ازدواج امام علی با حضرت فاطمه در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ازدواج و و پدید آمدن رابطه همسری، رفتاری کهن و فراگیر در اقوام و فرهنگ‌ها و هدیه‌ای الهی برای مردان است. تشکیل خانواده و ایجاد رابطه زناشویی، سبب پدید آمدن مهر، مودّت و آرامش در خانواده و جامعه می‌گردد.

آداب و رسوم ازدواج و چگونگی پدید آمدن علقه و علاقه، اگر چه در اقوام و فرهنگ‌ها گوناگون‌اند، ولی منشأ مشترک دارند و با معیارهای اساسی منطبق با عقل و نقل سنجیده می‌شوند.

سیره پیامبر اکرم (ص) در ازدواج فاطمه زهرا (س)، در بردارنده ظرافت‌ها و نکته‌هایی است که آگاهی از آنها به اصلاح فرهنگ ازدواج در جامعه امروزین ما می‌انجامد.

پیامبر خدا (ص) در جامعه‌ای می‌زیست که رسم‌ها و آدابی خاص به خود داشت که در ازدواج نیز ظهور و بروز پیدا می‌کردند و ایشان برای تغییر ویژگی‌های منفی فرهنگی و تزریق ویژگی‌های مثبت، از منظر گفتاری و رفتاری، تلاش فراوان نمود و برخی از موارد را با تأکید و تصریح بیشتر انجام می‌داد.

پیامبر خدا (ص)، زیباترین نمونه فرهنگ اسلامی در ازدواج را در جریان ازدواج دخترش فاطمه (س) با گفتار و رفتار خویش تبیین نمود. طبیعی است که فاطمه (س) به سبب دارا بودن ویژگی‌های معنوی، خُلقی و خَلقی[۱]، خواستگاران فراوانی داشت؛ امّا شخصیت ویژه پیامبر (ص) و جایگاه رهبری ایشان نیز در فزونی خواستگاران ایشان تأثیر داشت. چگونگی برخورد پیامبر (ص) با خواستگاران و ساماندهی ازدواج فاطمه (س) -که در آن هنگام، از داشتن مادر محروم بود- مجموعه‌ای درس‌آموز از سبک و سیره پیامبر (ص) را به نمایش می‌گذارد که اگر چه تنها یک‌بار به وقوع پیوسته، ولی ملاک‌ها و معیارهای اصلی و فرعی را در ازدواج و همسرگزینی نشان می‌دهد. تبیین ظرافت‌های موجود در ازدواج فاطمه (س)، افزون بر آشنایی با سیره دو فرد برگزیده نظام آفرینش، راهنما و الگویی شایسته برای همه دوران‌ها به دست می‌دهد که به وسیله آنها اصول حاکم بر رفتار جوامع در آداب و رسوم ازدواج، تحلیل می‌گردند و راه صحیح، تشخیص داده می‌شوند، همان چیزی که امروزه برای جامعه بشری به‌ویژه جامعه ما یک نیاز و ضرورت است.

بیان آداب، سبک رفتار و سیره پیامبر (ص) در ازدواج را این‌گونه دسته‌بندی می‌کنیم:

  1. بی‌توجهی به مظاهر مادّی: خواستگاران فاطمه (س)، معمولاً از افراد سرشناس و یا دارای ثروت و مکنت بودند. ابوبکر و عمر، از جمله اولین خواستگاران بودند[۲]. عبدالرحمان بن عوف نیز با پیشنهاد مهریه‌ای کلان به خواستگاری آمده بود[۳]، ولی پیامبر اکرم (ص) و فاطمه (س) به این خواستگاران، پاسخ منفی دادند.
  2. مشورت با دختر: پیامبر اکرم (ص) برخلاف عرف جامعه آن روزگار که مشورت با دختران را ناپسند می‌شمرد[۴]، در همه موارد خواستگاری، ابتدا با فاطمه (س) مشورت می‌نمود و قبل از آن، نظری ابراز نمی‌داشت. در خواستگاری امیر مؤمنان (ع) نیز پیامبر با رویی گشاده از ایشان استقبال نمود؛ ولی پاسخ درخواست ازدواج را به نظرخواهی از فاطمه (س) منوط ساخت[۵].
  3. تبیین همسانی (کفو): همسانی زن و شوهر، اصلی است که در همه جوامع و افراد، بدان توجه می‌شود؛ ولی تبیین مراد از «همسانی» در جوامع و افراد مختلف، متفاوت است. پیامبر اکرم (ص) در موارد ازدواج دیگران همچون ازدواج جویبر، صحابی فقیر خود، با زلفی دختر یکی از رؤسای قبایل عرب، تصریح کردند که مراد از همسانی، ثروت و موقعیت اجتماعی نیست؛ بلکه دین، خُلق و فرهنگ است. با توجه به این تعریف از کفویت، امام صادق (ع) درباره ازدواج سَرور زنان جهانیان، فاطمه (س) فرمود: «اگر خدای تبارک و تعالی امیر المؤمنین (ع) را برای فاطمه (س) نمی‌آفرید، در روی زمین، از آدم گرفته تا هر بشری بعد از او همسری برای او نبود».[۶]. یعنی والایی شخصیت، ایمان و فرهنگ فاطمه (س) اقتضا می‌کند که تنها امیر مؤمنان (ع) شایسته ازدواج با او باشد و دیگر افراد با هر موقعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، صلاحیت ازدواج با او را دارا نیستند. گفتنی است که در مورد سایر دختران پیامبر (ص) نیز این اصل رعایت شده است؛ ولی به سبب آنکه آنان از والایی منحصر به فرد فاطمه (س) برخوردار نبودند، پیامبر اکرم (ص) با ازدواج آنان با اقران خویش موافقت نمود.
  4. جلوه‌گری حیا: آن‌گاه که پیامبر (ص) خواسته خواستگاران را با فاطمه (س) درمیان می‌نهاد، او بدون کلام و تنها با رفتار خود، به پیامبر (ص) پاسخ می‌داد. فاطمه (س) در مورد خواستگاران پیش از علی (ع)، روی برمی‌گرداند و مخالفت خویش را ابراز می‌نمود؛ ولی آن‌گاه که خواستگاری امیر مؤمنان (ع) را شنید، سر به زیر انداخت و سکوت کرد. پیامبر (ص) با تقدیر از حیای دخترانه فاطمه (س) فرمود: «اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا»[۷]. «سکوت او نشانه پذیرفتن اوست». و بدین‌گونه زیبایی سکوت و حیای زنانه را بر نمود و ستود.
  5. ارائه مشورت به دختر: پیامبر خدا (ص) چنان که نظرخواهی از دختر در هنگام ازدواج را امری لازم و ضروری می‌دانسته، به مشورت دادن به او برای انتخاب مسیر صحیح نیز توجه می‌نموده است. ایشان در خواستگاری‌ها از فاطمه (س)، در موارد پیشین، تنها به اعلام خواستگاری فرد بسنده می‌نمود؛ ولی در خواستگاری أمیر مؤمنان (ع)، پس از رساندن پیام خواستگاری او، فرمود: «علی بن ابی طالب، کسی است که خویشاوندی، فضایل و اسلامش را می‌شناسی. من از خداوند خواسته‌ام که تو را به همسری بهترین آفریدگانش و محبوب‌ترین آنان در نزدش در آورد. اکنون علی از تو خواستگاری کرده است. نظرت چیست؟».[۸].
  6. تعیین مهریه اندک: مهریه با صداق، نشانه صدق مرد در خواستگاری از زن، دانسته شده است. از این‌رو به گمان برخی، افزونی صداق، نشان دهنده ارزش‌گذاری بیشتر برای همسر آینده است. این باور غلط کهن، اکنون نیز در جامعه و حتی در میان اقشار تنگ‌دست، وجود دارد. پیامبر اکرم (ص) با این رویّه نیز مخالفت نمود؛ زیرا امیر مؤمنان (ع) همانند بیشتر مهاجران و انصار، زندگی فقیرانه‌ای داشت و برای گذران زندگی در تنگنا قرار داشت. پیامبر خدا (ص) با تعیین مهریه‌ای اندک، بستری را فراهم نمود که با پدید آمدن عنوان «مَهر السّنّة»، پیروان ایشان در همه قرن‌ها بدانند که شخصیت زن و مبارکی ازدواج، به فراوانی مهریّه نیست[۹].
  7. تعیین مهریّه مطابق با دارایی مرد: دارایی امیر مؤمنان (ع) هنگام ازدواج تنها سه چیز بود: شتر آبکشی، که با آن کار می‌کرد، شمشیر، که در میدان جنگ، بدان نیاز داشت و زره که هنگام مبارزه، او را از تیررس دشمنان محافظت می‌کرد. بنابراین، زره را به عنوان مهریّه قبول کرد[۱۰]. مهریّه‌ای که پیامبر (ص) تعیین نمود، اندک و به مقدار توانایی داماد بود؛ یعنی علی (ع) به صورت بالفعل، مهریّه را مالک بود و همان زمان، مهریّه را به پیامبر (ص) پرداخت نمود. او زره خود را به قیمت چهارصدوهشتاد درهم فروخت و پول آن را در اختیار پیامبر (ص) قرار داد[۱۱].
  8. علنی و عمومی بودن عقد: آن‌گاه که قرار بر ازدواج امیر مؤمنان (ع) و فاطمه (س) بنیان گذاشته شد، پیامبر اکرم (ص) قاصدانی را به اطراف مدینه فرستاد و مردم را به مسجد فراخواند. آن‌گاه در بالای منبر، خطبه خواند و ازدواج آنان را اعلان نمود. سپس امیر مؤمنان (ع) خطبه خواند و رضایت خویش را بیان نمود.
  9. جهیزیّه ساده: پیامبر اکرم (ص) بخشی از مهریّه را داد تا با آن، جهیزیه‌ای ساده تهیه کنند؛ جهیزیه‌ای که بیشتر آن، از اجناس سفالین و هماهنگ با زندگی ساده و محقّرانه پیامبر (ص) و امیر مؤمنان (ع) بوده است. فهرست جهیزیه فاطمه (س) در مصادر تاریخی و حدیثی آمده است[۱۲]. گزارش شده است که پیامبر (ص) پس از دیدن جهیزیه فاطمه (س)، این‌گونه دعا نمود: «بار الها! مبارک گردان برای کسانی که بیشتر ظروف آن سفالین است».[۱۳].
  10. ولیمه عمومی: ولیمه دادن در عروسی، مورد تأکید اسلام است[۱۴]، چنان که پیامبر خدا (ص) هنگام عروسی خویش، ولیمه داده است[۱۵] ولیمه ازدواج فاطمه (س) نیز به گونه گسترده در متون حدیثی و تاریخی ذکر شده است[۱۶]. و پیامبر (ص) به امیر مؤمنان (ع) یادآوری نمود که مراسم عروسی، ولیمه لازم دارد و خود ایشان شخصاً دست‌اندرکار ولیمه بود. دعوت به ولیمه نیز عمومی بوده و به گروه خاصی اختصاص نداشته است[۱۷].
  11. غذای ولیمه: افزون بر نانی که پخته و گوسفندی که ذبح و آماده شد، پیامبر اکرم (ص) به دست خویش با خرما و روغن، شیرینی آماده نمود. غذای عروسی نیز بسیار خوش‌خوراک و بابرکت بود، به گونه‌ای که برخی میهمانان، شیرینی و ولیمه هیچ عروسی‌ای را با آن قابل مقایسه ندانسته‌اند. برخی نیز گفته‌اند: هیچ ولیمه‌ای در آن زمان، برتر از این ولیمه نبود[۱۸].
  12. تلاش برای ساماندهی زندگی جدید: تهیه منزل برای خانواده جدید، از دغدغه‌های اصلی پس از هر ازدواج در همه زمان‌ها بوده است. امیر مؤمنان (ع) از افراد مهاجر به مدینه بود و طبیعتاً منزل ویژه‌ای نداشت. از این‌رو در صدد بود منزلی در وسع خود آماده کند. فاطمه (س) نیز تمایل داشت که در نزدیکی پیامبر (ص) زندگی کند تا ملاقاتش با ایشان راحت‌تر باشد. این خواسته نیز خواسته‌ای طبیعی در آن دوره و امروز است. پیامبر اکرم (ص) خود در منزلی که در ملک حارثة بن نعمان بود، زندگی می‌کرد؛ ولی حیای ایشان اجازه نمی‌داد که برای دختر خویش نیز از او منزلی درخواست کند؛ ولی آن‌گاه که حارثة بن نعمان از مطلب آگاه شد، با افتخار، منزل خود را در اختیار این زوج نهاد تا افتخار ساماندهی برترین و سرافراز‌ترین خانواده هستی نصیب او شود[۱۹].
  13. مشارکت در مراسم عروسی: مراسم عمومی عروسی در ازدواج علی (ع) و فاطمه (س)، به گونه‌ای بود که طرفین ازدواج در آن دخالت داشتند. به هنگام تهیه ولیمه، پیامبر خدا (ص) به علی (ع) فرمود: «برای این مراسم، غذای فراوانی تهیه کن. گوشت و نان، از جانب ما و خرما و روغن بر عهده تو باشد».[۲۰]. در پذیرایی نیز هر دو خانواده دخالت داشته و با هم مشارکت می‌کردند[۲۱].
  14. حضور پیامبر (ص) در جزئیات مراسم: بیشتر امور خصوصی ازدواج فاطمه (س)، بر عهده پیامبر (ص) بود. افزون بر علاقه خاص پیامبر (ص) به فاطمه (س)، به سبب آنکه خدیجه (س) سال‌های پیش از دنیا رفته بود، پیامبر اکرم (ص) کارهای مرتبط با مادر خانواده را نیز به عهده گرفت. آوردیم که در تهیه ولیمه، پیامبر اکرم (ص) شخصاً به تهیه شرینی پرداخت. در مراسم کشیدن غذا نیز ایشان شخصاً شرکت جست و آشپزی و تقسیم غذا را به عهده داشت. پس از پایان ولیمه نیز - که در روز انجام شد - پیامبر اکرم (ص) فاطمه (س) را خواست و او آکنده از آزرم به حضور ایشان رسید. در آن هنگام، پیامبر (ص) او را دعا کرد، نقاب از چهره او برگرفت و دستش را در دست امیر مؤمنان (ع) نهاد. آن‌گاه آنان را به منزل جدید فرستاد و فرمود: منتظر باشید تا من بیایم. سپس میان آنان نشست و قدحی آب در دست گرفت و قطراتی را بر سر و سینه عروس و داماد پاشید[۲۲]. پس از زفاف نیز نزد آنان آمد و ظرفی از شیر آورد و به هر دو خورانید[۲۳].
  15. نصیحت و دعا برای خانواده جدید: در تمام مراحل ازدواج، عروسی و تشکیل خانواده جدید، محبت، همراهی، نصیحت و دعای پیامبر (ص) به چشم می‌آید. برای نمونه، آن‌گاه که پیامبر (ص) دست فاطمه (س) را در دست علی (ع) نهاد، به آن دو فرمود: ای علی! خدا به تو در دختر پیامبر خدا (ص) برکت دهد! نیکو همسری است فاطمه، و تو ای فاطمه، نیکو شوهری است علی![۲۴]. یا در منزل جدید هم هر دو را دعا کرد و فرمود: «بار خدایا! این دختر من و محبوب‌ترین آفریدگان، نزد من است. بار خدایا! این هم، برادر من و محبوب‌ترین آفریدگان، نزد من است. پروردگارا! او را دوست نیکوکار خودت قرار بده و همسرش را برای او مبارک گردان».[۲۵]. یا پس از زفاف، نزد آنان آمد و برایشان دعا کرد تا زندگی پُر مهر و فرزندانی پاک و امامان هدایت داشته باشند[۲۶].
  16. تکبیر گفتن در عروسی: در مراسم عروسی فاطمه (س)، جبرئیل همراه با هفتاد هزار فرشته به زمین آمد تا شاهد این عروسی فرخنده باشند. جبرئیل، تکبیر گفت و فرشتگان نیز تکبیر گفتند. پس پیامبر (ص) تکبیر گفت و مسلمانان از ایشان پیروی کردند. پس از آن، تکبیر گفتن در مراسم عروسی به سنّت تبدیل شد؛ سنّتی که متأسفانه در دوره‌های بعدی به‌ویژه در دوره معاصر، جای خود را به ساز و دهل و برخی مواقع، موسیقی مطرب داد[۲۷].[۲۸]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: الکافی، ج۸، ص۱۶۵.
  2. ر.ک: سنن النسائی، ج۶، ص۶۲؛ المستدرک الصحیحین، ج۲، ص۱۶۷، ج۱۶۸.
  3. دلائل الإمامة، ص۸۲؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۲۳.
  4. ر.ک: المفصل فی تاریخ العرب، ج۴، ص۶۳۶ – ۶۳۷.
  5. الأمالی، طوسی، ص۳۹، ح۴۴.
  6. «لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ»؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱، ح۱۰.
  7. ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۸، ح۲۱۸۴.
  8. «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلَامَهُ، وَ إِنِّي قَدْ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُزَوِّجَكِ خَيْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَيْهِ، وَ قَدْ ذَكَرَ مِنْ أَمْرِكِ شَيْئاً فَمَا تَرَيْنَ؟»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۶، ح۲۱۸۴.
  9. ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۳، ص۴۸۸ (پژوهشی درباره مهر السنة «مهر محمدی»).
  10. ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۳۹، ح۲۲۱۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۵۵.
  11. البته خریدار زره، دوباره آن را به امیر مؤمنان (ع) بازگرداند؛ زیرا بیشتر از او مورد نیاز ایشان بود.
  12. ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۳۷ (جهیزیه سرور زنان).
  13. «اللَّهُمَّ بَارِكْ لِقَوْمٍ جُلُّ آنِيَتِهِمُ الْخَزَفُ»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۴۰، ح۲۲۱۴.
  14. ر.ک: المحاسن برقی، ج۲، ص۴۱۷؛ بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۷۶، ح۲۷۷.
  15. الکافی، ج۵، ص۳۶۸؛ الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۲.
  16. سنن النسائی، ج۶، ص۷۳؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۰، ح۱۱۵۳؛ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۴۳۸.
  17. الأمالی، طوسی، ص۴۲.
  18. الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳.
  19. اعلام الوری، ص۸۱.
  20. «اصْنَعْ لِأَهْلِكَ طَعَاماً فَاضِلًا. ثُمَّ قَالَ: مَا عِنْدَنَا اللَّحْمُ وَ الْخُبْزُ، وَ عَلَيْكَ التَّمْرُ وَ السَّمْنُ»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۴۴، ح۲۲۱۷.
  21. الأمالی، طوسی، ص۴۰ - ۴۲.
  22. الأمالی، طوسی، ص۴۲.
  23. مناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۳۱.
  24. «بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ، يَا عَلِيُّ، نِعْمَ الزَّوْجَةُ فَاطِمَةُ، وَ يَا فَاطِمَةُ، نِعْمَ الْبَعْلُ عَلِيٌّ»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۴۸، ح۲۲۲۰.
  25. «اللَّهُمَّ هَذِهِ ابْنَتِي وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ، اللَّهُمَّ وَ هَذَا أَخِي وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ، اللَّهُمَّ لَكَ وَلِيّاً، وَ بِكَ حَفِيّاً، وَ بَارِكْ لَهُ فِي أَهْلِهِ»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۵۰، ح۲۲۲۰.
  26. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۳۱.
  27. الأمالی، طوسی، ص۲۵۸؛ دلائل الإمامة، ص۱۰۲، ج۱۰۳؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۸.
  28. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۴، ص ۵۹-۶۷.