَّثٍ» در نص قرآنی وجود ندارد. با توجه به اینکه تحریفناپذیری قرآن امری مسلم است، گویا این عبارت تفسیر یا توضیحی بوده است که امام(ع) آنرا مربوط به این آیه میدانسته است. به عبارت دیگر امام(ع) در صدد بیان ایننکته بودهاند که حکم موجود در این آیه (تلاش شیاطین برای انحراف معارف الهی و عنایت ویژه خداوند برای حفظ آن معارف) اختصاص به پیامبران ندارد؛ بلکه کسانی که به اذن خداوند مورد خطاب فرشتگان قرار میگیرند، نیز اینگونه هستند. طبق این بیان، چنین نکتهای را نباید به معنای اشاره به تحریف قرآن از سوی ائمه(ع) شمرد.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۱۹_ ۳۲۰؛ کلینی، الکافی، ۱/ ۶۷۴.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۲۱ـ۳۲۲؛ مفید، الإختصاص، ۲۸۶_ ۲۸۷. سند این روایت صحیح است.
- ↑ صفّار، همان، ۳۲۳، ح۱۱ و ۳۶۶، ح۴.
- ↑ «صدا را میشنود؛ اما شخص او را نمیبیند».
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/ ۶۷۶؛ صفّار، همان، ۳۲۳.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ۱۵/ ۳۰۲ و ۱/ ۶۵۶؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۱۶ـ۳۱۹. این روایات مستفیض هستند.
- ↑ «یعنی به طور خاصی در قلب افکنده میشود یا توسط گوش شنیده میشود»؛ صفّار، همان، ۳۱۶. سند این روایت صحیح است.
- ↑ همان، ۳۱۶.
- ↑ خلیل فراهیدی، كتاب العین، ۵/ ۳۳۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ۲/ ۱۰۰؛ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ۵/ ۱۱۳.
- ↑ ر.ک: ابن منظور، همان، ۵/ ۲۲۷؛ راغب، مفردات، ۸۲۱.
- ↑ در ادامه معنای لغوی الهام آمده است.
- ↑ صفّار، همان، ۳۱۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/ ۶۵۸: «أَمَّا النَّكْتُ فِی الْقُلُوبِ، فَإِلْهَام»؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۱۸.
- ↑ «خداوند فرشتهای را به سوی او میفرستد که در گوش او چنین و چنان میافکند»؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۲۳. سند این روایت صحیح است.
- ↑ «إِنَّ مَا یحَدِّثُ بِهَا الْمُرْسَلُونَ کَصَوْتِ السِّلْسِلَه أَوْ کَمُنَاجَاه الرَّجُلِ صَاحِبَه»؛ همان، ۱۴۴_ ۱۴۵. سند این روایت صحیح است و ر.ک: همان، ص۲۳۱_۲۳۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۵/ ۳۰۲. سند این روایت صحیح است. نیز ر.ک: همان، ۱/ ۶۵۶؛ صفّار، بصائر الدرجات، ص۳۱۸_ ۳۱۹.
- ↑ ر.ک: خلیل فراهیدی، كتاب العین، ۴/ ۵۷؛ راغب، مفردات، ۷۴۸؛ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ۴/ ۲۸۲؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۲/ ۵۵۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/ ۱۷۱.
- ↑ قصص/ ۷.
- ↑ مائده/ ۱۱۱.
- ↑ ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/ ۳۷۷ و ۳/ ۴۰۶؛ طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۶/ ۱۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۶/ ۲۳ و ۵/ ۱۲۷و... .
- ↑ «افکندن در قلب الهام است؛ اما طنین انداختن در گوش، کار فرشته است».
- ↑ به عنوان نمونه ر.ک: صفّار، بصائر الدرجات، ۲۳۴_ ۲۳۵ و ۴۵۲. در این روایات تعابیری شبیه این تعبیر آمده است: «أَلْهَمَهُ اللهُ الْحَقَّ فِیهِ إِلْهَاماً». البته ممکن است این نسبت دادن از باب نسبت تمام امور به خداوند باشد.
- ↑ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۲۲.
- ↑ «خداوند فرشتهای را به سوی او میفرستد که در گوش او چنین و چنان میافکند». همان، ۳۲۳. سند این روایت صحیح است.
- ↑ «در گوش او (صدایی) افکنده میشود. پس طنینی را همانند صدای طشت میشنود، یا در قلب او (چیزی) افکنده میشود پس چیزی را مانند (صدای) زنجیر در طشت میشنود»؛ همان، ۳۲۴و ۳۷۳؛ مفید، الإختصاص، ۲۸۷.
- ↑ همان، ۳۱۶.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۳۱۷.
- ↑ همان، ۳۲۰: هِی الَّتِی هَلَكَ فِیهَا أَبُو الْخَطَّابِ لَمْ یدْرِ تَأْوِیلَ الْمُحَدَّثِ وَ النَّبِی؟. سند این روایت موثق است.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ۱/ ۴۲۸، بَابُ الْفَرْقِ بَینَ الرَّسُولِ وَ النَّبِی وَ الْمُحَدَّث؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۶۸، باب فی الفرق بین الأنبیاء و الرسل و الأئمه(ع) و معرفتهم و صفتهم و أمر الحدیث.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/ ۴۳۱؛ صفّار، بصائر الدرجات، ۳۷۱. سند این روایت موثق است.
- ↑ کلینی، همان، ۱/ ۶۰۴.
- ↑ کلینی، همان، ۱/ ۶۷۰: «إِنَّ عَلِیاً(ع) كَانَ مُحَدَّثاً، فَقُلْت»؛ صفّار، همان، ۳۶۶. سند این روایت صحیح است. نیز ر.ک: صفّار، همان، ۳۲۴ و ۳۷۳؛ مفید، الإختصاص، ۲۸۷.
- ↑ کلینی، همان، ۱/ ۶۷۰؛ صفّار، همان، ۳۶۶ و ۳۲۱_ ۳۲۲؛ مفید،، همان، ۲۸۶ _ ۲۸۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱/ ۹۴.
- ↑ هلالی، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۲/ ۸۲۳ـ۸۲۴؛ نیز ر.ک: صفّار، بصائر الدرجات، ۳۷۲؛ صدوق، علل الشرائع، ۱/ ۱۸۳؛ مفید، الإختصاص، ۳۲۹.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ۱/ ۵۹۲؛ صفّار، همان، ۱۵۰.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشّی)، ۱۲؛ صفار، همان، ۳۲۲.
- ↑ صدوق، علل الشرائع، ۱/ ۱۸۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/ ۱۴۶.
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ۱/ ۳۰۷؛ همو، معانی الأخبار، ۱۷۲: «إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یكُونَ الْمُؤْمِنُ مُحَدَّثاً. قَالَ، قُلْتُ: وَ أَی شَیءٍ یكُونُ الْمُحَدَّثُ؟ قَالَ: الْمُفَهَّمُ». صفّار، همان، ۳۲۲؛ طوسی، الأمالی، ۴۰۷.