اضطرار در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
تعریف
اضطرار واژهای عربی و مصدر باب افتعال از ریشه «ضرر» بوده[۱] و به معنای احتیاج پیدا کردن به چیزی و ناچارشدن از پذیرش چیزی است و «ضرورت» اسم مصدر آن است.[۲]
فقیهان با وجود کاربرد فراوان واژه اضطرار در ابواب مختلف فقه، بیشتر در صدد بحث از حکم شرعی آن بودهاند و تعریف خاص از آن به دست ندادهاند و اضطرار را در همان معنای لغوی (ناچاری) به کار بردهاند که بر اثر آن، الزام شرعی مرتفع میشود.[۳] برخی از آن به قاعده اضطرار نیز تعبیر کردهاند.[۴] امام خمینی نیز آن را همانند دیگر فقها به کار گرفتهاست.[۵]
از سخنان بیشتر فقیهان به دست میآید اضطرار و ضرورت به یک معنایند،[۶] و ضرورت، هر کاری است که شخص به آن مبتلا شده و امکان خلاصی از آن نیست،[۷] یا هر چیزی است که صبر بر آن ممکن نیست.[۸] دربارهٔ فرق میان اکراه و اضطرار گفته شده هرچند در هر دو، عمل مکلف ناشی از قصد است، در اکراه بر خلاف اضطرار، رضایت باطنی به عمل وجود ندارد و مکلف بر اثر فشار و تهدید دیگری مرتکب عمل میشود.[۹].[۱۰]
پیشینه
از برخی آیات﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾[۱۱] و روایات ازجمله حدیث رفع که در آن پیامبر اکرم(ص) اضطرار را به همراه سایر احکام امتنانی مانند رفع اکراه و نسیان ذکر کردهاست،[۱۲] بر میآید اجمالاً در امتهای پیشین تکلیف ساقط نمیشدهاست؛ مانند پارهای تکالیف حرجی دربارهٔ بنیاسرائیل که بر آنان تکلیف شده بود.[۱۳]
در قرآن کریم آیات چندی دربارهٔ حکم اضطرار وجود دارد.﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۴]، ﴿وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ﴾[۱۵]، ﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۶]، ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۷]، ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۸] در متون روایی نیز روایاتی ناظر به اضطرار و احکام آن گزارش شدهاست.[۱۹] دامنه بحث اضطرار در فقه گستردهاست و قاعده اضطرار در باب طهارت تا دیات کاربرد دارد. فقیهان در نخستین کتابهای فقهی[۲۰] تا کتابهای معاصر به صورت پراکنده به این بحث پرداختهاند. بحث از اضطرار غالباً در بخش اطعمه و اشربه[۲۱] و در مواردی در بخشهای مختلف کتاب طهارت[۲۲] و نماز[۲۳] مطرح شده است و با رشد و گسترش مباحث فقهی، این بحث نیز رشد یافتهاست.[۲۴]
در علم اصول فقه نیز در بحثهایی مانند إجزا، ذیل بحث از کفایت انجام مأموربه اضطراری از مأموربه واقعی[۲۵] و در بحث اجتماع امر و نهی، در مسئله نماز در مکان غصبی[۲۶] و در اصول عملیه در بحث اضطرار به یکی از اطراف علم اجمالی و لزوم احتیاط در آن[۲۷] ابعاد مختلف بحث اضطرار بررسی شده است.
امام خمینی در بحث اطعمه و اشربه[۲۸] و ذیل بحث حکم عمل تقیهای[۲۹] و در کتاب مکاسب محرمه[۳۰] و کتاب البیع[۳۱] به صورت مبسوط بحث اضطرار را آوردهاست. ایشان همچنین در ضمن استفتائات به مسایلی در این خصوص پاسخ داده[۳۲] و در تنبیهات بحث برائت[۳۳] و اضطرار به بعضی از اطراف علم اجمالی،[۳۴] و بحث اجزا و اجتماع امر و نهی به این بحث پرداختهاست.[۳۵]
منشأ و قلمرو اضطرار
فقیهان متقدم و متأخر اضطرار را بر بیم و ترس از تلف نفس تطبیق کرده، بر این باورند در این صورت آنچه حرام است، مباح میشود،[۳۶] اما برخی علاوه بر بیم، امور دیگری مانند اکراه و تقیه را نیز منشأ اضطرار مطرح کردهاند.[۳۷] امام خمینی نیز باور دارد اکراه و تقیه در شخصی که ترس از تلف نفس، مال و آبروی خود یا دیگری دارد، به طوری که تحمل آن حرجی باشد، موجب مباح شدن محرمات میشود.[۳۸]
میان فقیهان در متعلق اضطرار و قلمرو آن، اینکه ضرر جانی و بدنی خود یا دیگری باشد نیز اختلاف نظر وجود دارد. برخی متعلق اضطرار را ترس از تلفشدن جان انسان میدانند،[۳۹] و برخی این مورد را قدر متیقن اضطرار دانستهاند و بر این باورند که لفظ «مضطر» که در ادله ترخیص آمده، اطلاق دارد و در غیر این موارد نیز محقق میشود، [۴۰] از اینرو مشهور فقیهان متعلق اضطرار را گسترش داده و اعم از ترس از تلف شدن جان و عضو یا ترس از بیماری یا تشدید و طولانی شدن بیماری دانستهاند.[۴۱] با توجه به مطالب ذکرشده، این دو دسته از فقیهان به متعلق اضطرار جنبه فردی داده و ترس شخص مضطر را محدود به خود او دانستهاند.
امام خمینی مانند گروهی از فقیهان[۴۲] بر این باور است که حتی در صورت ترس بر نفس محترمی غیر از خود نیز اضطرار محقق میشود؛ مانند زن حامله یا شیردهی که میترسد بر اثر نخوردن غذا به کودکش ضرری وارد شود یا مانند حالت اکراه و تقیه که حفظ جان و مال و آبروی دیگری بر شخص واجب است؛[۴۳] بر اساس این نظر، حدّ اضطرار بیش از سایر آرا، گسترش داده شدهاست.[۴۴]
حکم اضطرار
فقها اضطرار را سبب رفع حرمت تکلیفی و موجب مباح شدن عمل حرام دانستهاند،[۴۵] بلکه بیشتر آنان در مواردی مانند ترس از جان، ارتکاب عمل را واجب دانستهاند،[۴۶] هرچند به صورت کلی اضطرار موجب برداشته شدن احکام وضعی نیست،[۴۷] اما با توجه به منشأ اضطرار، برخی از این احکام نیز برداشته میشوند؛ مانند کیفر ارتکاب حرام در اموری مانند شرب خمر و زنا،[۴۸] یا برداشته شدن ضمان اتلاف از شخص مضطر در فرضی که اضطرار ناشی از اکراه باشد[۴۹] و مانند منتفیشدن صحت عقد در صورتی که معامله اکراهی و از روی اجبار باشد.[۵۰]
فقها برای جواز ارتکاب و رفع حرمت به آیاتی از جمله آیه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۵۱] استناد کردهاند. در این آیه خوردن مردار، خون، گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شده حرام شمرده شدهاست؛ اما در صورت اضطرار و ناچاری و در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی نیست،[۵۲] تفسیرهای مختلفی از دو قید ستمگر و متجاوز در کتابهای تفسیری و فقهی آمده است.
در برخی دیگر از آیات نیز مصادیقی از اضطرار و جواز ارتکاب آنها بیان شده است،﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۵۳]، ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۵۴] دراینباره به روایات[۵۵] نیز استدلال شدهاست.[۵۶] برخی در صورت ترس از جان، به عقل و وجوب دفع زیان استناد کرده و خوردن برخی چیزها مانند گوشت خوک و خون به مقداری که فرد را از مرگ نجات دهد واجب دانستهاند.[۵۷]
امام خمینی ذیل بحث از حکمِ عملی که موافق تقیه است، روایاتی را که بر رفع حرمت یا صحت عمل اضطراری دلالت میکند، نقل و به برخی از آنها استناد کردهاست؛ ازجمله آنها حدیث رفع است که در آن نُه چیز از امت پیامبر(ص) برداشته شده که یکی نیز امر اضطراری است.[۵۸] ایشان مراد از «رفع» را برداشتهشدن همه آثار ازجمله حرمت میداند.[۵۹].[۶۰]
گستره رفع حکم
برداشتهشدن احکام در صورت اضطرار تابع محدودیتها و شرایطی است که از آن جمله عبارتاند از:
بسندهکردن به قدر ضرورت
احکام اولیه اشیا به اندازه رفع ضرورت برداشته شدهاند. این حکم عام است و شامل همه ابواب فقهی میشود؛ مانند محل سجده،[۶۱] و جهت قبله در نماز،[۶۲] مصارف زکات،[۶۳] عدول از حج تمتع به غیر آن،[۶۴] شرایط ذبح،[۶۵] که نزد فقها محل بحث و نظر است؛ اما در صورت ترس از تلف و اضطرار به خوردن مردار، فقها اتفاق نظر دارند شخص مضطر میتواند به اندازه سد رمق، از آن استفاده کند.[۶۶] بنابراین تجاوز از قدر کفایت (سد رمق) حرام است؛ زیرا هدف از آن حفظ نفس بوده که حاصل شدهاست.[۶۷] شیخ طوسی این حرمت را اجماعی دانستهاست.[۶۸]
امام خمینی نیز تصریح میکند اگر شخصی مضطر به حرامی شد، باید به اندازه ضرورت بسنده کند و زیاده از آن جایز نیست[۶۹] زیرا به حکم عقل "الضرورة تتقدّر بقَدَرها"، هر فعل یا ترکی که به سبب ضرورت جایز شمرده شده، تجویز آن به اندازه ضرورت است.[۷۰] البته این اباحه، در صورت برداشتهشدن اضطرار، از میان میرود. در غیر خوردن نیز بسندهکردن به اندازه ضرورت امری لازم است.
امام خمینی در بحث اضطرارِ شخصِ «هاشمی» به استفاده از زکات، به این نکته اشاره کرده که احتیاط در این است که نیازمندی خود را روز به روز بردارد[۷۱] نیز در موارد اضطرار به لمس نامحرم و نظر به او نباید به بیش از اندازه لازم تعدی کرد.[۷۲].[۷۳]
رعایت مراتب حرمت
برخی فقیهان متقدم[۷۴] و نیز متأخر[۷۵] رعایت درجهبندی در خوردن و آشامیدن محرمات را شرط دیگر در موارد اضطرار دانستهاند؛ یعنی مضطر عملی را انتخاب کند که جهت خفیفتر دارد؛ مثلاً اگر فقاع بیماری او را درمان میکند، نباید دنبال شراب کشمش برود.[۷۶] امام خمینی مانند سایر فقها این شرط را پذیرفته و در اموری مانند قتل دیگری جهت دفاع از جان، ناموس یا اموال خود و نیز در لمس و نظر به نامحرم به آن اشاره کرده است.[۷۷]
شرط جریان اضطرار
به باور فقها اضطرار نباید به سوء اختیار باشد؛ یعنی اضطرار در صورتی موجب جواز عملِ ممنوع میشود که این حالت به سبب کار حرام و معصیت، به وجود نیامده باشد؛ مانند آنکه اگر اضطرارِ به خوردن مردار، به سبب سفر معصیت باشد، هرچند عقلاً مجبور به خوردن باشد، حرمتِ خوردن برداشته نمیشود.[۷۸] برخی بر این شرط ادعای اجماع کردهاند.[۷۹]
امام خمینی گرچه در بحث اطعمه و اشربه چنین شرطی را ذکر نکرده، اما در کتاب المکاسب المحرمه در بحث احکام آلات لهوی به آن پرداخته و به آیه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۰] و ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۱] استناد کردهاست که در آن خداوند تأثیر اضطرار و رفع تکلیف را به کسی مقیده کرده که "غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ" باشد؛ یعنی قصد ارتکاب معصیت نکرده باشد،[۸۲] اگرچه در آیات دیگر نیز قیود مشابهی مانند "غَيرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ" وجود دارد ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۳] دربارهٔ این قیود تفاسیر مختلفی وجود دارد.[۸۴] امام خمینی تفاسیر ارائه شده مانند تفسیر «باغی» به خروج کننده علیه امام عادل یا تفسیر به فرد ظالم و نیز تفسیر «عادی» به شخص غاصب و مانند آن را از مصادیق باغی و عادی میداند نه معنای آن و معتقد است آوردن باغی و عادی در قرآن از باب مثال برای مطلق معصیتکار و متجاوز است.[۸۵]
اصولیان نیز این شرط را به مناسبت در باب اجتماع امر و نهی آوردهاند و معتقدند نباید اضطرار بهسوء اختیار شخص باشد.[۸۶] امام خمینی در مسئله معروف خروج از زمین غصبی برای کسی که به سوء اختیار وارد آن شده، قائل به حرمت خروج شدهاست. ایشان در عین توجه به اینکه شخص مضطر دارای قدرت نیست، چنین توضیح دادهاست که بر اساس نظریه خطابات قانونیه و عدم انحلال خطاب شرعی به عدد مکلفان، فرقی میان قادر و غیر قادر در شمول خطاب نیست. نهایتاً کسی که عذر موجه دارد، مستثنا از تکلیف میشود؛ اما کسی که اضطرارش به سبب سوء اختیارش بوده معذور نیست و چنین اضطراری رافع اصل حکم حرمت برای وی نیست.[۸۷].[۸۸]
موارد اضطرار
برای اضطرار مواردی ذکر شدهاست که شامل اضطرار به خوردنیها و نوشیدنیها، اضطرار به لمس و نظر حرام و اضطرار به قتل نفس میشود:
خوردنیها و نوشیدنیهای حرام
حرمت خوردن و نوشیدن دو گونه است:
صورت اول
اول اینکه شیء ذاتاً حرام باشد مانند خوردن مردار و خبائث که این فرض شامل همه خوردنیها و نوشیدنیهای حرام میشود؛ ولی به جهت اهمیت بحث شرب خمر، این بحث جداگانه ذکر میشود. خداوند در آیه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۹] برای کسی که مضطر شده و دسترسی به غذای حلال ندارد، استفاده از خوراکیهای حرام ازجمله گوشت خوک و مردار را جایز کردهاست. این حکم مورد اجماع فقهاست[۹۰] و آن را از مصادیق وجوب دفع ضرر و حفظ نفس دانستهاند،[۹۱] امام خمینی نیز به این حکم تصریح کردهاست.[۹۲]
فرض دیگر مربوط به اضطرار به استفاده از مال دیگری است که در این صورت اصل حرمت رفع میشود.[۹۳] در خصوص این فرض از گذشته، پیوسته مسائلی مطرح بودهاست؛ ازجمله اینکه آیا بر صاحب مال واجب است که آن را در اختیار مضطر قرار دهد یا نه؟ با قطع نظر از تفصیلهای موجود در این بحث[۹۴] عمده فقهای متقدم و متأخر ازجمله امام خمینی[۹۵] با استناد به حرمت کمک بر قتل نفسِ محترم، بذل مال را واجب شمردهاند،[۹۶] هرچند تعداد محدودی نیز آن را واجب ندانستهاند.[۹۷] دیگر اینکه برخی بر این باورند در فرض ممانعت صاحب مال، مضطر میتواند با اِعمال قدرت و بهزور، غذا را از او بگیرد[۹۸] فتوای امام خمینی همسو با این نظر است[۹۹] اما اضطرار موجب جواز تصرف مجانی نمیشود؛ بلکه مضطر ضامن آن مال است[۱۰۰] زیرا اضطرار به تصرف مجانی نبوده تا مجوز مجانیت گردد.[۱۰۱] این فتوا همسو با آرای دیگر فقهاست[۱۰۲]
در خصوص نوشیدنیهای حرام نیز دو صورت از اضطرار بیان شده است:
صورت اول اضطرار به حرام برای رفع تشنگی است، مانند اضطرار به نوشیدن مسکرات. در این خصوص دو نظر وجود دارد: برخی با استناد به اجماع و نیز روایت ابوبصیر از امام صادق(ع) که شراب را موجب افزایش عطش شمرده[۱۰۳] قائل به عدم جواز شدهاند[۱۰۴] در برابر، برخی دیگر آن را جایز شمردهاند،[۱۰۵] این گفته به مشهور[۱۰۶] و اکثر فقیهان نسبت داده شدهاست.[۱۰۷] امام خمینی نیز قائل است شرب خمر در حالت اضطرار به مقدار رفع ضرورت جایز است.[۱۰۸] فقیهان دلیل این گفته را روایاتی میدانند که بهطور خاص بر جواز شرب خمر در صورت اضطرار دلالت دارند.[۱۰۹].[۱۱۰]
صورت دوم
صورت دوم اضطرار به شراب و سایر مسکرات جهت درمان برخی بیماریهاست.
فقیهان در این خصوص بر سه دستهاند: برخی قائل به عدم جواز شدهاند[۱۱۱] این گفته نه تنها به مشهور نسبت داده شده[۱۱۲] بلکه بر آن ادعای اجماع نیز شدهاست.[۱۱۳] مستند این گفته عمومات و اطلاقاتی است که مایعات مست کننده را حرام دانستهاند؛ مانند سخن امامصادق(ع) در پاسخ کسی که از درمان با دارویی پرسید که با شراب مخلوط شدهاست: «من دوست ندارم به آن نگاه کنم. چطور با آن خود را درمان کنم؟» سپس حضرت آن را در ردیف گوشت یا چربی خوک قرار داد.[۱۱۴]
در برابر، برخی دیگر در فرض اضطرار و انحصار درمان به خمر، استفاده از آن را مطلقاً جایز دانستهاند[۱۱۵] و گروه دیگری آن را مقید به اموری دانستهاند؛ مانند اینکه مداواکردن بیماری با مسکرات تنها در مورد ترس تلف جان مجاز است،[۱۱۶] پس در مواردی که ترس هلاک نباشد، خوردن آن جایز نیست یا اینکه علاجپذیری بیماری با خمر باید عادتاً معلوم باشد و تحمل بیماری برای بیمار شاق باشد.[۱۱۷] امام خمینی نیز جواز خوردن مسکرات را تنها در فرضی جایز شمرده که علاوه بر ترس از هلاک یا قریب به آن، علاجپذیری بیماری با خمر معلوم باشد و علاج منحصر در شرب خمر باشد.[۱۱۸] قائلان به جواز، روایات منع را بر مواردی مانند عدم انحصار درمان به خمر حمل کردهاند،[۱۱۹] و این حمل را وجه جمع میان روایاتِ معارض دانستهاند.[۱۲۰].[۱۲۱]
اضطرار به لمس و نظر حرام
در قرآن کریم﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾[۱۲۲]، ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۲۳] و روایات[۱۲۴] بر رعایت مَحْرَم بودن در لمس و نظر، تأکید شده است. فقیهان معتقدند در صورت اضطرار به لمس و نظرِ حرام مانند بروز خطر جانی و صدمات غیرقابل جبران و نیاز به معاینه و معالجه توسط پزشک، این حرمت برداشته میشود.[۱۲۵] شهید ثانی برای این جواز ادعای اجماع کرده است.[۱۲۶] از آنجاکه حرمت در موارد اضطرار بهطور تدریجی برداشته میشود، اگر ممکن باشد بدن زن را زن دیگر یا مرد مَحرَمی لمس کند و به پزشک گزارش دهد، پزشک نمیتواند مستقیم این کار را انجام دهد.[۱۲۷]
امام خمینی بر این باور است که با وجود پزشکِ همجنس، درمان نمیتواند با پزشک غیر همجنس انجام شود[۱۲۸] چنانکه ایشان شرط کرده اگر با نگاه یا لمسِ تنها درمان صورت پذیرد، پزشک باید به یکی از آن دو بسنده و از دیگری اجتناب کند.[۱۲۹].[۱۳۰]
اضطرار به قتل نفس
امام خمینی و گروهی از فقها[۱۳۱] در مسئله وجوب دفاع از نفس یا ناموس یا اموال، قتل مهاجم و دزدی را که حمله کرده، بدون اشکال دانستهاند؛ گرچه ایشان احتیاط را در رعایت مراتب دفاع دانستهاست؛ یعنی اگر شخص بتواند مهاجم یا دزد را با هشدار و ایجاد سر و صدا یا تهدید فراری دهد، نوبت به مراحل بعدی نمیرسد؛ در غیر این صورت باید با زدن با دست یا چوب یا در مرحله بعد با مجروحکردنِ با شمشیر یا وسیلهای دیگر او را منصرف کند و اگر ممکن نشد قتل مهاجم جایز است.[۱۳۲].[۱۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۷/۷.
- ↑ فراهیدی، العین، ۷/۷؛ جوهری، الصحاح، ۲/۷۲۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۴۸۳–۴۸۴.
- ↑ مفید، الاعلام، ۲۵ و ۳۱؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۲/۲۳۵.
- ↑ قزوینی، ینابیع الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام، ۲/۳۸–۳۹.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۱/۵۲۶ و ۲/۹۱–۹۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۰۶–۱۲۲ و ۳۹۴.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۵۲؛ ابنبراج، المهذب، ۱/۱۱۰؛ علامه حلی، تحریر الاحکام، ۴/۶۴۵.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۲/۲۷۵.
- ↑ اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، ۶۳۶.
- ↑ انصاری، المکاسب، ۳/۳۱۱–۳۱۲.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳؛ صدوق، الخصال، ۲/۴۱۷؛ صدوق، التوحید، ۳۵۳.
- ↑ جصاص، احکام القرآن، ۲/۲۸۰؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۲/۷۶۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۱/۴۴۹.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ «شما را چه میشود که از آنچه (در ذبح) نام خداوند بر آن برده شده است نمیخورید در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام کرده - جز آنچه از (خوردن) آن، ناگزیر شده باشید - برایتان روشن ساخته است؛ و بیگمان بسیاری با هوا و هوسهایشان به نادانی (مردم را) گمراه میکنند و به راستی پروردگار تو خود به (حال) تجاوزکاران داناتر است» سوره انعام، آیه ۱۱۹.
- ↑ «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ برای نمونه: کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۸/۲۴۹ و ۱۵/۳۷۰.
- ↑ صدوق، المقنع، ۲۳۱ و ۲۴۴؛ مفید، المقنعه، ۶۸–۶۹؛ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۴–۲۸۵.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۱۳–۱۱۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۲۶–۴۴۷.
- ↑ مفید، المقنعه، ۶۸–۶۹؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲/۲۴۲–۲۴۴؛ همدانی، مصباح الفقیه، ۲/۱۸۴ و ۳۴۸.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۱۴۵–۱۴۷؛ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۵۷.
- ↑ فاضل آبی، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، ۱/۱۳۵؛ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۲/۶۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۷/۴۲۸؛ حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۵/۳۳۵.
- ↑ نایینی، اجود التقریرات، ۱/۱۹۵؛ اصفهانی غروی، بحوث فی الاصول، ۱/۱۱۶–۱۱۸؛ صدر، بحوث فی علم الاصول، ۲/۱۳۷–۱۵۶.
- ↑ نایینی، اجود التقریرات، ۱/۳۷۱–۳۸۲؛ صدر، بحوث فی علم الاصول، ۳/۸۴–۹۰.
- ↑ نایینی، اجود التقریرات، ۲/۲۶۴–۲۷۰؛ صدر، بحوث فی علم الاصول، ۵/۲۷۰–۲۸۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، الخلل، ۱۵؛ امام خمینی، الطهاره، ۵۵۵.
- ↑ امام خمینی، مکاسب محرمه، ۱/۴۰، ۱۴۱ و ۳۵۶.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۹۱–۹۳.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۲/۳۲ و ۳/۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۲۱۶–۲۲۴؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۴۲–۲۴۴.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۴۰۴–۴۰۹.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۴؛ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۳/۱۸۱؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۱–۴۳۲.
- ↑ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۳۱۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۲۷؛ سبزواری، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ۲۳/۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۱.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۴؛ ابنبراج، المهذب، ۲/۴۴۲؛ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۱۱۳.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۲۶–۴۲۸.
- ↑ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۳/۱۸۱؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۱۳؛ فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، ۲/۳۲۲؛ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۲۰.
- ↑ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۳۱۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۲۷؛ مغنیه، فقه الإمامالصادق(ع)، ۴/۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۱؛ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۳۸.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۴؛ علامه حلی، قواعد الاحکام، ۳/۳۳۴؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۱.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۵؛ علامه حلی، قواعد الاحکام، ۳/۳۳۴؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۲.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۶/۹۵.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۴/۳۳۰–۳۳۱؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۸.
- ↑ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۰/۱۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۳/۱۵۷.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ راوندی، فقه القرآن، ۱/۶۱؛ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۳/۱۸۱.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۳/۳۴۳–۳۴۴، حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۵/۳۶۹ و ۲۴/۲۱۵–۲۱۷.
- ↑ عراقی، بدائع الافکار فی الاصول، ۲۷۰؛ آملی، تقریرات الاصول، ۳۷۰.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۵.
- ↑ صدوق، الخصال، ۲/۴۱۷؛ صدوق، التوحید، ۳۵۳.
- ↑ امام خمینی، الخلل، ۱۶؛ امام خمینی، الطهاره، ۵۴۵–۵۴۶.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ روحانی، فقه الصادق(ع) ۴/۲۸۱.
- ↑ فیض کاشانی، معتصم الشیعه، ۲/۳۴۶.
- ↑ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۲/۱۷۶.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع) ۱۴/۳۲۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۶/۲۲۸.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۵؛ طوسی، الخلاف، ۶/۹۳–۹۴؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۳۲۰؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۱.
- ↑ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۳/۱۸۲، نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۱.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۶/۹۳–۹۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۱.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۲۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۳۲.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۸.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۴۳.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۲۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۴۳.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ ابنبراج، المهذب، ۲/۴۴۲؛ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۱۱۳؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۲۸–۴۲۹؛ خویی، ۲/۳۴۸.
- ↑ فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۴/۱۶۳.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۱/۳۵۶–۳۵۹.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ۲/۸۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱/۶۶۲.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۱/۳۵۷.
- ↑ بروجردی، نهایة الاصول، ۲۷۰؛ صدر، بحوث فی علم الاصول، ۳/۹۰–۹۲.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۲۴۰.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ۴/۱۶۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۲.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۱۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۷/۲۸۰؛ طباطبایی، دراساتنا من الفقه الجعفری، ۳/۲۶۵.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۵–۲۸۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۲–۴۳۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۵؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۱۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۲–۴۳۳.
- ↑ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۱۲۶.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۱۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۱۷.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۱۸–۱۱۹؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۷/۵۴۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۳۵.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۳۴۸.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۶/۹۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۴۴.
- ↑ ابنبراج، المهذب، ۲/۴۳۳؛ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۱۲۶؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ۸/۳۵۷.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۲۱.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۳۷۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۴۴.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۶/۲۸۸؛ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۳/۱۸۳.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۲۸؛ فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ۲/۲۲۸؛ سبزواری، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ۲۳/۱۸۳.
- ↑ طوسی، الخلاف، ۶/۹۷.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۳۴۵؛ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۲۸؛ فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ۲/۲۲۸؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۳۲۲.
- ↑ ابنبراج، المهذب، ۲/۴۳۳؛ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۳۲۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۴۶.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۱۲/۱۲۹؛ فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ۲/۲۲۹.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۳۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۶۲.
- ↑ فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۳۲۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۶/۴۴۶.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۵/۳۹.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ «به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند، این برای آنان پاکتر است، بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است» سوره نور، آیه ۳۰.
- ↑ «و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند و زیور خود را آشکار نگردانند مگر آنچه از آن، که خود پیداست و باید روسریهایشان را بر گریبان خویش افکنند و زیور خود را آشکار نگردانند جز بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (هم آیین) شان یا کنیزهاشان یا مردان وابستهای که نیاز (به زن) ندارند یا کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند و چنان پا نکوبند که آنچه از زیورشان پوشیده میدارند آشکار گردد و همگان ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبه کنید، باشد که رستگار گردید» سوره نور، آیه ۳۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۰/۱۹۰–۱۹۶.
- ↑ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۲/۲۱۳؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۹/۸۷.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۷/۴۹.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ۷/۵۱؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع) ۲۳/۶۳.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۳/۲۷۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۳۲؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۳۸۵.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۴۱/۵۸۲–۵۸۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۴.
- ↑ صباغیان، سید ابراهیم، مقاله «اضطرار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۹۵ – ۱۰۲.