بحث:بیعت عقبه اول در تاریخ اسلامی
مقدمه
- با رحلت حضرت خدیجه و ابوطالب در حدود سه سال پیش از هجرت (عام الحزن) که هر دو (به لحاظ مادی و معنوی و به ویژه نفوذ ابوطالب در قریش) پشتیبانی قوی برای رسول خدا(ص) به شمار میآمدند، عملکرد بازدارنده مشرکان علیه پیامبر(ص) وارد مرحله جدیدی شد[۱].
- پیامبر(ص) از هر فرصتی، به ویژه موسم حج که قبایل از مناطق مختلف برای ادای مناسک حج به مکه میآمدند، استفاده و مردم را به اسلام دعوت میکرد؛ هرچند باید موانع و مشکلاتی را که مشرکان مکه ایجاد میکردند نیز در نظر داشت[۲].
- بنا بر نقلی، ایاس بن معاذ از قبیله اوس (فرمانده گروه همپیمان با قریش علیه قبیله خزرج که نتیجه آن "جنگ بعاث" بود) از نخستین یثربیانی است که با وجود نهی همراهانش به پیامبر(ص)ایمان آورد[۳]. در برخی از منابع، نام اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد قیس با عنوان نخستین مسلمانان مطرح شده است[۴].
- همچنین پیامبر(ص) با گروه شش نفرهای[۵] از طوایف مختلف قبیله خزرج در جمره عقبه در منی[۶] ملاقات کرد. آن حضرت پس از دعوت به پرستش خداوند، پیام اسلام را به آنان عرضه داشت و قرآن تلاوت فرمود. این امر باعث شد خزرجیان ضمن ایمان آوردن متعهد شوند که به تبلیغ این آیین جدید در بین قوم خود نیز بپردازند. پس از بازگشت، جریان ملاقات با حضرت رسول(ص) را به اطلاع یثربیان رساندند و مردم را به اسلام دعوت کردند[۷].
- اطلاع ضمنی اوس و خزرج از ظهور یک پیامبر (پیشین از بعثت)، عامل مهمی در گرایش آنان به اسلام به شمار میآید. اهل یثرب که عمدتاً بتپرست بودند، از یهودیانی که در جوار آنان میزیستند، شنیده بودند رسولی مبعوث خواهد شد که با کمک وی اوس و خزرج را نابود خواهند کرد. زمانی که پیامبر(ص) اسلام را بر خزرجیان عرضه داشت، شماری از آنان گفتند: "این همان پیامبری است که یهود وعده داده بود".ثابت شدن راستی دعوت پیامبر(ص) از یک سو و تهدید یهود از سوی دیگر، آنان را بر آن داشت که به سرعت و پیش از ایمان یهود، اسلام آورند[۸]. همچنین وجود دشمنی و نبرد بین اهل یثرب، این امید را بین خزرجیان ایجاد کرد که ایمان به دین اسلام، انگیزه مهمی برای رفع اختلافات و بهترین گزینه برای ایجاد وحدت خواهد بود[۹][۱۰].
بیعت عقبه اول
- سال بعد (دوازدهم بعثت) دوازده نفر از اهل یثرب که ده نفر آنان از خزرج و دو نفر از اوس بودند با پیامبر(ص) در عقبه ملاقات و بیعت کردند[۱۱]. درباره تعداد پیمانهایی که در عقبه بین اهل یثرب و مسلمانان بسته شد، نظر مشهور، دو بیعت است، اما برخی مورخان دیدار دسته شش نفری خزرجیان را نخستین بیعت دانسته و بیعتهای سال دوازدهم و سیزدهم را به ترتیب، پیمان عقبه دوم و سوم نامیدهاند[۱۲][۱۳].
نامگذاری پیمان
- این پیمان به علت محل برگزاری و به همراه داشتن پیمانی دیگر در سال بعد، به عقبه اول مشهور شد. همچنین آن را "بیعه النساء" نیز خواندهاند[۱۴]. آنچنان که در ذیل آمده است در این بیعت هیچ زنی شرکت نداشت؛ اما از آن جهت که تا بدان روز پیامبر(ص)، به جنگ با کفار مأمور نشده بود و در پیمان، همانند بیعت با زنان، شرط جنگ وجود نداشت، بدین نام نیز مشهور شد[۱۵][۱۶].
حاضران در بیعت عقبه
- ده نفر از بیعتکنندگان با نامهای اسعد بن زراره، عوف و معاذ، پسران حارث بن رفاعه، رافع بن مالک، ذکوان بن عبد قیس، عبادة بن صامت (یا جابر بن عبدالله)[۱۷]، ابو عبدالرحمان یزید بن ثعلبه، عباس بن عباده، عقبه بن عامر، قطبه بن عامر از خزرجیان و دو نفر با نامهای ابوالهیثم بن تیهان (مالک) و عویم بن ساعده از اوس بودند[۱۸]. مقریزی، براء بن معرور را نفر سوم اوسیان میشمرد[۱۹][۲۰].
مفاد بیعت
- برای خدا شریکی قائل نشوند؛
- دزدی نکنند؛
- مرتکب زنا نشوند؛
- فرزندان خود را نکشند؛
- بهتان نزنند؛
- در کارهای نیک از رسول خدا(ص) نافرمانی نکنند.
- در پایان بیعت نیز آمده است: نتیجه وفاداری به این پیمان، بهشت است، و در غیر این صورت، امر شما با خداست؛ چنانچه بخواهد کیفر میدهد یا میآمرزد[۲۲]. نقل دیگر، بدین صورت است که اگر وفا نکردید، چنانچه حدّ آن عمل، در دنیا بر شما جاری شد، همان حد، کفاره آن گناه است، و اگر پنهان ماند و تا پایان عمر معلوم نشد، با خداست که عذاب کند یا بیامرزد[۲۳][۲۴].
نتایج بیعت عقبه اول
- اعزام نماینده تبلیغی به یثرب: پس از انعقاد پیمان، حضرت محمد(ص)، مصعب بن عمیر، را با عنوان نماینده خویش به منظور تعلیم قرآن، آموختن دستورهای دینی و تبلیغ اسلام، همراه بیعتکنندگان فرستاد[۲۵]. در روایتی دیگر آمده است که پس از مدتی، اهل یثرب، طی نامهای از پیامبر(ص) درخواست مُبَلّغ کردند، و آن حضرت، مصعب بن عمیر را به یثرب اعزام کرد[۲۶]. وی در خانه اسعد بن زراره منزل کرد و امامت جماعت مسلمانان یثرب را نیز بر عهده گرفت[۲۷]. برخی معتقدند که مصعب بن عمیر، پس از پیمان عقبه دوم به یثرب اعزام شد؛ اما عدهای دیگر نیز بر این باورند که پس از اعزام، وی پس از پیمان عقبه اول به مکه بازگشت و همراه پیامبر(ص) دوباره به مدینه مهاجرت کرد[۲۸]. کار تبلیغی او، به قدری موفقیتآمیز بود که تا هجرت پیامبر(ص) (سال بعد) اکثر مردم یثرب مسلمان شده بودند [۲۹]. همین مسئله، زمینه را برای انعقاد بیعت عقبه دوم مبنی بر هجرت رسول خدا(ص) به یثرب و دفاع همهجانبه یثربیان از ایشان فراهم ساخت[۳۰].
- اقامه نخستین نماز جمعه به امامت اسعد بن زراره[۳۱] یا مصعب[۳۲] از دیگر گزارشهای مطرح شده در تاریخ است. برخی آن را به دلیل تشریع حکم نماز جمعه پس از هجرت رد کرده و احتمال دادهاند که منظور، همان نماز جماعت در روز جمعه است[۳۳].
- اسلام آوردن رؤسای قبایل، از جمله سعد بن معاذ (بنی عبدالاشهل) و اسید بن حضیر (بنیظفر) و تأثیر آن در گرایش افراد قبیله به اسلام، نقش بسیار مؤثری در این مسئله ایفا کرد؛ گفتهاند که ابوقیس بن اسلت صیفی افزون بر اینکه اسلام نیاورد، مانع اسلام آوردن مردم محلهای شد که رئیس آنجا بود[۳۴][۳۵].
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۷؛ ۴۲۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۹؛ ۱۷۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۹؛ ۴۳۰.
- ↑ یاقوت حموی، المعجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۸-۴۲۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۹۵-۹۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۸-۴۲۹.
- ↑ شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲۲-۲۲۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ ابن عبدالبر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۷۰-۷۵.
- ↑ شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵۵.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی(ص)، ج۳، ص۳۰۹.
- ↑ شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲۳-۲۲۴.
- ↑ ابن عبدالبر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۷۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۹۶.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة والمتاع، ج۱، ص۵۱.
- ↑ شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۳؛ ۴۳۴؛ ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و أخبار الخلفاء، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۴؛ ۴۳۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۲؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۹۸-۹۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۵.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، ج۲، ص۴۴۱.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ شریعتجو، منیره، پیمان عقبه اول، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲۵-۲۲۶.